محمد عوض نبی زاده

 

چشم اندازمختصرمناسبات میان افغانستان و ایران

 

 

پس از استقرار حاکمیت خاندان سدوزائی و محمد زائی درافغانستان کنوني و خراسان قديم برروابط سياسي افغانستان وايران همواره درگيري و تشنج با ايران وجود داشته است. حاکميت صفويها درايران نيز با روي کار آوردن اشخاص خود سر و بي کفايتي چون گرگين حاکم قندهار، اقوام قدرتمند پشتون را بيشتر به شورش وخروش آورد. حملات اقوام پشتون غلزا ئي به رهبري اشرف هوتکی و ميرويس هوتکی به اصفهان ایران باعث شد که غرور ايرانيان لکه دار و دشمني ميان قبايل پشتون با دولت و مردم شيعه مذهب ايران به اوج خود برسد.  با انقراض صفويان و به قدرت رسيدن نادرقلي افشار، وي با سياست سني گرايانه خود، صدها هکتار از اراضي هزاره هاي شيعه مذهب قندهار، گرشک، زمين داوررا به پشتون هاي ابدالي سني مذهب داد، و احمد شاه ابدالي ها را در دامان حکومت خود پرورش نمود. احمد خان که بعدها احمد شاه  لقب یافت ، پس از مرگ نادرشاه افشار خراسان شرقي را افغانستان ناميد و استقلال آنرا اعلام کرد. پس از آن به خاطر مسايل مختلف، سياسي، اختلافات مرزي، ادعاي ارضي ايران نسبت به هرات همواره درگيري ميان حکومت های افغانستان و ايران وجود داشته است.ايرانيان در طول بیش از  دو صد سال اخير نه تنها نتوانست با اقوام  فارسي زبان افغانستان زبان مشترکي بيابند؛ بلکه ، به سیاست دفع الوقت و فقدان میتود تحليل سياسي دچار شده، عجالتا همه مردمان درون مرزهاي افغانستان را دشمن و هم پيمان حکومت خاندانی و قبیلوی نخبگان پشتون بر شمرده اند. ؛ چنانکه درهنگام  محاصره هرات به دست احمد شاه قاجار، اين هزاره هاي جمشيدي بود که لشکر ايران را متواري نمود و محاصره هرات را درهم شکست و حکومت سلطه گرخاندان سدوزائی ها حفظ گردید. در قرن شانزدهم عيسوي ظهير الدين بابر و بعد از وي اولاده ء او به صورت دائم با اقوام  پشتون دردشتهاي حاصل خيز شمال رود سند درگيرجنگ و نزاع خونین بودند. علت آن بود که اين مردمان عمدتا به صورت کوچي و خانه بدوش زندگي مي کردند و کار اصلي شان را  تاراج وچپاول کاروان ها، حمله به مزارع هندوها و بعدآ سيک ها و مسلمانان تشکيل ميداد. بابراین قبایل پشتون کوچی را به شدت سرکوب کرد و تا زمان ظهور احمد شاه ابدالي در قرن هجدهم آنان نتوانستند حمله اي گسترده به شمال هند داشته باشند. دانشمندان جامعه شناسی به این باورند که اقوام پشتون از جملهء باشندگان بومی واصلي کوهپايه هاي سليمان در شمال غرب پاکستان کنوني و جنوب افغانستان مي باشند . ظهير الدين بابر مردم  هزاره ء ساکن در ولايات لوگر، غزني، زابل و قندهار را نيز به شدت سرکوب نمود. اين امر موجب شد که قبایل  پشتون بيشتر حملات و تجاوزات خود را بالای اقوام تضعيف شده درسرزمين هاي شمالي کوه هاي سليمان گسترش دهند که خود منجر به چالش ميان آن ها و مردم  هزاره شيعه مذهب گردید. از