بومان علی قاسمی

 

افشار پیکرخونینی در تاریخ معاصرکشور

افشار نامیست  ماندگار و داستانی دارد بس خونین و تاریخ ساز.

افشار لکه خونینی است بر چهره  ناکسین ، مارقین وقاسطین عصر.

بیست ودوم دلو  مصادف است با شانزدهمین سالروز  قتل عام اهالی مظلوم و بی دفاع افشاردر غرب کابل .

بعد از فرار ناجوان مردانه  داکترنجیب الله  از اریکه قدرت و تحویل دهی حکومت توسط بجاماندگانش به  اجیران  سازمان استخباراتی پاکستان  و سرازیر شدن هر دزد و رهزنی بنام مجاهد در شهر کابل ، نه تنها اینکه امنیت را در کابل تأمین نتوانستند بلکه به زود ترین فرصت  شهر زیبای کابل را به قتلگاه فرزندان این سرزمین تبدیل نمودند .

از هرگوشه شهر وحشت میبارید و در هر وجب از ان خونی بناحق ریخته شده مشاهده میشد .

جنگ های رهبری شده توسط  استخبارات پاکستان ، سازمان اطلاعات عربستان سعودی و اطلاعات رژیم ایران  که در حقیقت هرسه یک محور را میکوبیدند  و حدف انان ازاین کوبیدن شدید نظامی ، نابود کردن  قسمت عظیمی از شهر کابل و شهروندان ان مناطق بود .

حکومت وقت که سیاستش  بجای صلح و آشتی ، کوبیدن و کشتن بود و بجای برادری  اقوام  خواب نابودی اقوام را درسر داشت  همچون هیولای وحشی  گاه از یک قله  و گاه از قله دیگر شهر کابل را تماشامیکرد و به همپیمانانش هدایت  نابودی مخالفین و کسانی را میداد که  از دولت دست نشانده و صادراتی  سازمان های اطلاعات جهانی ، حق و حقوق خود را مطالبه میکردند .

قتل عام افشار نه یک سانحه بود و نه یک حادثه  بلکه  قتل عام افشار یک فاجعه تاریخی است  که همچون لکه  خونی بر چهره های  ناکسین ، مارقین و قاسطین تاریخ معاصر مردم ما  بجا مانده است و این لکه را با هیچ آب و حتی تیزابی  نمیتوان از چهره این مثلث پاک کرد بلکه اگر قصد پاک کردن ان را کنند زخم ان عمیق تر شده و چهره  انان را به هیولای درنده و وحشی تبدیل میکند.

از قتل عام  و فاجعه خونین  و تاریخی افشار شانزده سال میگذرد  اما این فاجعه همچون  فاجعه کربلای حسینی  سال به سال  در اذهان خانواده ها و بجاماندگان افشار روشن تر شده و با تجلیل از این روز یزیدیان وقت  سرافگنده و سیاه رو تر میشوند .

جنگ های سه ساله  تنظیمی در کابل  که بین گروه های مختلف مجاهدین بوقوع پیوست و جان هزاران انسان بی گناه را گرفت  هر صحنه ان یک تاریخ است  اما فاجعه افشار عاشورای این  تاریخ است  که این روز را همیشه تجلیل باید کرد و بر روان پاک شهدای بخون غلطیده این فاجعه عظیم  هزاران درود و سلام فرستاد.

آری افشار  با خون اهالی اش غسل داده شد  و افشاری که نام یک شهرک کوچکی چند هزار خانواری در دامنه کوهی در غرب کابل بود،  پس از غسل با خون  اهالی اش به کربلای عصر مبدل گشت .

افشاری که تا ان روز  افتخار داشتن مقبره شهید بلخی قهرمان را در خود داشت  و برخود میبالید ، بعد از 22 دلو 1371 خورشیدی  به  کربلای ثانی تبدیل شد و هزاران رهرو بلخی  را در خون  جاداد .

فاجعه افشارنه جنگ یک حزب در مقابل حزب دیگر و نه  جنگ یک جبهه در مقابل جبهه دیگر بود .

بلکه اگر حقیقت تاریخ  و وقایع قبل و بعد از فاجعه را دقیق مطالعه نموده و به عمق فاجعه نظر انداخت  میتوان دریافت که یک جنگ با تمام معنی  رهبری شده و از قبل طرح ریزی شده  قوای نظامی  یک دولت  و همپیمانانش  با حمایت کامل  سازمان های استخباراتی  شیطانی  کشور های منطقه  علیه یک مشت  مردم  غریب ، بی دفاع و مظلومی بود که هیچ گونه قدرت و نیروی دفاعی در اختیار نداشتند.

فاجعه افشار جنگ دو جبهه نبرد نبوده  بلکه تجاوز ، کشتار ، قتل عام و درنهایت تاراج اهالی قسمتی از شهر و هستی انها توسط  زمامداران حکومت اسلامی و لشکریانش  بنام مجاهد بود که ادعای سالها جهاد را  در مقابل متجاوزین  داشتند.

رهبران این لشکر هرکدام  در رشته های  شرعیات ، دین داری و قوانین  اسلامی  ادعای پروفیسری را میکردند. و هر کدام  در زمانش  خود را فتوای دهنده  و رهبر مسلمانان میدانستند.

