نگارش : عبدالواحد سیدی
 

از پاکستان تا قدس

 

بخش دوم

 

قسمت هجدههم

 

نمایی از آتش و خون  در برابر ملتهای مخالف و موافق

انگیزش ارمانی صهیونیّت

 

                 سلسله نوشته های که زیر عنوان از پاکستان تا قدس در دست خواننده قرار دارد کوششی است برای شناخت  تخطئه ، نیرنگ و فریب که دست های مریی و نا مریی همواره گلوگاه بشریت را می فشارد  و راه زندگی فردی و دسته جمعی را برای آنان تار و پر از خوف و پرتگاه میسازد و بالآخره زندگی را بیک کابوسی جهنمی تبدیل میکند که بشر در هیچ کجای از جهان در آن آسایش غنودن را نمی یابد . شنا سایی این دست ها بشر را مجال خواهد داد تا لختی بپا باستد وفکری در نحوه تغیر در سر بپرورانند.میراث فلسفی غنامند حیات که اکنون خوشبختانه در یک دایره کلان وسعت یافته است ما را قادر به این خواهد ساخت تا پلیدیها را زودتر بشناسیم و مبانی ایمانی مان را در راه شناخت تکمیل نماییم.ز یرا این جوهر ها کماکان سایه های دود زده زندگی مان را به بهار امید فراخی می بخشد ، بشرطی که روز گار خود را وقف این شناخت کنیم و راهی را که هر گز نرفته ایم برویم وبآخر برسانیم . انوقت نه سحر سرمایه و نه افسون سوسیالیزم در لباس خانه لباس و غذاما را به گرو نخواهد کشاند. و ما باید این حرکت رابنام چیزی و بخاطر چیزی آغاز کنیم و به این کوشش ها ارج بگذاریم تا در راه تکمیل و  اصلاح و زدایش ابهامات دست قوی داشته باشیم تا ما فرهنگ و ماورای آن را که قوس زندگی هر انسان را میسازد از دست ندهیم ، ورنه ما نابود خواهیم شد.

                

آرمانهای غیر انسانی یهود:

 

یهودیان همواره  در راه کوشش به ارمانهای  جهانی ساختن یهود سعی میکنند این سعی میتواند مستلزم آنجام کار های کاملاً وسعت یافتۀ مغایر از جهان و عرف بین المللی باشد . آنها برای جهانی شدن قصد این را دارند یا  جهان را اهم از شرق تا غرب تحت سیطرۀ خود در آورند تا به اصطلاح خود شان به امپراتوری داؤدی که در کتاب خود ساخته شان بنام تلموت ازعان دارند برسند.

 

                 به گفته یهودیها آغاز چنین سیطرۀ جهانی از  اسرائیل خواهد بود  که پس از غلبۀ نیل تا فرات در راه این حکومت گامهای وسیع تری نیز خواهد گذاشت . آنها عقیده مند هستند که اگر از نیل تا فرات را بدست بیآورند دیگر مناطق دگرخواه ناخواه تسلیم خواهد شد زیرا بدست داشتن این خطۀ از جهان  که مرکز ارزشهای دنیا را با داشتن منابع سرشار طبیعی که منطقه را به پلی از ثروتهای جهانی بسته است در دست  باشد از همین نقطه نیز میتواند گلوی تمام جهان را بفشارد .انها عقیده مند بر این هستند که حاکم بودن درداخل این هلال حاکمت کردن به کلیه جهان خواهد بود .[i]

                  

                 یهودیان به  روایتی از تورت میگویند : در آن روز به (ابراهیم ) گفت:

«زمین را به نسل تو خواهم داد  از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات[ii] و تا آنکه پروردگار تو باشم  همه زمین های غربت را  بتو و نسل تو بر میگردانم ، زمینهای کنعان را ملک ابدی تو  خواهم کرد[iii]

 

                 ولتر رانتو که یکنفر یهودی است در روز نامه ونتر پرسpress   The winter مینگارد:«سرنوشت اروپا فقط بدست سه صد نفر که هر کدام دیگری را  بخوبی میشناسد ، رقم میخورد ، این سه صد نفر که یهودی میباشند برای سرنگون نمودن دولت های  مخالف وسایل و ابزار مورد نیاز خود را در اختیار دارند .» [iv]

 

                 «به عقیده یهود این  حکومت جهانی یهود همچون ماری افعی بسیار بزرگی است که از سال 70 میلادی بقصد از بین بردن جهان حرکت نموده است ، میگویند دم این افعی در فلسطین باقی مانده و سر آن حرکت کرده است ، زمانیکه تمام دنیا نابود شود ، این افعی از جهان گردی ننگین خود باز میگردد و در بیت المقدس در سایه پرچم حکومت جهانی یهود آرام خواهد گرفم.»[v] ولی تا بحال بخاطر وجود مذاهب مختلف و اخلاق انسانی ، رسیدن یهود به این آرزو که صد در صد غیر انسانی است امکان پذیر نبوده  بهمین دلیل یهود نهایت تلاش خود را بکار میگیرد تا اثری از اخلاق ، دین و مذهب بر روی زمین  باقی نماند .

 

                 خاخام ریچران در سخنرانی خود در سال  1869 در شهر براغ نزد قبر سیمون بن یهوذا (یهودا پسر چهارم حضرت یعقوب نبی ) ایراد کرده بود گفت: پدران ما هر سال کانفرانسی در این مکان تشکیل میداده و برای بدست گرفتن قدرت  جهانی برنامه ریزی کنیم . و... اگر ملت یهود در تمام جهان پراگنده شده اند برای آن است که دنیا تماماً از آن یهود است . اینک کلت یهود گامهای  بزرگی بسوی قلۀ جهان براشته و هر روزی که میگذرد بر قدرت و توانایی و نفوذ ما افزوده میشود . ما خداوند این جهان یعنی طلا را مالک هستیم  . همان خداوندی که توسط هارون (سامری)  بصورت گوسالۀ در آمد و ما آنرا پرستش کردیم  اکنون بصورت خداوند تمام جهان مردم جهان در امده است . زمانیکه طلاهای جهان را بدست خود ببینیم  به وعده های ابراهام جامۀ عمل پوشانده و بر جهان تسلط کاملی خواهیم داشت .»[vi] در سال آزادی آمریکا در دوره جورج واشنگتن  یهودیهای سراسر امریکا به چهار هزار نفر میرسید ولی پنجاه سال بعد تر این رقم به اضافه تر از 3،000،000نفر بالغ میگردد. ولی حالا به کس معلوم نیست که در حال حاضر چقدر یهودی در امریکا  موجود است زیرا اداره سر شماری امریکا نیز در دست یهودیان میباشد.[vii] .

این شعبات در ایالات متحده و سایر نقاط جهان  توسط یهود اداره میشود :تئیاتر و سینما های جهان ،کلیه تجارت شکر،گندم تنباکو،پنبه ، فولاد 50 در صد تجارت گوشت ،60 در صد تجارت کفش ، صنایع و ادوات موسیقی خرید و فروش جواهرات و تمام مشروبات الکلی ، صندوقهای وام های بین المللی و بورس های  اسعار توسط یهود  اداره میشود .[viii]

                 در دنیا مکانی مهمتر از کنیسه های آمریکا برای تزریق اندیشه یهود  در ذهن مردم وجود ندارد ، وقتی مشاهده میشود که یهود  در قلب کلیسا ها راه یافته اند ، آیا ممکن است در دانشگاها راه نیافته باشند؟ آری دانشگاه های  امریکایی  از نفوذ فکر و عقیده یهود  در دانشگاه ها و کلیه پرسونل دانشگاه رنج میبرند .(این کاری بود که یهودیان در زمان شاه های مغلی هند بعضی از اسرائیلیات را در متون اسلامی نیز داخل نمودند حتی میخواستند توسط ایادی شان  خط فکری مسلمانان هند را نیز تغیر دهند که با ظهور امام مجدد الف ثانی تمام شبهات از  هند برچیده شد و ما امروز اختلافات شدیدی که بین مذاهب سنی و شیعی می بینیم همه ذهری است که از همان افعی اسرائیلی در افکار و نظرات بعضی از روحانیون مسلمان ریختانده شده است به قسمیکه می بینیم بنام اسلام و دفاع از آن ظاهراً چقدر مردم  در کشور ما اعم از مسلمان ومردمان  سایرملل در حمله های انتحاری تلف میشوند که تعداد آن سالانه به هزار ها بالغ میگردد و این قتل ها کوچکترین همخوانی با جهان بینی عقیدتی جهان اسلام و متون آن «قرآن و احکام آن » ندارد).[ix]

 

                 کهیلا  نیویارک یکی از پر قدرت ترین سازمانهای  یهودی آمریکایی میباشد  ، به صورتی که تمام  قرارداد های این سازمان (قانون) حساب میشود . و این سازمان یکی از پر قدرت ترین سازمانهای یهودی در امریکا میباشد.این سازمان مهاجرت  هزاران یهودی را به سر زمین امریکا فراهم میسازد.