گذشته هاي دور پيوند هاي عميقي ميان مردمان افغانستان و ایران و به ویژه مردم هزاره شیعه و مردمان خراسان ايران وجود داشته است امااين روابط در زمان صفويها درکشاکش صفويان با حکام محلي مردم هزاره به خصوص سلسله « ارغونيه» که از زمين داور در ولايت فراه تمام مناطق چون دلارام، گرشک، قندهار، ارغنداب، زابل افغانستان، غزني، اسفزار وهزاره جات کنوني را تحت سلطه داشتند- دچار بحران و مشکل شد .  سياستمدران گذشته ء ايران تنها براي بهره گیری سیاسی به خاطر منافع خود ازمردم هزاره شيعه بوده  و بیشتر برخورد و پیشآمد نژاد گرایانه با جامعه هزاره داشته است  تا  احساس هم مذهبی بودن با ایشان  و مردم هزاره نيز با ترديد به هم مذهبان ایرانی خود مي نگریستند.  ولی آغاز جنگ  در افغانستان موجب گرديد که بسياري از معادلات سياسي و نظامی  برهم بخورد و اکثرازکشورها نسبت به اين واقعه مهم واکنش نشان دادند. از جمله، ايران مرزهاي کشور خود را به روي سيل مهاجران جنگي افغانستان گشود. اشغال افغانستان از سوي شوروي سايه سنگيني بر روي فعاليت هاي سياسي افگند وهمگان تمام تلاش خود را به خرج مي دادند تا در صحنه نظامي رقيب را حذف کند. حضور نظامی شوروی در افغانستان تنها موردي در جهان بود که منافع کشورهاي چون ايران، عربستان، کشورهاي  غربی چون ايالات متحده و کشورهاي چون پاکستان باهم گره خورده بود.و درجریان سه دهه جنگ  افغانستان، مردم هزاره  شیعه به جاي روي آوري به غرب و کمک هاي ميلياردها دالری  و تسليحاتي ، كه بعدآ به فساد و وابستگي هاي شرم آور احزاب هفتگانه ء  افغانستاني به سازمان هاي استخباراتي بيگانگان منجر گرديد  وخبررسواي شان را دگروال يوسف افشا نمود - مردم هزاره به کمک ناچیز واندک ايرانيها اکتفا نموده،  و احزابي را مطابق به خواست ايران بنام های گوناگون اسلامی تاسيس کردند. به تناسب اين همبستگي، هزاره های افغانستان توقع داشتند، ايران نيز با آن ها همين گونه برخورد را داشته باشند؛ اما سياستگذاران ايراني ، کار را به دست هم پيمانان افغاني خود گذاشتند، و نميدانستند که چه استراتژي را در بارهء افغانستان درپيش گيرند؟  زيرا باهمه از مردم هزاره شیعه گرفته تا تاجيک سني فارسي زبان و تا حکمتيار متعصب ترين پشتون ضد ايراني و برخي از مهره هاي کليدي تيم افغان ملت و حتي طالبان  رابطه برقرارکرده  و نسبت به پاکستان، هزينه هنگفتی را مصرف نمودند ؛ ولي پس از سي سال تنها متحد استراتژيکي خویش يعني مردم هزاره شيعه را نيز نسبت به خود به ترديد وادار نمودند ؛ پس از ختم جنگ با عراق، و به قدرت رسيدن مجاهدين در کابل، ايراني ها احساس کردند که ديگر نه نيازي به نيروي کار ارزان مهاجرهزاره دارد و نه نياز به رفتن شان به جبهه هاي جنگ عراق  و به اين نتيجه رسيدند که هزاره ها نمي توانند منافع شان را درافغانستان تامين کنند. ، پس بهتر است هزينه ها صرف جاي ديگر شود.

