نویسنده  : مهرالدین  مشید

استعمارجدید باحربۀ مسخ ارزشهای تاریخی  مارادرخون وآتش می بلعد

 

استعمارجدید اکنون باترفند دیگری بازوروسرنیزه درقطارتانکهای زرهی ودررژۀ  نظامی وجنگ رویارویی برسرنوشت ملتهامسلط میشود ؛ ولی باتفاوت اینکه این باروکشورهارابوسیلۀ "وایسرا" هااداره نمیکند ؛ بلکه همه چیزتغییرکرده است ، این باربه نفی ارزشهانمی پردازد؛ بلکه باایمای تایید بدترین تعریف راازآنها ارایه میدهدوبعدبه مسخ آنهامی پردازد  . استعمارکهن سیمای دیگری برای خودگرفته است ، باترفندهای جدیدی واردمعرکه شده است، فارورد پالیسی ( تفرقه بیندازوحکومت کن) بریتانیارنگ دیگری رابه خودگرفته است ،پررنگتروترفندآلودترازگذشته عمل میکند ، باطغره های تازه یی واردمیدان شده است ، برچسپ های پرزرق برق تری زیرنام مبارزه باترورزیزم  برای تحقق نظم نوین جهانی وجهانی شدن دردرخورجین داردوشریک تازه یی مانند امریکایافته است که برای حاکمیت برسرنوشت ملتهاهماهنگ ومتففانه عمل میکنند ، تبادل اطلاعات مینمایند وهرکدام تجربه های نووکهنۀخودرادراختیاریکدیگرمیگذارند . گاهی باخم خم رفتن های صیادی برای قتل مرغان جنگل میپردازند وزمانی هم بافیرهای گلوله هابروی مردم بیدفاع برای اخذ انتقام ازمردمی می پردازند وحتا برای کشتارهای دسته جمعی بیگناهان فتواهای تازه صادرمینماید ؛ زیراخاطرههای سه جنگ مهم افغان وانگلیس"هنوزهم درذهن آنهاتداعی دارند وبرای انتقام گیریهای خونین ازهیچ نوع فریب ودروغی خودداری نمی نمایند. باحرکت های گازانبری نظامی اوضاع رامتشنج نگاه میدارند ، تشنج راگاهی دراوج وزمانی هم درحضیض حفظ مینمایند . زمانی دامنۀ تشنج راخیلی وسیع وگسترده می نمایانند وآنراتابالامی برند وزمانی هم ازتشنج میکاهند ونمیگذارندتادامن کشان به پیش برود. باآفریدن اینگونه حوادث درواقع اوضاع رابه وفق مرادخویش نگاه میدارند وباافریدن دلهره وهراس دراذهان مردم ما، بابه خون و آتش کشاندن سرنوشت مردم ما،آتش جنگ رابیشترمی افروزند وبانشان دادن بدترین حالات حتاازاین باک ندارندکه باازبین بردن خط قرمزدفاعی میان ارگ وپارک زرنگار، به بهانۀ شکننده بودن امنیت بزرگترین مراسم تاریخی کشورراکه هماناجشن پیروزی استقلال کشوراست ، آنراباحضورچندتاوزیر، رییسان کمیسیونهای پارلمان کشورونماینده گان شماری ازکشورهای خارجی درداخل ارگ جمهوری برگزارنمایند تاباشد که  استعمارزیرنام مبارزه باتروریزم قدم بقدم ارزشهای تاریخی وملی کشوررادرخون وآتش  ببلعد ، برگزاری بزرگترین مراسم تاریخی ماباگذاشتن گلی درپای میناراستقلال پایان یابد وتاباشدکه بریتانیااین پدراستعمارقدیم بابدترین انتقامگیری یی ازمردم ماخاطرات مرگ افتضاع آلودمکناتن هارادرقلعۀ شیرپورازیادببرد.

