مهرالدین مشید

 

استفادۀ ابزاری ازجهادوادامۀ بحرانهاوبی سرانجامیهادرکشور

 

ای مجاهدعزیزبایدبدانی آنهایی که نام مقدس توراوسیله یی برای رسیدن به مقام ، جاوجلال عنوان کرده اندودرچکاچک شمشیرهای تونه رویای جامعۀ عدل الهی وتوحیدایزدی رابه تماششامیگیرند که پاسخگویی نیازهای مادی ومعنوی انسان هرزمانی است ؛ بلکه رویای قدرت ازدست رفته وخوابهای طلایی قیصروکسرارادرسرمی پرورندکه  جزبازی ناکام وفریب آلودباعزت پرغروروشهکاریهای بی بدیل توچیزدیگری نیست .

این حامیان دیرروزی تودستان نامحرمی رافشردند، بدترین جفایی رادرحق توروراداشتند، بادشمنان قسم خوردۀ توبرسرسرنوشت توواردچه زنیهاشدندوبرای رسیدن به قدرت ومعامله باآرمان تودست های بوش ها، بلیرها، گوردون براون ها، سرکوزی هاوسایرقلدران وزورگویان روزگاررابه گرمی وگرمی جوشی هاتکان دادند. وعده هاومیثاقهاییراکه باتوبسته بودند ، برمصداق خاک افگندن برچشمان تو، همه رابه گونۀ ترفندآلودی بروی یخچالهای بی باوری حک کردندودرآفتاب سوزان بدعهدیهاگذاشتندوامروزتوبانگاه های شگفت انگیزی ذوب شدن آرزوها ی خویش رابه تماشا گرفته یی که چگونه آرزوهای مقدس توبه  زنگوله های یخ تبدیل شده اندوبه صورت ناباورانه قطره قطره ذوب مشوند، سوگوارودردمندبه زمین ناباوریهامی افتندوازهم می پاشند؛ زیرااینها بروی کتیبه های سنگی نوشته نشده بودندتاهرروزی ازآنها بگذرد، به عظمت وبهای معنوی آن افزوده شودتانشانی وگواهی باشدبرجاودانگی حماسه هاوکارنامه های خونین  واستثنایی تو؛ بلکه به این هم اکتفانکردن حتاخلاف باورهای اسلامی به رسم هندویی به اطراف نعشی  چرخیدند، گریستندوعزاداری کردندکه سالهای زیادی برای تکفیرآن پول های زیادی راهزینه کرده بودند وبه این بهانه هاخودرامحبوب اسلام ومسلمانان برشمرده بودند.

ای مجاهدعزیزهشدار!هرگاه هوای شمشیرزدن برضدجباران وستمگران تاریخ ردرسرمی پروری وداعی عدالت درزمین خداوخواهان توحیددرجمیع مناسبات سیاسی ، اقتصادی واجتماعی هستی وآرزوداری تاریشه های شرک رادرتمامی روابط اجتماعی خشک نمایی . توجه داشته باش هرگزبدنبال آنهایی نروی که آنهاییکه سیمای مجاهدین راخدشه داروجهادراابزاری برای برآورده شدن آرزوهای شخصی خودعنوان نموده اند وبااین بهانه خون ملیونهاشهیدپاکبازووارسته رابه بازی گرفته اند و حماسه ها ی جاودان ونابترین غرورانسانی رابه استهزاکشانده اند. ازاین بیشترجنایتی رادرتاریخ نمیتوان سراغ نمودکه بااین حجم بزرگ آرمان ملتی به مسخره گرفته شود. درحالیک جهادنیرویی است سرشارازپویاییها وبالنده گیها ، جاذبه یی است پایان ناپذیر، عشقی است مالامال ازدوست داشتن های ایثارگرانه ورودخروشانی است که امواج دمادم مست آن ازعصری به عصری وازنسلی به نسلی سریعسیرمیگذرد، هرسرزمینی راسیراب خون میسازد ، درختان نیرومندی رابه قامت حماسه هاسربرمی افرازدوبه باروبرگ مینشاند.