                

وجود این سازمان در امریکا  دلیل بسیار محکمی در مقابل کسانی میباشد که می گویند یهود یک عنصر منقسم بر خود و متنافری را تشکیل میدهد ، زیرا در این سازمان  (به اصطلاح ) امپریالیسها ،کمونستهای جهان و خاخامهای یهودی برادرانه  دور میزی نشسته و زیر پرچم یهوذا  برای هدفهای شوم خود برنامه ریزی میکنند.[x]

 

یهودیها از کهیلا تغیر نام داده و خود را بنام کانفرانس یهودی جهانی  معرفی کرده است ، این سازمان تقریباً تمام ارمانهای خود را به تثبیت رسانیده است .[xi]

 

یهودیانی که در امریکا هستند و مطابق به قوانین امریکایی باید امریکایی محسوب شوند چرا خود شان را توسط سازمان  کهیلا یا  کانفرانس یهودی جهانی از امریکا جدا جلوه میدهند آیا این خود نمونۀ از یک قدرت بی زوال یهودی در امریکا  نمیباشد؟ هدف از تشکیل این سازمان در امریکا چیست ؟ و در مقابل چه کسی  مشغول فعالیت هستند ؟ چرا این سازمانها تلاش دارند تا نیویارک را جدا سازند ؟در صورتی که اگر یهودیها را( امریکایی که هر کدام شان وطن خود را دوست دارند) بنامیم یا قبول کنیم، آنها با ایجاد سازمانهای مستقل چه پیامی را به ملت امریکا تلقین خواهند کرد ؟ امریکایی؟ یا یهودی؟آیا نیازی بچنین تفرقه ای در  نظام امریکا که یک نظام کاملاً قانونی و آزاد است ایجاد میکند ؟ ایا دست کم در مسئله 11 سپتمبر دست این سازمانهای  پر قدرت یهودی  شامل نمیباشند ؟ این مسائلی است که امکانات و فرصت های بیشترو زمان بیشتری می  طلبد تا محق شود.

 

        نویسنده کتاب  جهانی وطنی شدن یهودیان یگانه مشکل جهان  ارائه میکند که تعین رئیس جمهور امریکا صرفاً بدستور  یهود امکان پذیر است واگر به افکار و آرائ رئیس جمهور موافقت نداشته باشند( بهر وسیله ممکن برایش بِرگه ایجاد و از قدرت ساقط میگردد نظیر آنرا در تاریخ رؤسای جمهور امریکا زیاد دیده میتوانیم نظیر قضیه واتر گیت و حتی قتل جان اف کندی)حذف میگردد. یهود همواره کوشیده است تا فعالیتهای خود را پشت پرده انجام دهد این کار یهود را برای همیشه از رسوا شدن بر حذر میدارد و در این صورت است که یهود هرگز مورد اتهام قرار نمیگیرد (.مثلاً اگر برنامه بر این باشد که یک حمله تروریستی انجام شود، آنرا  توسط ایادی اش که از افغانستان ، پاکستان ، سودان و یا کجای دیگر باشد  در تطبیق می آورد و اینکار برای یهود چند فایده دارد: اولاً وجه یهود تخریب نمیشود ، ثانیاً هدف خود را به راحتی  تطبیق میکند، رابعاً چون از ادرس اسلام آنرا عملی کرده است رسوایی آن به یهود  نسبت داده نمیشود)[xii]

یک سازمان دیگری هم فعالیت های مخفی و پشت پرده را در امریکا انجام میدهد که بنام سازمان تامانی یاد میگردد این سازمان در حالیکه خود را در صحنه های سیاسی ضعیف تر نشان میدهد ولی عملاً موثریت بیشتری نیز کسب کرده است که سرمایه این سازمان از تجارت جنس ظریف (زنان و دختران ) و مواد مخّدر تأمین میشود.[xiii]

 

آیا یهودیان در امریکا دارای قدرت و نفوذ بیشتری میباشند؟

 

از هر کس که بشنوید جواب مثبت است زیرا یهودیان پس از تسخیر امریکا  توسط هسپانیولیها یعنی از چهار صد سال بیشتردر آنجا اقامت داشته بر علاوه فعل و انفعالات اقتصادی و پولی در دست یهودیانی  است که از دیر سال در آنجا دارای هویت و مشخصات بالقوه اقتصادی نیز میباشند .« کلیسا ها در امریکا زیر نظر یهودیان مراقبت میشوند.بلکه تریبیونهای کلیسا وسیلۀ از وسایل تبلیغات یهود میباشد ، هفتاد فیصد از افکار و سخنان کاردینالهای کلیسا ها در امریکا از افکار یهودیت متأثر است» .[xiv]

 

چند سال قبل دولت امریکا  تحقیقاتی در این زمینه بعمل آورد و مردم بد ترین نوع جنایت یعنی تجارت جنس ظریف (زنان) را با چشمان خود مشاهده کردند . و رسوایی این عمل زشت ، به اندازه ای شدت گرفت  که بسیاری از بازرگانان بشر دوست یهودی ، مجبور به تغیر نام  و نشان و نام خانوادگی خود شدند. و اکنون بیشتر فامیلهای یهودی در نیویارک نامهای مستعار دارند .[xv] 

 

فعالیتهای یهودی سازی قدس شریف:

 

این اقدامات توسط صموئیل  در ظرف پنجاه سال انجام  پذیرفت:

1.    سکونت دادن ششصد هزار یهودی مهاجر

2.    دادن پست های مهم به یهود

3.    خریداری زمین های اعراب با توصل به زور و واگذار کردن آن به یهود

4.    منحصر  کردن امتیازات تجارتی به یهود

5.    ممنوع کردن حمل سلاح به عربها

6.    قراردادن تسهیلات فراوان جهت خریداری اسلحه به یهود [xvi]

اگر مردم دنیا میدانستند که چگونه یهودیها زمین های عربها را در فلسطین از دست آنها بیرون آوردند ، چنان نفرت و بیزاری  نسبت به یهود در دل آنها  ایجاد میشد که هرگز فرامش نمیکردند .همۀ دزدی ها ، آدم کشی ها و هزاران فاجعه انسانی و فساد اخلاقی همه اش  از ترس  رب و وحشت از یهودیان و سازمانهای مخوف  اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در حالۀ از ابهام و فراموشی سپاریده شد ولی باوجو آن این ملت زجر کشیده فلسطین سالها سال به مبارزات شان دوام دادند و نسل بعد نسل خود را محیای قربانی بخاطر آبرو و شرف خود نمودند. جای تأسف در اینجاست که این کار های پست کاملاً با معرفی هربرت صموئیل از ادرس بریتانیا بزرگترین منتقد حقوق بشرانجام می گرفت ولی کسی را یارای فاش نمودن این واقعه ها و دزدیها وحتاکی ها و آدم کشی ها نبود . دولت اسرائیل پایگاه پر قدرت نظامی را در شرق اردن تأسیس کرد تا جلو  هر نوع شورش را بگیرند . انگلستان  در دوره جا بجایی یهودیان در بیت المقدس یا فلسطین تمام نیرو های نظامی خود را در منطقه در اختیار اسرائیل قرار داده بود  تا بتواند دیواری از آتش و خون در مقابل فلسطینیانی که از موجودیت شان دفاع میکردند حائل گردند. که بعد از انگلستان  این وظیفه را بطور عنعنوی امریکا پیش برد.