خدشه دارشدن چنین روزی یک باردیگرپرده ازسیمای اصلی استعماررابرداشت که چگونه ارزشهای والایی رادرکشورهاببازی میگیرد. این روزآنقدربی شان وشوکت درپشت دیوارهای ارگ به تجلیل گرفته شدکه عنوانهای روزنامه های کشوردرروز29 اسد گویای خوبی برنمک پاشیهای دشمن برزخم ملت مامیباشد. به گونۀ مثال به عناوین شماری ازروزنامه های کشوردرآنروزاشاره میشود:

عنوانهای روزنامه های کشورپیرامون برگذاری تجلیل ازسالگرداستردادافغانستان:

ازسالروزاسترداداستقلال کشورتنهاباگل گذاری درمیناراستقلال تجلیل به عمل آمد ( آرمان ملی) ، هیچ گفتنی یی نداشت( راۀ نجات)، استقلال ؛ مفهوم مرزناشناس ( مشارکت ملی)، جشن یانمک پاشی برزخمهای مردم ؟( پیمان ملی)، په کابل اویوشمیرولایتونوکی دهیواددخپلواکی ورزونمانزل شوه ( ویسا)، دخپلواکی جشن دکوتی بندیوان شو( اراده)تجلیل پشت دروازۀ استقلال ( 8 صبح)، سوگ استقلال ( افغانستان)، برگزاری جشن استقلال افغانستان باایجادمشکلات برای مردم(چراغ) ازعناوین یادشده پیدااست که روزنامه های کشوربه بسیارسردی ازمراسم برگذاری 28 اسدیاددهانی کرده اندوحتاشماری روزنامه هادراصل حرفی برای گفتن درمورد برگذاری مراسم نداشتتند ویااینکه این روزبزرگ وخجسته چنان بدتجلیل شد که یاددهانی ازآنرارنجی بزرگی برجبین پروقار وشکوهمند آزادی دانسته اند .

بگواهی تاریخ هرگاه ادارۀ کشوری بدست اشخاص بزدل وترسوی غرق درقدرت وثروت بیفتد ، سرنوشت محتوم مردم آن جزتیره روزی وسیاه روزی چیز دیگری نمیباشد؛ زیراکه  سردمداران آن چنان درجاذبۀ خودفریبی های بیگانه پرورانه فروترمیروند،  دربرابراندکترین شمالی بزمین خم شوندوبه قول معروف از"شرشرپیاز" می ترسند وهرریسمانی رادرهرجامارتلقی می نمایند وازواهمۀ زیاد حتاسوراخهای فرارراهم گم می کنندوچه رسدبه اینکه خبری رامبنی برورودشماری اشخاص انتحاری درخوست  می شوندوازترس چنان درخودمی لرزندکه حتادرداخل چاردیوارهای آهنین ارگ ریاست جمهوری خودرادرامان نمی یابند ، ازناچاریهاوسردرگیمهابه مثابۀ مگس هاسروروی خودرامی مالند وازمنتهای ترس بابزرگترین ارزش تاریخی ملت پرغروری جفامی نمایندتامباداکشته شوند ، ثروتهای بادآورده وویلاهای جهنمی خون آلود آنها برای دیگران باقی بماند که این مصداق روشنی برحرف ابوذراست که اوپس ازتبعید از"ربذه" به شام درمباحثۀ کوتاهی برای معاویه گفت :" ای معاویه اگراین قصرراازپول خودساخته یید، اصراف است واگرازپول بیت المال اعمارکرده یید ، حرام است "

