بحران امنیتی درافغانستان ودستهای پشت پرده :

لطف الله راشد

بحران امنیتی درافغانستان از عمده ترین چالشهای فرا راه پیشرفت و آرامش دراین کشور است .آغاز نا امنی در این کشور وعلاقه مندی کشورهای مقتدر جهان به موقعیت جیوپولیتیک افغانستان سبب شده تا افغانستان  ازسه  دهه بدینسو در آتش نا امنی و کشمکش قدرت های عمده جهان قرار دا شته باشد .

 شکل گیری  گروه های شبه نظامی و گسترش قدرت آنان در بخش هایی از کشور درمقاطع زمانی معین طی نزدیک به دو دهه ی گذشته درامه سیاست افغانستان را با پرده ها و چهره های جدید و ناشناخته یی آشنا ساخت.

ظاهرا فروپاشی رژیم طالبان نقطه پایان  گذاشتن بر بی امنیتی و شرارت درافغانستان پنداشته میشد، اما درواقع  بعد از حکومت مجاهدین و پس ازان هم  طالبان سومین پرده این نمایشنامه تراژید اما مضحک برای مردم افغانستان روی صحنه سیاست دراین کشور ظاهر شد.

سرکوبی حیرت انگیز طالبان در کمتر از سه ماه وبرچیدن سلطه ی آنان از سراسر افغانستان برای مردم تعجب برا نگیز نبود  زیرا انتظار نمی رفت که  طالبان که مجهز با اسلحه و تخنیک کهنه و فرسوده که عمدتا از نظام کمونیستی وقت به ارث برده بودند، بتوانند با نیروی عظیم و تخنیک عصری ایالات متحده امریکا و نیروهای بین المللی در یک نبرد رویاروی و تعیین کننده پیروز شوند . اما آنچه بعد ها مسآله را تعجب برانگیز تر نمود شکل گیری مجدد این گروه و تصرف مناطق عمده در جنوب کشور به خصوص ولایات همسرحد با پاکستان بود .

 تشکل مجدد طالبان در سالهای 2002 و 2003 و بعد ها گسترش دامنه ی فعالیت های آنان حتی به ولایات شمالی و شمالشرقی افغانستان سبب شد تا این گروه دوباره به عنوان یک مشکل عمده در افغانستان ظهور و تا حدی قدرت نمایی کنند که  در چند متری ارگ ریاست جمهوری حمله انتحاری را انجام دهند  و یا هم با حمله بر جان ریس جمهور در روزی که تمام قوای مسلح افغانستان در حالت آماده باش قرار داشتند نشان بدهند که آنها به عنوان یک قدرت مطرح در افغانستان نه کمتر از دولت بلکه برابر با دولت عمل نموده می توانند .

دراین مبحث چالشهای امنیتی درافغانستان،عوامل وراه های برون رفت از آن به بررسی گرفته میشود .

1_عوامل بی امنیتی در افغانستان و چگونگی ظهور مجدد طالبان :

طالبان به عنوان یک قوای  درهم شکسته در سال 2001 میلادی هنگامی که مورد هجوم نیروهای بین المللی در افغانستان قرار گرفتند به خاستگاه های اولی خود که عمدتا ولایات جنوبی کشور بود پناه بردند . ظاهرا صفوف آنان ازهم پاشید و تشکلی به نام گروه طالبان در افغانستان وجود نداشت آما این حرکت بیشتر عوام فریبانه و کاذب بود تا یک عملکرد جدی .سران طالبان بدون هیچ تلفاتی به مناطق سرحدی جایی که زادگاه عمده تروریستان محسوب میشود پناه بردند رهبر طالبان با فرماندهان ارشد مانند ملا دادالله ، جلال الدین حقانی ، ملا اختر عثمانی ملا برادر و برخی از سران عمده القاعده چون ایمن الظواهری و اسلامه بن لادن به پاکستان پناه بردند، بدون شک این تغییر جایگزینی آنها از چشمان تیز بین استخبارات امریکا و انگلیس و آی اس آی که عمده ترین رهبران جنگ علیه تروریزم اند،پنهان نماند. اما اینکه چرا و چگونه به آنان فرصت زنده گی کردن داده شد معماییست که دراین مبحث به دنبال یافتن پاسخ هایی به آن خواهیم بود .