زیرنام توصاحب کاخهاوویلاهاشده اند، ازیخن چورپهلوانان شیرپورسربیرون کرده اند ، دست هم یغماگران تاریخ راازپشت بسته اند، تمام قطاع الطرقان رادرراهزنیهاومردم آزاریهایاری ویاوری میکنند . چنان به قدرت وثروت شکم انداخته اند  ودرسایه های اختاپوتی آن فریفته شده اند که گویابارهاکردن تیرهادرتاریکی هوای شکارمرغ های زرین رادارند. به این غفلت هاوخیره سریهاهم بسنده نکرده اند ، ساخت وسازهاباکمپنی هاوشرکت های ساختمانی گرهی اززلف هوسهای پیج درپیج آنهانگشوده است ، سهمگیری های هنگفت مالی به صورت درصدی ازآنها عطش بزرگ خواهیهاوشتاب تن پروریهای آنهارافروکش نگردانیده است، مستی دیگ جوشان قدرت به مثابۀ طلسمی حیرت افزاچنان آنهارابه افسون کشانده است که دیوانه وارجزبرای قدرت به چیزدیگری نمی اندیشند. جاذبۀ قدرت وکشش ثروت خواب آرام راازچشمان آنهاربوده است ، شب ها با هرپهلوزدنهاورویاعوض کردنها، به صورت ناگهانی هوای متعفن قدرتی کاذب ،  کاخی تازه وقصرمنزل درمنزلی خواب آرام رادرچشمان آنها میشکند. رسم یاریهاو مردمداریهادرسایه وروشن ذهن ودرازراۀ خارمغیلان خیال های واهی آنهابه مثابۀ یخچالهای عبوس هرآن دردمندانه ترازگذشته ذوب میشوئد وگویاتغییرهویت میدهند. چنان احساس زبونی وخستگی مینمایندکه عصای مقاومت واستواری خویش را درکوره راۀ دشواریها لاغرترازسوزن وپاپوش غرورووقارخود رادردردرازراۀ پرنشیب وفرازنازکترازپوست سیرتلقی میکنند.

این مردان پروقاردیروزی که به همت پرتوان مجاهدین سابق به مقام وجارسیدندواین پابرهنه گان گمنام وپاترقیده گان بی نام وبی نشان پس ازدست یابی به قدرت ووثروت ولی نعمتان واقعی قدرت خویش راکه همانامجاهدین بودند ، به بادفراموشی گذاشتند ، بازی باجهاد وارزشهای آنرابه تجارت شبانروزی خودتبدیل کردند وآنقدرازجهادوارزشهای آن استفادۀ ابزاری کردند وآرمان والای مجاهدین رابه بیرحمانه ترین شکلی به بازی گرفتند. آنقدرهوای قدرت وافسون ثروت پای باورهای آنهاراسست ولنگراستقامت آنهاراریزان نموده است که ازحوادث هم نمی آموزند وباوجودباربارقرارگرفتن درآزمونهای دشوار وزیروروشدن درفرازوفرودرخدادهای خطرناک ازچالۀ غفلت بیرون نمی آیند وبه یادنمی آورندوبه خودنمی آیندکه چگونه خداونددربرهۀ خاصی ازتاریخ کشوربرای آنهاعزت وسرفرازی دادودربرهۀ دیگری آنراازآنهاگرفت وجایش راذلت پرنمودوآب وقارووغرورراازسیمای آنهافروریخت واین حرف قرآنکریم تحقق پیداکردکه "خداوند عزت میدهد هرکه راخواهدوذلت میدهدهرکه راخواهد"،اوقادربزرگ مرتبه است که خیردرسیمای عدالت وحقیقت دراختیاراوقرارداردوبه هرزمان که خواسته باشد ، آنرابرای نیکوکاران روی زمین عرضه مینماید که درجذب عرضۀ  آن اراده طالب مطلوب است وهرچه طالب شتاب کند دامن عرضه رادرتجلی بی مانندی گسترده تروپهن تریابد. گوشه یی ازاین ناکامیهای جهادرامیتوان درکارنامه های آنهایی جسجوکردکه خودرارهبروپیشواخواندندوبااستفادۀ ابزاری ازجهادسرنوشت ملت نیرومندی رابه خون آبیاری کردند.

استفادۀ ابزاری

استفادۀ ابزاری ازپدیدههاوپدیدارهامعنای ارزشی آنهاراخدشه دارگردانیده وازبارارزشی آنهامیکاهد. استفادههای ابزاری ازارزشهای دینی جاده صافکن  تحریفات دردین است وارزشهای دینی رامسخ مینماید که راۀ نفوذمعنوی استعماررانیزفراهم مینماید. بویژه زمانیکه ارزشهای ماندگاردینی چون جهادیعنی ستیزه جویی حق طلبانه برای تحقق توحید وتامین عدالت درجامعۀ بشری که به مثابۀ پایه ورکن دین برشمرده شده است ، به حیث ابزارقرارداده شوند، دراینصورت ظرفیتهاوتواناییهای بالقوه دردین به گونه یی آبستن میشوندوفرصت ظهوربه قوه راازدست میدهند.

