حقیقت تنها در چشم حقیقت بین حقیقت است

 

برای داوری به مسایل مختلف زندگی ما دو چشم داریم که با یک چشم خوبيها وبا چشم ديگربدی هارا می بینیم. این یادداشت را از روی همين دونوع ديد و برداشت دو چشم{ بینش}در معرض خوانش شما قرار میدهم .

 

واژه های عدالت ، آزادی وترقی در جو سیاسی کشور ما کاربرد عام دارند که حتی تاریک اندیشترین عناصر وگروه ها نیز برای زيبنده ساختن اندام سیاسی شان این لباس را البته با پیشوند وپسوند واژه های ملی ویا مذهبی انتخاب نموده وگويا عملی (!) ميكنند.

و اما در امتداد مبارزهً هدفمند ، اين سازمانهای بوجود آمده از ح د خ ا به حیث نیروهای متعهد به آرمانهای انسانی، محق اند با آینده نگری به اوضاع سیاسی افغانستان  داوری  نموده دراين زمينه ها بيشترحق به جانب اند كه مدعی طرفداری اين اهداف گردند.

 

تاریخ مبارزات سیاسی نشان میدهد كه نیرو های ح د خ ا عامل عمده واساسی بيداری وآگاهی مردم جامعه ای بودند وهستند که در طی قرون با داروی غفلت خوابانيده شده بودندو تنها تعرضات وتجاوزات بزرگ آنان رااز خواب غفلت بيدار ميكرد وتکان میداد.

همه ميدانيم كه بیک باره گی وحشت ،سراسیمگی وبعدا ًدرحدودی بیداری آنی وغیر منتظرهً مردم كه بزودی دوباره طرف سوء استفاده خود همان متجاوزین قرار میگرفت وبا پیروزی یک شخص ديگر به نفع استعمار، باز هم قهرمانان(!) زاده شده، ملت را خواب میدادند.

 

وقتی نیرو های محرکهً جامعه در فضای صلح {صلح بی تفنگ} صدای بیداری جامعه را بلند میکردند عاملین استعمار اهداف واندیشه های نیرو های مردمی، ملی و مترقی را در تعبيرهای بد ومغرضانه پیچانیده زمینه های سوء تبليغ رابا استفاده از باور های مردم بوجود می آوردند . حتی از عام ترین واژه ها مانند جهل{ که معنای آن بیسوادی ونا آگاهی بود}، با سوء تفسیرواهداف غرض آلود ،تحریکات مذهبی را سازمان داده و با تعبیر مغرضانه در ذهن مردم با غوغا سوال ايجاد ميكردندو میگفتند:آی مردم دیدید شما را جاهل گفتند آایا مسلمان را ميتوان جاهل گفت ؟. آنها ، با استفاده از بیسوادی وعقب مانده گی مردم رابه باورمندان سامت تبدیل مينمودند تا صرف به اشارات وارشادات آنان حرکت نمایند.

 

وقتی در این روز های سال نو تلویزیونهای افغانان را تماشا مینمایم ؛ ديدن برنامه های متعدد با مشاركت اطفال، جوانان ونو جوانان در محافل، کنسرت هاو میتنگ ها مارا بیاد آنروز ها ی می اندازند که چگونه بخاطر سهم گیریِ مردم ، دشمنان آنها در چنین بزرگداشت های چون جشن استقلال وروزهای تاریخی وملی، بيگناهان وطن مورد حملات مرگبار و انفجارات مرگ آفرین و تبلیغات زهر اگین آنان قرار میگرفتند . اما امروز مردم منت گذار چه کسانی میتوانند باشند اگر دست غلامان زیر سنگ باداران نباشد ؟

 