 نادیده گرفتن این نیرو در مناطق سرحدی وتوقف برنامه تعقیب و سرکوبی طالبان درست بعد از آن صورت گرفت  که سر ان جبهه شمال و دیگر نیروهایی قومی ، سیاسی و مذهبی که تا ایندم از قدرت و شهرت آنچنانی ای برخوردار نبودند در اجلاس بن و پس از بازگشت مجدد شاه سابق به افغانستان به امتیاز طلبی ها و نمایش قدرت پرداختند این وضعیت سیاست گذاران امریکایی که رهبری عملیات در افغانستان را به عهده داشتند متوجه نمود که درکشاکش جنگ مجبور اند باج بدهند و شاید به همین دلیل تصمیم  گرفتند  تا برای این که شمال خاموش باشد جنوب را تقویه نمایند . عمده ترین حرکت این بازی و تضعیف و تقویت شمال و جنوب راه اندازی برنامه های مختلف جمع آوری سلاح در شمال و شمالشرق کشور ، منحل نمودن قطعات اردوی سابق که عمدتا از مردم شمال تشکیل شده بود و عدم تطبیق این برنامه ها در ولایات جنوبی کشور به خصوص هلمند ، کندهار ، زابل ، غزنی وفراه میباشد .درواقع امریکا به این ترتیب توازن قدرت درافغانستان را خواست حفظ کند و فرصت دهد تا جنوب به عنوان تهدید به شمال قد راست کند .ارجحیت تعلقات قومی و ملیتی در نظام دولت افغانستان ،شیوع فاشیزم در رده های بالای حکومت ودست بازی های حلقه خاصی که ریس جمهور درمحاصره آنان قرار گرفت سبب شد تا دامنه تعصبات قومی و ملیتی بیشتر از هروقت دیگر گسترده تر شود و شخص رییس جمهو نیز با  امتیاز دهی  به عناوین مختلف به افراد به خصوص به این آتش بیشتر دامن زد  ( چنانچه با وجود حضور نیروهای آیساف ، هفت هزار سرباز انگلیس و قوای دولتی درهلمند ریس جمهور کرزی تشکیل یک قطعه 500 نفری ملیشه ها را به رهبری ملا شیرمحمد آخند زاده که یکی از افراد عمده  متهم به قاچاق مواد مخدر درافغانستان است فرمان داد. ) و درمقابل سرکوب فرماندهان ارشد در شمال و خلع سلاح آنها شتاب بیشتری یافت  این حرکت  معکوس نشان میدهد که معادله توازن قدرت به زعم امریکایی ها چنین باید طرح میشد .این موارد ودها حرکت دیگر درهمین ردیف فرصت خوبی برای شکل گیری و اقتدار مجدد طالبان را فراهم ساخت. بدون شک طالبان از شش سال گذشته به تناسب دولت افغانستان به مراتب استفاده بیشتر از زمان را برده اند آنها درطی شش سال گذشته تجدید نیرو کردند شورای رهبری یی را ایجاد نمودند  سران آنها مانند ملا داد الله  ، مولوی حقانی ودیگران جبهات متعدد را با آموزشگاه های مجهز در نوار مرزی دیورند از جنوب تا جنوب شرق وشرق کشور ایجاد کردند . این جبهات در عین زمانی که  جنگ های چریکی  را برضد دولت سازماندهی نمودند   برای تقویت گروه های نفوذی خود در داخل افغانستان و راه اندا زی حملات انتحاری و انفجار ها نیز  قربانی آموزش دادند و این پروسه درحال حاضر نیز با شکل منظم آن جریان دارد . اعترافات بازداشت شده گان عمده طالبان مانند داکتر حنیف یک سخنگوی این گروه  درسال 2003و اطلاعات منابع استخباراتی افغانستان بارها این وضعیت را برملا نموده که طالبان با دست باز عمل میکنند. و دولت پاکستان از آنها حمایت میکند. داکتر حنیف سخنگوی سابق طالبان که ظاهرا دریک عملیات استخباراتی به دست نیروهای امنیتی َافغانستان افتاد دراعتراف خود به رسانه ها حتی از موقعیت خانه ملا عمر رهبر طالبان در کویته پاکستان و گشت گذار آزادانه رهبران کلیدی این گروه در کویته و پیشاور خبر داد اما این اعترافات و بدنبال آن جنگ لفظی کرزی ومشرف مبنی بر حضور و عدم حضور رهبران طالبان در پاکستان با  واکنش سرد کشورهای عضو ائتلاف مواجه گردید. در عقب این رویداد ها گروه های افراطی در نوار مرزی دیورند که امروز به نام طالبان  پاکستانی شهرت یافته اند به شدت درحال شکل گیری و انسجام خود شدند  و با ایجاد مراکز عمده در دوطرف دیورند برنامه های وسیعی را راه اندازی نمودند  که ثمره آن گسترش نا امنی از روستاهای کندهار و هلمند تا به ولایات فاریاب ، بدخشان و سرپل است به هرحال با  چنین وضعیتی طالبان دوباره شکل گرفتند رشد نمودند و امروز به عنوان یک قدرت در سیاست افغانستان مطرح گردیدند.