 

             در این مورد نویسنده انگلیسی رید دوگلاس مینویسد:«جنگ جهانی دوم روز های پایانی خود را پشت سر میگذاشت که ترومن رئیس جمهود وقت آمریکا درخواست نمود تا 100،000 یهودی به فلسطین مهاجرت نمایند . فلسطین را بین  یهودیان و مسلمانان تقسیم کنند ، در صورتی که وی در سال 1947 در پارلمان آمریکا چنین گفته بود : امریکا هرگز راضی نیست سرنوشت یک کشوری بدون رضایت آن ملت تعین شود .» گرچند مارشال وکیل وزارت خارجه  امریکا خواست تا از این تصمیم ترومن جلو گیری نماید اما کار از کار گذشته بود و قوای امریکایی قبل از خروج نیرو های انگلیس دولت امریکا از تشکلیل دولتی بنام اسرائیل خبر داد .که حتی اظهار این مطلب توسط نماینده امریکا در ملل متحد نیز غیر مترقبه و تکان دهنده بود که نتیجتاً جنگ خونینی بین فلسطینی ها و یهودیان در گرفت و چون پلان مارشال به ناکامی انجامید وی از وزارت خارجه امریکا استعفا داد. امریکا بخاطر پایان دادن جنگ بین فلسطینیها و یهودیان پلان تقسیمات اراضی را رویدست گرفت که در این قطع نامه  صحرای نقب به یهودیان و جلیل را به عربها  اختصاص داد . در نتیجه تقسیمات صحرای نقب را  فلسطینیها نپذیرفتند . کونت برنادوت  نماینده ملل متحد  به اعراب پیشنهاد کرد که اگر این تقسیم را نمی پذیرند میتوانند بعوص صحرای نقب جلیل را اسرائیل بگیرد و صحرای نقب از آن  عربها باشد که در نتیجه این حاکمیت  مونت برنادوت از طرف اسرائلیان کشته شد. امریکا قاتلین را بعوض مجازات به نیویارک خواستند و مکافات نیز شد .

این مطلب را هم باید  به تاریخ اضافه نمود که : سران لشکر های عربی  در جنگ عربها به اسرائیل خیانت کردند  زیرا بجای اینکه زمینهای فلسطین را از یهود بگیرند زمینهای زیادی را به آنها دادند که در نتیجه جنگ به سود یهود پایان پذیرفت .

 

        آوارگان این جنگ 1،000،000 انسان فلسطینی بود و حدوداً معادل ده ملیارد دالر ، ضیاع و عقار خود را نیز از دست دادند .   

        اسرائل پس از جنگ 202 روستا را تغیر داد ، بیش از 200 محراب مسجد را تخریب کرد و بیشترین قبر ها را نبش نمود و حتی سنگهای روی قبور را دزدیده به یهود فروخت .

        اولین کشور های که اسرائیل را به رسمیت شناخت امریکا  انگلستان روسیه و هم پیمانان آن بود . بنا بر گفته یک نویسنده، روسیه و امریکا هر گز اتفاق نظر نداشتند مگر در مسئله شناسایی دولت اسرائیل 52

 

 

 

قرن بیستم و بیست و یکم نقطۀ عطفی در تاریخ آوراگی ملتها:

 

واقعاً اعجاز انگیز است که بشر با زحمات خستگی نا پذیر آن عده از انسانهای که برای بشر  راحت وسعادت آورد بر رفیع ترین قله های از راحت و امکانات زیستی رسیدند. انسان که یک پای خود را در زهره و پای دیگر خود را در مهتاب گذاشته است و  سعی میدارد دور ترین کهکشانها را نیز زیر سلطه و قدرت خود در آورد، درست وعده ای که خداوند متعال در قرآن عظیمش در سوره یس آن را وعده فرمود که شما میتوانید آفتاب و مهتاب را تسخیر کنید مگر به قدرت (قدرت علمی که خداوند در نهاد بشر گذاشته است) انسانها بخاطر سعادت و پیروزی با همی کوشیده اند تا مشعلهای را از نوع نزدیکی تمدنها و توامیت  ملیت ها در سراسر جهان بر افروزند و سازمانهای وسیع ای را در بین ملل ایجاد کردند تا بتوانند توسط آن جلو نا ملایمات و دشواریهای که اکثراً منجر به جنگ و فساد در جوامع انسانی میشود را بگیرند ولی مع الاسف که بشر هر گز نتوانست این افکار و نظریات بشر پرورانه و انسان دوستانه را بطوریکه جامعه چند ین ملیاردی دنیا توقع داشت بر آورده بسازد . امروز ها  یک کلمه ای که از نیمه های دوم قرن بیستم بر سر زبانها شایع است و زیاده تر کار برد پیدا کرده است کلمۀ مافیا (یعنی سازمانهای  دولت ستیز، سازمانهای سری و قانون شکن) این گروه اقلیت و لی نهایت پر قدرت در تمام جوارح و ارکان دولت های ضعیف و قوی نفوذ دارند به قسمیکه لایه های اجتماعی وضخامت های اقتصادی و سیاسی دولت ها را سخت در شکنجه و عذاب قرار داده است . ما شاهد بودیم که در طلیعه قرن بیست و یکم چگونه امریکا مورد آماج حملات تروریستی اینگونه اشخاص قرار گرفت و هزاران نفر بخاک و خون کشانیده شد و بعدش هم دها کشور دیگر زیر ضربات مبارزه علیه این خشونت (تروریزم) از جمله افغانستان و عراق و پاکستان قرار گرفت . حاصل تلاشهای که در این زمینه از طرف جامعه جهانی که فکر میکرد مرکز ثقل این همه فعل و انفعالات تروریستی در کسوت طالبان و در سر زمین افغانستان میباشد متوجه این کشور شدند امریکا توانست با استفاده از راکت های کروز از خلیچ عرب تمامی نقاط ستراتیژی و نظامی افغانستان را بمباران و مورد هدف راکت های قبلآ عیار شده قرار بدهد . در  کمتر از یک هفته همۀ طالبان را راهی توره بوره و پاکستان نمودند البته به همکاری نیرو های مقومت شمال و سایر نیرو های مقومت در کشور که بعد آن کانفرانس بن  آغاز گر فعل و انفعالات سیاسی در کشور گردید که منتج به ساختمان و تصویب قانون اساسی جدید که بر پایه های بازار آزاد استوار است با صد ها دگر گونی های دیگر در قالب نظام قبیله ای اقفانستان جاه بجاه شد و نتیجۀ این جاه بجایی ایجاد فرصت های جدید و سرمایه های انکشافیافته گردید دولت  قماش خود را بر چید و اکثر موسسات را مصدود کرد بدون اینکه بدیلی جدیدی دستیابی شده باشد  دولت  دارایی های مربوط به موسسات هذف شده را که حق قانونی خود میدانست  آن را در معرض لیلام وبعداً به فروش رسانید و این فروشات دارایی ها ظاهراً تا نزدیکی قصر های ریاست جمهوری هم به گفته رسانه ها رسید  . نتیجه این شد که سطح بیکاری در کشور  بالابرود و جامعه به دو قطب کاملاً مشخص که در گذشته هرگز وجود نداشت نشست ؛  قطب سرمایه دار و قطب فقرا نظام جدید بیکاری را در بین اقشار جامعه افغانی نادیده  و حتی دست کم حساب کرد مردم از حکومت و کار های اصلاحیش که در کوتاه مدت نمیتوانست شکم گرسنه مردم را سیر کند و تن برهنه انان را بپوشاند و انهای را که با صد هزار امید از زاغه های مهاجرت از ایران و پاکستان بوطن برگشته بودند و در زیر خیمه ها بسر میبردند که از شدت برف و باران و گرمای تابستان عزیران خود را از دست میدادند . ولی نهاد های موجود در دولت نتوانستند برای کار و جایی بود و باش، کار و جایی برای شان فراهم سازد . وزارت عودت مهاجران تشکیل شد درست قسمیکه شصت سال پیش در اسرائیل نیز تاسیس شده بود واین وزارت توانست  مهاجرین تازه وارد در اسرائیل را که بیش از یک و نیم ملیون نفربود  صاحب خانه و کار و مشغولیت بسازد اما وزارت مهاجرین در افغانستان نیز توانست به تعداد فقرا علیلها ، گدا ها و معتادین بیفزاید که دردی است جانکاو و علاج نا پذیر .

اصلاًمورد عنوان شده ما آوارگی  ملتها در قرن بیستم و بیست و یکم بود  و از آنجا که افغانستان بعد از فلسطینیها در این داعیه پیشی گرفت وخود را در قطار مللی قرار داد که بزرگترین هجم اوارگان  و بیجاشدگان را در طول تاریخ کمایی کرده است ناگزیراً در این موضوع پردایش صورت گرفت.