در زمان حاکمیت ح د خ ا برگزاری این محافل ومجالس ونشست ها با شرکت مردم انجام میشد حزب حاکم یک حزب دوصد هزاری نفری بود که اعضای آن حزب در سر تاسر كشور مصروف وظایف دولتی و حزبی بودند . اگر نمایشی هم ضرورت میبود آنان نمیتوانستند بنا به مشغولیت های کاری همه یکجا در اجتماعات شرکت ورزند. اما این توده های ملیونی مردم بودند که در این بزرگداشت ها شرکت میکردند واین حضور گسترده مردم خود نشان حمایت مردم از حاکمیت بود .اما بخاطر باید داشت ازخرافاتی که صلاحیتداران دورهً زمامداری حفیظ الله امین دراین باره انجام دادند ،ما نه مدافع آ ن هستیم ونه جوابده آن میباشیم بلکه باز خواستگر نیز هستیم . بیانات وصحبت های مکرر شخص حفیظ الله امین وخصوصا که در انزمان یک کانال تلویزیونی وجود داشت و نمایش میتنگ ها ومحافل بی مناسبت وعملکرد های ناهنجار ، ونشرات مضحک خاصتا ًدر مسایل فرهنگی و بدنامی ايکه نصیب ترقی خواهان نمود ه بود ، مربوط به دوران فاشیستی حفیظ الله امین میباشد که با دریغ ودرد تاهنوزکفارهً آنرا ما ومردم ما پرداخته ايم و میپردازیم.

سهم مردم در امورات دولتی هم نشانهً امید به پیشرفت وطن وهم نشانهً حمایت شان از دولت وهم به منظورادای دین وطنی بود که هیچ کسی به جبر واکراه این خود اختیاری را از آنها گرفته نمیتوانست . این خود ارادیت آنان زمانی حقیقت را واضح مینماید که آنان بوسيله ً مخالفين، دشمن كار ودشمن ترقی وعدالت ،تهدید میشدند که به کار وبار در دواير دولتی ودر ساحهً دولت نپردازند. اما مردم با قربان نمودن جانهای شان توسط تروریستان و به اثر حملات تروریستی وپرتاب راکت ها حاضر نبودند ونشدند از اراده وادای دین وطنی شان صرف نظر نمایند. یک مساله را واضح بسازیم که بايد به آن راکت ها ،راکت های کور ویا پرتاب های کور کورانه گفته نشود راکت ها بکلی جور بودند وبه هدف کشتار مردم فیر میشدند .

حضور قواه مسلح نیم ملیونی در سطح کشور بیان وطنپرستی مردم کشور بود. آنان همه حزبی نبودند، اما وطن پرستانی بودند که با نثار جانهای شان از دولت وآرمانهای انسانی آن دفاع مینمودند. مردم مسلمان ما در حضور خدا شهادت خواهند دادکه فرزندان شان ،شهیدان راه حق وحب وطن شدند. حقا که محافظين پل وپلچک ، مسجد ومکتب ، تعمیر وسرک و بالاخره انسان، حیوان ونبات وطن، عاشقان آزادی وعدالت با مخربين ،قاتلان ودشمنان این بنیاد ها ، موجودات واهداف در نزد خداوند فرق دارد.

 

ما هیچگاه نخواسته ایم که با هیچ اندیشه ای دشمنی كنیم . جز، با آنانی که با مردم زحمت كش ووطن ما دشمن اند. زیرا وقتی کشتار مردم بیگناه ، فریب واغوای مردم، تصاحب اختیار وارادهً مردم به زور سر نیزه ، زمینه سازی برای دورکردن آنان از زادگاه شان ، ویرانی بنیاد های عام المنفعه ، مالکیت های شخصی مردم ، عقده مندسازی مردم بنام دین ومذهب توجیه پذیر میشوند ، دفاع از خود ،مردم ووطن را که در پای آن عمر ها وجانهای خود را فدا نموده ایم در برابر این توطئه ها ودسایس حق مسلم خود میدانییم .

 

ح د خ ا در راس حاکمیت وقت همیشه در تلاش و جستجوی راه حل های بود که تا از ورود عوامل وپدیده های مخرب که وطن را به قهقرای نیستی ومردم را به آواره گی از خانه وکاشانهً شان جبراً سوق میداد جلوگیری نماید . لذا طرح ها ونظریات مختلف در سطح كشور را با نظرداشت واقعيت های سیاسی مطرح بحث میساخت که مشخصترین واساسی ترین آن در خواست مکرر دولت افغانستان برای قطع مداخلات از خارج کشور بود که امروز به آن حقیقت تلخ حتا آنانی اعتراف میکنند واعتراض دارند که دیروز بصورت قطع آنرا نمی پذیرفتند .