درست این نامردیهاونامردمیهازمانی صورت گرفت که درصبح هنگام چنین روزی در28 اسد سال 1298هجری قایدان ملی وغازیان دلیری چون شیخ پادشاۀ اسلامپوری، ملاصاحب چکنوری، صاحب کجوری ، سیداحمدپاچا، میاصاحب سرکانی ،سیدگل پاچاکنری ، مولوی حبیب الرحمن کاموی ، حیدرخان صافی ودههامجاهددیگردرلغمان وکنر ومحمدعمرافریدی درآنسوی لندی کوتل علیرغم ترک جبهه بوسیلۀ صالح محمدفرمانده محاذخیبرپایمردانه بردشمن تاختندوتهاجم بریتانیارعقب زدند . هنوزاین غازیان زمین راتازه برای دشمن به آتش مبدل کرده بودندکه یکروزبعدترازحملۀ انگلیس غازیان ورهبران ملی درچترال جبهۀ دیگری رابروی دشمن گشودند. دراوجی ازهیاهووشورمجاهدین درمحاذهای یادشده دههامجاهدسربه کف چون محمدالله خان هزاره ، شیراحمدخان توری ، عبدالله قیاق ،حاجی عبدالعزیزخان ، حاجی نواب خان و... بعدازسقوط قطعۀ جدیدسرحدی قندهاربه سرعت درقندهارمحاذ جدیدی بازکردندوبه یاری فرمانده عبدالقدوس خان به دشمن مکارهجوم بردند. درگرماگرم چکاچک شمشیرهای این غازیان شهزاده فضل الدین پسر ملاپیوندصاحب ، وزیراکبرخان منگلی ، جهانگیرخان زدرانی جبهۀ تازه یی رادرپکتیابازنمودند وبه فرماندهی محمدنادرخان مردانه بردشمن تاختندورادمردیهارادررکاب جوانمردیهاآموختند. جنگاوران وزیری ومسعودی درچنین روزی درمحاذ وزیرستان زمین رادرزیرپای دشمن به آتش مبدل کردندوداوطلبان دلیری چون لیوانی هادرمحاذ پیوارمانند سیل بالای دشمن جاری شدند، باآنکه این مجاهدین پس ازامرمتارکه پیوارراترک کردن ؛ ولی آرمان آه گفتن رابردل دشمنان خود برای همیش یادگارگذاشتند. درگرماگرم این نبردهامجاهدین برتل حمله بردند وقلعۀ مهم تل راتصرف کردندوکوهات وپشاوررازیرنظرخود نظرگرفتند. گرچه این همه شهامت هاوشجاعت های غازیان ملی ورهبران مردمی بنابرنبودارتباطات تنگاتنگ ومنظم آنهابامرکزکابل وعدم شورای عالی جنگ وافسران مجرب وکارشکنیهای محمودسامی ها( شخصی که درنتیجۀ پادرمیانی نقیب صاحب ( سیدحسن آقا) وارددستگاۀ امان الله خان شدوچندان کاری مهمی راازپیش نبردتاآنکه داخل خدمت درادارۀ حبیب الله کلکانی گردیدوازطرف اوکشته شد)تاحدودی زیرسوال رفت ، مجاهدین ازساحات بسیاری عقب نشینی کردند ودرنتبجه مسأله دیورند به حیث زخم خونینی درجغرافیای منازعات منطقه یی میان افغانستان وپاکستان باقی ماند. (1) افغانستان درمسیرتاریخ ، جلداول ودوم مکمل ، صفحۀ 757- 769

 گفتنی است که شاۀ جوان افغان بعدازاسترداداستقلال کشور باحرکتهای عجولانۀ سیاسی خودشکست فاحشی رادرعرصۀ نظامی متقبل گردید. درحالیکه اومیتوانست نسلی ازسیاستمداران مشروطه خواه راتربیه نماید، به عنوان نسلی پیشتازدرحاکمیت باخودنگهداردوازنیروی آنهابرای افشادسایس دشمنان سوگندخوردۀ کشوربهره میگرفت ؛ ولی برعکس اوچنان شتابزده عمل کردکه نتوانست دربرابرتوطیه های بریتانیاوهمدستان داخلی آن مقاومت نماید  . اوبادستیازی به سیاستهای شتابزدۀ خودنه تنهافرصت نیافت تاتجاربی راکه ازتحولات اروپافراگرفته بود، درکشورعملی نماید ؛ بلکه بااشتباه گرفتن منطق روشنگری ومدرنیته درجامعۀ اروپادودرنظرنگرفتن منابع مادی تغییروزمینه های رشد درداخل کشوروعدم توفیق یابی برای کشاندن سرمایه داران ملی به محوردولت واتکابه قهرمانگرایی وگریزاازسیاستمداری درامورداخلی وخارجی راه راهرچه زودتربرای سقوط خودآماده نمود. این روندزبعدازلوی جرگۀ پغمان درسال 1303هجری وروی برتافتن اوازدومشاورنزدیکش آقایان طرزی وداوی هرچه بیشترتشدیدیافت . بااینهم نمیتوان ازنقش ماندگاراوبرای استرداداستقلال کشورچشم پوشی نمود ، تاثیرگذاری اورابرای ایجادافغانستان جدیدبه هیچ گرفت واستقلال افغانستان رامدیون مبارزات آزادی خواهانۀ اونپنداشت. 

استعمارگاهی درلباس کهن وزمانی هم درجامۀجدید

برهمگان آشکاراست که استعمارجدیدمیخواهدبابرانگیختن جنگ های پی درپی بامخدوش گردانیدن نبرد داد برضدبیداد، حقانیت دادرازیرسوال ببرد وناحقانیت بیدادرابه نحوی توجیه نماید وگویابابه نمایش گذاشتن جنگ بازی راهرباربه گونه یی  ادامه میدهدوصحنۀ نبردرابه مثابۀ تیاترخونینی مینمایاند که هابیلیان تاریخ باهمه حماسه آفرینی هادرتراژیدی های دردبارآن  ناگزیرانه جان میدهند.  استعمارگر باآتش افروزیهاوجنگ افروزیهای پیهم درواقع بابه نمایش گذاشتن جنگ های فرسایشی بازیهای سیاسی ونظامی خودراتداوم میدهدوجنگ رانمایشی برای بازیهای مکارانۀ خود ارایه میدهند. 

