حميد برنا

 طنز و روشنگری                                                      

آغاز نشرات اکتوبر 2006

اين سريال که درسال نخست تحت عنوان "طنز وسياست " انتشاريافت، اينک درسال دؤم  نشرات خود بادرنظرداشت اهداف،ماهيت ونيات کاری آن  تحت عنوان ( طنز وروشنگری) به خوانش گذاشته ميشود:

 

مناظرهء کاکه تيغون وکربلايی

بخش يکم

سال دوّم

 

     دوشنبه 29 ماه اکتوبر 2007، هوا صاف وحدود 18 درجه حرارت است، هردو دوست بخانهء کاکه تيغون نشسته وجّروبحث خود را از سر ميگيرند، کاکه تيغون که تلويزيون آقای مسکين يار را ديده وشنيده بود، برای کربلايی تعريف وتوصيف ميکند، کربلايی هم ديشب تا ناوقت شب آنرا ديده وشنيده بود، لذا هردو در قدم نخست روی همين موضوع( کنفرانس صلح) صحبت ميکنند.

کاکه تيغون: والله کربلايی جان همی آقای سيرت هموطو گپای خوب زد که ده دل مه شيشت، يانی گپای راستی ره گفت، که ده جلسه بُن وپسانا ده لويه جرگه اوغانستان،هيچ نماينده های اوغانا نقش نداشتن وهمه چيزا از انتخاب رئيس مؤقت دولت اوغانستان گرفته تا تعيين همو کرزی به رياست جمهـــــــوری مربوط خارجيا بود واصلن اوغانا حق دخالته نداشتن وراسن ( راساً) بری شان گفته ميشد که بايد کرزی رئيس جمهور شوه وشما مجبور استين که بريش رای بتين.

کربلايی: کاکه جان راس ميگی، خوب گپا زد ورئيس جلسه هم که آغای سيد عبدالله کاظم بود هم گفته هايشه کاملن تأئيد کد ويک نفر دِگه آغای وهاب زاده گفت که کنفرانس بُن هم ظالمانه بود وهم ننگين وخوب گپای خوده توزيا م ( توضيح هم)  داد، آغای داکتر سيرت گفت: که وظيفه اول دولت ومبرم ترين وظيفــــــه آوردن صلح بود، نه ساختن ستره مـاکمه ( محکمه)، شورا وغيره ارگانا، که مه خودم دهمو جلسه بُن پيشنهاد کده بودم، اما متأسفانه ايطو نشد وباز خونريزی ده سراسر افغانستان صورت گرفت.

کاکه تيغون: کربلايی جان، کتی گپای سخت وشديد خود، جان ازيا ( اينها) ده خطر نخات بود؟

کربلايی: کاکه جان اوُ دوتايش خو گفته شده استن( هستند) يانی بری شان گفتن که همی جلسه ره جور کنين، حسن اميری وآغای مسکين يار کم سواد که ميگفت برنامه  لغت عربيس، مثل اوُ ضل ( ضلع) سوم شان که ميگه مه يک دانه  شعر ميخانم، بری شعر دانه نميگن، قطعه يا پارچه بايد گفته شوه، امّا خدا خير ديگايشه بياره که حال اوبيچارا ره ده توپ نتن، خير ببينيم که پسانا چی گپا ميشه، امّا هميالی ميگم، که ای جلسات هم صلح نمياره، ای کار بيشتر به يک کمپاين تبليغاتی بری  اتنخابات رياست جمهوری می مانه، تا يک حرکت ملی، چراکه ده مورد اوغانستان پلانای عميق تر وجود داره وتيم موجود توانايی حل آنرا ندارن، اگه انگليس وامريکا ميخاستن که صلح بيايه ده همو اوّل همی گپای آغای داکتر سيرتَ بايد قبول ميکدن، اوّل ايکه می ماندن که اعضای جلسه کی ره رئيس جمهور می ساختن، بايد ديکتيه نميکدن، شايد کدام کسی خوبه رئيس می ساختن از جمله مجاهدينی که باد از رفتن شوروی ها از جهاد دست کشيدن وگفتن که ديگه جهاد ختم اس و به مقصد خود رسيده بودن، امّا ديديم که ايطو نشد.