 

تاریخ به حافظه سپرده که بُعد جنایات بسیار وسیع است . اگر به اساس محاسبه ًیک جانبه تلفات جنگ تحمیل شده را که عاملان تجاوز ومداخله ارایه میکنند در نظر بگیریم ،بر علاوهً آن ارقام که مردم ما به حیث سپر گوشتی نا جوانمردانه وخلاف تمام موازین انسانی واخلاقی با استفاده از احساسات دینی ومذهبی استفاده گردیدند و تاهنوز هم گناهکار دوملیون کشته ودو صد هزار معیوب ومعلول وپنج ملیون آواره را که با اینهمه تجربیات فریب مشهود به گردن دگران میاندازند ، یک محاسبه منطقی وعقلی ووجدانی در کل نفوس کشور عزیز مان نیز قابل غور ودقت شود وکل نفوس کشور را حد اقل بیست وهفت ملیون محاسبه نماییم نوزده ملیون وهشتصد هزار باقی نفوس کشور هم نیز متقبل ومتحمل جنایات نابخشودنی کسانی قرار گرفته اند که از آنان تنها یک بر ششم حصه نفوس کشور را به نفع نفس های سیری ناپذیر شان مکارانه وفریب کارانه  مورد استفاده ناجایز قرار داده اند .

چه عجب است که با اینحال واحوال کشتار آدم ها ،ویرانی شهرها ، راکت پرانی ها ، انفجارات ،آدم ربایی ها . ترور انسانها ، تجاوزبه ناموس مردم، زن گیری های بزور، انسان فروختن ها ،ویرانی پل و پلچک ،سرکها ،تعمیرها شفاخانه ها ، مکاتب ومدارس، درمسال ها ،تکیه خانه ها، گرفتن عشر وجریمه، چورو چپاول ، آوردن افراد مسلح عرب وعجم در کشور ، اجرای نمایشات رقص مرگ، واسکت بریدن ها، به صلیب میخکوب کردنها، قطع قطع کردن عورت زنان، میخ کوبیدنها بر فرق انسان، تصاحب مالکیت های مردم ،زر اندوزی ها، فروش معادن ، غارت ثروت ها، انقلاب معنی داده شود اگر انقلاب همین است پس جایی برای آن باقی نخواهد بود که بالای دگر گونی های حاکمیت ح د خ ا با تازیانه فریب وریا حمله شود.

 

ما با مخلوقی مواجه بودیم وهستیم که در فطرت شان طلسم فریب ،ریا ،تهمت و مکر مخلوط است آنان با چشم پُت و دهان باز بسیار ناروا و بی روایت گپ باد میکنند. یکی از این بی روایتی ها استعمال اصطلاح  پرچمی های کمونست از زبان آنان است که نه نام حزب ماچنین بوده ونه از زبان ما شنیده اند {در حالیکه یگانه مایه افتخار پرچمی هااز حیث باور ها به واقعیت های جهان وبطور خاص واقعیت کشور و حقیقت مردم ما پرچمی بودن ماست وخود مانرا مدافع آرمانهای شریفانه آن میدانیم و تا آنجا که عملکرد متحدین مانرا به نفع مردم میدانیم با احساس مسوولیت در دفاع از آنان مواضع دفاعی خود را نیز داریم } دلیل شان این است که ما به اساس منافع کشوری نسبت های دوستی و دشمنی را با افغانستان از جمله شوروی وقت معین نموده بودیم حالا که چلوصاف خود شان و دوستان شان از آب برآمده ،هنوز هم با فریب کاری ميخواهند رسوايی خودرا بپوشانند .

