برگۀ ازتاریخ

نوشتۀ بشیر احمد یار

عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان

 

 

دریغا!  که رفقای ما یکبار هم تاریخ مرحوم میرغلام محمد غبار را نخواندی ازحوادث روزگاران آن دوره های تار وتیرۀ زمانه های ماضیه پی نبردی، درجلسات وحوزه های حزبی بجای هورا گفتن به لنین کبیر ... وغیره تاریخ   ازمنه های ماضیه را  تدریس نکردی از عجله وشتابزدگی های شاه اما ن الله درزیر ریش استعمارکبیر برتانیه چیزی نیاموختی . او این دشمن را بها کم دادی صرف نظر ازینکه افتخاراستقلال کشوررا نصیب شدی دشمن به حربۀ قوی ذهن وروان جامعه ( مذهب واسلام دست یازیدی) ودولت امانی را تکفیر کردی . کوکورانه به مشوره های یاران جفا کار وکاذب گوش فرا دادی. بزرگترین وعظیم ترین قدرت روح وروان جامعه که بر مبنای اسلام ومذهب استوار بوده نشناختی درعوض اینکه به محرا ب ومسجد چنگ می انداختی وازانجا اهداف مقدس وانسانی با تاکتیک ها ی ما هرانه دنبال میکردی، ورقی ویا کتابکی بخواندی ادعای کمونست بودن را بکردی. ازعمق مسایل وعنعنات حاکم بر اجتماع بی خبر بودی چون کمبودی اگاهی تاریخی داشتی ، به مجرد به قدرت رسیدن وتکیه براریکۀ قدرت ، درفکرموترهای لکس وخانۀ لکس برامدی. شب وروز به پیشگاه مشاورین جفاکار (انترناسونالیزم) زانو زادی وبه مدح سرایی ( دوستی افغان ـ شوروی) گوش های عوام الناس را کر کردی.ثبات وپایمردی را درمبارزه  ازخود نشان ندادی ، چون ایمان قوی به ایدیولوژی زحمت کشان نداشتی . طوطی وار این شعار مقدس را به خاطر فریب مردم وحفظ قدرت از ورای بلند گو ها زمزه میکردی . محابس وزندان هار از زحمت کشان پر ساختی ودرعوض به خوان سرمایداران وفیودالان  چارزانو نشسته کاسه لیسی نمودی وارجمندان شانرا به بورس های تحصیلی مهربانی ولطف کردی . رفقای خودرا به جبهۀ  گویا ارتجاع روانه ساختی وبه خاک وخون غلطاندی . ناموس وا ولادش را بعد ازمرگ رفیق شهید خود فراموش کردی. هرانکه خوشت نیامد روانۀ زندان ویا گورستان ابدی کردی. قوت وطاقت کافی داشتی ولی ایمان به حقانیت مبارزه نداشتی بخاطریکه نهاد ودرونت  خالی از ایدلوژی طبقۀ کارگر وزحمت کشان بود پاهایت درمقابل حملات دشمن لرزه کرد توانمندی انسجام وبسیج نیروها را از دست دادی . آنچه دشمن به خاطر به زانو در آوردن تو زمزمه میکرد تو آن را تکرار کردی چو ن زبان پرستی ، ملیت پرستی وسمت پرستی وغیره... وخود به آسیاب دشمن آ ب ریختی.   

دریغا که نام تان در رواق طاق های ظفر حک نشد به پیش ارتجاع زانو زدی واشک ریختی وطلب استمداد کردی. ودر پیشا پیش کاروان ولشکر ارتجاع راهنما و رهروشدی.دراخیرپاسپورت سیاسی را بدست آوردی وبا بخشیدن قدرت ((زحمت کشان )) به ارتجاع، امروز شخ شخ این طرف وآن طرف ظاهر میشی وفخر میفروشی .حیف......

دریغا که شهیدان ما زیر چین های زرهی ارتجاع د ر گورشان زجه وناله کشیدند. توبازهم از پشت دیوارهای قلعۀ متروک خود لا ف میزنی وباز هم درخیال همان هوس ، خوا ب میبینی .

نه !  تو امروز آن مرد قبل از حاکمیت نیستی که با قلقله ات مارا گرویدۀ خو د ساخته بودی . ما به تو باور داشتیم . امروز ازنشستن باتو ننگ وعار میکنیم

به امان خدا رفیق ارجمند! آزموده را آزمودن خطا است .

 


بالا
 
بازگشت