  هر دو دوست کربلايی وکاکه تيغون در حدود يک هفته، چون فاميلهای شان بخاطر رخصتی فرزندان به خانه های دوست وآشنا رفته بودند، در مورد "جلسه صلح" جروبحث داشتند وباالاخره فيصله کردند، تادراين زمينه بعد از جلسه دؤم وسؤم باهم صحبت کنند.

   بعد از هفته ايکه گذشت، مطالب ورخداد های ديگری بميان آمد، که موجب ادامهء مناظره دورفيق قرار گرفت.

کاکه تيغون: کربلايی جان، حالی همی قرآن شريفی ره که غوث زلمی پخش کد، چه بدی داشت که ده شورای ملی سر از ای غالمغال کدن واو و قاری مشتاق ويک نفر دِگه ره ممنوع الخروج از اوغانستان ساختن وبادن غوث زلمی ره زندانی هم کدن، غوث زلمی خو خودش سخن گوی لوی سارنوال، رئيس اتحاديه ژورنالستا، آدم نويسنده، نطاق خوش خلق ومسلمان کامل اس.

کربلايی:  اؤل ايکه برمبنای روايات تاريخ اسلام وتائيد علمای دين،( به استناد فشردهء مصاحبه آقايون طارق نبی استاد دانشکده شرعيات دانشگاه هرات ومولوی عارف عضو شورای علمای ولايت کندهار با راديو دويچه ويله آلمان که بتاريخ 6 نوامبر در سايت آريايی انتشاريافته)  سلمان فارس يکی از اصحاب پيامبر به تشويق آن حضرت (ص) ، برخی آيات قرآن شريفه به فارسی ترجمه نموده وبه همزبانانش به فارس فرستاده  بود که اجر دانسته شده، همچنان ترجمه قرآن هيچگاهی بدون متن اصلی آن تخطی از احکام دين بحساب نميره وای يک عمل غير اسلامی نبوده وترجمه قرآن کريم به هر زبانی که باشه مجاز اس واگه اشتباهاتی ده ترجمه باشه با بررسی دقيق با مترجم ده ميان گذاشه شوه وقناعت طرفين حاصل شوه!

دؤم؛ ده ای مورد بازی نهادها و برخی رسانه های مغرض هم نقش منفی وتحريک آميزه بازی کدن و از فضای متشنجی که قبلن با لوی سارنوال داشتن وغوث زلمی سخنگوی اوُ بود، سئو استفاده کده وبا مصاحبه های عجولانه به جمع آوری آرای عامه حتا از افراد فاقد سواد عادی شروع  نمودن که چنين کسان حتا به مانای " تحريف" ،" حذف" و " تأويل" وغيره نمی فاميدن و فقط فرياد ميکشيدن که غوث زلمی بايد مجازات شوه، زندانی شوه وغيره، ده حاليکه هيچکدام از محتويات کتاب آگاهی نداشتن و هريک به اساس افواهات ميگوين وگوين استوار بود، هيچ کس نگفت که ديدم، خاندم وخود دريافتم، ده حقيقت " يک زاغه چهل زاغ" ساختن تا ايکه همهء ای  تحريکات آقای غوث زلميه تحت فشارهای شديد روانی وروحی قرار داد و فرارره بر قرار ترجيع داد که بتاريخ 4 نوامبر 2007 دستگير وزندانی شد، ده اصل خود آغای غوث زلمی ده او سطحی نيس که صلاحيت ترجمه يا تحريف وحذف وتآويل قرآن کريمه داشته باشه او ِصرِف از روی تفنن ای کاره کده و  خاسته که ثواب کنه، ده ای صورت نبايد با او جدی گرفته شوه، بهتر اس بريش توصيه شوه که ای کارای جنجال برانگيزه ده آينده نه کنه!( درتهيه برخی معلومات اين پاراگراف مناظره از فشرده مقاله آقای قاری عتيق ساکت  که پيرامون غوث زلمی در سايت گفتمان نوشته اند استفاده شده است)