 

اگر آنانیکه دروغ میگویند، تفرقه  می اندازند،آدم   میکشند ،  میسوزانند  ومیدرند شریر گفته نشوند، پس شریر چه کسی است؟. بعضی از هموطنان عزیز ما در بیان خاطرات برای آنکه نفرت شانرا از چنین اعمال وچهره های زشت وحشت آفرین دهشت افگنان بیان کنند میگویند :ما نه خلقی بودیم ونه پرچمی بودیم، چرا مارابا انفجارات وفیر راکت ها میکشتند و میکشند نه تنها آنان بلکه تمام نزده ملیون وهشتصد هزار مردمیکه در ساحه تحت تسلط حاکمیت وقت ح د خ ا زندگی داشتند سوال میکنند چرا باید آنان کشته میشدند ؟ اگر آنان تحت تاثیر تبلیغات وترس وهراس از وحشت وبربریت نمیگویند چرا باید یک انسان متعهد به خدمت مردم ووطن کشته شود یک پرچمی می پرسد چرا باید او را بکشند ؟

 

ما همه صاحب خانواده هستیم هر یک ما در خانواده همدیگر خود را خوب میشناسیم اگر اشارات ناحق بی دینی که روپوش چهره مکاران تاریخ سیاسی کشور است کنار گذارده شود، قسم است که شیوهً برخورد، سلوک ،صداقت دوستی ، جوانمردی ، ادب ، و رویه خویشاوندی وقومی ، همدری و غم شریک و خويش شریکی در مورد یک پرچمی ، چهره فرزند واقعی مردم افغانستان  در قضاوت وجدانی  بسیار برجسته وشایسته است .

 

شانزده سال از آن روزی میگذرد که حاکمیت ح د خ ا به هر شکلی که بود تعویض شد. از آن روز تا اكنون( اپریل ۲۰۰۸ )ویا حمل ۱۳۸۷ در تمام کاینات اگر اتفاقی رخ میدهد در دهن های فتنه زبانهای شریر، بی ارتباط لول خورده واز خلقی وپرچمی یاد میکنند . بتاریخ ۲ اپریل ۲۰۰۸ حاجی دین محمد والی کابل در جریان سفر ایالت متحده امریکا برای مصاحبه، مهمان برنامه ًچهره ها وشخصیت ها در تلویزیون نور بود. جریان مصاحبه ها ی او با این تلویزیون وسایر تلویزیون ها در خارج کشور ضرورت یک تبصره جداگانه را مينمايد که شاید سایر افغانانی که شنیده باشند، به آن بپردازند که حقیقتاً تناقض گویی ها افشا گری ها وزدو بند ها وتعصبات عمیق سمتی وزبانی در گفتار جناب والی صاحب کابل به وضاحت احساس میشد .

 

حاجی دين محمد والی كابل، در جواب سوال اقای هوتکی گردانندهً پروگرام ،دلیل رفتن به پاکستان را در زمان حکومت جمهوری محمد داود ،حضور خلقی ها وپرچمی را وانمود كرد. از این که بگذریم که این خلقی ها وپرچمی ها دارای چه صلاحیت در آن حکومت بودند ، سخنان او،حد اقل یک دروغ تاریخی را ثابت میکند که گفته میشد جهاد بخاطر حضور شوروی ها بود واینکه چگونه اکنون حضور نیرو های بیگانه را اشغال نمیداند با سایر در فشانی های ایشان در یادداشت جداگانه حضور آنانیکه این مصاحبه را نشنیده اند تقدیم خواهد شد.

مصاحبهً این آقا خاطره ای را بیادم آورد که از منظرهً چشم ديد خودم میخواهم آنرا بیان کنم ،آنهم با یک مقایسه دروجود یکی از عالیترین مقام پرچمی وافراد ی که اقامتگاه دایمی درپاکستان و خانه های سرمایه گذاری شده در افغانستان دارند و اعمال شان با عث هزارن نوع بد بختی مردم کشور شد و امروز مردم با آخرین لقب تفنگ سالار آنانرا میشناسند .

روزی در ایستگاه سرویس مقابل ریاست تامینات کار اجتماعی با تنی چند از رفقا منتظر بودیم. آن زمان مصادف به رو ز های بود که به اثر چپاول تانکر های نفت{ تیل } ومسایل امنیتی، کمبود مواد سوخت و وسایل ترانسپورتی محسوس میشد. اتفاقاً رئیس جمهور فقید داکتر صاحب نجیب الله از آنجا با دو نفر محافظ دریک موتر عقبی شان روان بود گذشتند. ما با دیدن این صحنه باهم گفتیم که رفیق نجیب چرا در این شرایط که کمبود تیل است باید یک عراده موتر دگر را استفاده نماید، با آنکه در جریان روز و وظیفه داری بودند . در حالیکه در امن ترین کشور ها روسای جمهور با محافظین بیشمار به سیل وتماشاه میروند .اما ،ما تصور داشتیم که باید ازهرامکان برای مردم وکشور صرفه جویی شود ،حتی از مصارف رئیس جمهور . لیکن مردم دیدند که قوماندانان پاتک های نظامی با ده ها عراده موتر وده ها بادیگارد مسلح چگونه مردم را زیر تایر موترهای خود میکردند وخاک وگل ولوش باد کردن از طرف آنان ،رحمت آنان به مردم بود .