2- ضعیف نگه داشتن قوای امنیتی افغان :

خلع سلاح نظامیان سابق و ایجاد قطعات جدید پولیس و اردوی ملی در افغانستان  برای مردم نوید دهنده بود اما درواقع ماهیت این موضوع آنچنانی که درتبلیغات دولت وجامعه جهانی گفته میشد نبود . پولیس با اندک تعلیمات  نظامی ،و بدست آوردن اسلحه کهنه و فاقد توانایی محاربوی جانشین به اصطلاح تفنگ سالاران گردید اما درحقیقت تنها یونیفورم پولیس تغییر یافت نه توانایی ها و قابلیت های مسلکی آنان . نبرد سربازان پولیس درولایات مختلف کشور و آسیب پذیر بودن آنان از نگاه ضعف تخنیک و تاکتیک در میدان نبرد و تلفات بیشمار آنها درمیدان های نبرد نشان داد که پولیس ملی درکنار این که شیوه های تامین امنیت را به درستی نیاموخته حتی درمهار تظاهرات که یک موضوع عادی در جوامع دیگر است و به کنترول درآوردن وضعیت درچنین حالات  نیز قادر نیست چه رسد به مقابله با طالبان و القاعده. تظاهرات دانشجویان دانشگاه کابل، مظاهره خونین هشتم جوزای سال 1385 نمونه های خوبی از ناتوانی پولیس ملی و آموزش دیده  شمرده شده میتواند. این روند در اردوی ملی نیز به همین منوال ادامه د ارد و حتی ادعا هایی وجود دارد که آمارجذب با اندک تفاوتی با آمار فرار مطابقت دارد  دلایل مختلفی  از جمله کمبودن معاش ، نبود وسایل و تجهیزات لازم درمیدان های نبرد با مخالفان بر روحیه جنگی نظامیان افغان  اثرات منفی بجا گذاشته است.  گزارشهای رسانه ها و چشم دید های شماری از شاهدان عینی که از جبهات نبرد در جنوب می آیند از عدم توازن تخنیک بین نیروهای دولتی و مخالفین از نا آگاهی از تاکتیک و شیوه های نبرد از سوی شماری از سربازان اردو حکایت میکند .