در فلسطین  اشغالی نیز همین بازی از سالهای سال ادامه دارد و میگویند دست  قوی مافیای صهیونیت که در کل دنیا  صاحب پول و قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی هستنددر پشت پرده وجود دارد و این در حالیست که خود  دولت اسرائیل روی همچو یک نظام غیر اخلاقی عرف بین المللی تشکیل یافته است (به پروتوکولهای 24گانه یهود مراجعه شود)  ملت با فرهنگ فلسطینی باوجود غنای فرهنگ  و تاریخ توسط اشخاص بی هویت و مجهول از سرزمین و کاشانه های شان به همکاری بزرگترین کشور آزاده  جهان که با یک دست مشعل آزادی را بلند نگه  داشته است و با دست دیگر از جنایتهای یهود دفاع کرده است . حال که این کشور بمنظور کمک و قطع تروریزم در افغانستان تشریف دارند خدا کند که خانه ما را به کسی دیگری بزل نکند ، ورنه باز چندین ملیون نفر بی جاه ونتیجه آن خواهد شد که در ختم جنگ سرد بر سر روسیه شوروی در  افغانستان و  امریکا در ویتنام آمد و این در حالی به وقوع خواهد پیوست که اینکار بدون در گرفتن جنگ میدانی که فکر می شود حالا به یک شیوه کلاسیک تبدیل شده است انجام خواهد شد و خدا کند که گپ در این جاه ها نرسد و افغانستان از زیر ضربات تروریستها در حالی رهایی یابد که دست فتنه و فساد برای همیشه از کشور ما کوتاه گردد در آن صورت هم دولت و هم ملت  رهایی مییابند بدون انکه دولت ما متلاشی شود و یا به یک رنگی دیگری استقرار سیاسی خود را از دست بدهد .

جای تعجب در ایجاست که دنیا باوجود اینقدر پیشرفت در تکنالوژی و سیانس چقدر از رهگذر فکری عقب مانده  هستند امروز هیچ دولتی در دنیا قادر نیست کار های خودش را خود انجام دهد و هیچ دولت مقتدر دیگر هم نتوانسته اند این خلای مدیریتی را پر نمایند . امروز جهان  بخود حاکم نیست و دولت مردان هیچکدام توانایی برخورد با مسایل ملی و بین المللی را ندارد حتی جامعه ملل که خود یک زمانی حل کننده مشلات بود  برای برپا نگهداشتن خود صد ها مشکل مدیریتی دارد . امروز باوجود موجودیت رسانه ای پیشرفته که دنیا را مانند یک بیضه مرغ در مقابل  انسان قرار میدهد و از کوچکترین فعل و انفعالاتی که در روی زمین و پوسته های  چند کیلومتری عمق آن صورت میگرد دستگاه های ثبت کننده وجود دارد ولی جای تعجب در ایجاست که یک گروهی مسلح از وزیرستان شمالی و میرانشاه و باجور و غیره داخل خاک افغانستان میشوند و حملات مرگبار را انجام میدهد  هیچ دستگاه استخباراتی ای آن را ثبت نمیکند ، الته که این جای شگفتی خواهد بود. و بالاخره به این نتیجه میرسیم که ما در ترقی روحی هرگز پیشرفتی نداشته ایم با اعمالی که در سراسر دنیا انجام میشود هم  بخاطر رفاع  وامنیت بین المللی نیست اگر چنین نمیبود ما شاهد دوسه جنگ تباهکن بین المللی در استانه قرن بیستم در اروپا و آخری آن که به جنگ سرد معروف شده است واصلاً داغ ترین جنگ دنیا نیز هست در افغانستان تا حالا اثرات خود را باقی گذاشته است .انسانها در یک دهه دیگر مجبور خواهند بود تا ذهنیت های خود راپالایش دهند و اخلاقیات خود را بالا ببرند ورنه مانند اکثر ملت ها در حضیض پستی ها نابود خواهند شد.

بر میگردیم در معامله اسرایل و فلسطین که نقطه پرکار ما در این پژوهش است .بلفوروزیر  خارجه وفت انگلیس که بظاهر وضع کننده اساس اسرائیل بشمار میرود ، به یهود چنین گفته بود :«نباید حقوق  مدنی ، سیاسی و دینی ملیتهای غیر یهودی پایمال شود ».ولی قصد یهود این بود که عربها از این زمان به بعد باید خیمه های خود را بر چیده و بطرف همان صحرایی که از آن آمده بودند باز گردند .

یهود برای بر آوردن خواسته خود یک و نیم ملیون فلسطینی را مهاجر ساخت و برای اولین مرتبه  گروه آوارگان را در طول تاریخ بوجود  آوردند .

این هم  نشان آماری ای از آوارگان  فلسطینی در سال 1960 میباشد که توسط  موسسه پناهندگان بین المللی  گرد آمده است:

 

نام منطقه

پناهنگان ثبت مام شده

کسانیکه از هر نوع امکانات استفاه کرده اند

افرادی که از امکانات کمتری استفاده کرده اند

کسانیکه فاق هذنوع امکانات بوده اند

غزّه

255،542

230،048

12،708

12،786

اردن

613،773

435،917

140،229

37،587

لبنان

1365،568

105،353

17،078

14،115

سوریه

115،043

84،501

11،577

8،604

مجموع

1،120،919

865،836

181،601

73،453

 

ملل متحد در 5 نوبت قطع نامه ای را به تصویب رسانید تا فلستینیها بتوانند به موطن خود باز گشت نمایند  که نسبت مخالفت  اسرائیل نتوانست عملی شود . در این گیرو دار خونین که هر روز سرنوشت  فلسطینیها را به خاک و خون میکشاند کمترین توجه ای  از سوی کشور های جهان بخاطر پشتیبانی از این آوارگان و آنانیکه در مدت شصت سال تحت آتش اسرائیلی قرار داشتند صورت نه بست .

 

چرا یهود؟

قسمیکه قبلاً نیز اشاره شد یهودیان خود شان را ساکن اصلی فلسطین میدانند و باز گشت به این وطن را حق مسلم خود میداند . اما قسمیکه تاریخ مشعر است از هزار سال قبل نیز اینها نگفته اند که فلسطین  ملکیت آبایی شان  است و باید به آن بر گردند در حالیکه این مفکوره از ختم قرن  هفده و شروع قرن هژددهم پا می گیرد که در قرن بیستم با تبانی انگلیس و امریکا این کشور مجعول جعل میگردد و از طرف امریکا  وانگلیس و سایرین به رسمیت شناخته می شود که جریانات آن قبلاً از نظر گذشت.

 

تجاوز آشکار اسرائیل:

اسرائیل بقای نسل خود را در بر تجاوز بر حقوق  دیگران  بنا نهاده است این کشور در ظرف یکسال(1961 میلادی)2188 مرتبه بخاک  سوریه  تجاوز کرده است  که منباب مثال عرض شد..[xvii]

یهودیان دارای عقده های حفارتی هستند که در طی سالیان سال نسل بنسل آن را از اجداد به احفاد خود  به طوری انتقال داده اند که نیش آن دردرون  قلبهای یهودیان فرورفته است این عقده حقارت در مقابل تمامی بشر از یهودیان  در هر زمانی میتواند متصور باشد که یک مسئله کاملاً جینیپولیتیک را بخود اختصاص داده است . زیرا اسرائیلی در طول قرنها با این عقده ها بزرگ شده و میریده اند . رابطه ناسیونالیزم یهود با دین گره ندارد چه بسا یهودیهای که لادین هستند اما این کوله بار ننگین را که پالایش  عقده های حقارت است با خود حمل میکنند . حالا میتوانید تصور کنید که  اگر نیروگاه جهانی به چنین مردمی تکیه نماید بشر چه روزگاری را میتواند از یهودیها ببینند. نمونه آنرا میتوانیم به ناسیونالیزم هتلری  در جنگ عمومی دوم مشاهده کرد زیرا هیتلر خود از جانب مادر یک یهودی بود .[xviii]

ما اگر نحوه شیادی های اسرائیل را با یاران بین المللی آن مورد دقت قرار دهیم خود مثنوی هفتاد من کاغذ میشود ، لذا از آن با تذکراتی که در قبل داده شده است میگذریم.

 

اعتقادات یهود:

گر چند در فصول گذشته از اعتقادات یهود در کتاب تورت که مسمّی به عهد عتیق است بحث هایی داشتیم اما باز هم  بطور اختصار عرض میشود که کتاب تورت کتابیست که به پیغمبر الهی حضرت موسی کلیم الله  نازل شده و ستون فقرات اعتقادات هر دو مذهب  یهودیت و مسیحیت را میسازد. ولی با تأسف که یهود این کتاب مقدس را تحریف کرده خرافات و افسانه های زیادی رادر آن جا داده اند بگونه ای  که اکنون بصورت یک کتاب فارغ از هر گونه اصالت های دینی ، علمی و منطقی  شده و بصورت یک کتاب عجیب و خنده دار در آمده است  .