چه چیز را زودتر مقایسه نماییم رهبران ما پای پیاده در بازار و شهر میگشتند. رهبر فقیدما ببرک کارمل بار ها در شهر و بازار از طرف مردم دیده شده وحتی قیمت هارا کنترول مینمود وبا زحمت كشان ديدار داشت وبه درد دلهای شان گوش ميداد وايشان را دربغل ميگرفت ونوازش ميكرد.

آنجا یک دولت برسمیت شناخته شده در سطح جامعه جهانی بود. اینکه در جنگ تحمیلی قرار داشت بحیث یک دولت ،محافظین قانون داشت وبه صد هاهزار فامیل همین مجاهدین كه درساحهً تحت حاکمیت همان دولت زندگی داشتند ،محافظین قانون وفرزندان حزب ما از آنان شب وروز حراست مینمودند. به نظر کدام شخص عاقل بايدعجیب جلوه نکند که خود همين مجرمین وقانون شكنان، ما را به خاطر محافظت از قانون متهم میشمردند.

 

مدعيان كاذب اسلاميت وافغانيت ما را بخاطری بوری آردیکه در شانه خود در عقب مردم میدویدیم كشتند . آنها به مردم فقيرجبر میکردند و آنها را فریب میدادند که آرد وروغن کمونسيتها حرام است نگیرید . موضوع حلال و حرام نبود ایجاد ترس وارعاب بود بخاطریکه قطار موتر های اقلام خوراکی هزاران بار مورد غارت وچپاول قرار گرفته است ويك نسلی از فرزندان آنها از آرد وروغن حرام(!) كفر ، شوروی وكمونيستها تغذيه وپرورش يافته اند.

 

باید گفته شود كه متحجرین تا لب گور بدنبال نیروی های آگاه و مترقی بودند وهستند و چه گستاخانه وفات اشرف مخلوقات را بدون نظر داشت کرامت انسانی اش مردار شدن نام داده و میدهند . حتی آنان با مراسم وتدفین وتکفین مطابق به سنت های دینی تمسخرمیکردند و میکنند و با بسیار پر رویی سه روزماتم داری دعا واستغفاررا به گناهان بیشتر نسبت میدهند آنان با این جلوه های ضعيف ایمان وباورهای شان ،گویا اینکه بجان مردم میزنند و خدا را هم فریب میدهند .

 

اتفاقاً دو یادداشت بنده در دفاع از هویت سیاسی نیرو های پیشرو جامعه زمانی تحریر شد که یادداشت اول مصادف با اعلامیه نیروهای ملی ،مترقی ودیموکرات در اروپا واین یادداشت مصادف با تاریخ تدوین این همایش واقع شد . این قلم تدویر چنین نشست ها را در هر زمان حمایت مینماید. اما برای وحدت تشکیلاتی با سازمانهای هم اندیش اولویت قایل بوده وحدت کامل سازمانهای هم اندیش را همیشه مرحله ای پیشنهاد نموده است که در نخستین گام ، وحدت ح م م ا را با ن ف د ت ا میباشد وبه آن تاکید میدارد. اکنون که اطلا عیه کمیسون نیرو های ملی مترقی ومردمی حضور هردو سازمان را در نشست اعلام میدارد ؛ بار ديگرازموقعیت حضور نیرو های خودی استفاده نموده انعکاساتی که در فکرم تجمع نموده اند بیان میکنم .