دراین شکی نیست که درطول تاریخ زمامداران ستمگروخودکامه ، سیاستمداران تن پرور وبی باوروروحانیون بلعم باعوری ازدین استفادۀ ابزاری کرده اند وزیرپوشش دین خونهای بنگناهان راریخته اند ، دانشمندان ، فقها، عرفاوفیلسوفان رابه زنجیراتهامات ناروایی چون زندقه ، شرک وکفربسته اند ، به بهانۀ پاسداری ازدین دینداران واقعی ودوستداران راستین دین رابه چوگان بی مروتیهاازمتن جامعه رانده اندوراه رابرای حاکمیت جورواستبدادفراهم کرده اند . بااین عمل دین ، تاریخ  وهویت رادرسراشیب مسخ وفرهنگهای بالنده رادچارانحطاط ورکود نموده اند؛ ولی ازمطالعۀ رویدادهای گوناگون درتاریخ برمی آیدکه دین، تاریخ ، هویت وفرهنگ زمانی درچالۀ مسخ فرورفته اندکه بارهای ارزشی آنهاموردحمله وتحریف قرارگرفته اند. شاید شماری هابدین باورباشندکه تاویل دردین یاتوانایی های "هرمنوتیک" دردین راه رابرای تحریف بازمینماید. درحالیکه ظرفیت هرمنوتیک دردین، درروشنایی خردفعال وعقلانیت تندوخردمندانه راه رابرای بالنده گی وپویایی دین بازمیکندونیروهای خفته ومرموزدردین رازنده میگرداند، زبان خاموش شریعت رابه صدامی آورد، ظرفیتهای دینی راازقوه به فعل آسانترمیسازد، قافلۀ تمدن گستری وفرهنگ پروری دین رابا سرعت حرکت زمان هماهنگ مینماید ، دغدغۀ دینداران راازسوختن هابه سوی ساختن هامیکشاندوبالاخره باآشتی دادن وحی باعقل دست کم ازوسوسۀ مزمن دینداران برای جدایی وحی ازعقل ودین ازسیاست یاشناختن جایگاۀ هرکدام اندکی میکاهد.ممکن نگرانی شماری ازدینداران دراین رابطه بیجانباشدکه عده یی بابهانه قراردادن تاویل وتفسیرهای متفاوت  ازمتون  واصول دینی وبایک نوع خردزده گی ،  دین رادرتندراۀ تحریف قراربدهند . این درصورتی است که عده یی نه به خاطردغدغدۀ دینداری ؛ بلکه به خاطردغدغۀ ضددینی ، دین رابه تحریف میکشاند . آشکاراست که راۀ هردوروشن  است که کی هاسواربربال دین به سوی کعبه وکی هابه سوی ترکستان درپروازاند.

استفادۀ ابزاری ازجهادراه رابرای دشمنان سوگندخوردۀ تاریخی جهادفراهم گردانیدتادردوردیگروزیرپوشش بازیی دیگربرای مسخ ارزشهای واقعی جهادوتحریف هویت اصلی جهادگران نبردتازه ییرازیرنام "مبارزه باتروریزم" به راه بیندازندوبااین "تعبیرکه بننیادگرایی به مثابۀ کمزبند سبزخطرناکترازکمونیزم" تیغ راازدمارمسلمانان جهان بیرون نماید. داعیان کذایی جهادچنان به بیراهه رفتند ، ارزشهای والایی راناجوانمردانه به قربانی گرفتند، تنۀ نیرومندجهادراباآب خودخواهیهای قدرت جویانه وثروت پسندانه شستندوبه تعبیری دریک غسل تمهیدی ناصوابی روح پهناورجهادراقربان کردند. 

بویژه حالاکه دامن مبارزه باتروریزم بیش ازهرزمانی گسترده شده است . این بازی چنان کلان شده است که فرونشاندن شورش طالبان وآرام کردن افغانستان به بخشی ازاین بازی تبدیل گردیده است. این بازی چنان تنۀ کلفت واندام خشن پیداکرده ست که طرف مقابل راازجذبه وشورشگفت آوری برخوردارگردانیده است که عبورازیخچالهای ناپیمودنی وکوه های صعب العبوررابرای آنهاممکن وحتاسهل گردانیده است. این بازی آنقدرهاساده هم نیست ، به مثابۀ ازدهای یکسراست که هزاران پاداردکه به گونۀ کاذب ناکاذب توان بیرون شدن رابه هرطرف دارد. یک سراین بازی درافغانستان ، سردیگرآن درپاکستان، سردیگرآن درسینکیانگ چین ، وترکستان شرقی ، سردیگرآن فراترازمرزهای آموتاآنسوی دوشنبه ، فرغانه ، ثمرقند، بشکک وچچین قرارداردوبه مثابۀ اژدهای تیزبال دارد، جهان رادرمی نوردد، سراسرجهان رادرزنجیره یی ازوحشت بهم پیچانیده است ، جولانگاۀ آن فراترازمرزهای یادشده تاآنسوی اوقیانوسهاازنیویارک تالندن ، پاریس ، برلین میباشد.