جامعهء هزاره ازدیدگاه حکمرانان افغانستان همواره«رعیت» درجه آخیربوده تا «شهروند» درعرف سیاسی افغانستان همیشه سعی شده که به مردم  هزاره تهمت وابستگی به ایران را بزنند.موضع گیری خصمانه دولتهای افغانستان علیه جامعه ءهزاره ثابت ساخت که با تغییر سلطنت به جمهوری از جمهوری دموکراتیک تا جمهوری اسلامی، دردیدگاه های حاکمیت کشور در مورد مردم  هزاره تغییر چندانی ایجاد نشده است . به قول شهید مزاری میگفت که در تمام تاریخ سیاسی افغانستان هیچ کسی نمی تواند ، یک سندی پیدا نماید که  مردم هزاره وابستگی به  خارج داشته  باشد و علیه حاکمیت ملی و  یا خاک کشور خیانت کرده باشد؛ در صداقت مردم هزاره همان کافی است که تمام افسران افغانستان در دوره های گوناگون از میان سربازان برای کارهای درون خانگی خود مرد هزاره را انتخاب می کرد و مطمئن بود که مردم  هزاره به ناموس او خیانت نمی کند؛ ولی وقتی موضوع  اشتراک درسیاست پیش می آمد می گفتند که هزاره خاین است! چون مردم هزاره اگر خواسته به سرنوشت خود بیندیشد، او خاین و ضد وحدت ملی بوده است! حکومتی که فتوی کفرجامعه هزاره را صادر می کند، شصت و دو فیصد جمعیت او را قتل عام، میلیون ها تن را آواره و ده ها هزار فرزندان او را به عنوان برده و کنیز به فروش می رساند، و در صدد نابودی فزیکی مردم هزاره بوده است ، جالب است باز انتظار دارد که هزاره هرگز سر بلند نکند و برای همیشه به روی این هموطن ، فاقد روح انسانی خود لبخند بزند! این توقع، نهایت بی شرمی کسانی را به نمایش می گذارد که انتظار دارند بره در دهان گرگ دست و پا نیز نزند. تا گرگ اذیت نشود!چنانچه جنگهاي قوماندان مسعود  و رباني- متحد استراتژيکي ايران در اوايل دهه هفتاد خورشيدي در غرب شهر کابل با حزب وحدت تمثيل کننده عملي قتل عام زنان و کودکان هزاره ء شیعه در «افشار» شهر کابل و ، انجام کمک هاي تسليحاتي و نظامي ايران به قوماندان مسعود  بخاطر تداوم جنگ های فرسايشي در ميان خاکستر دود و آتش  ، مردم  هزاره را متعجب ساخته و بيشتر از ايران دور نمود. آن ها انتظار داشتند، ايراني ها با احساس خطر از طالبان به خصوص بعد از مرگ شهید مزاري، نابودي مرکز رهبري شان، با مردم  هزاره برخورد خودماني تري داشته باشند؛ اما ، هرگز چنين نشد.  ولی به تناسب فشارهاي طالبان بر مردم هزاره درافغانستان، هم چنان  به صورت عجيبي فشاربرمهاجران هزاره در ايران نيز افزايش مي يافت. ؛ چون درايران « افغاني» بمعنی هزاره است. همان کار هنوز هم توسط  شوراي افاغنه که براي رشد يافتن شخصيت هاي وحشت ناکي چون « کريم غول » در مشهد و غول هاي ديگر که براي آن ها نه انسانيت مهم بود و نه مرد و نه زن، نه فرهنگي ونه طلبه ادامه دارد. اخراج بي رويه و تحقير آميز مهاجران، و نگهداري چندين روزه تا چندين ماهه در دخمه هاي تل سياه ، سفيد سنگ يا همان اردوگاه شهيد مطهري، ميل 75 ميرجاوه- اردوگاه عسکر آباد ورامين، اردوگاه اراک و به خصوص تفتيش خانه به خانه و دستگيري کودکان، زنان و اطفال از خانه هاي مهاجران در مشهد (سالهاي72-75) در حالي که مردان شان يا در بيرون بودند و يا دستگير و رد مرز شده بودند، آنهم در اوج نسل کشی مردم  هزاره از سوي طالبان در افغانستان- هزاره ها را مجبور ساخت تا به نوع نگاه وموضعگیرهای سیاسی خود نسبت به اين هم مذهب بزرگترخویش تجديد نظرکنند