 نظامیان سوار بر موتر های تیز رفتار رینجر مودل جدید اما مسلح با ماشیندار های دهه شصت که دراولین نگاه به بیننده نشان میدهد که قابلیت محاربوی آنان درکدام حد است.و تلفات آنان در جبهات جنگ به کدام میزان خواهد بود کمتر امید

پیروزی درمیدانهای نبرد با طالبان رامیتوانند داشته باشند درصد بیشتر تجهیزات و اسلحه اردو و پولیس ملی از مارکیت های جهانی خریداری شده است .ماشیندار های ظاهرا ساخت کشور هنگری( که درماه های اخیر  روشن شد که  این سلاح  چینایی و ازنگاه قوانین بین المللی قابلیت  فروش در بازار های جهانی سلاح را ندارد ) که از قابلیت محاربوی ضعیفی برخوردار است بدون هیچ دلیل موجه جانشین کلاشینکوف های روسی و چینایی که درطی سه دهه جنگ درافغانستان امتحان خوبی داده اند گردید . تازه بعد از شش سال از خریداری پیهم این سلاح و مهمات ایالات متحده قرار داد سه صد میلیون دالری خود رادرماه مارچ سال 2008  بایک  شرکت بین المللی که این سلاح ها را دراختیار نظامیان افغانستان قرار داده بود فسخ نمود ظاهرا وزارت خارجه امریکا  دلیل این فسخ قرار داد عدم کارایی این اسلحه در میدان جنگ خواند اما چگونه میتوان پذیرفت که نظامیان امریکایی بعد از شش سال متوجه شدند متاعی را که به شکل دوامدار میخرند بی ارزش است .

به هرحال با وجود ملیارد ها دالر مصرف و شش سال انتظار، دولت افغانستان درحال حاضرکمتر خواهد توانست روی اردو وپولیس ملی خود حساب کند.چنانچه به تازگی شماری ازسناتوران امریکایی دراعتراض به اختصاص بودجه چندین ملیارد دالری امریکا به هزینه جنگ درافغانستان ادعا نمودند که سربازان افغان به تنهایی قادر به انجام ماموریت های جنگی نیستند و بدون حمایت سربازان امریکایی نمی توانند عملیات جنگی را اجرا کنند.

3_ عدم هم آهنگی دربرنامه های جنگی :

این مشکل عمده ترین چالش سرراه نفوذ  دولت درمیان مردم و بی اعتمادی آنها به نظام کشور میتواند باشد .قوای بین المللی به خصوص سربازان  امریکایی در نبرد با مخالفان دست بازتری دارند. این افراد که بیشتر با خشونت عمل میکنند سبب دلسردی مردم از دولت و نزدیکی آنها با طالبان شده اند. بدون شک عملیات خود سرانه ، بمباران محلات مسکونی ، بازرسی های بدنی زنان توسط سربازان خارجی وبازداشت ،شکنجه وزندانی نمودن افرادی که بعدها تحقیقات آنها را بی گناه ثابت نموده زمینه  تبلیغات سو از طرف مخالفین و تحریک مردم به جهاد ،کشانیدن پای مذهب و دین و مشروعیت بخشیدن مخالفان را مساعد میسازد .

ملاهای تند رو پاکستانی که درآنسوی مرز با فتوا های من دراوردی ماشین جنگی طالبان را رهبری میکنند و حتی فتوای سربریدن  یک معلم را به جرم دادن آموزش به فرزندان مسلمانان می دهند از چنین موارد بیشترین استفاده را می برند.

توزیع توپهای فتبال در و لایت خوست  که کلمه توحید در آن نوشته شده بود، سوختاندن اجساد مخالفان  در سال 2004 در ولایت هلمند ، تجاوز و شکنجه زندانیان درمحبس بگرام و بازداشت افراد بیشمار به اثر گزارش های نادرست وبدون تحقیق در ولایات مختلف میتواند دستاویز قناعت بخشی باشد  برای  تلقین افرادی که به اجرای  حملات انتحاری و تروریستی  تن میدهند. این موارد وحوادث ازاین دست درواقع آب به آسیاب دشمن ریختن است اما غرور قدرتمند  بودن وشاید هم انگیزه  زشتی و خشونت که بسیاری ازسربازان امریکایی و انگلیسی در سر دارند، این اجازه را به آنها  نمیدهد تا دراین مورد عاقلانه فکر کنند و دراین میان بیشترین فرصتها را طالبان به نفع خود استفاده میکنند . این مدارک بزرگترین محرکات احساسات برانگیز برای مردمی است که درآسمان خدا و درزمین ملا را میشناسند و به گفته معروف سخن ملا را آیات خداوند میدانند و بدون هیچ شک و شبهه یی آنرا قبول  و به آن عمل میکنند ولو این سخنان در مورد اجرای حمله انتحاری دراجتماع مردم ملکی  باشد.