محترم جنرال  سید عبدالقدوس سید ، یکی از اهالی محترم شهر کابل در مورد فاجعه افشار نوشته است که :  

آنچه در جریان تهاجم به افشاراتفاق افتاده بسیار گسترده و وسیع تراز خود جنگ و قلمرو آن است، دراینجا سران و فرماندهــان جنگ با استفادۀ ابزاری ازدین و مذهب و برانگیختن تعصبات   مذهبی وقومی بخاطر حفظ جلال و جبروت شان، دست به قتل عــام زده اند. با خدعه وعوامفریبی تسنن را علیه تشیع، پشتون و تاجیک را برعلیه هزاره به  انتقام کشی هـــای خونین واداشتند. دامنۀ کشتارجمعی، تجاوز برزنان، چور و چپاول، گروگانگیری، اسارت و عملکردهای  وحشیانۀ بسیار فراتر از شکنجه هـای قرون وسطایی کشیده شده است  .

 ایشان از زبان یکی ازباشندگان باغ بالا که شاهد عینی در روز فاجعه  بوده و یک روز بعد از فاجعه از افشار دیدن نموده مینویسد که :

شب قبل ازجنگ افشار، که یکی ازهولناکترین شبهای جنگ کابل بود، منطقۀ افشار و خوشحال خان ، اطراف کوه آسمایی درجهنم آتش هــا و انفلاق ها گیرافتاده بود. منطقۀ افشار از سه استقامت تحت ضربات آتش قرارگرفته. آتش های که ازبام آسمایی از مواضع مجاهدین «مسعود» رهــا می شد با آتش  های که ازسوی کمپنی ازمواضع مجاهدین «سیاف»، وازقرغه به سوی افشارمی آمد، درهم می آمیخت. افشار به نقطۀ تقاطع آتش ها، انفجارها بدل شده بود، آنجا را در تلاطم آتش سوزی ها و انفلاق هــا فرو برده بود و ازهمینرو ساکنان افشاردر زیر این تلاطم اتش و انفجار، درگرداب خون ، مرگ وتباهی فرورفته بودند.

افشار درآن شب به میدان کربلا تبدیل شده بود ویزید زمان آنرا در گرداب خون وآتش فروبرده بود، گویی چرخ هم ازآن بالا با نظارۀ محشرجنگ با خون کشته شدگان می چرخید وسیراب نمی شد.

جنرال  سید علاوه میکند که :" دراوایل صبح با فروکش کردن مقاومت حزب وحدت درافشارعملیات تهاجمی نیزبطی گردیده بود. دراین حال دو لشکرخونریز و چپاولگر، مربوط احمدشاه مسعود وسیاف به افشارسرازیرگردیده به بهانۀ جستجوی افراد حزب وحدت اسلامی به تلاشی اماکن شخصی پرداخته ، به دستگیری و توقیف بیگناهان، تجاوزبه زنان، چوروچپاول آنجا مبادرت ورزیدند. دراین جریان شمار زیادی از ساکنان مظلوم به جرم هزاره و شیعه بودن ازدم تیغ گذشتند. در تصفیۀ افشاربدست مهاجمین(مسعود وسیاف) انتقامجویی های مذهبی وقومی، شوق دست یافتن به غنیمت جنگی از جمله مال ودارایی های شخصی شهروندان، تجاوزبه زنان به گشترش ابعاد وشدت فاجعه، قتل عام درآنجا افزوده بود."

آری افشار بعد از یک شبانه روز موشک  و راکت باران  به خرابهء مبدل شد و هزاران انسان بیگناه ساکن این قصبه به خون غرق شده  به جرم هزاره  و شیعه بودن ، توسط لشکریان  یزید زمان ازدم تیغ گذشت  و تمام دارایی هستی و اموال خانه های افشار توسط همین نیروهای به اصطلاح دولت اسلامی  به تاراج رفت .

در شام 22 دلو 1371  در حالیکه  خونریزی در افشار ادامه داشت و تاراج گران  بازار شان گرم بود  و صد ها  شهید  افشار بدون  گور و کفن در قتلگاه  افشار در زیر اسمان  بجا مانده بود ، احمد شاه مسعود به عنوان فاتح کاذب  میدان کربلای افشار  همایشی را در هوتل انتر کانتیننتل کابل ترتیب داده و با همپیمانانش که در قتل عام  کربلا و فتح عاشورای  افشار اورا یاری رسانده بودند  بدور سفره رنگین  گرد هم مینشینند  این فتح تاریخی شان را  مسعود به عنوان فرمانده  اصیل نبرد  به بقیه تبریک گفته  و  انرا  دست اورد بزرگی  در حکومت شان پنداشته و  اظهار میدارد که این پیروزی در اثر همکاری های مشترک سه جبهه  یعنی  ناکسین  مارقین و قاسطین زمان بدست  امده است .

آری افشار با گذشت  چند شبانگاه  در اثر حوادث طبیعی  چهره خونینش را شست  و جنازه های شهدای بی گور و کفن توسط  مردم ستمدیده  غرب کابل از کودال های دسته جمعی  بیرون اورده شده و در قبر های جدا گانه دفن گردید . با گذشت عصر و زمان  مردم ان دیار دوباره به  ویرانه های  بجامانده برگشته و  انان را دوباره  اباد ساختند . اما فاجعه افشار ثبت اوراق تاریخ گشت و  نام افشار همچون لکه  خونینی برچهره  ناکسین ، مارقین و قاسطین عصر تا ابد باقی ماند .

درود بر روان پاک و مقدس شهدای  افشار

نفرین باد بر چهره های  ناپاک  شامل در لشکریان  ناکسین ، مارقین و قاسطین عصر

 

منابع

سایت وزین  کاتب هزاره   نوشته جنرال سید عبدالقدس سید

نبرد هزاره ها  در کابل  نوشته علی افسرده خاطر

 

 


بالا
 
بازگشت