 

از آنجا که دروازهً تفاهم را نیروهای ح د خ ا همیشه باز گذاشته اند اینک سازمانهای بوجود آمده ازح د خ ا، آن سنت مبارزه راعاقلانه ومنطقی پیگیری نموده ومکررا ًهریک از این سازمانها مذاکره ومفاهمه را مطرح مینمایند، واما قبل از رفتن به این خواست ها که راه گشایی به آینده در وضیعت سیاسی موجود است باید با یک توان تعین کننده این راه را بپیماییم .

 

رفقای بسیار ارزشمند!

بخاطر آنکه ،نگذاریم کسانی حقیقت باورهای ما را با عوام فریبی درابهام گذاشته توهماتی سوء را علیه ما خلق نمایند. باید با جمع آوری کامل نیروی های خودی این تضمین را بوجود آوریم واین چیزی است که با اراده ،گفتار وعمل صاف وشفاف میسر میشود.

 

آنچه مربوط به مسایل درونی ح د خ ا در مراحل مختلف مخصوصاً مراحل حاکمیت وقت میشود، موضوع بحثی است که بنیاد فعالیت مشترک را میسازد . اکنون باید به روایت تصویر کامل حرف بزنیم و با وضاحت باید بگویيم که بلی، ح د خ ا ازدو جناح { خلق وپرچم } تشکیل یافته بود واین حقیقت را هم بپذیریم که با وجود فعالیت های مشترک در همه عرصه ها ی مبارزه سیاسی ما تحت نام دوهویت مشخص مبارزه نمودیم وبا این حال ادعا میکنیم كه دست آوردها ودفاع از بهترین وعالی ترین اهداف ما ناشی از اتحاد سياسی ووحدت تشكيلاتی ديروز ما بوده است كه در شرایط فعلی هر دو جناح بنابر اختلاف نظریات، پراگنده اندو و نميتوانیم به ایجاد تشکيل گذشته دست بزنیم .بهترآن است که آنان برای جمع آوری رفقای خود ،وما برای جمع آوری رفقا وامكانات خود کار نمایيم ودر عین حال، دروازه های پذیرش را بی هیچ تعصبی ، بايد باز بگذاریم. برای انكه در آینده هرگاه دو باره باثر خلاقیت رهبری جمعی، آن اشتراکات بوجود آید، زمينه های پذيرش قبلی وجود داشته باشد. اما،مسايل مربوط به اینده را به وقت آن ميگذاريم، همان دم وهمان مصلحت .

واما درباره ً سازمانهای رفيق که فعالیت های جداگانه سیاسی وتشکلات جداگانه دارند واین وضعيت ارتباط داده میشود در تفاوت های نظری مرحله ًحاکمیت پرچمی ها، وتا کنون بسیار حرف های نیز در اینباره گفته شده است . در این یادداشت از هر جا که شروع نماییم تکرار خواهد بود اما ازآنجاکه وظایف ومسوولیت ها برای ما هیچوقت اختتام یافته نیست . این نیروهای پراگنده با امکانات جداگانه درهمه عرصه ها حضور داشتند و تسلط خود را درپروسهً جمع آوری نیروها تامین نمودند، تا تشکلات جداگانه را بوجود آوردند . این تشکلات به دلیل دو مساله ًجداگانه بوجود آمدند :

اول : باید بگوییم که در یک مرحلهً مهم رفقای مسوول دارای صلاحیت ما، میخواستند پیشتراز زمان حرکت داشته باشند. لذا قبل از توحید افكاروجمع بندی نظریات عمومی ونتیجه گیری ازآنها درآنوقت،جانبداری های نا آگاهانه ویک مقدارعقده مندانهً تعدادی محدود در داخل ، وحمایت عجولانهً کشور های ذیدخل در قضیه ، بخاطر بیرون کشیدن سیاست های وقت کشور های شان با عجله وشتاب باعث تعویض وضعيت سیاسی نظامی به وضعيت نظامی سیاسی در افغانستان شد .نظریات وطرحهای  بدنه اصلی واساسی حزب با دلایل نا کارآمد بودن آن سیاست ها در اوضاع سیاسی وقت که با آن موافقت نداشتند در نظر گرفته نشد. مثالی میآوریم که وضعيت سیاسی آنروز با امروز چه تشابهاتی دارد و امروزچگونه تمثالی از همان تجربه است .