کارگران مهاجرافغانی در ایران ده ها سال است که در کوره پزخانه ها، سنگبریها، مرغداری و گاوداریها، خشت مالی ساختمانها و کندن کانالهای فاضلاب و دیگر کارهای ثقیل وشاقه مصروف کار است و به خشم خداوندی گرفتار و از رحمت بشری بی بهره اند. ایرانیها از کارگرانی مهاجر که جان خود را عرضه می کنند تا چون بردگان آزاد سخت ترین کارهایی را که کارگران ایرانی با هزاران اما و اگر انجام می دهند اما کارگران افغانی بی هیچ حرف و سخنی انجام داده و شب هنگام بدن نیمه مرده شان را مثل لاشه متحرکی به خانه شان می اندازند. صبح هنگام باز با تکرار رنج دیروز به ماشینهایی می مانند که بی اراده و مصلوب الاختیار از صبح تا شام اوامر ارباب را اجرا کرده و وقتیکه به اندازه کافی مستهلک شدند از چرخه تولید خارج ساخته میشوند.

 


                      در تصویر بالا کارگران مهاجر افغانی در کارساختمانی دریکی از شهر های ایران مشاهده میشوند.

دریک مقایسهء کوتاه میتوا ن برسیاستگذاری ها ی ایران  و پاکستان درامور افغانستان تفاوت های معینی را مشاهده نمود که:-  پاکستان کشوري است نه سابقه تمدني ايران و افغانستان و نه امتيازات ديگر ی را دارد. و در طي نيم قرن حيات سياسي اين کشور، هندوستان سه باربا آن داخل جنگ گردیده و بنگله دیش را از پیکر آن جدا نموده است . اما تمدن دوصد ساله استعمار کهن ، اين مردمان صبور - آرام وزيرک  را پخته ساخته است.برخلاف ايرانيان، نگاه به جنگ افغانستان براي پاکستان همواره از اهميت بسيارجدی  برخوردار بوده است. آن ها در اين جنگ نه تنها چالش هاي دوران داود خان و سياست « پشتونستان» را در عمل حل کرد؛ بلکه امتيازات سياسي را که انگليس ها از حکام قبلی افغانستان مي گرفت، نيز به نحو ديگري از افغان ها گرفت.بهره برداري وسيع از جنگلات جنوب ، تاراج ميراث تاريخي و نابودی اردو وپولیس منظم افغانستان، انتقال ميليون ها تن آهن و ماشين آلات تخريب شده از جنگ، تخريب سد ها و نهرهاي موجود در مسير دریای سروبي- جلال آباد و مهم تر از همه تربيت نسل سياسي مزدور،  ودست آموز درافغانستان، و در نهايت تعيين عمق استراتژيگي خود در خاک افغانستان- از شاهکارهاي اين مردمان صبور، آرام و زيرک بوده اند.پاکستاني ها غربيان را نيز به خوبي چاپيدند. مهاجرت سه ميليون  نفر مردم  افغانستان و نشان دادن  خطرسايهء نفوذ شوروي سابق و سپس القاعده و طالبان به غرب، بهانه اي شد براي دوشيدن ميلياردها دالر که به نام کمک به مهاجرين و يا کمک مستقيم به پاکستان اعطاء مي گرديد. پاکستان ارتش مذهبي و سياسي خود را توانست بسيار زيرکانه از لحاظ تسليحاتی تحت همين عناوين تأمين و خودرا به قدرت اتومی  مبدل نماید. حرکت تاکتيکي وچرخش صدو هشتاد درجه اي رهبران پاکستان از حامي مطلق القاعده و طالبان به حامي درجه يک آمريکا ، نشانگر اين امر است که پاکستاني ها و حتي نظاميان شان بازيگران دراک و هوشیاری هستند و نبايد هيچ وقت نادیده گرفته شوند. ، علاوه بر زيرکي پاکستاني ها در عرصه بين المللی، آن ها افغانستان و منطقه را بهترازشورويها و بهتر از ايرانيها و هنديها و بهترازهرکشورديگر مي شناختند . پاکستانيها به خاطر داشتن دشمن يا رقيب قدرتمند چون هند و کشاکش دايم با حاکمان افغانستان به سخت کوشي سياسي عادت کرده بودند. در مراکز مهم – علمی و تحقیقی  خود کرسي هاي ويژه­ي افغانستان شناسي باز نموده و ده ها استراتژيست بدون وقفه به تحليل اوضاع و احوال و ارايه طرح و برنامه مي پرداختند و حتي افسران پاکستاني طي ساليان درازجنگ سوقيات اصلي در افغانستان را هدايت مي کردند. تغيير رهبران ملکی و نظامی حتي مرگ جنرال ضياء رئيس جمهور و جنرال اختر عبد الرحمان رئيس آي اس آي نيز وقفه اي در اين کار ايجاد ننمود؛ زيرا جريان و استراتژي پاکستان از قبل و برای همیشه تعيين و تثبيت بوده است.بدين سان پاکستان هم دوستي سخاوتمندانه غرب را به دست آورده بود  واگر احيانا مشکلي پيش مي آمد آن را با کشورهاي عربي و ايران تقسيم مي کرد. در بسياري از موارد به کمک بنگاه هاي تبليغاتي دوستان غربي خود مشکلات را به گردن ايران مي انداخت. اماخروج قوای شوروی از افغانستان، خيال آمريکا را راحت کرد. او ديگر ميلي به ادامه حضور در افغانستان نداشت. زيرا به قول لودويک دبليوادامک: افغانستان نه بازار مهمي براي کالاي تجارتي و صنعتي آمريکا مي توانست باشد ونه مواد خام کافي داشت که آمريکا به طمع آن دراين کشورمحصور درخشکه رغبتي نشان دهد. در طی سه دهه  جنگ در افغانستان نقش پاکستان و بخصوص استخبارات نظامی آنکشور برای تضعیف حکومتها و تبدیلی مهره های قدرت درافغانستان خیلی ها تعین کننده بوده و میباشد  که بدون کمک  صادقانه وعملی نه نمایشی استخبارات نظامی ودولت ملکی آن کشورصلح و ثبات در افغانستان بصورت قطع استقرار  یافته نمی تواند  شاید اکنون بعد ازهفت سال جامعه جهانی بخوبی درک نموده باشند که عامل تشدید جنگ  درافغانستان نیرو های وابسته به استخبارات نظامی پاکستان در مناطق آزاد سرحدی و قبایلی آن کشور میباشند. بناء بخاطر تامین صلح و ثبات در افغانستان باید امریکا و متحدینش بالای دولت ملکی و بخصوص استخبارات نظامی پاکستان فشار وارد نمایند  تا  از حملات طالبان و گرو ه القاعده که ازمناطق قبایلی پاکستان تجهیزو در قلمرو افغانستان صادر میشوندجلوگیری صادقانه بعمل آورند و دیگر این بازی های دو جانبه را کنار گذاشته تا صلح و ثبات در افغانستان  برقرار شده بتواند.