4_ مشغولیت قدرتهای بزرگ در محلات کوچک:

امریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهان و رهبر عملیات ضد تروریزم درافغانستان با دست باز تری نسبت به دیگر کشورهای هم پیمانش دراین جنگ فعالیت میکند . این تام الاختیار بودن امریکایی بدون شک سبب دلتنگی و دربعضی موارد واکنش نشان دادن برخی از کشورهای مطرح دراین جنگ مانند انگلیس ، المان و کانادا میگردد .

 نبرد در موسی قلعه و بازی مضحک تسلیم دهی این منطقه به طالبان و اقتدار نزدیک به ده ماهه طالبان در این منطقه  کجروی های بریتانیا نسبت به امریکا دراین ولسوالی  و توجه بیشتر این دو رقیب خاموش اما زیرک و فعال به منافع خودشان نسبت به منافع افغانستان و جهان را نشان میدهد .

 جنوب افغانستان به خصوص ولایت پر آشوب هلمند که به شکل غیر مستقیم به میدان معرکه میان هواداران انگلیس و امریکا مبدل شده است حدس و گمان های نزدیک به یقین را در باور بسیاری از کارشناسان به وجود آورده که این محل که گفته میشود منابع بزرگ و دست نخورده یورانیم را درخود جا داده حرص وطمع این دوابر قدرت را برای تصاحب آن دامن میزند. پس به این ترتیب هرحریف زمینه سازی میکند  تا جانب مقابل خود را توسط طالبان ضربه بزند.

بعداز سقوط موسی قلعه به دست نیروهای انگلیسی افشا شد که قوای انگلیس محلی را درموسی قلعه برای تمرینات نظامی جنگجویان محلی که زیر نام ملیشه دراین مناطق فعالیت داشتند ایجاد نموده بود شاهدان محلی واضح نمودند که مربیان انگلیس این نوجوانان را آموزش نظامی میداد. در کنار آن حضور یک شهروند انگلیسی به نام ریچارد  که به ملا ریچارد آخند معروف است و ظاهرا گروه های محلی را آموزش میداد تا در برابر جنگجویان طالب عمل کنند   نشان میدهد که بازی های پشت پرده حیرت انگیز تر از حرکات ظاهری این درامه است حضور ابر قدرتان جهان درهلمند  وظاهرا ناتوانی نیروهای چند هزار نفری انگلیس و امریکا دراین منطقه در برابر طالبانی که حتی یک مرکز ثابت سوق و اداره جنگ را دراختیار ندارند  بازی جالبی است که درعقب آن اهداف حیرت انگیز دارد شکل و جان میگیرد. بدون شک این وقایع که از چشم مردم پنهان نیست از عوامل عمده یی است که به طالبان مجال میدهد تا دوباره نفس بکشند ، جان بگیرند ، مطرح شوند و آشوب بیافرینند، اما ناتو و ایالات متحده هرآن از طریق رسانه ها از نیرومند ی طالبان ابراز نگرانی کنند وبه شکل غیر مستقیم برای آنان تبلیغ مثبت کنند .

5_ مافیای بین المللی و قاچاق مواد مخدر :

گسترش مزارع کوکنار درافغانستان بعد از طالبان نام این کشور را درصدر جدول کشورهای تولید کننده مواد مخدر درجهان قرار داد.