نویسندگان تورت تحریف شده اشخاص گمنامی هستند که قرآن مجید در مورد آنها می فرماید:«پس وای بر کسانیکه  از جانب خود چیزی نوشته و بخدای متعال نسیت دهند  تا به بهای اندک (و متاع ناچیز دنیا) بفروشند پس وای برآنها از آن نوشته ها و آنچه از آن بدست آرند»[xix]

خداوند در کتابهای تحریف شده یهود یها شکل و شمایل غریبی دارد . در این کتاب(سفر پیدایش: اصحاح اول، آیه 36) آمده است که خداوند مانند انسان ، دارای گیسو و لباس و دو پا  که مانند انسان نیز راه میرود  مکانی را برای زندگی خویش قرار میدهد  این خدا به اندازه ای نادان است که بدون نشانه نمیتواند خانه مومنان را از خانه کفار تشخیص دهد و...[xx] همچنین یهودیان آنطور که نسبت های نادرست را بخدا بسته اند به پیغمبران هم از این دست روایتها و تهمت ها دارند که ما آنرا در یک تحقیق علحیده باز گو خواهیم کرد.

 

تلمود:[xxi]

خاخامهای یهودی تفاسیرو شرح های گوناگونی بر تورات بسته اند که توسط خاخام یوخاس در سال 1500 میلادی جمع آوری نمود و با چند کتاب دیگر که در سالهای 230 و500 میلادی نوشته شده بود بنام تلمود  تالیف و چاپ نمود. این کتاب در نزد یهود مقدس است . در این کتاب خود پرستی و ارمانهای ضد انسانی یهود تمرکز یافته است  این عبارات از تلمود است: 

 

·        هر روز 12 ساعت است

·        در سه ساعت اول روز خداوند شریعت را مطالعه میکند

·        در سه ساعت دوم احکام را صادر  میکند

·        در سه ساعت سوم روزی و رزق مردم را میدهد

·        در سه ساعت آخر روز با حوت دریا که پادشاه ماهیهاست بازی میکند

زمانیکه خداوند دستور داد هیکل را خراب کنند مرتکب اشتباه شد ، سپس به اشتباه خود اعتراف نمود ه گریه کرد وگفت : وای بر من که دستور دادم خانه ام را خراب کنند ، هیکل را بسوزانند وفرزندانم را تاراج نمایند .[xxii]

 بحث روی تلمود نیز در یک مبحث علحیده  تحت پژوهش قرار خواهد گرفت.که کلاً افسانه پردازیهای سخیفانه عصری که این تحریفات در دین اصیل یهود داخل شد  را نشان میدهد که مذهک و مسخره است .چنانچه در جای گفته است که منباب مثال می آوریم: که اگر یهودی و یک بیگانه شکایتی داشته باشد باید حق را به یهودی داد اگرچه بر باطل باشد .ربودن اموال دیگران  بوسیله ربا مانعی ندارد  زیرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غیر یهودی امر میکند .[xxiii]

                 حال خود قضاوت کنید که جهان بینی یهود که  مبنی بر کتابهای تحریف شده شان است تا چه اندازه افکار  صفیحانه و دور از کرامت را در نهاد یهود پرورش داده است که دنیا نیز بدون آنکه  این قوم را بشناسد در خط مشی دور از کرامت آنها طلیعه داری میکنند .

این بحث ادامه دارد.


 

[i] -مقئمه  کتاب یهود جهانی یگانه مشکل جهان ، ص ، 12. رک: دنیا بازیچه یهود،ص،30

[ii] - تورت سفر پیدایش اصحاح، ص، 15

[iii] -همان ، ص 17

[iv] - در این مورد کتابی هم توسط  کولمان نگارش یافته است که به کمیته سه صد مشهور است و نمای از قدرت سرمایه در اروپا و امریکا و سایر نقاط جهان را تحت یک نظام اختاپوتی  قوی نشان میدهد.

[v] - دنیا بازیچه یهود،32

[vi] -متن کامل این سخن رانی در سال 1921 از طرف شرکت مشهور ماشین سازی  فورد منتشر شد که یهودیان به سرعت هرچه تمامتر نسخه های آن را خریداری و آتش زدند . ولی این کتاب در امریکا به 800 دالر بفروش رسید . نویسنده را مجبور کردند تا  مغذرت نامه از قبل آماده شده را مهر و امضاء کند.رک: دنیا بازیچه یهود.

[vii]- همان ،35. ر:: یهود مشکل جهانی.

[viii] - کتاب یهود جهانی یگانه مشکل جهان  ، ص، 22، دنیا بازیچه یهود

[ix] - همان  مدارک صفهات 34؛36.

[x] -هماه ،ص 109 ؛ص،37

[xi] -همان مدرک ،ث 110.

[xii] - همان مأخذ ،ث39.

[xiii] -همان ،ص،136

[xiv] - همان  مدرک ، ص31.

[xv] -همان  مدرک ، ص، 136

[xvi] - دنیا بازیچه یهود،ص،48؛ خطر یهود در جوامع مسیحیت و اسلام ،ص،242

[xvii] - تذکره عوده ، ص، 15

[xviii] - استوره ها  و اندیشه های بنیادی یهود ، تالیف عبدالله شهبازی-«تجدید نظر طلبان مکتب تاریخ واقعی و استوره  هلوکاست »

[xix] - سوره بقره آیه 79 مراجعه شود

[xx]-دنیا بازیچه یهود ،ص 82، رک:سفر دانیال: اصحاح هفتم ؛سفر خروج : اصحاح بیست و چهارم ؛سفر پیدایش : اصحاح سوم؛سفر خروج : اصحاح19-مزمور 132؛، آیه 13.

[xxi] -تلمود به معنای دیانت و آداب یهود میباشد

[xxii] - همان ،ص90 ،رک:الکنز الموصود فی قواعد التلمود ، تالیف داکتر  روهلبخ ، ترجمه یوسف نصر الله ، چاپ بغداد 1899،

[xxiii] -همان ، ص،95

 

 

 

 

 

قسمت شانزدهم

 

سال 1917آغازحکمروایی خون و دهشت

 

 

در این سال  سیاستمداران غرب نقطۀ عطفی از آتش و خون را در بستر کشور های شرق میانه مخصوصاً سرزمین قدس شریف که نزد همۀ ادیان از تبارک خاصی برخوردار  است گسترش دادند. در این سال سیاستمداران  غرب مخصوصاً انگلیس که پایه های  کاخهای استعماریش را در شرف تزلزل میدید و سیاست های توسعه طلبانه آن در افغانستان و منطقه در حال از هم پاشیدن بود و امان الله خان با سفر تاریخی اش در باز گشت از اروپا به کشورش با سران کشور های اسلامی که در مسیر راهش واقع شده بود فعالیتهای آزادیخواهانه آن کشور  ها را علیه انگلیس تحریک  کرد که اکثر شاهان  و زعمای این کشور ها در این زمینه  عکس العملهای های محتاطانۀ از جمله رضا شاه پادشاه ایران  از خود نشان دادند. از جانبی قبل بر این یک تن از شخصیت های سیاسی کشور بنام سید جمال الدین افغانی با  اعلامیه ها و نشراتش که از طرف کشور های اروپایی و منطقه سخت زیر سانسور بود  توانست ذهنیت های مساعدی را در مورد آزادی  و بیداری کشور های شرق مخصوصاً در مصر و ترکیه عثمانی و ایران ایجاد  کند.[i] از جانبی شخصیت های نظیر گاندی ، نهرو ، ، مولانا ابوالکلام آزاد و اقبال لاهوری و سائرین از جمله کسانی بودند که فعل وانفعالات شان  دولت انگلیس را در منطقه هند و ماورای آن سخت  به مایوسی کشانیده بود که میبایست  فعالیتهای لطمه خورده اش را در شرق در یک قسمت دیگری از سر زمین های اسلامی جیران کند، معهذا به تلاشهای خود بخاطر انسجام بخشیدن  و رویکار آورندن کشور یهودی  در بیت المقدس  کوشید تا به طریق جدید  تری این بند های نحس را در دست و پای ساکنان قدس شریف از آدرس اسرائیل و قوم بنی سام بپای مردم  فلسطین  ببندند ومنطقه را در طول این سالها به محراقی از تشدد و تشتت  و آتش وخون تبدیل نمایند تا باشد که این کشور به اصطلاح تازه به ظهور رسیده قوم بنی سام  یهودیت خود را در چوکات فراماسیونهای صهیونی  یعنی خشن ترین چهره به حیث باداران استعمار نوین در کناره های  آرام  سواحل مدیترانه از از توسعه جویان اروپایی حمایت گسترده نموده باشند ، در  جایی که یک زمانی میگفتند بهشت در اینجاست یک دولت نو بنیاد یهودی را که در ظرف چند هزار سال سابقه نداشته است  پهن سازند.و به آن هم اکتفا نکرده  در سرزمینهای افغانستان و هندوستان کشور جدیدی را ظاهراً از ادرس اسلام بوجود آوردند تا همیشه نقطۀ عطفی از نا آرامی و دو دستگی در بین کشور های منطقه باشد چنانیکه دیده میشود دو ثلث عمر دولت مداری پاکستان در زیر چتر  حکومت های نظامی گذشته است .  و اما این اسرائیل و قوم  یهود بود که باوجود قتل عام و نسل کشی شان در دوران جنگ جهانی دوم از طرق کشور های اروپایی که زمانی به مصداق تاریخ جعل کرده خود شان،از نعش های متعفن شان در اردگاهای المان و سویس و غیره، کوره های فابریکات ذوب آهن توسط برادران نازی شان و رهبرالمان هیتلر که یک یهودی مامل عیار بود را در المان  از سوختن اجساد شان  گرم نگهمیداشتند.و این شرمندگی تاریخ را بخود رقم زدند که با جلادان  پدران خود تخم توامیت و دوستی را در کنکاش و حیله در مقابل یک کشور آزاد و یک قوم سر بلند(ملت فلسطین)پاشیدند.چنانچه مطبوعات آزاد جهان  صدای  این قتل و کشتار عمومی  ملت فلسطین رابرای شناساندن این ملت درنده(یهودیان صهیونست) بگوش جهان رسانیده اند .