 سه گروه سیاسی اسلامی  بر حاکمیت ودست بدست شدن قدرت میان همدیگر در ایران نقش اساسی دارند  - گروه اسلامی  سنتی – گروه اسلامی اصلاح طلب و بنیاد گرائی جدید اسلامی که این سه گروه برای  تحکیم قدرت شان میان همدیگر در جدل و مبارزه شدید سیاسی قرار میگیرند و درین میان که گروه بنياد گرايي جديد ايراني طی مدت سالهای اخیر قوت بیشتر یافته و به این باورند که ، تاريخ بشریت با ظهوراسلام شروع مي شود.پيش ازآن چيزي جز جهل و خرافات و وحشت نيست.مسيحيت خرافات و خرد ستيزي است.يهو ديت چيزي جز توطيئه و شرارت نيست. وعلم غربي چيزي نيست جز تقلب و دروغ . فلسفه غرب امر شيطاني است. دانش غرب از سرزمين هاي اسلامي سرقت شده است  .غرب چيزي جز سكس و خشونت خرافه است .  ودموكراسي حقيقت مجعول غرب و رأي اكثريت دروغ مقدس دنياي مدرن و توطئه است براي كوتاه كردن دست خداوند از اداره امور جهان  و اما در جهان اسلام همه چيز وجود دارد. در زمانيكه هنوز صنعت چاپ وجود نداشت .مسمانان كتابخانه هاي چند مليون جلدي تاسيس كردند. بيمارستان را مسلمانان بنياد گذاشته اند. حاميان و كار گزاران استراتژهاي مختلف که درعرصه هاي سياسي ، نظامي وفرهنگي برای تطبيق ايدئولوژي بنیاد گرائی تلاش مي كنند ، از آن ميان طرفداران پرزدنت محمود احمدي نژاد ، و شخص وی  که رهبری کننده اين ايدئولوژي است  میباشند. شخصیكه جورج بوش رئيس جمهور سابق امريكا و پاپ بنديكت شانزدهم رهبر كاتوليك هاي جهان را در نامه هاي بلند و بالا و سرشار از آيات و روايات مورد خطاب قرار مي دهد ؛ در سازمان ملل از عدالت و مهر ورزي به بندگان خدا صحبت مي كند ؛ هلوكاست و كشتار يهوديان را انكارميكند ؛ خواستارمحو اسرائيل از نقشهء جهان است ؛.بنياد گرايي جديد ايراني بدنبال شكست اصلاح طلبي است  که ، ايمان جزمي و ساده و غير انتقادي به سنّت را با تكنولوژي جديد غربي تلفيق مي كند. با تحقير بزرگان دنياي انديشه ، با تكرار ملامت و تحقير و تخفيف پيوستهء غرب و رؤياي باز گشت به يك گذشتهء موهوم را در ذهن و ضمير مخاطب ، بيدار میكند. بنيادگرايي جديد ايراني ، به این عقیده اند که جنبش هاي چون جهاد اسلامي و حماس و حزب الله ، پيشگامان و پيش آهنگان تمد ن مدرن اسلامي است اين سخنان واجد دو نكته مهم است : 1 غيريت سازي شديد 2 نا چيز انگاري شديد .بر مبنايي نكته اول مرز شديدي ميان خود و ديگري كشيده مي شود . بايد غرب را نا چيز انگاشت تا كسي رغبت و هوس شناخت آن را نكند.    ولی سنّت گرايان پاي محكمي در جهان سنّت و درك معتبر تري از دين و مواريث معنوي خويش داشتند كه ريشه درفرهنگ ديرينه سال ايراني و اسلامي دارد ، عملگرا، محافظه كار محتاط و معتدلند و تجدد طلبان دلبستگي بيشتري به دنيايي غرب نشان مي دادند که ريشه تجدد طلبي ايراني درانقلاب مشروطه نهفته است. سیاست های ایران در باره افغانستان دچار تعدد  تصمیم گیریهای سیاسی میشوند و این تعدد منابع تصميم گيري، ، با عث شده است که  ايران سیاست  دفع الوقت و گمراه کننده را درمسایل افغانستان تعقیب نماید . بسياري از اين گروه های حاکم در داخل ارگان های دولتی ایران دوست داشتند تا دوستان و مشاوران افغاني شان حوادث را آن گونه که ميل شان است تحليل کنند واطلاعات کاذب و يا چاپلوسانه ارايه شده از سوي منبع افغاني به مقامات عالي داده مي شد و تصميم گيري ها نيز بر اساس آن انجام مي گرديد.