مردم ماازدیرزمانی بدینسوباسیاستهای گازانبری وسازشکارانۀ بریتانیاوامریکا درقبال مبارزه باتروریزم آگاهی یافته اند ودریافته اند که چگونه قدرتهای اهریمنی بصورت بیرحمانه یی سرنوشت ملتهاراببازی میگیرند وباگرفتن مقدرات آنهادرچنگ ودندان ازخربه های گوناگونی چون دین ، مذهب، قومیت ، زبان وگروه برضدآنهابهره میگیرند؛ زیرانیروهای استعماری میداند، درکشورهایی چون افغانستان که سطح آگاهیهای فرهنگی مردم بصورت کل پایین وفاصلۀ فرهنگی میان شهروده فراخترازآن است ، بازاراستعماردرچنین کشورهاگرمتر، چنه زنیهای سیاسی هم برای امتیازگیریهای درازمدت مساعدتروزمینۀ چپاول داراییهای مادی ومعنوی آن هموارتراست وچنین کشورهایی شکارخوبی برای صیادان کارکشتۀ استعمارمیباشد. 

بریتانیاوامریکابه مثابۀ وارثان اصلی استعمارکهن وتازه باتوجه به همچوضعف های کشورهای چون افغانستان باخنجرهای آخته یی به جان مردم ماحمله ورمیشوند ودرزیرچتربازی خونینی زیرنام مبارزه باتروریزم قدم بقدم ارزشهای والای تاریخی وملی مارایکی پی دیگر به بهانه های مختلف به قربانی میگیرند. روزی باخواندن طالبان برای مذاکرات، زمانی باارسال سلاح ومهمات ، وقتی بادست کم شمردن حاکمیت حامدکرزی ، زمانی باواردشدن ازمجراهای فعال دپلوماسی ، گاهی هم باسازماندهی عملیات تروریستی ( درهنگام حادثۀ هشتم ثوردوسربازبریتانیای درلباس شخصی درداخل موترتکسی درمسیرراۀ کابل – جلال آباد بوسیلۀ نیروهای امنیتی  شدند ؛ ولی بزودی ازطرف نیروهای بریتانیایی آزادشدند) ، زمانی هم باحمایت کارمندان انجیوهای بین المللی (رویدادگرفتاری دونفربریتانیایی) وگاهی هم باحادثه آفرینی های درچندکیلومتری شهرکابل وحتادرفاصلۀ یک کیلومتری ریاست جمهوری چنان اوضاع راکجدارومریز حفظ میدارندومردم مارادررعب وترس دایمی نگهمیدارند که گویی دارد ، همین اکنون یاچندلحظه بعدتردولت کابل سقوط میکندوبدین ترتیب دولت ومردم مارابه صورت منظم تحت فشارقرارمیدهند تاباهرقدمی دیگربه هدف خودنزدیکترشوند. دراین میان جامعۀجهانی هم لنگ لنگان گام برمیداردکه  این کوتاه آمدنهای جامعۀ جهانی درهالۀ سیاستهای مبهم وچندپهلوی امریکاوبریتانیاچون کابوس وحشتناکی برروان مردم ماسنگینی داردو ملت مارا تاریکی ابهام باروسایه و روشن حوادث جاری کشورقرارداده اند.

این درحالی است که میدانند، زمینه های به پیروزی رسانیدن هرنوع توطیه درکشوری چون افغانستان که سرنوشت مردمش  بردست حکمروایان فاسد، بی تفاوت ، بی کفایت ومزدوری  قراردارد و  چنان غرق درعیش ،عشرت  وخوشگذرانی هامیباشند، به بیرحمانه ترین حالتی سرگرم چوروچپاول داراییهای عامه وشخصی واندوختن ثروتهای بادآورده اند، چشمان آنهاراچنان زرق وبرق بازارمعاملات تجارتی رونق یافته ازخون پابرهنگان مومن کورکرده است،خیال وهوای زنده گی بیدردانه درکاخهاوویلاهای افسانه یی روح انسانی آنهاراتیره وتارنموده است ،افکارواهی قدرت جوییهاوثروت اندوزیهاپردۀ ضخیمی ازناباوریهارامیان آنهاومردم بوجودآورده است  و تن پروریهاوخودکامگیهای دغدغه آلود،وسوسه انگیزووهم آلودآنهاراکروکورگردانیده است، بیش ازهرکشوری ممکن وحتاحتمی است.