 شگفت آوراینکه مرکزاین نبرددرچارراهی قرارداردکه یکطرف آن منابع سرشارانرژی نفت وگاز، به طرف دیگرآن مزارع وسیع وسرسبزخشخاش باگلهای زیباوتمایی اش ، به طرف دیگرآن کشوی غرقیده درخشم وافتاده درتوفان بادندانهای اتومی درموجی ازعصیان های فراگیرالقاعده وطالبان درزیرسیطرۀ زمامداران موروثی وعنعنه یی درکناراژدهای زردوچون ماری خفته برروی گنج وبه طرف دیگرآن کشوری عاصی ، بیباک وتسلیم ناپذیرودشمن نظم نوین امریکایی درجهان خودنمایی دارندوچون ظرف گداخته یی درزیربارسنگین ترین پروژۀ خطرناک دست وپامیزند. پروژه ییکه اندکترین به توجهی به آن سرهای سبزی راهرچه بیشتربربادمیدهدکه باتوطیه نمیتوان باآن برخوردکرد ؛ زیراهرگونه برخورد توطیه گرانه باهمچونبردبرش مقطعی داردکه به نحوی به عمرش می افزاید ودرازراۀ نبردرافرسایشی ترمیسازد.

برای رهایی ازکابوس این نبرددقت جدی وتانی مستدام درکاراست که نیازمبرم به استرتیژی منطقه یی داردتااسترتیژی ملی که برای خلاصی ازاین بازی خطرناک خطرسازراۀ اساسی ، درست ، منطقی ومعقولی  باید سراغ شود؛ زیرابازی مبارزه باتروریزم به بازی باسرنوشت ملتهای منطقه مبدل شده است. این بازی چنان باسرنوشت مردمان منطقه گره خورده است که پایان آن ازدیدامریکاپایان سرنوشت ملتهای منطقه خواهدبود.

ناعاقبت اندیشی های آتش افروزان مبارزه باتروریزم ، امروزدامنۀ این نبردراازمرحلۀ جنگ وفراربه مرحلۀ شورش بزرگ وهماهنگ رسانیده اند که ازاین مرحله هم بزودی خواهدعبورکردوبه مرحله یی پاخواهدگذاشت که آتش افروزان وحامیان این نبردآماج سنگین ترین وقهرآمیزترین حملۀ ملتهای محروم منطقه قرارخواهند گرفت ودرآتش قیام خونین مردمان منطقه نیست ونابودخواهندشد؛ زیرامبارزه باتروریزم به مثابۀ ویروس خطرناکی شده است که فرابعدی عمل میکند، پیامدنامیمون وروزافزون  آن جزفقر، مسکنت ، آواره گی ، بیکاری و... چیزدیگری نیست . پس سرانجام چنین شرایطی جزقیام خودجوش وعصیانی فراگیرچه میتواندباشد

استفادۀ ابزاری ازجهادوارزشهای آن حتاترمنولوژی جهادراباباری ازمعناپذیری وارزش آفرینی درابعاددفاعی ، ستیزنده گی وسازنده گی باتوجه به معنای هرمنوتیک قرآنکریم آسیب پذیرگردانید، ازمطالعۀ آیات الهی درقرآن پیرامون جهادکه اضافه ترازصدآیت میباشد ، فهمیده میشودکه هدف اساسی ازجهاد پروسۀ جامعه سازی ونظام سازی است .  یعنی ساختن حامعه ونظامی که درسراپای آن توحید وعدالت درتلوتلوباشد، بساط ظلم وبی عدالتی به صورت کامل برچیده شود ودرنبردآشکارمیان قسط وجور جایگاه جهاددرترازوی قسط شفاف وروشن باشد. هدف اصلی ازجهاد تامین حاکمیت الهی بروفق ایجابات فطرت انسان درروی زمین است که به صورت کل رفاۀ مادی ومعنوی جامعه رادربردارد. البته رفاه ورستگاریی که عزت آوروذلت شکن است ، اسارت زداوآزادی پروراست ، خیرگستروزیبایی پروروشرزداوزشتی افگن است ، نفی کنندۀ همه نابرابریها، ناهمسنگیها، ناهمگونیها، تفاوتها، نارستیها، بی عدالتیهاو... یعنی نفی تمامی جلوه های شرک آلود درجامعه چه شرشک اجتماعی باشد یاشرک اقتصادی . ازهمین رواست که شرک دردین ظلم بزرگ پنداشته شده است وشرک بنیان نظام اجتماعی واقتصادی راویران ونابود مینماید وفضای وحدت وهمدلی راکه عصارۀ باورهای دینی است ازبیخ وبن میکند.