هرچند ظاهرا کشورهای عمده جهان در گروه مبارزه با مواد مخدر در افغانستان فعالیت میکنند اما برعکس  این پدیده هرسالی بیشتر از سال گذشته حاصل میدهد .از سوی دیگر باور ها براین است که مافیای بین المللی که بعد از فروپاشی طالبان سلطنت خاموش خودرا با وسعت دادن مزارع کوکنار درافغانستان روزتاروز گسترش میدهند فساد اداری را به عنوان بزرگترین عامل پیروزی خود درافغانستان شناسایی کرده اند .زیرا این پدیده حتی تا نزدیکی های میز کار ریس جمهور نیز گسترش یافته و درحال حاضر مقامات بلند رتبه دولتی وحتی معاونین ریس جمهور متهم به دست داشتن درفساد اداری اند . بدون شک بیشترین سود از این وضعیت را مافیای بین المللی که سلطنت بی تاج و تخت آنها درافغانستان برپا است میبرند . عمال مافیا که درنظام دولتی افغانستان جایگزین شده اند با استفاده از نفوذ  دولتی خود در قاچاق و انتقال این مواد دست بازتری دارند، از سوی دیگر  گفته میشود  کمترین عاید کشت کوکنار درافغانستان را کشاورزان آن که متهم درجه اول دراین قضیه معرفی شده اند  نصیب میشوند  اما سود کلان این قاچاق بدست قاچاقبران بزرگی که در بازارهای جهانی سرمایه گذاری کرده اند میرسد  آمار  نشان میدهد که قیمت فی کیلوگرام هیرویین دراروپا13 برابر و درامریکا  17 برابر بلند تر از قیمتی  است که درافغانستان به فروش میرسد.این بدین معناست که سرمایه داران اروپایی و امریکایی که بعید نیست شماری از آنها نیز به این قاچاق آلوده نباشند درواقع بزرگترین نفع این تجارت غیر قانونی را بدست میاورند ازسوی دیگر کوکنار  به شکل مستقیم حرکت دهنده ماشین جنگی طالبان است  اسلحه و تخنیکی که درحال حاضر طالبان از آن استفاده میکنند نیرومند تر از سلاح دست داشته نظامیان افغان است وبه یقین که این سلاح و تخنیک رایگان بدست طالبان نیامده است واضح است که نیرومندی قامت  طالبان در میدان های نبرد از ریشه ها ی پر انرژی کوکنار آب میخورد .اما نفس قضیه دراین است که چرا  تاهنوز جهان در برابر این پدیده آنچنانی که لازم است مبارزه نکرده اند؟ و حتی دربعضی موارد زمینه هایی نیز برای مخالفان از سوی نیروهای خارجی مستقر درافغانستان فراهم گردیده تا این کشت آسیبی نبیند .واضح ترین مثال از این دست را میتوان خبرنامه کوتاه نیروهای بریتانیایی خواند که درسال 2006 ازیک  رادیوی محلی درهلمند پخش شد دراین خبرنامه آمده بود که نیروهای خارجی به کشتزار های کوکنار آسیبی نمی رسانند و آنها صرف به دنبال جنگجویان طالب دراین مناطق( هلمند ) آمده اند نه برای محو کوکنار .

این موضوع و دها مورد از این دست درهلمند ، کندهار ، فراه، زابل و دیگر ولایاتی که بزرگترین مزارع کوکنار را درخود جاداده است از یک طرف و مبارزه کم  ثمر با مواد مخدر که با هزینه صدها میلیون دالراز سوی دولت افغانستان و مجامع بین المللی  راه اندازی شده از سوی دیگر سبب شده که حداقل موفقیت نیز  نصیب دولت و مجامع بین المللی نشود این وضعیت نشان میدهد که حضور مافیای بین المللی نه تنها درنظام دولت افغانستان بلکه در رده های بالای کشورهای عمده جهان نیزمحسوس است و شاید این یک تصور دور از واقعیت باشد که فکر کنیم قاچاق مواد مخدر وعوامل آن تنها و تنها درمحدوده نظام دولتی افغانستان وچند  دهقان و قاچاقبر محلی خلاصه میشود بدون تردید اگر عده یی  از دولتهای  جهان  برای محو کوکنار درافغانستان فعالیت میکنند شمار دیگر آزگروه های مقتدر مافیایی که هیچ بعید نیست مانند دولت افغانستان در نظام حکومت های مقتدر جهان نفوذ نداشته باشند  به شکل غیر مستقیم و توسط دهقان افغان ریشه های این پدیده را سیراب میکنند و از حاصلات آن مستفید میشوند وبه همین دلیل عمال این مافیا حتی در تعیین سرنوشت دولت و شکل گیری فرایند های سیاسی و نظامی درافغانستان عمل میکنند چه رسد به برهم زدن امنیت و رشد و یا سرکوب گروه های تروریستی دراین کشور .