 

قربانی گیریهای پیهم استعماربه بهانه های گوناگون

درکشورهایی چون افغانستان وعراق که درزیرچترسنگین نظامی امریکابه سرمیبرند ، چگونه ممکن است که درآنهاشخصیت های ملی ومردمی قدبرافرازند وفریادهای درگلوشکستۀ ملتی رابلندنمایند . بدون شک درچنین کشورهایی به صورت کل تشکل گروه هاوسازمانهاوحتاحلقات سیاسی درداخل دولتهادرسایۀ نظام مافیایی جان میگیرندکه دربستررقابت های سیاسی ونظامی استخبارات قدرتهای حامی دولت رشد مینمایند ، ازآن تغذیه میشوند وبه تدریج قد بر می افرازند.

دردناکترازآن نخواهدبود که مقدرات ملتی  درچنگال خون آلود قدرتهای اهریمنی یی چون امریکابیفتدوادارۀ آن بدست افرادی چندبه پیش برده شودکه درقافلۀ نامیمون  چندصدنفری صادرشده ازآنسوی اوقیانوسهابه جان ملتی افتندوباچاقوهای تیزگوشت های مردم افغانستان راتاآنسوی استخوانهای آنهابدرد . اسپ آزوهوس خویش راچنان برلاش های خونین مردم بیدفاعی میرانندکه باهرتازیانه گویاارزش های تزرگی رازیرسم اسپ های هوسبارخویش زیرورومینمایندوبابریدن وقطع کردن هرپاچه  گوشت مردم مظلوم افغانستان خشتی رابرکاخها وویلاهای مغرب زمین ازنومیگذارندوازآۀ مردم آنقدرلذت میبرندکه بی شرمانه ترازهرمستبدی آنرآزینی برکنگره های ستم آبادخویش تعبیرمینمایند. درچنین کشوریکه دولتمردان نامهربان آن چنان غرق درخودباشند وتنهابرای چپاول هستی ملتی به اصطلاح پاهارابرهنه کرده باشند ،ازچنین اداره چیانی که کشوررابه گونۀ شرکتهای سهامی و انجویی میان خودتقسیم کرده اند وازملت باج میگیرند ، باقاچاقبران موادمخدر وگروه ها ی مافیایی رابطۀ تنگاتنگی دارند وبا هرکدام به اصطلاح دهن جوال رامیگیرند ، دزدان سرگردنه رایاری میرسانند ، دست قلدران تاریخ رادرهرکنج وکنارگیتی میفشارند،  برای حادثه سازان تاریخ حق سکوت میدهند، جزاین چه انتظاری رامیتوان داشت .

شگفت آوراینکه جفاهای خودرادرکتاب ترفندآلودی زیرنام دموکراسی توجیه  میدارند ، برروی آن خیمۀ مکرآلودی ازحقوق بشررامی آویزند وبابرافشتن توغی برفرازآن درفش آزادی راتاسرحدتقدیس به اهترازدرمی آورند وباقارقارقابیلیان زمان چنان زمین وآسمان راکرنمایند که فریاد حق طلبانۀ آنسان مظلوم هرگزفریادرسی نداشته باشدوفریادهای درگلوشکستگان هرآن درهجوم رگبارهای سکوت به زنجیرکشانده شوند ودرهیاهوی مرگبار بازارسردوبی رونق سرمایه داری بروی جنایات فسادآلودخودچتربلندوبالایی با هفت قلم آراسته از لیبرالیزم رامی آویزند .