درسرزمین جهاداست که باورهای راستین واندیشه های والادرآن به باروبرگ می نشینند وویژه گیهای حقیقی وواقعی انسان درگسترۀ ارزشهای ناشگفته ، شگفته ترمیگردند، زیباییهاوحقایق به صورت ماندگاری درآن چهره مینمایندکه دردرازراۀ آن همواریهاوناهمواریهای زنده گی سخت بهم گره خورده اندوناگزیرباید دشواری هاراپیمود ، سختیها، مرارت ، آوارگیها، هجرتها، وخواریهارابه جان ودل پذیراشدتابتوان به همواریهای میمون ومبارک آن راه یافت . صبرواستقامت درسختیهای روزگاران است که مکتب انتظاررابرای اعتراض هاوعصیانهابارورمیگرداند واعتراض وعصیان جادۀ ناهمواری است ، برای انسانهای ازخودرسته وبه خویش بازگشته که درخت تنومندجهادرابه باروبرگ میرویاند. چنان وارستگیهاوازخودرهایی هارادرآدمی بارورمیسازد، خویشتنیهارادروی غنامندمیگرداند وازهرتعلقی تهی اش مینماید که به گونۀ عاشقانه ترین عاشقانه هادرهدف محومیگردد، طالب ومطلوب رادردایرۀ طلب مقصودمییابدوبرای مقصود حاضربه هرنوع قربانی میشودولذت قربانی درپای مقصودرافراترازهرلذتی میداند. اینجااست که طالب باهمه چیزپشت مینهدودرسکوی شناخت خودیهاوبیگانگی هاباشناختن حق خویش نفس آرام میکشد. در جذبه وشوراین خودشناسیهااست که پیامبربزرگواراسلام حریم هارامقدس شمردودرحریم انصاف منزل گزید. چنانیکه اوبعدازفتح مکه علیرغم اصرارمردم به صورت فوری کعبه راترک کردودروادیی خیمه زد. یعنی فاتح مکه ، مکه رابرای صاحبانش میگذارد وخودش به نسبت نداشتن خانه یی درآنجا، آنجاراترک مینماید تامبادامتهم شودوازدایرۀ حرمت پابیرون نهد. این است نمونۀ زنده گی پیامبری که جهاددرراۀ خدارااصلی برای رهایی انسانیت ازبند بنده گیهابه ارمغان آورده است وبااین برخوردخیلی شفاف وتاریخی خودحقانیت جهادرابه اثبات رسانید .

صدهادریغ ودردبرملتی که درخت پروقارجهاد راباخونهای پاک خودآبیاری کردندوبه ثمربنشاندند؛ ولی پیش ازآنکه اندکی به شگوفایی برسد ، چون گلی ناشگفته زودپرپرشدو ازبیخ وبن خشکیدن گرفت که گویاهیچی نبوده است وآبی ازآبی هم تکان نخورده باشد. همه دستاوردهایکسره نابودشدندوشاخ وبرگ ناامیدیهاومایوسیتهابرآن سایه افگندند.

بازی باجهاد

عوامل زیادی چه داخلی وچه خارجی دست بدست هم دادند تاآرزوهای پاک ملتی راکه ازمیان خون وآتش سربرآورده بود، نابودنمایند؛ ولی آنچه مایۀ تاسف است ، آن عوامل داخلی است که بابازی ناجوانمردانه یی دستاوردهای مردم مارانابودگردانیدند.