 

اکنون گروهی تا آخر میخواهند بجنگند وهر شرط نزد آنان مردود است. وآنان که نمی جنگند به اساس سازش ومعامله اتفاق نموده اند برای بهروزی مردم وبهبودی وضع وطن هیچ اثر نگذاشته اند. آنان در رقابت کار نه، بلکه در رقابت زور آزمایی به توافق رسیده اند . درست همان تفاوت نظر که درطرح های متفاوت حاکمیت وقت ح د خ ا ویا حزب وطن وجود داشت .مخالفین حاکمیت هیچ طرحی که عینیت نیروهای ح د خ ا را بروز بدهد نداشتند .آنان خودرامجاهد ،وطن خواه ومردم دوست ، ولی مارا کافر، بی دین ، ملحد ووطنفروش میخواندند .جز این ، ياوه سرايی ديگر هیچ طرحی برای آینده ًکشور نداشتند. بطور مثال اگر بگویند كه شما ،مکروریانها را خلاف شرع اسلامی آباد نمودید وبه مردم دادید ،ما دشت پلچرخی را خانه های یک منزله و مطابق شرع اسلامی آباد مینماییم وبه مردم میدهیم ، با این مثال عام کدام اقدام سیاسی آنانرا معیار مصالحه وقت قرار میدادیم که به خیر وصلاح مردم ووطن تمام میشد.

 

اما اکنون زمان آن است تا اختلافی راکه گفته ميشود ،حالا که وضع بد ترشده است، این بخش رفقای ما کرده اند واگر خوب میشد آن بخش ديگر رفقای ما کرده بودند ، بايدمغلوب تدابیر موثرآ ینده ساز خود سازيم.

دوم : ایجاد سازمانهای جداگانه به اساس یک طرح سیاسی که راه رابه آینده میگشاید، مطرح بود و میباشد. به اساس همین مساله است که نیرو های شامل این تشکلات در تلاش وحدت بی قید وشرط این احزاب شان اند. لذا ،راه های کوتاه تر وسريعتر را طرح وپیشنهاد میدهند که هرچه زودتر به کمک خدا به داد مردم برسیم.

 

وقتی درطرح ها وشعار های خود ،وحدت سازمانهای هم اندیش را مطرح مینماییم واگر درمبدای آن وحدت ح م م ا ون ف د ت ا را دراولويت قرار میدهیم ؛به دلیل عدم خواست وحدت با سایر سازما نهای بوجود آمده از ح د خ ا ونیرو های غیر متشکل حزب بزرگ دیروز ما نیست؛ بلکه این تدابیر برای استحکام وحدت تمام بدنه حزب بزرگ دیروز ما تحت هر نامی که باشند، مطرح میشود .انعکاس این پیشنهادات در باره ًسازمانهای مشخص، اعطای امیتاز معین برای سازمانهای مشخص نیست که از قیمت سایر سازمانها ، حلقات ونیروهای مستقل رفیق کم کند ،بلکه نیرومندی یک سازمان رفیق امتیاز سایر سازمانهای رفیق و تمام رفقای ما میباشد .

 

وقتی در اوضاع کنونی ما نمیتوانیم نظاره گر باقی بمانیم، پس باید راه چاره را از معضلات ومشکلاتی که دامنگیر مردم وپایگیر کشور شده است پیدا کنیم .

رفقا ما که درد مادر(وطن) واولاد هایش را تشخیص نموده ایم ونسخه نوشته شده در دست داریم ولی توان خرید دوا را برای مادر ما واولادهایش نداریم ،اگر اندوخته های كم وبيش خود را يكجا نميكنيم تا دوایيراکه وسیلهً شفا بخشی آنان میشود خریداری نماییم چگونه میتوانیم بگوییم كه ما اولاد های صالح مردم افغانستان هستيم.؟!