شگفت آوراینکه دراین آشفته بازارسیاست جفاهای خودرادرکتاب ترفندآلودی زیرنام دموکراسی توجیه  میدارند ، برروی آن خیمۀ مکرآلودی ازحقوق بشررامی آویزند وبابرافشتن توغی برفرازآن درفش آزادی راتاسرحدتقدیس به اهترازدرمی آورند وباقارقارقابیلیان زمان چنان زمین وآسمان راکرنمایند که فریاد حق طلبانۀ آنسان مظلوم هرگزفریادرسی نداشته باشدوفریادهای درگلوشکستگان هرآن درهجوم رگبارهای سکوت به زنجیرکشانده شوند ودرهیاهوی مرگبار بازارسردوبی رونق سرمایه داری بروی جنایات فسادآلودخودچتربلندوبالایی با هفت قلم آراسته از لیبرالیزم رامی آویزند . دراین آشفته بازارسیاست که درهیاهوی مرگباروسردوپررونق سرمایه داری عشق انسان دوست داشتن راهرگزتوان وزیدن درآن نیست ، نسیم روحپرورودلنوازاندیشه رادرباغستان های خیال مجال پروازنیست ، اگرفرصتی هم برای تنفس دارد، مقطعی وبریده است و درچاردیوارهای طلایی چنان میخکوب شده است حتادریچه یی نمی یابدتافریادتداوم خونین خویش رادرا مواج مست دریارهاوتکرارنماید تاازحنجره های خروشان دریاقدبرافرازد ، آگاهی ، آزادی وعدالت رادرخون هزاران انسان آزادۀ گیتی بدمد، چراغ سبزی رابرای عاصیان زمان برافروزدکه ازکران تابکران آن نورافشانی نماید تاروح آزادگیهارادرناکجاآبادی بدمدکه درتداوم ناپیدای آن کجاآبادی سرسبزوشاداب گرددوچراغی باشد برفرازراۀ آنهاییکه آرمان آه گفتن آنها"رادشمنان ذبونی باخودبه گورهاببرند. درنورپاشیهای جانانۀ آن کاجستانهای غرورقامت کشان باهماغوشی های بی شایبه یی دردهجران وستم ستمگران راازیادببرند وبادمیدن روح سبزرهایی دربسترآگاهی ها اندیشه راچنان به باروبرگ بنشانند که دردنیای بزرگ آن آرمانهای درخون تپیده یی بارورشودودرقلمروهای وسیع آن درآنسوی دیوارهای بلندفراترازمثلث ها، مربع ها، مخمس ها، مسدس هاو ... ؛ بلکه درچاردیوارهای مدور، بازوعبورپذیری  شکل بگیرند که درقلمروهای شفاآفرین وسیع  وگسترده ترازهرگسترده گی آن زخم های آزادی خواهان التیام بیابند ، چنان جنگلی ازآرزوهای بربادرفته درذهن آدمی قدبکشند، درسرزمین ناپیدای حافظه چون آبشارهای بلورین برای همیش جاری شوند ، دراقلیم ناکرانمند گیسوهای خیال به حرکت درآیند، دراقلیم بی پهنای نگاه های نافذوتند همواره جاری وساری گردند تاباشد که درافقهای سرخ وخونینی،  فانوس سبزی ازچشم های روشن قابل رویت گردند، ستاره های نورگستری دراوقیانوس نگاههای آن به تماشاگرفته شود که هرگزشب راتوان رسیدن بدان نباشد، تاریکی درنیمه راهان فراموشی هاپادرگل ماند ودربسترخاموشیها وتاق نسیانهافروریزند. دست شب چنان کوتاه شودکه هرگزبه سنبل ناتعبیروزلفان جادویی افق سبزفانوسهادست نیازد. درفضای حریرگون وسبزفام آن هرگزبدبختیهارایارای قدافرازی نباشد ودرانبوهی ازبیرنگی هاچنان محوشوندکه اندیشۀ چه رنگی داشتن ذلت هاوشقاوتهابرای همیش ازخاطره های آنهاپاک شود. 

به بهانۀ 28 اسد

دراصل میخواستم عنوان این مقاله گونه را"به بهانۀ 28 اسدبگذارم ؛زیرازنده گی بهانه است ، برای زیستن ،  زیستن هم  بهانه است ، برای ماندن ، وماندن بهانه است ، برای رفتن های بی پایان وشدنهای شتابان همراه باافتانهاوخیزانهای پیاپی وپیمودن کوره راهان دشواربرای رسیدن به کجاآبادی ازناکجاآبادهای ناپیدای عالم . بالاخره بهانه است که ناهمواریهاراهموار، دشواریهاراآسان ، عبورگاهان راصاف ، دیورارهای آهنین راعبورپذیروآدمی رابال پروازمیدهد، برای تاختن به آنسوترهاوجستن های حتانامشروع وفرامرزی به خانه های گلین ومحقرمردمان بیدفاع ونهایت مظلوم ، درسرزمینی غرقیده درخون وآتش چون افغانستان دردمند که تراژیدیها رنجبارآن هنوزهم پایان ناپذیراست.