مداخله همسایه ها و بی اعتنایی آمریکا :

همسایه گان افغانستان که از سالهاست بر آتش جنگ دراین کشور نفت می ریزند در چنین مقطعی که جهان درافغانستان مشغول است آرام نه نششته اند .دولتهای ایران  و پاکستان دو کشور به ظاهر برادر افغانستان که به باور شماری از مردم خانه دوم افغانها است بیشترین ضربه ها را به افغانستان وارد کردند شکل گیری مجدد طالبان در آنسوی نوار مرزی دیورند که بدون هیچ تردیدی به کمک سازمان استخباراتی پاکستان و اردوی این کشور صورت گرفت  بزرگترین عامل ادامه  جنگ و بی امنیتی درافغانستان است.طی شش سال حکومت ریس جمهور کرزی ده ها مورد مستند که دخالت حکومت پاکستان درامور افغانستان را نشان میدهد شناسایی کرده است .حتی درسال 2006 میلادی یک افسر بلند رتبه اردوی پاکستان که درلباس محلی و برای اجرای فعالیت های تروریستی وارد افغانستان شده بود به دام قوای استخباراتی افغان افتاد . بازداشت شده گان طالبان بارها در اعترافات خود واضح نموده اند که مراکز عمده یی در آنسوی سرحد وجود دارد که حمله کننده انتحاری و بم گذار آموزش میدهند و به افغانستان گسیل میدارند . کرنیل امام و حمید گل جنرال بازنشسته استخبارات پاکستان دوفرد مهم در راه اندازی چنین برنامه ها برای افغانستان شناسایی وبه مردم معرفی گردید .

واما ایران . این کشور همسایه افغانستان با جنگ روانی و فزیکی وارد میدان معرکه ی افغانستان شد .اخراج اجباری مهاجرین در سرمای زمستان ، ارسال مهمات جنگی  و فرستادن آموزگار نظامی برای آموزش ملیشه های طالب درافغانستان یکی از موارد کارکردهای  سازمان استخباراتی این کشور و سپاه پاسداران ایران در افغانستان است کشف ماینهای ایرانی در ولایات غربی کشور درسال 2005 وبدنبال آن اظهارات امریکا مبنی بر دست درازی ایران در افغانستان ، ایجاد  یک مرکز آموزش توسط  آموزگاران ایرانی دراوایل سال 2006  درولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند که برای جنگجویان نوجوان طالب آموزش جنگی میدادند و سرانجام بازداشت یک جاسوس ایرانی درسال 2008 درولایت فراه که با نقشه ، کمره فلمبرداری و دیگر تجهیزات با الفعل بازداشت شد گواه خوبی در این مورد بوده می تواند .تصاویر ویدیویی  همراه با این جاسوس ایرانی که درولسوالی بکواه ولایت فراه به دام نیروهای استخباراتی افغان افتاد واضح ساخت که وی آموزگار جنگجویان طالب درولایت فراه بوده و این تصاویر گوشه یی از تمرینات نظامی را که توسط وی تدریس میشد نمایش میداد. گوشه دیگر ماموریت این جاسوس تصویر برداری از بند برق کجکی درهلمند وزمینه سازی برای منفجر نمودن این بند بود درتازه  ترین مورد یک جاسوس دیگر این کشور در و لایت هرات به دام نیروهای استخباراتی  افغان افتاد و شواهد و مدارک بدست آمده از وی نشان داد که وی یک جاسوس ایرانی است و تلاش داشته تا در یک قطعه نظامی اردوی ملی افغانستان شامل و بعدا برنامه های دیگر خود را که چیزی جز خرابکاری نبود اجرا کند . روی هم رفته حضور جاسوس های کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان در نظام دولتی افغانستان به خصوص اردو و پولیس ملی کشور به خوبی مشهود است باری یک خانم از نماینده گان مردم ولایت کندهار درشورای ملی مدعی شد که عده یی ازاتباع پاکستانی در چوکات اردوی ملی افغانستان شامل شده و به فعالیت پرداخته اند . گفته میشود این مورد در مراکز آموزشی نظامی کابل نیز وجود دارد اما تاهنوز دولت در برابر جستجو و حقیقت یابی این موضوع حرکت قابل ملاحظه  یی انجام نداده است.