سؤم ايکه؛ ای ملا های نوکر انگليس می فامن که ده قرآن شريف بازی ( بعضی) آياتی اس که اگه کُل مردم مانای شه بفامه شک بر ميشن، مثلن ده آيه 34 سورهء لقمان گفته شده که وقت باريدن باران، جنسيت طفل ده شکم مادر ره ( مادر را)، بجزء الله پاک دگه کس نمی فامه، حالانکه حالِ علم بسيا پيشرفته، هم وقت باران وهم جنس طفله که بچه اس يا دختر ده شکم مادر پيش از تولده مردم می فامه، ای يکی ودِگه ای که قرآن شريفه گرفتن وتفسير کدن، يانی نعوذباالله از طرف خدا گفتن که مقصد اصلی ايطو اس که ما ميگيم، بازام بريت مثال ميتم:

 ده قرآن پاک ده سوره چارم (معاهده) آيه 6 گفته شده: " ياايَهاالذيّن آمنوا واذا قُمتمُ الی الصلاه فاغسلوُ اوجوهَکمُ وايديه کم الِی المرافق.. يانی بشويد روی های خوده ودستای خوده تا آرنجها .. َوالمسحوا برؤوسکُم واَرجل کم الی الکعبين ط . يانی مسح کنيد سرهای خود را وپاهای خود را تا بجلک ها. که مفسرين ميگن مطلب خدا صايب مسح پای نيس، ششتن پای اس، يانی که از طرف خدا گپ ميزنن که ای حقه ندارن وبيدل صايب ميگه:

بيدل آن قرآن که ما درس حضورش خوانده ايم

متن آياتش تحّيــــــر دارد وتفسيـــــــــــــر شرم

و بيدل صايب ده ای شعر خود از آيه 64 سوره آل عمران الهام گرفته ، که مانای ای آيه ره از کتاب ( ارتداد در اسلام – تأليف عيسی ولايی) از صفحه 14 بريت ميگم:

" بگو ای اهل کتاب بيائيد بر سر سخنی که بين ما وشما يکسان است، بايستيم که جز خداوند را بپرستيم وبرای او هيچ گونه شريکی نياوريم وهيچ کس، ديگری را بجای خداوند به خدايی برنگيريد" اينه همی مفسرين به جای خداوند که صريحاً مخالف آيه بالاس استاده ميشن واز طرف خدا گپ می زنن، نظر به همی آيه اينا مشرک هستن وکسای  که ايناره تقويه ميکنه مشرک تر از يا استن، فاميدی کاکه جان!

چند مثال دِگام بريت ميتم باز ميريم جماعت خانه.

کاکه تيغون: کربلايی جان مثالای ته گوش ميکنم، مگر مه ده مورد، آغای بشرمل که با چار رفيق خود ده کابل داوت شده وتکت دوطرفام بری شان گرفته شده وده هوتل پنج ستارام ( سابق هوتل کابل) بری شان جای داده شده، بسيا سوال دارم، باز جواب ای سواله چه وخت ميتی؟

کربلايی: کاکه جان ای سوالام جواب ميتم، مگر دگه روز، حال بشنو مثالای دگه ره ده مورد قرآن دری بدون عربی که آغای غوث زلمی تکثير وپخش کده وقاری مشتاق هم اوره تأئيد کده وبمی خاطر بری ازيا جنجال پيش شده.