*

روز28 اسدبود ، بادوستی که ازهالند به کابل تشریف آورده بود ، وعدۀ ملاقات داشتم  ، خانه رابه قصدقلعچه ترک نمودم ، زمانیکه موترسرویس درنزدیکی چارراهی صدارت رسید، بصورت فوری وپرشتاب ترافیکی دوید وبرای دریورامرتوقف راداد، دریوروراکبین هرقدرکه عذرکردند حتااجازه ندادتاموترازراۀ چارراهی صدارت دوباره دوربزند. درمیان موتردرجمع راکبین 5زن هم موجودبودندکه معلوم بود، یکی ازآنهاخیلی مریض ودیگران بسیارناراحت وآشفته شده بود، هرقدرکه دادوفریادنمودند ، ترافیک حرف آنهاراناشنیده گرفت وموتروان راتهدید به بازگشت نمود وبالاخره دریورمجبورشد تابرای راکبین فرمان "پایین شوید" رابدهد. من هم ازموترپایین شدم وبه قصدجادۀ میوندکه ایستگاۀ موترهای قلعچه میباشد ، به بسیاربی میلی براه افتادم ؛ زیراوضعیت رادرمیان تدابیرزرهی وآهنین امنیتی چنان شدیدیافتم که ازنگاۀ احضارات محاربه یی ازدرجه صفرهم پیشپی گرفته وبدرجه منفی یک تقرب حاصل کرده بودکه بیانگرلمت امنیتی فوق العاده راداشت. نزدیک وزارت معارف ( قرارگاۀ نظامی جناب وزیرصاحب فرمانده اتمر) رسیدم ، متوجه شدم  که ترتیبات امنیتی روبه شدت میرود، درهرچارراه چندین عراده موترهای پولیس وودرجاهایی هم شماری ازموترهای زرهی آیساف حضورداشتند . تمام راههاازبیرون بداخل شهربسته شده بودوتنهامردم حق استفاده پیاده روی راداشتند وبس . ازمقابل وزارت مخابرات( تکنالوژی معلوماتی) عبورنمودم که به استقامت های جادۀ آسمایی ،وزارت اطلاعات وفرهنگ تاشاه دوشمشیره وپل آرتل موترهای نظامی بویژه موترهای پولیس چشمان مرابخودخیره نمودند وچنان به حیرت رفتم که گویی خطرحملۀ شدیدی بداخل شهرکابل بویژه ارگ ریاست جمهوری محتمل به نظرمیرسد. دراین میان افکارعجیبی درذهنم خطورمیکردند که چگونه شده است که سالروزپرافتخارملت مادرمیان این تدابیرشدید امنیتی درچاردیواهای چندین دیواربزنجیرکشیده شدۀ "ارگ" برگذارمیشود وباوجوداینقدرتدابیرامنیتی درموجودیت دیوارهای سمنتی وموانع فراوان وحضورفعال بیشترازهفتادهزارسربازامریکایی وناتو؛ ولی بازهم نگرانیهادرموردامنیت آنقدرترسناک است که بالابردن درجۀ شدید احضارات مردم راشگفت زده کرده بود. 

 آهسته آهسته درموجی ازحیرت بسوی پل خشتی روان شدم ، متوجه شدم که دوکانهای اطراف چون سایرقسمت های شهربسته میباشند ، دربعضی ازقسمتهای شهرچون دوکانداران درمقابل دوکانهای خودنشسته بودند وبرای بازشدن دوکانهای خویش لحظه شماری داشتند تاباشدکه با صدورفرمان ارگانهای امنیتی دوکانهای خودرابازنمایند. جادۀ  مقابل "پشتون مارکیت" رابقصدجادۀ میوندوسپاهی گمنام پیمودم ، متوجه شدم که جادۀ میوند تاسینمای پامیربروی ترافیک بسته است ومردم بیچاره درمیان یاس وحرمان پیاده روهارپرکرده بودند وهرکدام دنبال کارخودبودند . بامشاهدۀ این اوضاع ناگزیرشدم ازکسی بپرسم که موترهای قلعچه ازکدام ناحیۀ شهرمیروند ، راهروی برایم گفت که به سنگتراشی بروید ، شاید درآنجاموترهاپیداشوند ، بطرف سنگتراشی براه افتادم تاآنکه به آنجارسیدم ، متوجه شدم که یگان ودوگان موترهای شخصی، تکسی وریکشابه استقامت سرک شفاخانۀ ابن سیناوتانک لوگردرتردداند ، مردم زیادی دراطراف سرک منتظرموتربودند وبیصبرانه منتظرموتربودند. پس ازمدتی انتظاربالاخره ریکشایی پیداشد تاباسواری درآن خودرابه تانک لوگررسانیدم وازآنجاموتری پیداشد وازآنجاروانۀ قلعچه شدم . وضعیت دراطراف چمن هم بحال احضارات شدید بود و موترهاازچارراۀ تانک لوگرر اجازۀ رفت وآمدبسوی پل محمودخان راانداشتند. این بودمختصرتصویری ازشهرکابل درروز28 اسد مصادف به سالروزاسترداداستقلال کشور.