به همگان هویدااست که چگونه رهبران گروههای جهادی اصل هدف رافراموش کردند ، دنبال وسیله رفتند و چنان به جان هم افتادندکه حتامجاهدین واقعی ومبارزین راستین راۀ خداراشکارتوطیه های ناجوانمردانۀ خودنمودند. چنان بریکدیگر راکت ریختند ومردم بیدفاع راچه درداخل شهرکابل ، چه درچهارآسیاب ولوگر، چه درکمری وبگرامی وجاهای دیگربه بهانه های گوناگون به راکتهای کوربستندکه درتاریخ نبردهای خودخواهانه کمترنظیرآنرامیتوان یافت. جالب تراینکه هرکدام خویش رابرحق ترازدیگری میشمردند ، بریکدیگرطامات می بستند، هرکدام سنگ اسلام خواهی رابیشترازدیگری به سینه میکوبیدند که حتایه خطوه هم حاضرنبودندتاازموضع صددرصداسلامی خودعدول نمایندوباریش های بلندوعمامه های زیباوآراسته مقدرات ملتی رابه باددادند. درحالیکه هیچ یک راضی نبودتابرای نجات مردم سرمویی هم حاضربه اقربان وانعطاف پذیری شوند ، گاهی انعطافی هم اگرازخودنشان دادند ، گازانبری وتوطیه آمیزبودکه جزوجهۀ آتش تیزکن ثمردیگری نداشت. این توطیه گریهاجان شصت هزارشهروندبیگناۀ کابل  راگرفت . به این هم بسنده نکردند، تمام ساختمانهاوخانه های داخل شهرکابل واطراف آنرایکسره به راکتهافروریختند، مال ودارایی خانواده هارابه چپاول بردند ، تمام موادساختمانی آنهارااعم ازچوب وخشت به بازارعرضه نمودند ، هیچ کس پیدانشدتامسؤولین پوسته هاوپاتک سالارهادست کم بپرسدکه این همه جفاهارابه کی هارواداشته اند. درحالیکه به چشم مشاهده میکردندکه چگونه تفتنگداران بی اعتناومغرورمال ودارایی خانواده هاراهمراه باتیر، دستک وخشت های خانه های آنهابارکرده وبرای فروش میبردوحتاتاامروزکسی حاضربه  مسؤولیت پذیری دراین رابطه نشده است .

بدون آنکه ازآن دورۀ سیاه عبرت بگیرند، بعدازسقوط طالبان به سرعت به اطراف شهرکابل فروریختند ، درمحل های مختلف پوسته های خودسرایجادکردند ، آرام آرام زمین های دولتی واراضی  زراعتی ومسکونی شخصی راغضب کردن، قسمتی رابه عنوان حق سکوت دهی به تفتگداران خود گویابخشیدند وبسیاری ازآنهارابه فروش رسانیدند وازپول آنه برای خودکاخهاوویلاهااعمارکردند. این داستان دردناک چپاول زمین هادرهادراطراف شهرکابل وداخل آن تراژیدی پایان یافته نیست ، هنوزهم ادامه دارد . مردم میدانند که چگونه قوماندانهای خدانشناس درتبانی وهمدستی بافرماندهان ورهبران جهاد زمین های دولتی راازاطراف خیرخانه مینه تاتپه های بی بی مهرو، تپۀ مرنجان ، تپۀ تاج بیگ ، دامنه های کوه های چهلستون وجاهای دیگرغضب کردند وپول بدست آمده ازآنرابه صورت مافیایی حیف ومیل کردند. 

مسؤولیت پذیری به هرحال حتااین عمل رامباح نیزپنداشته بودن وهنوزهم می پندارندکه گویاشهروندان کابل ومال ودارایی این بیچارهها رابه غنیمت گرفته بودند. شگفت آورتراینکه رهبران ، فرماندهان وعاملین این نارواییهاامروزهم خودراوارثین جهادومدافع مجاهدین میخوانند.

  به قول جنرال وزيرى (1)كه در يادداشت هايش از چپاول كابل و كهدامن به امر نادر خان سخن ميگويد،باوجود اينكه از محكوميت همچو دستورى نميتوان چشم پوشيد و اين جنايت را بى شباهت به زمين سوزى طالبان نميتوان دانست، ولى هرگز نميتؤان اين عمل شنيع را، از طرف چندتن منسوب به قومى دانست. همين طور چپاول دارايى هاى دولتى و اشخاص درشرايط فعلى تؤجيه پذير نخواهد بود .مثلى كه چپاول ديروز را با همه اغماض و پنهان كارى نميتوان امروز بخشيد،چپاول امروز چندتن قوماندانان را درتبانی بارهبران آنها نه تنها نسل امروزى ؛ بلكه نسل فردا هم تقبيح و محكوم خواهدكرد، زيرا كه اين چپاول بار سنگين تر دارد.چپاول ديروز در پوشش مليت و اما چپاول امروز در زير رداى جهاد و مقاومت صورت گرفته است كه هويت مكتب و اعتقاد را زير سوال برده است . لذا عاملين همچو چپاول بيشتر قابل مجازات و غير قابل بخشش ميباشند.