 پيش از مثالا ( مثالها) بايد بگويم که همی کار وظيفه شورا نبود، ای وظيفه خود سارنوالی يا وظيفه ستره محکمه بود، امّا ده اوغانستان حالِ هرکس خصوصن شورا به عوض قانون سازی، ده کارای ديگرا مداخله ميکنن وهيچ مقامی هم نيس که بری شان بگويه به شما چی غرض اس، چون گد ودی تا حد آخر رسيده، هرکس هر چه خاست همطو ميکنه، خير ميايم سر مثالا:

ده قرآن پاک گفته شده ( آيه 65 سوره بقره) مانای آيه ( وشما بخوبی آگاهی داريد که شما احترام روز شنبه را نگه نداشتيد، به آنها گفتيم، بوزينه شويد! بد بخت وبيچاره گرديده واز در گاه مادور شويد)

آيه های 163 تا 166 سورهء اعراف:

( ای پيامبر، از قوم بنی اسرائيل در باره شهری که در ساحل دريا بود، پرسش کن؟ از آنها بپرس که چرا در روز شنبه مرتکب گناه شدند؟ بدين شرح که آنها روز شنبه، هنگاميکه در کنار ساحل بودند، ماهی ها نزد آنها آمدند وسرشان را از آب دريا در آوردند{ تا آنها را وسوسه کنند که شکارشان نمايند}، در حاليکه ماهی ها در روزهای غير شنبه دست به اين کار نمی زدند، ما نيز آنها را برای انجام اين کار اغوا کرديم، زيرا آنها گناه پيشه بودند، چون پند وموعظه آموزشگاران در آنها اثری نکرد، برخی از افراد آن گروه گفتند: چرا شما قومی را که از جانب الله محکوم به مجازات های سخت ونابودی هستند، موعظه ميکنيد؟ آموزش گران پاسخ دادند" برای اينکه وظيفه خود را در برابر الله آنها به فرجام برسانيم وشايد آنها خداترس شوند" وچون آنها به پندهای آموزشگران گوش نداند، ماهم افرادی را که آموزشگر بودند نجات داديم ولی آنهايی را که ستم کار بودند، به بدترين عذاب ها مجازات کرديم، هنگاميکه آنها با تکبَّر و گستاخی مرتکب اعمال نکوهيده شدند به آنها گفتيم به شکل بوزينه در آيند، اَی بد بختهای از بخشايش در مانده..)

 اينالی مردم که ای رقم آيه تا ره بخوانن شک بر ميشن، که حالی چرا کسای که ده روز شنبه ماهی ميگيره يا دگه کارا ميکنه شادی  ( بوزينه) نميشن وباز بوزينه شدن ده يک روزه چطو ممکن اس، خو اگه چند مليون سال تير شوه وسر چپه گپ داروين که بوزينه آدم شد، آدم بوزينه شوه يک کاری، ولی دفه تن( دفعتاً) ناممکن اس، همی رقم آيه های 9 تا 25 سوره کهف مانای خلصش ايس که ( آنهائيکه بين 300 تا 309 سال در غار بخواب رفتند، وسر انجام آنها از خواب بيدار شدند ودر همان سن جوانی که وارد غار شده بودند، آنرا ترک کردند)

ازی رقم آيه ها که مردمه وسواسی می سازه وشک ده دلشان می اندازه زيات اس!

 بيا بريم کاکه جان جماعت خانه و باز دگه روز بخير دگه سوالای ته جواب ميگم.

کاکه تيغون: خی کربلايی جان، ده همی آخر يک فکايام بگو، اينه تا وختا مه کالای بيرون رفتن خوده ميپوشم .

کربلايی: کاکه جان تو آدمه ده نوک ناوه گير می کنی، گوش کو:

همو مردکه، که يک روز زن خوده گفته بود: گپای احمقانه نزن وزن بريش گفته بود، مه قسمی گپ ميزنم که تو بفامی، منتظر انتقام از زن خود بود، زنش گفت : تو زن مقبوله خوش داری يا هوشياره؟ مردکه زوتيکده گفت:  هيچکدامه نی، توره خوش دارم، يانی لوده بد رنگه.

  هردو رفيق ميخندند وبه عزم جماعت خانه از خانه بيرون ميشوند.

 

   ------------------------------------------------------------------------    

بخش های قبلی

 


بالا
 
بازگشت