*

زمانیکه ازریکشادرایستگاۀ تانک لوگرفرودآمدم ،  چمن حضوری به سرعت نگاههای مرابخودجلب کردوبادیدن صحن آن خاطرههای گذشته درذهنم تداعی شدکه چگونه درسوم سنبله ها( پیش ازکودتای هفت ثورهرسال جشن استرداداستقلال کشوربصورت باشکوهی درچمن حضوری تجلیل میگردید) مردم ازاطراف شهرگروه گروه بسوی چمن حضوری می آمدند وشب هارادرآنجاسپری مینمودند وحتاتاصبح هادرآنجامی ماندند . درآنزمان کمپ هادراطراف چمن حضوری بازکشایی میشد که هرکدام به یکی ازارگانهای دولتی مربوط بودندکه کارمندان ادارههای مربوطه دربرابرکارت حق دخول رادرآن کمپهاداشتند وشماری هم دربدل تکت حق دخول رامییافتند .

مردم باشوروهیجانات فراوان درسرکهای اطراف چمن حضوری رفت وآمدمیکردند وشمارزیادی ازمردم هم درداخل چمن حضوری به مستی وساعت تیری می پرداختند وحتاشبهابروی سبزههامی خوابیدند وتاصبح هادرآنجامیماندند . این خاطرههای گذشته چنان ذهنم راپرکردند ومن راغرق خودنمودندکه ناگهان خاطره یی درذهنم تداعی نمودکه روزی همرای پسر خاله ( محمدداود) ویکی ازبچه های مامایم ( حسین علی) دریکی ازشبهای جشن خانه رابقصدچمن حضوری ترک کردیم وپسرمامایم که نسبت به ماکلان سالتربود، بعدازیک ویادوساعت چکردرصحن چمن حضوری واطراف آن روانۀ کارنیوالی(کازینو)( جاییکه  محفل های شب نشینی وقمارخانه هابرپامیشود)شد ، دربدل اخذتکتی داخل کارنیوال شدیم ، پسرمامایم دراول پول زیادی برد که جیب هاودشتهایش پرازپول شد ، من به عجله برای اوگفتم که دیگربس است ، بیابرویم ، اوحرف من رانشنید .گفت که صبرکنید ، حالامیرویم ودرقمارچنان گرم شدکه بالاخره همه پولهای برده راباخت وپولهای خودش هم خلاص شد وکارنیوال رابادستان خالی ترک کرد. هنوزچندقدم ازکارنیوال فاصله نگرفته بودیم که من احساس تشنگی کردم ، برایش گفتم که تشنه شده ام ، اوگفت یک افغانی هم درجیبم باقی نمانده است. این بود به گونۀ مشت نمونۀ خروارازخاطرههای آنروزگارکهن که بدان اشاره شد.

*

موتری به سرعت ازطرف سیدنورمحمدشاه مینه بصوب قلعچه درحرکت شد ومن هم درجمع شماری ازدیگرراکبین به آن سوارشدم وروانۀ قلعچه شدم وبه خانۀ دوستم امین الله رسیدم که درآنجامحمدامین فروتن نیزحضورداشت ومن بعدازسلام علیکم واحوال پرسی چگونگی رسیدن خودراازخیرخانه مینه تاقلعچه به سرعت بازگوکردم وبزودی دنبال  حرفهای دیگری رفتیم.

 

   Email         :   nordin_mashid@yahoo.com

Mobile. No :                       0093700659886 

  

 


بالا
 
بازگشت