 

ازاین هم پافراترنهادند، برای کتمان جنایات ضدجهادی وارزشهای جهادی خوددست دشمنان خداوملت مظلوم افغانستان رادرشورای ملی فشردند وقانونی رابه تصویب راسانیدندکه به اساس آن تمامی جنایت کاران ازتعقیب عدلی وقضایی معاف گردیدند. شیخ الحدیثی های آنهاکه به قول استادبیرنگ (2)روزی جمعی ازمولویهاردرپبی پشاورجمع کرده بودتادربدل کفرآنهانسبت به شاه مخلوع به مقام حج بیت الله نایل آیند. چنان فریفتۀ قدرت شدکه بعدازصرف چای بانمایندۀ "سی آی ای"درپنجشیربیشترموردلطف امریکایی هاواقع شدودرصف نورچشمیهای طرازاول آن بحساب رفت(که مارشال فهیم درملاقات بعدی درداخل طیارۀ امریکایی باافسراین کشورتوانست تابرسرتعدادنیروهای اردو، چگونگی تجهیزات آن صرف باسلاح خفیف ونابودی انبارمهمات وسلاحهای شوروی سابق به توافق دست یابد.  وی بعدازاین معاهده توانست که مقدارهنگفتی پول ازامریکاییهابدست آورد. درواقع امریکاییهابااین تفاهمنامه برای حضورخوددرافغانستان مشروعیت بخشیدند. گرچه امریکاییهاتوانسته بودندکه دربن دخول نیروهای خویش رادرافغانستان به زوزمشروعیت ببخشندکه مرحلۀ بعدی آن ازطریق پنجشیربیشترشکل سمبولیک راداشت. درواقع این تفاهمنامه درکنارقراردادبن سنداشغال افغانستان بوسیلۀ امریکاییهاواروپاییهارازیادترتقویه کردو فصلی ازتراژیدیهای خونین دیگری رابه ملت ستم دیدۀ افغان به ارمغان آورد. فصلی که پایانش به مراتب خونین ترازسرآغازش خواهدبود.(3) وبه پاس حمایت ازاهداف استرتیژیک امریکادرکشورروزی رسید که درپای شاۀ مخلوع گاوی راکشت وبرای به فریب کشانیدن مردم گفت: من برایش فهماندم که توراهم گویامانند گاومیکشم. نمیدانم اگراین گونه برخورد" کید"شمرده شود. آیات قرآنی پیرامون "کید"و"مکر"هم درسوره های نمیتواند آنراتوجیه نماید.

شماری ازاینهاکه مشق روشنفکری میکنند، قربانی برخوردهای مقطعی امریکاوغرب شدندودرجالۀ حرکت های فکری التقاطی وملعبه یی فرورفتند، سرازیخن دموکراتهاولیبرالهابرآوردندودموکرات ترازبوش ، لیبرال ترازتونی بلیرصدراعظم سابق بریتانیا، دوآتشه ترازنیکولای سرکوزی رییس جمهورفرانسه حامی حقوق بشربه تعبیرغربی آن وبرمصداق کاسه داغترازآش پرجاذبه ترااز انگلامرکل مدافع اقتصادبازارشدند.

درآنزمان که براریکۀ قدرت سواربودند، گویاهرگزآب ازآب تکانی نخورده بود، منشورجهادجاری ومجاهدین هم به حق مسلم خودرسیده بودندو حکومت صددرصداسلامی هم درسیمای حکومت دموکراسی لیبرالی واقتصادبازارتحقق پیداکرده بود، حتامشکل میان اسلام وسرمایه داری ازلحاظ تیوری نیزحل شده بودوبسیاری ازپرسش هاییراکه باید قرائت های آگاهانه  ومتهورانه ازدین پاسخ بگوید ، اینهاپاسخ یافته  یافتند.

 زمانی دیگرکه ازقدرت برافتادند، بایک چرخش 180 درجه یی خودرابنیادگراترازهربنیادگراخواندندوگویابا این حرف هادست اسامه وملاعمرآخوندراازپشت بستند ، همه چیزبهم خورد، اسلام درخطرواقع شد، مجاهدین ازحکومت رانده شدند، به مجاهدین جفاهای زیادی رواداشته شد، اسلام بادموکراسی ناسازگارگردید، اسلام باحامی اقتصادبازارمختلط مخالف اقتصادبازارعنوان شد، لیرالیزم بااسلام هم درتضادافتاد، دربساساحات حقوق بشربه تفسیرغربی آن بااسلام تقابل پیداکرد. یعنی حکومت لاییک شد، نظام لیبرالی ولیرال هاهم حامی نظام .

چرخش ها

گاهی که این حرفهاوبرچسپ هاراپرسش برانگیزیافتند ، هوای سهمگیری درنظام درکلۀ آنهاخطورکرد، نگاۀ گوشۀ چشمی وپرلطف غرب درکاربودوفشردن دست غرب ودوستی باآنهامطرح بود. ازگفتن این حرفهاخودداری کردند، ازسرودن این سخن هاطفره رفتندوحکومت قومی راعنوان کردند، وحرف قبیله وقبیله سالاری رابرملانمودند، تاریخ قبیله سالاری رابازخوانی کردند، بایافتن سرنخ قیبله سالاری درتاریخ حکمروایی قبیله یی رادرتاریخ محکوم نمودند.

