شادروان استاد احــمد عــلی کـهـزاد

                             

فرستنده: بنیاد فرهنگی کهزاد

وادی ارغنداب

 

از هزارۀ پنجم تا هزارۀ دوم قبل از امروز

از مندیگک تا شهر کهنۀ قندهار

 

پیش ازاینکه تحقیقات قبل التاریخ در (آق کپرک) و (قره کمر) در دامنه های شمالی هندوکش از طرف باستان شناسان امریکائی صورت بگیرد، کاوش های مقدماتی و مطالعات روی خاکی در حصص جنوب غربی افغانستان در حوزه های هیرمند و ارغنداب از طرف هیئت های فرانسوی بعمل آمده است. چون حفریاتی که در تپه های (سرخ داغ) و (سفید داغ) در دو نقطه ئی از (زرنج) قدیم در (نادعلی)، در حوالی (قلعه فتح) بعمل آمده است، مربوط به حوزۀ هیرمند است که از آن صرف نظر نموده در حوزۀ ارغنداب به شعاع 50 کیلومتری شهر قندهار برمیگردیم.

در حوالی 15 سال قبل در ناحیه شمال، شمالغرب قندهار از طرف هیئت باستان شناسی فرانسوی تپه ئی کشف شد به نام (مندیگک) که 50 کیلومتر از شهر فاصله دارد و از کوه شاه مقصود چندان دوری ندارد. "موسیو کزال" باستان شناس فرانسوی در اینجا حفریات نمود و در نتیجه در ارتفاع تپۀ مذکور که از روی جلگه 30 متر بلندی داشت، 13 طبقه آبادی پیدا شد که در طول زمان از 5 هزار سال تا 3 هزار سال قبل از امروز را در برمیگیرد. از نظر مشخصات دوره یا طبقه بندی دوره ها میتوان گفت که آبادی های (مندیگک) با دورۀ (نیولی تیک) یا دورۀ جدید حجر یا دورۀ سنگ صیقلی شروع شده و تمام دورۀ برونز یا (مفرغ) را طی نموده است. بعبارت دیگر مردمانی که غارنشینی را ترک گفته و از غارهائی مانند (شمشیر غار)  جنوب شرق پنجوائی به جلگه ها فرود آمده اند، کم کم با اهلی ساختن حیوانات در مجاورت رودخانه رحل اقامت افگنده و با یکنوع چپری از تنه ها و شاخسار درختان زندگانی مسکونی خود را در (ده مراسی غندی) و (مندیگک) آغاز کرده اند. قراریکه در مندیگک بمشاهده رسیده در دوره های بعدی با پخثه و خشت خام به تدریج مراتب خانه سازی را پیموده اند. هکذا از طبقه اول آبادی تا طبقه سیزدهم این تپه ساختن ظروف سفالی مراتب تحول و ترقی را پیموده به نحوی که اول ظروف گلی آنها بسیار کلفت و خشن بود و بعد به تدریج در دوره های بعدتر خمیره و رنگ و پخت آن بهتر شد و بالاخره به ساختن ظروف زیبای منقش با تصاویر حیوانات و پرندگان موفق گردیدند. 

شواهد دورۀ سنگ صیقلی از روی سرهای پیکان نمودار است که با کمال ظرافت از سنگ چقماق سیاه و سرخ و زرد رنگ کوه های مجاور درست کرده اند. در ین یکی دو روز که وارد قندهار شده و گردشهائی مختصری در کوه بچه های (چهل دختران) و در دامنه های کوه (سرپوزه) و (چهل زینه) در حوالی شهر کهنه قندهار نمودم، بر من واضح شد که کوه های ماحول قندهار بخصوص رشته کوه هائی که بشمال مثل (فیل کوه) و بطرف غرب مثل (کوه چهل زینه) و (کوه کران) افتاده اند، همه از همین سنگ ها و صخره های چقماق متشکل است که وجود این سنگ همه جا در تمام روی زمین در دوره های حجر صیقلی و غیر صیقلی نقش مهمی بازی کرده و همه جا بشر ادوار حجری اولین افزار مورد ضرورت خود را از پارچه های همین سنگ درست کرده است. این سنگ بسیار سخت برای هیکل تراشی و ساختن ظروف سنگی و تراش خشت سنگی بسیار مساعد است و قراریکه ملاحظه میشود از چند سال به اینطرف تراش خشت های سنگی از آن در قندهار رواج زیاد پیدا کرده است. موازی با سنگ صیقلی، ساختن افزار مفرغی در مندیگک معمول شده و نمونه های متعددی کارد و درفش مفرغی و استخوانی از آنجا بدست آمده است.