و اما تاریخ تشکیل این دولت نام نهاد در سال 1917 توسط«لرد بالفور» وزير خارجه وقت انگليس این طور پایه گزاری شد که لرد مذکور طي نامه اي به آژانس يهود که در آن وقت فعال بود ،به آنان قول داد که لندن تمام سعي خود را براي تشكيل دولت صهيونيستي به كار خواهد بست.دولت وقت انگلیس تلاش هاي خویش را براي تشكيل دولت صهيونيستي سرعت بخشید و هر گز کسی از این وزیر خارجه دولت  انگلیس استفسار نخواست که بکدام حقی و  مجوزي مي خواهد ملت و كشوري را از روي نقشه جهان سترده و بعوض آن كشور جديدی ایجاد و  اقوامی را جای گزین در آن منطقه سازند که از هزار سال به اینطرف هر گز در این منطقه نه زیسته اند، این آغاز یک توطئه خائنانه یک کشور توسعه جو در برابر یک کشور بی دفاع و اما مستقل همانند سایر جنایاتی که انگلیس در هندو چین و برما و افغانستان و سایر کشور های جهان مرتکب شده است  تکرار بالفعل این ملت (انگلیس) را در تاریخچه جنایات بشری می شناساند.

 بعداًدرسال 1920 متفقين و جامعه ملل به طور رسمي قيموميت فلسطين را به انگليس واگذار كرد و لندن نيز يك يهودي را به عنوان حاكم فلسطين انتخاب كرد. درپي اين تحولات و با كمك آشكار انگليس مهاجرت يهوديان به فلسطين آغاز شد و فلسطيني ها به طور روزافزوني تحت فشار قرار گرفتند که ما در قسمت پانزدهم از مهاجرتهای یهودیان بسرزمین فلسطین اشاراتی داشتیم.و این جای تأسف است که جامعه ملل قیمومیت یک ملت آزاده را به برتانیا تفویض میکند و آنکشور نیز بر اساس خواسته های استعمار طلبانه و ظلم گسترانه خود  مهاجرتهای دسته جمعی اسرائلیان را از هر گوشه و کنار جهان به طرف سرزمین بیت المقدس سمت میدهد و اولین هسته های قدرتمداری صهیونیزم را با ریشه های از نفرت و نفاق چندین هزار ساله این قوم بذر مینماید درست عکس العمل مشابه آن  اداره (ملل متحد) در قضیه افغانستان بعد توافقنامه بن.ما می بینیم در هر فعل و انفغالاتی که در کشور ما همه روزه رخ میدهد یا ملل متحد از آن آگاهی ندارد و یا اگر هم دارد در رأس تصامیم کشور های به اصطلاح  حافظ صلح در افغانستان نقشی تعین کننده ندارد و بخاطر همین است که این کشور از  آغاز صفحه جدید خود همواره با نا ملایمات و دست اندازیهای بیگانگان آرامی ، عزت ، توانمندی و دولت مداری عنعنوی خود را که سالها حاکم بر  صلح در افغانستان بود نیز از دست  داده است . زیرا ما درست در نقطه ای قرار داریم که هر آن  امکان سقوط ما در پرتگاه هولناکی که در مقابل ما گسترده است میباشد . و از ملل متحد کاری ساخته نیست چنانیکه نمیتواند در موعد موعود انتخابات ریس جمهوری کشور را مطابق به قانون اساسی  کشور پیاده نماید و هر افغانی که کمی هم اندیشه داشته باشد می فهمد که نتیجه این سهل انگاری چه قیمتی برای باز پرداخت خود خواهد داشت؟

باز هم به موضوع فلسطین بر می گردیم :صهيونيست هايي كه با وعده زندگي بهتر به اصطلاح خود شان به «سرزمين موعود» كوچ كرده بودند، اقدام به تشكيل گروه ها و سازمان هاي  نظامي خویش کرده و قویاً خود را در لباس«هاگانا» پالایش داده و با سلاح گرم به جان فلسطيني ها افتادند تا آنها را هرچه زودتر و بيش تر از سرزمين هاي خود اخراج و آواره سازند. آتش زدن مزارع، ترور افراد سرشناس، ربودن افراد و تخريب منازل، رويه اي بود كه صهيونيست هاي تازه وارد براي تحكيم پايه هاي خود درپيش گرفته بودند.

                 علی رغم تلاشهای انگلیس و سایر کشور های غربی در سال 1938که نقطه آغاز  جنگ جهاني  دوم بودكمتر از يك سوم جمعيت فلسطين را يهوديان تشكيل مي دادند.

فلسطینیان طی چند دهه از مهاجرتهای صهیونستها بخاک شان  بارهابا این  ساكنان اصلي فلسطين با این یهودیان تازه وارد درگير شدند (سال 1929) كه در نتیجه بيش از 350 فلسطيني به شهادت رسيدند.

                 . شعله ورشدن جنگ جهاني دوم و آوازۀ (به اصطلاح) سوزاندن چندین ملیون یهودی توسط برادران نازی شان ظاهراً باعث شد نگاه كشورهای جهان بخصوص کشور های اسلامی از فاجعه فلسطين منحرف ساخته شود که نتیجتاً  ادعاي كشتار يهوديان توسط حكومت نازي آلمان- موسوم به هولوكاست- و تبليغات گسترده پيرامون اين موضوع باعث باز گشایی راه براي اشغالگران قدس گردید .  پس از پايان جنگ جهاني دوم، زمانیکه لندن  قدرت سیاسی خود را در سیادت از سیاست های بین المللی آن وقت در جهان  از دست داده بود و اروپا عملاً بین بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود ، لندن در حالت ضعف که ناشی از شکست نورماندی و سیادت انگلیس بود ، تصميم به خروج از فلسطين و پايان دادن به مسئله قيموميت گرفت. لندن در 14مي 1948 نيروهاي خود را از فلسطين خارج كرد و تمام امكانات و تداركات خود را براي صهيونيست ها به جا گذاشت.کاریکه چهل سال بعد از آن تاریخ یک اشغالگر دیگر (روسیه شوروی) نظیر آن را در افغانستان تکرار کردو با انسحاب نیروهای خود از افغانستان تمامی ساز و برگ نظامی خود را به حکومت دست نشانده نجیب در کابل  جاه گذاشت که فاجعه های هولناک رخداد های بعد از  سقوط وی افغانستان را بیک مسیر تازه ای از بحران سوق داد که تا هنوز  ادامه دارد.