زمانی هم نشۀ دلگرمی های قدرت  خمارآنهارامیشکند ومدعی میشوندکه  راۀ حل باید دربازنگری های استرتیژیک درسیاست غرب به ویژه امریکادرافغانستان وبازگشت فعال وعبرتناک مجاهدین به صحنۀ سیاست ومدیریت جستجوشود. بعید نیست که راۀ درازودشواریهای موجوددرکشوررادرشاخ آرزوهای شخصی وگروهی خودبه تماشاگرفته اند. درست است که ازنظراینهااظهارنظرهایی مبنی برمذاکره باطالبان وسهم آنهادرقدرت کافی نیست ، غرب بایددربسیاری مسایل بایست دیدگاه های خودرابه صورت بنیادی متحول بسازد؛ اماآشکارانگفته اند که این تحولا بنیادی چگونه باشد وهم ازچگونگی این تحولات چیزی نگفته اند . فاجعه باردرکشورجنگ زدۀ مااین است که هرشخصی وگروهی خودرابه تنهایی به اصطلاح "ناف زمین" میخواند. تنهاباحضورخود وبه گونه یی نفی دیگران درقدرت تمام مشکلات درکشورراپایان یافته برمیشمارند. درحالیکه بحران درکشورآنقدرعمیق وخطرناک وخطرسازشده است که درفرازوفرودرویدادهای جاری درکشوراشخاص وگروه هاچنان غوطه ورشده اند ودرزیرباروابستگیهای سیاسی ، اقتصادی ونظامی بیگانگان ضجه میکشندکه هرگونه امیدواری مردم رانسبت به خودمخدوش وسوال برانگیزگردانیده اند؛ زیراآنهاییکه سرشان یکجاوپای شان درجای دیگریابه گفتۀ دیگرتابعیت اصلی آنهاافغانستان کشوروپاسپورت آنهاازکشورهای دیگراست ویااگرهردوی آنهاازافغانستان است ، چندان   دلبستگی یی نسبت به کشورندارند ، بیشتردنبال منافع خوداند وتنهابه این کشوربه حیث زمینه برای چپاول ودزدی های نامردانۀ خودنگاه میکنندوبس . این درحالی است که روزتاروزبحران درکشورسربه آسمان برمیدارد، ازسطح ملی پافراترمیگذاردوحتاازسطح منطقه یی هم فراتررفته است وشکل بین المللی رابه خودگرفته است . پس کشوریکه درآتش استرتیژیهای گوناگون کشورهای خارجی ازیکسوامریکاوبریتانیاوسایرکشورهای اروپایی وازسویی هم پاکستان ، روسیه ، ایران وسایرکشورهای منطقه دردناکتروگسترده ترازهرزمانی میسوزد . توجه به حل قضایای آن ازدیدگروهی نه تنهاخطای نابخشودنی است ؛ بلکه مسؤولیت پذیریهای فاجعه بارآن برای همیش پرسشی به پاسخ خواهدبود. فردگراییهاوگروه گراییهادرکشورتیغ ازدمارملت بیرون آوردو آرامش ورفاه رابرای مدتهای طولانیی درمردم به رویای به ناتعبیری تبدیل نموده است. 

به هرحال به هراندازه ییکه دنبال این حرفهابرویم ، داستان ناتمامی راماند که مملوازسردیهااست و زمستانی رادرپیشرومی آوردکه جزسردی آن جزپیام غم انگیزسردیهای پیهم روزگاران نویدی رابه همراه ندارد؛ امایک چیزبه مثابۀ نقطۀ داغ وتراژیددربرج وباروی این حرفهاخونمایی میکندکه حکایت دردمندانه یی ازبازی باجهادوارزشهای جهادی رادارد. این داستان دردمندانه درتاریخ رازنده میسازدکه چگونه ازارزش های ماندگاروباورهای جاودانی استفادۀ ابزاری میشود، درهرمقطعی اززمان دادخون میدهد ؛ ولی بیدادثمرۀ جانفشانی های اوراناجوانمردانه به یغمامیبردوبرنعش مقدس ایثارگران جشن ناجوانمردیهاونامردمیهای رانامردانه برپامینمایند. 

منابع ورویکردها:

1-  برای معلومات بیشتربه تاریخ جنرال وزیری رجوع شود ؛ فرمان نادرخان مبنی برچپاول پانردۀ روزۀ کابل به اشارۀ مرحوم غبارنیزدراین باره صراحت دارد.

2-  به نقل ازخاطرات زندۀ استادبیرنگ

3-  برای معلومات بیشتررجوع شودبه کتاب "جنگ امریکادرافغانستان" نوشتۀ آقای اکرام اندیشمند

 

   


بالا
 
بازگشت