حميد برنا

طنز و روشنگری   

آغاز نشرات اکتوبر 2006

پيوست به گذشته

مناظرهء کاکه تيغون وکربلايی

بخش سؤم

سال دؤم

    جمعه شانزدهم ماه نوامبر 2007، شب درجه حرارت پائين صفر وروز هوا قدری ابری ودرجه حرارت بالای صفر است، وزش باد از بين رفته ورويهمرفته روز خوب زمستانی به شمار ميرود( هرچند که هنوز خزان است)، دوستان يکدل در خانهء کاکه تيغون يکجا شده وبعد از صرف نهار که از طرف کربلايی تهيه وآورده شده است، پياله های چای را پُر ساخته وصحبت را بازهم کاکه تيغون شروع ميکند:

کاکه تيغون: کربلايی جان، ديروز يک دوست زمان مکتبم، دو مطلب بسيا جالبه تيلفونی از سويس برم قصه کدَ، او دوستم زمری کاسی نام داشته وبسيا آدم کنجکاو وقدری زر زريست، ای گپا عبارت انَ از:

يک: گفت "رئيس آژانس خبری آلمان آغای ديک مارتی موضوع اختتاف ( اختطاف) يا چور کردن مردمه توسط امريکايا از روی سرک ده هر کشوری که باشن، به مجرد اندک اشتباه ( که وام پسان غلط ميبرايه)، تکه سياره ده سر شان انداخته، ده ميدان هوايی بورده وبه اجازی حکومتای ده سر راه اوناره می بره، ده زندانای خود وباد از تاقيقات با شکنجه يانی لت وکوب اگه چيزی بدست نامد و گپ غلط برآمد اوناره زده وزخمی وتوهين شده ايلا ميکنه"، با شنيدن ای گپ، بسيا وارخطا شدم وگفتم که حالِ همی آغای سيرته که او روز ده کنفرانس مسکين يار بسيا بی پرده گپ زد وراستيام گفت، يکدفه چور نکنن واو بيچاره ره، ده ای سن وسال پيری لت وکوب وشکنجه نتن، امّا زمری جان گفت نی اوتو نميشه!

دو: زمری کاسی گفت: (وختي که مه ده سال 1971 و72 ده اوغانستان ده مؤسسه پيسکورت يا پيسکور يانی هيأت صلح که از طرف کنيدی پايه گذاری شده بود، کار ميکدم وآمر پروگرام های گندم مقابل کار بودم( پنجصد هزار تن گندم امريکايا کمک کده بودن)، از طريق راديو شنيديم که باد از خشکسالی سال 71، ده بهار 72 باريزش فراوان باران سيلهای بسيا مدهش ( مدحش) ده سراسر اوغانستان جاری شد، ازجمله ده اوروزگان ( ارزگان) وبازی جاهای دگه مردم به قحطی مواد غذايی مواجه شدن که حتا به خوردن علف شروع کدن واز ای نگاه به امراض گوناگون مواجه وشکم های شان آماس کده بود، مه  پيشنهاد ارسال چند لاری گندمه به اروزگان کدم، که صدارت آنوخت، سفارت امريکا واداره پيسکور اوره تائيد کد، وختيکه نفر های ما نزديک اوروزگان رسيدن، ديدين که پل سر دريا ره که يگانه راه رسيدن به ولايت بود سيل بُرده، نا چار به کابل برگشت کدن و مه يک درخاستی به آغای سيرت که وزير مشاور بود وميگفتن آدم ديندار اس، نوشته وخواهش کدم، که از وزارت دفاع يک پروند هيلی کوپتر برای ما بتن که گندم ازی طرف دريا به او طرف دريا بورده ومردمه از گشنه گی و مرگ نجات بتيم ، آغای سيرت گفت: "بُرو آغا، ای کار وظيفه ما نيس "، ای آغای سيرت ايطو آدم اس، چطو حال بری مردم سل ( صلح) ميخايه، ده حاليکه مردم گشنه ره نمی خاست که سير شوه، ای جلسه وای آدمام پيش کده استن، که مردمه فريب بتن) حال اگه ای گپ راستی باشه، کربلايی جان يام ( اينها هم) مثل آغای کرزی نرمه فِيس او دار بوده وماسک می پوشن!