به هرحال آنچه گفته آمدیم نشان میدهد که نظام امنیتی در افغانستان به دلایل بیشماری که آنچه یاد آورشدیم شمه یی از آن است قابلیت رشد و بالنده گی را ندارد، عوامل برشمرده شده موارد عمده یی است که سبب شده تا امنیت در افغانستان آنچنانی که انتظار میرفت پایدار نباشد.

نتیجه گیری :

درچنین وضعیتی که بحران  در افغانستان تعین  کننده سرنوشت دولت و ملت شده است نیروهای ایالات متحده امریکا ، نیروهای بین المللی ودولت افغانستان باید با چرخش سریع و نفوذ در بین مردم حداقل بتوانند درطی شش سال حضور نظامی وسیاسی دستاوردی ولو اندک برای مردم داشته باشند .

دولت افغانستان در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد.در آنطرف قضیه طالبان به تناسب شش سال گذشته مانند ظهور شان رشد حیرت انگیز نموده اند  جنگجویان آنها حالا درحدی نیستندکه مخفیانه و شب هنگام گشت وگذار کنند .طالبان با حمله برهوتل سرینا ، حادثه هشتم ثور ، ونبرد در گذرگاه کابل به حد کافی توانسته اند حضور خودرا حتی درپایتخت  نشان دهند. درکنار این مردم از حضور قوای بین المللی به دلیل بمباردمان مناطقشان و کشته شدن بازداشت و توهین افراد ملکی دل خوشی  ندارند .درچنین وضعیتی جامعه جهانی به خصوص ایالات متحده امریکا هراز گاهی به ابراز نگرانی از تشدید حملات طالبان ، نیرومند شدن آنها وشدت عمل آنان ابراز نگرانی نموده و بر تشویش مردم بیش از پیش می افزایند.

لازم است دراین کشاکش ورفتن به سوی بحران سیاست گذاران امریکایی ، دولتمردان افغان و رهبران مجامع بین المللی که نیروهایشان دراین کشور حضور دارند با تصمیم قاطع عمل کنند.نظام اقتصادی افغانستان که مدیون ملیارد ها دالر کمک مجامع بین المللی است باید به درستی مورد کنترول قرار گیرد ، ارگانهای امنیتی کشور به خصوص پولیس و اردوی ملی به درستی تمویل و تجهیز شوند برای افراد با تجربه، توانا ومسکلی فرصت داده شود تا در صفوف جا بگیرند .مبارزه واقعی با کشت ، قاچاق و ترافیک مواد مخدر صورت گیرد.به یقین کامل مجازات وسرکوبی  قاچاقبران مطرح ونیرومندی که درصفوف دولت جادارند نقطه آغاز این مبارزه خواهد بود. با همه این احوال  بدون شک تشدید عمل درسرکوبی طالبان در هرنقطه افغانستان ، گسترش وتسریع روند کا ر بازسازی ،از بین بردن فاصله هامیان دولت و مردم درهر عرصه   و ایجاد زمینه های زنده گی بهتر به مردم که کلید های رسیدن به یک افغانستان مطمین وآرام خوانده میشود  این همه از مواردی نیست که جهان درعملی نمودن آن در افغانستان  ناتوان باشند.اما انتظار نمیرود این همه درچوکات نظامی فعلی افغانستان که فرصت های طولانی یی را از دست داده است عملی گردد.

 

 

 

بالا
 
بازگشت