                 نیرو های صهیونستی درساعت چهار بجه همان روز(14 می 1948)  شوراي ملي يهودرا در تل آويو تشكيل  ودر آن جلسه «بن گورين» طي بيانيه اي به صورت يكجانبه از تأسيس كشور اسرائيل در سرزمين فلسطين خبر داد.و این در حالیست که انگلیسیها توسط یکی از جاسوسان خود بنام سرهنگ تی آ  لورنس یک شورش عربی را بر علیه ترکان عثمانی در عربستان  سعودی  سازمان میدهد . زیرا انگلیسیها به اعراب قول داده بودند که پس از پایان جنگ یک کشور  مستقل عربی شامل  عربستان و فلسطین و سوریه را بوجود خواهد آورد.ولی در عین حال طی یک قرار داد مخفی انگلستان با دولت فرانسه ، این مناطق را پیشاپیش میان خود تقسیم میکنند که سهم خود را  انگلیسیها در فلسطین از کیسه خلیفه به  اسرائیل می بخشد و از آنجا خارج میشود که ما قبلاً در مورد آن اشاره نمودیم. زیرا هنوز هم انگلیسیها رویای یک امپراطوری بزرگ را که از هندوستان تا مصر امتداد داشته باشد در سر می پرورانید که هرگز جامۀ عمل نپوشید. زیرا انگلیسیها  این آرزو را در سر می پرورانیدند تا هندوستان را به مستعمرات افریقایی اش وصل نماید .قسمیکه دیده میشود شباهت  های عظیمی میان رویای آنروز انگلیس با طرح" خاور میانه بزرگ" امروز بچشم میخورد . و تصادفاً این برنامه ها شباهت های نزدیکی با طرح" اسرائیل بزرگ" دارد یعنی حق حاکمیت میان سرزمین های واقع شده میان دو رود نیل و فرات میباشد که اسرائیل آن را در برنامه های  توسعه طلبانه خود  همواره  جداً در نظر داردو بیشتر از آن را حق خود نمیداند (دو خطی که میان پرچم دولت  اسرائیل در طرفین ستاره داؤد قرار دارند نمایانگر همین دو رودی هستند  که سر زمینهای میانه  آنها شخصاً از سوی "یهوه" بر نژاد "برتر یهود" وعده داده شده است)[ii] زیرا قسمیکه ملاحظه میشود این زر سالاران یهودی هستند که نظم نوین جهانی را در همبستگی ذاتی میان دو عنصر "پول" و "اطلاعات" به شکل گیری یک "سازمان  اطلاعاتی ویژه" بین المللی انجامیده است که در راس آن همان زر سالاران یهودی قرار دارند و این زرسالاران  پیش از آنکه در فکر تحکیم کشوری که به آن تعلق دارندقرار داشته باشند، ابزار تحکیم حاکمیت طبقۀ ویژه ای هستند که به همان اصل زرسالاری یهودیت پیوند  دائمی دارند. که ما می بینیم بعد از یازده سپتامبر چگونه  همین زر سالاران یهودی توانستند جهان را بشول کشور های اروپایی و ایالات متحده امریکا به بحران لا علاج افتصادی مواجه سازد که نظیر آن را یک بار دیگر در تاریخ آروپای پیش از جنگ جهانی دوم  در  سال 1929 نیز مشاهده نمود.قسمیکه ما میبینیم واقعه یازده سپتامبر با عوامل همگون آن هزاران ورشکستگی اقتصادی صد ها بانک و موسسه اقتصادی و فقر و گرسنگی صد ها ملیون نفر را در سراسر جهان به همراه دارد که از دست آورد های همین  زرسالاران یهودی میباشد. این تنها یک روی سکه بحران جهانی است . این حالت در حالی واقع گردیده  است که مردمان در اکثر قسمت های  کره زمین  از گرسنگی و بیکاری رنج می برند ولی در بسا از  کشور های توسعه یافته که نظم نوین جهانی بدست هیمن زرسالاران است از کشت و چیدن امتعه زراعتی بخاطر استقرار نرخها جلو گیری  می شود و یا در بحر  انداحته میشود که نظیر آن در قبل از جنگ جهانی نیز بچشم میخورد .[iii]

 

                 کنگره جهانی صهیونیها (ایجاد پروتوکول): 

 

قسمیکه در یک مبحث قبلی نیز ذکر شده است کنگره صهیونستها  در 29 اوت 1897 در شهر بال سویس به رهبری "تئودورهتصل"با اشتراک 200 نماینده از تمام کشور های جهان تشکیل میگردد. این کنگره به عنوان اینکه یهودی هستند و در آن موطنی برای  ملت یهود در فلسطین مطالبه میکنند که توسط موسسه جامعه ملل بعداً  تضمین میگردد. مفاد این موافقتنامه که در کنگره صهیونی ترتیب گردیده بود به زبانهای عمده اروپایی  به کثرت انتشار می یابد. که باعث شهرت بی همتای توافقنامه یهودیان در کنگره صهیونی میشود.

                 چکیده این مباحث بیانگر یک طرح و نقشه حساب شده این"طبقه ویژه"  برای چیرگی بر دنیا در راستای حکومت واحد جهانی بر مبانی پول سالاری  میباشد. که در راه رسیدن به آن با توصل به هر نوع جرم و جنایتی مجاز پنداشته شده است  که اقتضای "حکومت واحد جهانی " به آن پیوستگی دارد.این بحث موجب نا خوشنودی اکثر اروپائیان و آن عده یهودیانی گردید که نمیخواستند  زندگی آرام خود را ترک گفته و در بیابانهانهای فلسطین خود را در قطار مهاجرین قرار دهند. این آتش نفرت که در زمان جنگ عمومی دوم بر علیه  این زرسالارانی که دنیا را از نقطه نظر  پول میخواستند در قبضه داشته باشند در حالی زبانه کشید که می بایست دامن زر سالاران یهودی را بسوزاند، اما بر عکس دامن گیر آن عده از یهودیانی شد که در این توطئه شریک نبودند و آن عده که بانی و بنیان گذار این توطئه بودند از دست رس جنگ آوران اروپایی  خود را بیرون ساخته بودند که بعداً به آن اشاره میکنیم .

                 در مورد استقرار اجباری  یهودیان در فلسطین که از اثر فشاری که بعداً بنام تئوری توطعه معروف شده است و به " پروتوکول" شهرت یافته است سناریو های زیادی ترتیب شده است که اکثراً عاری از حقیقت میباشد و ما ناگزیر هستیم بخاطر روشن شدن موضوع به تئوریهای توطئه که  قبل از جنگ جهانی اول و بعد از آن ترتیب شده است بپردازیم.

                 در سال 1773 نشستی در فرانکفورت که متعلق به یهودیان بود در خانه " مایر آمشلروتچلد"  بر گزار شد که هدف آن تمرکز و تسلط و کنترول بر سرمایه جهان میباشد. و در نتیجه این نشست اولین بانک توسط  یکی از اعضای خانواده روتچیلد در لندن تأسیس  گردید که دارای نفوذ  فوق العاده بالای منابع مالی انگلیس داشت. در این حین چهار بانک دیگر در فرانکفورت ناپل ، وین و پاریس توسط چهار برادر از همین خانواده تأسیس شد که عمیقاً بالای نظام پولی اروپا مسلط بود. این خانواده کانسرن  نفتی شل را نیزتأسیس و از آن خود کرد.اعضای این نشست به این توافق نظر بودند تا سیاست های پولی تمام دنیا را در حیطۀ خود داشته باشند و چنین نیزشد. اعضای این گروه  به این عقیده بودند که سرمایه های موجود در جهان نیاز به یک طرح کامل و زیر بنایی دارد.

                  ولیام گی یکی از طراحان این گروه عقیده داشت تا در این بازی شطرنج همیشه مهره  های  برنده را با خود داشته باشند که سر انجام توسط" تئودور هرتز" به کانگره صهیون ها تبدیل گردید. بیست سال بعد این طرح توسط ویکتور مارسدن[iv]  "خردمندان صهیون" در 1921 انتشار می یابد. این طرح از طرف یهودیان به قسمی مطرح میشود که صرفاً ملت یهود به آن وابستگی داشته و به آنها مرتب شده است و مانند یک متن مقدس در نزد یهودیان صهیون از اعتبار کلی برخوردار میباشد. ولی این  طرح  را صهیونستها و فراماسیون های یهودی بخاطریکه خود را از بد بینی اروپائیان بری ساخته باشند یک سند جعلی می داند که توسط واسطه های تزار های روس بخاطر بدنام ساختن صهیونها کار گذاشته و ایجاد کرده اند. این طرح  رویهمرفته احساسات ضد یهودی را در اروپا و سایر نقاط جهان چنان شعله ور ساخت که توده های  مردم  عادی یهودی که از این جریانات آگهی نداشتند نیز مشمول اذیت و آزار اروپائیان قرار گرفت در حالیکه  طراحان و مبلغین و کسانی که در این بازی بزرگ اقتصادی سهیم بودند هر گز در دسترس خطر نبودند در حالیکه فشار  بالای توده های  عادی یهودی در اروپا و روسیه  هر روز افزون تر میشد  که نتیجتاً منجر به کوچهای اجباری یهودیان عادی از اروپا و روسیه  گردیدند. این بازی نیز رویهمرفته سبب شد تا یهودیانی که هرگز آرزو نداشتند ماوا مالوف خود را رها کرده و به صحرا های فلسطین مهاجر شوند که این امر ارمان دیرینه  صهیونها را در امر ایجاد یک دولت نو پا و تازه بنیاد کمک نمود.