روی ظروف سفالی منقوش مندیگک اشکال یکنوع قوچ دشتی با شاخ های بلند و یکنوع مرغ دشتی شبیه فیل مرغ دیده میشود که امروز نسل هر دوی آن در حوزۀ ارغنداب از بین رفته است. اشکال نباتی آن عموماُ برگ های عشقه پیچان است که در باغ های قندهار هر طرف دیده میشود.

عشایر مالدار و نیمه زارع که دوره مفرغ را در طول هزار چهارم و هزار سوم قبل از امروز در تپه های ماحول ارغنداب، چه در علاقۀ پنچوائی (ده مراسی غندی) و چه در علاقه گرم او (گرم آب) و (کشک نخود) و تپه های اطراف کوه شاه مقصود (تپه مندیگک) سپری کرده اند، بیشتر بهم نزدیک و متمرکز شده و هسته اولیۀ شهر کهنۀ قندهار در حوالی سه هزار سال پیش از امروز را بمیان آورده اند. در تپه مندیگک آنچه بیشتر موجب حیرت شده کشف آبادی بزرگ و منظمی است که  در حوالی سه هزار سال قبل از امروز ساخته شده است. با اتکأ روی این مفکوره که مردم حوزۀ ارغنداب در ین عصر و زمان به ساحتن بناهای بزرگ و منظمی موفق شده اند، استنتاج میتوان کرد که هسته اولیۀ شهر کهنه قندهار باید در حوالی سه هزار سال قبل گذاشته شده باشد. این شهر حتماُ در زمان هخامنشی ها اولین قبیله آریائی نژاد که از سرزمین فارس درایران به سلطنت رسیدند شکل بزرگ و منظم یک شهر مستحکم با باره و بروج و خندق را پیدا کرد. این شهر از طرف غرب به کوه متکی بوده و به سه جانب دیگر که شمال و شرق و جنوب باشد، دیوارها و برج های بسیار ضخیم و بلندی داشت و خندق عریضی در ین سه طرف آنرا محاط کرده بود. چنانچه شواهد و بقایای همۀ آن به وضاحت کامل دیده میشود.

حوزۀ ارغنداب یکی از حوزه های زرخیزی است که از دورۀ اوستائی به بعد به نام های (هراویتی)، (اراکوتس)، (اراخوزی)، (اراکوزی) و (الرخج) شهرت داشته و در کتیبه های (تخت جمشید) و (طاق رستم) نام و نشان و صورت های خوانین این ناحیه با اشتر دو کوهانه، نقش است که مطالعه دقیق آن از نظر قیافه و شکل و لباس اهمیت بسزائی دارد. شهر کهنه قندهار که مستحکم ترین قلعه این حوزه بشمار میرفت در قرن های 5 و 4 ق م مرکز (ساتراب) یا نایب الحکومه هخامنشی بود که معمولاُ از خود اهالی و امرای محلی انتخاب میشد. همه میدانیم که چند سال قبل در کوه سرپوزه در مجاورت جناح شرقی چهل زینه بالای راهی که بطرف خرابه های شهر کهنه میرود، سنگ نبشته ئی پیدا شد که به دو زبان و به دو رسم الخط (یونانی) و (آرامی) نوشته دارد.

زبان آرامی و رسم الخط آرامی که از (فنیقی) ها به (بابلی) ها رسیده بود، بعد از فتح بابل بدست کوروش کبیر موسس سلالۀ هخامنشی اول در مراکز این سلطنت یعنی در (پاسارگاد) و (تخت جمشید) و از آنجا با دبیران و اهل دفتر به اراضی مفتوحه منتشر شد و در نتیجه در شهر باستانی قندهار هم معمول گردید. (آشوکا) پادشاه بزرگ سلالۀ (موریا)ی هندی که آئین بودائی را با اعزام مبلغان به مناطق جنوبی هند و در مناطق شرقی و جنوب غربی آریانا رایج ساخت در نیمه اول قرن سوم ق م یکی از فرامین خود را مبنی بر اخلاقیات مذهبی بودائی به دو زبان (یونانی) و (آرامی) در مدخل شهر قدیمی قندهار در سنگ نقر کرد. علت اینکه (آشوکا) در حوالی اواسط قرن سوم ق م به این دو زبان به مردم خطاب کرده است این است که اهالی از عصر هخامنشی به زبان و رسم الخط آرامی مانوس شده بودند و بعد از فتوحات اسکندر و استقرار عده ئی از یونانی ها در اسکندریه اراکوزی (شهر قدیمی قندهار) زبان یونانی با آمیزش یونانی ها و اهالی محلی در میان جمعی از باشندگان شهر رایج شده بود. 