در ايران هنوزهم مشاوره هاي همان چهره هاي  گذشته افغاني مربوط به حوزه هاي جغرافيايي خاص ارزش کليدي دارد. به قول دکتر ولايتي وزیر خارجه پشین ایران هيچ گاه نتوانند ایران به يک افق روشني نسبت به قضيه افغانستان برسند چون نيروهاي تأثير گذار ايراني به جاي اجماع سياسي، دچار بي نظمي سياسي و عدم تعادل و طرح و استراتژي مشخص و تعريف شده است تا در چارچوب آن از بالا تا پايين تصميم بگيرند و اعلام موضع نمايند . حجم کار بسيارپايين و بي ثبات است درحالي که بوق و کرناي آن به اندازه ي بوده است که حتي دشمنا نش را نيز حساس مي سازد. رویهمرفته برای استقرار صلح وثبات درعراق کشورهای همسایه بخصوص ایران- عربستان سعودی اردن کویت ودیگر ممالک عربی نقش فعال و موثرداشته ودارند چنانچه همه خوب بیاد داریم که دوسال قبل با شروع مذاکرات مستقیم میان سفرای امریکا و ایران مقیم عراق اوضاع امنیتی عراق ازآن به بعد رو به بهبودگذاشت وهرروزیکه سپری میگردد کمک و همکاری ایران در زمینه ثبات عراق  بیشتر برجسته شده میرود. اگر اینگونه تفاهم میان کشورهای امریکا و ایران از یک طرف و ممالک عربی طرفدارامریکا از جانب دیگر به پیش برده شود عراق هرچه زودتر بسوئی امنیت و ثبات کامل گام خواهد گذاشت . اما درباره معضله افغانستان نیز باید گفت برای استقرار صلح و ثبات در ین کشور سهم ایران خیلی عمده و حساس میباشد چون ایران در تدویر کنفرانس بن همکاری نمود و درمدت هفتسال بیش از سیصد میلیون دالر برای بازسازی افغانستان به مصرف رسا نیدالبته در بعد سیاسی ایران متحدین باالفعل و بالقوه خویش را دربخش داخلی و منطقوی داشته ودر مواقع ضروری از آن مهره های تاثیر گذار استفاده مینماید. کمک ایران بخاطر تامین امنیت درافغانستان باید خیلی عمده و جدی مدنظرگرفته شودکه بدون همکاری و مساعدت سیاسی ایران در کشورصلح  وثبا ت میسرنخواهد شد .

 رویکرد ها :

- سایت کابل پرس زیرعنوان علل واگرايی ايران وهزاره های افغانستان نوشته ای از:ابوالمعا لی.

- سایت سمنگان  زیرعنوان بنياد گرايي بي بنياد ايراني سي سال بعد از انقلاب اسلامي نويسنده: علي اميري.

 - افغانستان درمسیر تاریخ  نويسنده: میر غلام محمد غبار.

سایت جمهوری سکوت در باب حق مندی کارگران افغانی در ایران نوشته;- عزیز نوری

- کتاب در باره جنبش مشروطیت . نويسنده: پوهاند سید سعدالدین .                            

- یا دداشت های شخصی صاحب این قلم.  - 8-– ماه - مارچ– سال2009– میلادی.

 

 


بالا
 
بازگشت