 

گفته میشود تا گذشته را به نقد نکشیم همسویی ویا وحدت میسر نمیشود . به نظر این یادداشت در اهداف وآرمانهای ما چیزی برای نقد وجود ندارد. چگونه میتوانیم آزادی خواهی عدالت خواهی وترقی خواهی را نقد نماییم .ما سپاهیان سادهً آرمانهای شریفانه هستیم . بدون شک تاثر وتالم بما دست میدهد وقتی میشنویم ومیخوانیم نیات اولی وابدی ما در یک مجموعه همفکری مورد ملامت قرار میگیرد. واما شیوه ها واسالیب تحقق وتطبیق چیزی است که ما را نه تنها فاصله ندهد بلکه باید نزدیک بسازد .

 

بفکر ما بدون گذشته امروز وبدون امروز فردایی نمیتواند وجود داشته باشد. لذا نیروی های جداگانه که احساس میکنند به گذشته تعلق دارند ،باید وحتما بايد بر بنیاد آرمانهای دیروز، حزب واحد را به هر نام وعنوانی که باشد بوجود بیاورند. به نظر این یادداشت بمنظور دست آورد یک نتیجه مثبت هیچ نوع احتیاجی به صحبت های کلیشه یی ،سر پُت ومرموز نداریم. اکثریت اثر گذاران این فراهم آوری رفقای اند که سالها در یک جلسه ،میتنگ وياگرد همایی با هم یکجا نشسته وشرکت نموده اند .هریک کوشش مینمودند تا صمیمی تر ازرفيق ديگر ، مخاطب خود را رفیق بگویند . اکنون ،چگونه نمیتوانند صاف وساده وبی تشریفات باهم بنیشنند ومانند عضو یک خانواده در مورد سرنوشت عمومی گپ وسخن بزنند .؟

ماباید همدیگر خود را ارزش بدهیم .از خورد تا بزرگ از جوانان تا سالخورده گان ما، همه مهره های کار آمد مبارزه ما اند .

به آ ن موافق نیستیم که گفته شود، کهنسالان پس شوند که جوانان بیایند و به آن هم موافقت نداریم که وقت جوانان نیست ، اين تنها پیران اند كه تجربه ودانش سياسی دارند . برای ما آرمانهای انسانی ما مخرج مشترک است که سن وسال نه، بلكه وفاداری و صداقت وباور به پيروزی حق وعدالت است كه معيارمطلوب ماست . از اینجاست که فرصت طلبان ، معامله گران، متعصبین زبان، سمتگرایان ، قوم پرستان ، وقبیله خواهان نه شامل کاروان مبارزه ما بوده و نه قافله دار مبارزهً ما نخواهند بود.

 

با آنکه عنوان واجندای نشست تاریخ نوزده اپریل معین است ، اما انتظار میرود جریان جلسه مسایل وحدت تشکیلاتی را پیش بکشد . از نمایند ه گان ح م م ا ون ف د ت ا وسایر نیرو های شرکت کننده توقع وجود دارد تا نهایت شجاعت شانرا برای وحدت رفقا تبارز بدهند و با بیانات وصحبت های رفیقانه، روحیهً وحدت خواهی را در فضای نشست تامین نمایند . ما همه صحبت های را از همایش کابل بیاد داریم عنوان آن جلسه نیز تحت شعاع وحدت خواهی نیروهای ا شترک کننده قرار گرفته بود وسخنان خواهرورفیق ارزشمند ما ثریا « پرلیکا » ، کاملاً این آرزو ،خواست وضرورت را جهت داد که گفت{ بیایید در همین جلسه تعهد نماییم ، یکی شویم ووحدت نماییم .!}. آن صدا از عمق احساس یک وطنپرست بلند شده بود و انعکاس صداهای هزاران رفیقی بودکه در مفهوم{ جمع آمد } بیانیهً همایش جا داده شده بود. اگر چنین حادثهً تاریخی بارديگر واقع شود، معجزه نخواهد بود بلکه نتیجه فعاليت ها، احساسات نيك وطنپرستانه ومردم دوستانه ای یک جمیعت عظیم وطنپرستان ومردم خواهان عدالتجو خواهد بود که آنرا مبارک میخوانیم ومبارک میخواهیم .

پیروز باد وحدت وطنپرستانه ومردم خواهانه ًسازمانهای رفقای ما !

پیروز باد اتحاد نیرو های ملی ،مترقی ومردمی افغانستان !

زنده باد مردم پاینده باد وطن مشترك مان !

م ی هادی

 


بالا
 
بازگشت