بهر حال مقصودم از ین یاد آوری ها این است که هسته اولی شهر کهنه قندهار در حوالی سه هزار سال قبل در اثر تمرکز عشایری گذاشته شده که دوره مفرغ را پشت سر گذاشته و به داشتن قلعه مستحکم و نظام اداری و اجتماعی احتیاج پیدا کرده اند. و در دو صد سال دورۀ هخامنشی و دو صد سال دورۀ یونانی بر استحکامات و آبادی های آن به مراتب افزوده شد.

در دورۀ موریاها که آئین بودائی در نیمۀ شرقی خاک های افغانستان منتشر شد، قندهار منتها الیه غربی پیشروی آنها و حد نهائی گسترش آئین بودائی بطرف غرب بشمار میرفت. قرار تحقیقاتی که از طرف موسیو لوبر فرانسوی بعمل آمده، بقایای معابد و استوپه های بودائی بالای کوه ئی که بر خرابه های شهر کهنه حاکم است و آنچه را که اهالی محلی در قصه های فولکلوری (تنور خیبره) میخوانند بقایای استوپه بودائی میباشد.

وقتی که اسکندر مقدونی در اواخر ثلث اول قرن چهارم قدم به اینجا میرساند، عده ئی از سپاهیان یونانی را در همین محل مستقر میکند و اساس بنای قلعۀ مستحکمی را میگذازد و در نتیجه همین شهر کهنه بنام (اسکندریه اراکوزی) شهرت پیدا میکند. با این یونانی ها زبان و فرهنگ و هنر و حکمت یونانی در اینجا اشاعه مییابد و عده ئی از همین یونانی ها که با اهالی محلی حل و مزج شدند در عصر (آشوکا) به آئین بودائی گرائیدند.

سرکی که امروز از قندهار احمد شاهی بطرف سرپوزه میرود و به ارغنداب منتهی میگردد یکی از قدیمترین راه های کاروان روئی است که عهود هخامنشی ها و یونانی ها و موریا ها را دیده است. ما از طرف هرات بطرف کابل غیر از معبر کهستانی مرکزی ( که در آینده شاهراه بین المللی خواهد شد) دو راه کاروان رو داشتیم که یکی از بلخ میگذشت و بنام (راه ابریشم) یا راه شمالی یاد میشد و دیگری از قندهار کهنه و غزنه کهنه  عبور میکرد و بنام راه جنوبی شهرت داشت که اهمیت آن در بسیار موارد از راه شمال بیشتر بود.

بعد از یونانی ها در حوالی یک و نیم قرن قبل از عهد مسیحی سلاله ئی بنام (ساک و پارت) یا (پهلوا)ها در حوزۀ ارغنداب سلطنت کرده اند که مشهورترین پادشاه آن (گندوفار) نام داشت که مسکوکات او و جانشینان او مانند (پاکورس) به تعداد زیاد از این حوالی پیدا میشود. بعضی را عقیده برین است که اسم (قندهار) یا (کندهار) از نام  (اسکندر) ساخته شده چنانچه اهالی محلی نام شهر را بیشتر (کندر) تلفظ میکنند که با اسقاط الف و سین از اسم (اسکندر) عین آن بدست می آید. بعید نیست که نام قندهار یا کندهار از (اسکندرهار) که (شهر اسکندر) معنی میدهد، مشتق شده باشد. برخی هم تصور میکنند که نام (قندهار) از اسم (گندوفار) پادشاه پهلوا به میان آمده است. آنچه میخواهیم تردید بکنم این است که اسم (کندهار) با (گندهارا) و (گندهار) هیچ ارتباطی ندارد زیرا (گندهار) و (گندهارا) اسم درۀ کابل است که تا علاقه پشاور و تاکزیلا منبسط میباشد و از نظر جغرافیا و تاریخ و مکاتب فرهنگی و هنری نباید حوزۀ ارغنداب را با حوزۀ کابل خلط کرد. / قندهار- یکشنبه 15 عقرب 1345./

 

 

 


بالا
 
بازگشت