کربلايی: کاکه جان، گپای کته کته نزن،مردم ما همه شان بسيا تغيير کدن وآغای سيراتم حتمن ده سر خود خورده وای جنگ ها، کشت وکشتار مردم بيگناره که می بينه، دلش می سوزه وطرفدار سل( صلح) شده وامدفه اگه ده رتبه بالا تر برسه از دل مردم گشنه ميايه وحتا از جيب خود بری شان کومک خات کد.

 وامّا آغای کرزی ای بياناتی ره که ده مورد بازی آزای کابينه وشورا ميته وميگه که آينا ده چُرت مردم نيستن وخودشان ده قصرای شاهانه وآيينه بندان زنده گی می کنن ومردم نان ندارن ويا ممثل واری يانی کسی که ده سانه تمثيل ( صحنه تمثيل) کار ميکنه، دستک زده وخيزک زده مثل بوش گپ ميزنه وعوض آغای حاجی کامران، اعلانات قلم وفيوس، سوچ وکيبلای برقه ميگه، عجيب مالوم ميشه واز مقام رياست جمهوری ده تاريخ اوغانستان اوّل بار اس که ای ابتکار اعلان تجارتی ره نموده، ده حاليکه اکثريت قريب به اتفاق مردم برق ندارن و شايد هميام ساخت کدام کشور دِگه باشه، که سرش تاپه اوغانی ره زدن، مثليکه سابقام سگرت ساخت اوغانستان روان کده بودن وبريت بگويم که کرزيام کدام گپی داره وچيزی بريش ديکته شده، که امدفه به گفته همو خبر نگار، اشخاص بلند رتبه ره از يک چوکی بزرگ ده دگه چوکی کلان لول نميته، امدفه حتمن بريش صلاحيت داده شده که کاملن اوناره خانه نشين بسازه تا پيش مرد مام کريدت بگيره وده انتخابات آينده هم چيزی بری گفتن داشته باشه.

کاکه تيغون: کربلايی جان خی منتظر کدام انقلاب اداری حکومتی باشيم.

کربلايی: بلی کاکه جان وامّا اگه حالام چند نفر بلند رتبه ره برطرف نکنه بل کل( بلکل) پيش مردم حيثيت خوده می بازه ومردمام خات گفتن: ای گريانوک دروغگوی.

هردو دوست ميخندند وکاکه تيغون بازهم کدام فکاهی، چيستان يا شعر طلب ميکند.

کربلايی: فکاهی ندارم کاکه جان، چيستان هم ندارم، يک کيست آن بريت ميگمُ که تو بايد نفرهايشه پيدا کنی .

کيست آن:

 کيستند آن کســــــــان جنـــــگ انداز          بی سوادان کچـــــــــه چيچـــــــله باز

روز وشب فحش وسب ودشنام است           دل پُرند قرچـــــــــــــه وار بر سر باز

دل شان پُر زعقده هــــــــــــــای قديم           کله ها بسته ودهــــــــــــــان شده باز

سخن جلف وناروا گوينــــــــــــــــــد            با تکبر غرور وبا صـــــــــــــــــد ناز

بگو کاکه جان، يا ( اينها) کی ها هستن؟

کاکه تيغون: يا حتمن اونه همو مثلث مسکينيار، سيغانی ( اميری) وشکيب پُچل استن.

کربلايی: آفرين کاکه جان، نام خدا بسيا هوشيار شدی!

کاکه تيغون: کربلايی جان ببخشی که مه ده گپت در آمدم، از BBC شنيدم که زندانيای زن بسيا توهين وتاقير( تحقير) ميشن وحتا گفتن که ده زندان زنانه تجاوز جنسی هم ميشه، ای بينی بريده گی ره کرزی کجا خات بُرد؟

کربلايی: کاکه جان ای رقم گپا خوب نيس هيچ نشنو ودگه هوش کو که بری دگه کسا هم نگويی .

کاکه تيغون: کربلايی جان، ميگن که پاکستانه از کامنوليت کشيدن، او چه مانا ميته؟

کربلايی: کاکه جان ای گپه با گپای نو ديگه ده سوبت بادی بريت ميگم، حالی بيابريم جماعت خانه که ناوخت ميشه!

 

   ------------------------------------------------------------------------    

بخش های قبلی

 


بالا
 
بازگشت