                  بیژن نیابتی در رساله خود تحت عنوان ابزار ها و آماجها مینگارد :«اعلام سریح و همزمان"وینستون چرچل" وزیر جنگ برتانیا و صدر اعظم بعدی انگلیس و یکی از سرسخت ترین حامیان "صهیونیسم بین المللی" و از عاملان کلیدی تدسیس دولت حرامزاده" انقلاب بلشویکی" چیزی نیست جزیک توطئۀ جهانی از سوی یهودیان جهان وطن  بمنظور فروپاشی تیوریسن های ضد یهودی همچون "الفرد روزنبرگ" مبنی بر اینکه : در توطئه جهانی یهودیان به منظور چیره شدن بر دنیا ، بلشویزم تنها گام نخست است"»

                 بعد از حملات ناپلیون به اروپا و انقلاب فرانسه تا شروع جنگ جهانی اول در 1914 سرمایه های صهیون ها متمرکز و بزرگ گردیده است به قسمیکه این سرمایه های بزرگ جولانگاه فراماسیونر ها را در اروپا چاق ساخته زمینه های جنگ های مدهش را سبب میشود. لذا فرامسیون های صهیون بخاطر جهانی شدن سرمایه شان و مصئون ماندن آن از جنگهای تباه کن و مهیب اروپا همه سرمایه و قدرت شان را دور از گیرو دار جنگ به امریکا نقل میدهند تا در فعل و انفعالاتی که بعداً باعث دگر گونی اروپائیان شد هم خود و همسرمایه های شان  مصئون بماند تنها کسانی که قربانی این بازیهای خطرناک شد یهودیان  از خود بیخبری بودند که به شکل عادی در اروپا زندگی داشتند. اینها آنقدر در امریکا به وسعت قدرت رسیدند که دوازده نفر از سیزده اعضای نویسندگان قانون اساسی امریکا را  فرماسیونها تشکیل میداد[v] .

                 استقرار استراتیژیک  صهیونها در قاره  آمریکا با سرمایه متراکم شان برای صهیونها استقرار استراتیژیک را  ایجاد کرد و موازی با آن خود را در یک پایگاه ستراتیژیک شرق میانه ، به دنبال انتقال مرکز رهبری جهان از انگلستان به امریکا متضمن این دو شروط اساسی میباشد:1-اجبار توده های یهود در ترک جاه و مقام خود در اروپا و مهاجرت به فلسطین و2- اخراج اجباری سرمایه متراکم یهود از اروپادر حین ترک و انتقال آن به امریکا و تاسیس مراکز بزرگ تشکل سرمایه در لژ بزرگ سکاتلند(نیویارک) نام شهری میشود که پیش از آن بنام نیو امستردام یاد میشد.

                 علی رغم تخریب کشور های اروپایی که امپراطوری انگلیس در راس آن قرار داردکه صهیونها  اعلامیه بلفور را با تبانی انگلیس به تصویب رسانید که  قبلاً به آن روشنی انداخته شده است .

ادامه دارد


 

[i] - به مقاله نگارنده بنام سید جمال الدینن افغانی در ارشیف اریایی مراجعه شود

[ii] -  افکاری که یهودیان از تورة استنباط میکنند.

[iii] - بیژن نیابتی، "جنگ جهانی چهارم – ابزار ها و آماجها ص12تا16ثور ،1383.

[iv] -Viktor Marsden

[v] - ابزار ها و آماجها ،ص،19 20

 

 

 

 

 

قدس سرزمین فلسطین و اسرائل

قسمت چهاردهم

تاریخ قدس شریف

 

 

 

فلسطین Palestine سرزمینی  به وسعت  قریب 27000 کیلو متر مربع  در ساحل شرقی  دریای مدیترانه موقعیت دارد .[i]  در متون اسلامی و (سفر تکوین و مروج الذهب،ص 45 وطبری ،ص 171) آمده است « خدای عزو جل  ابراهیم (ع) را فرمود  که از کشور نمرود  بزمین مقدس شام رود (حلب و سوریه و لبنان و اردن)، پس ابراهیم و زنش  ساره  دختر خاران بن ناحور عمویش و لوط بن خاران  هجرت نمودند  و در زمین فلسطین (قدس شریف) که خدا فرموده بود  فرود امدند  و ثروت ابراهیم  و لوط زیاد گردید . آنگاه ابراهیم به لوط گفت  خدای متعال مال و مواشی را زیاد کرده  است  پس تو از اینجا منتقل شو  و در دو شهر «سدوم» و «عموره» رفت و آنجا فرود آمد و...و سپس خداوند بوی وحی کرد که من فرزندان ترا به  بشمارۀ ستارگاه آسمان خواهم افزود و ساره کنیزی داشت که هاجر نام داشت آنرا به ابراهیم بخشید و هاجر ازابراهیم باردار شد و اسماعیل [ii]را بزاد و ابراهیم در آنروز هشتاد وشش ساله بود و ساره بر او رشک برد . پس ابراهیم هاجر و اسماعیل را  برداشت و به مکه آورد  و خود را از آن دو جدا کرد. و....و خدا اسحق بن ساره را به ابراهیم بخشید .[iii]   از همین جا از احفاد ابراهیم (ع) دو قوم عرب و  بنی اسرائیل از اولاده  های اسماعیل و اسحق بوجود آمدند از اولاده اسحق پیغامبران بنی اسرائیل  رویکار آمد و اسماعیل که در مکه مسکن گزین شده بود از جد بزرگ پیغامبر اسلام حضرت محمد (ص) بحساب است.

 قرآن در  سوره های خویش از زندگینامه ای پیغامیرانی نظیر  آدم و نوح و ابراهیم و هود  و صالح و یعقوب و آل یعقوب یوسف و غیره با موسی (ع) و اقوام بنی اسرائیل و مبارزات شان در مقابل  فرعون و سائرین به  تفصیل  صحبت ورزیده است که کلاً قابل دقت میباشد که دقت قرآن در مورد  پیامبران ماضی و نا فرمانی  اقوام  و پیروان شان را و اینکه از اثر این نافرمانی ها به چه سرنوشت دهشت ناکی گرفتار شده اند و آنانیکه به خدا گرویده اند و از جمله نیکوکاران هستند  بیان مفصلی دارد که در رشد اخلاقیات و  وجدآنهای بشری تإثیری بس شگرفی را ایجاد میدارد.[iv]  

بهر حال در اینجا این موضوعات تثبیت میگردد؛ یکی ابراهیم (ع) قبل از هجرت قوم خود به بسرزمین نمرود می زیسته است که خارج از حوزه فلیطین است دو اینکه  فرزندان ابراهیم بهد از هجرت در سرزمین های شام پراگنده شدند که مرکز شان شهر  قدس یا ییت المقدس امروزی است . سه از اثر نا فرمانی این قوم ابراهیم فرمان کوچ قوم خود را  از بیت المقدس  صادر میکند که ار اثر آن این قوم از سرزمین  های شام خارج ساخته میشوند  . سوم اقوام عرب از اولاده  اسماعیل و هاجر میباشند که در سرزمینهای شبه جزیره عربستان  که مرکز آن در آن وقت مکه بود و حیره و شام ساکن بودند . و از فرزندان یعقوب بن ابراهیم و ساره قوم بنی اسرائیل ایجاد میگردد که پدر بزرگ این قوم یعقوب نبی پدر یوسف (ع) میباشد که بعداً کلیه پیغامبران بنی اسرائیل  فرزند اسرائیل یکی از فرزندان یعقوب میباشد . لهذا کشمکش بین این دو تبار بزرگ تاریخی به چنرین هزار سال  قبل از میلاد بر میگردد که بدون متون مذهبی عهد عتیق که آنهم از دست کاریها بدور نمانده است کدام اسناد  موثق تاریخی و جود ندارد  . وقتی تاریخ نتواند چهره یک گزارش را درست از هر بعدآنرا مورد تجربه قرار دهد به روایات میپردازد. اما قرآن عضیم الشان که کتابیست مبتنی بر وحی و این واقعات را در سوره های مختلفه ( بقره ، آل عمران ، انیبا و غیره بحث کرده است که برای مزید معلومات به تفاسیر مراجعه شود.   

یعقوبی می افزاید که اسحق که در شام زندگی میکرد و رفقا « سفر تکوین آیه 20 تا 25 » یا رفقه  دختر بتوئیل  را به زنی گرفت که از آن  فرزند دوگانگی بنامهای عیصو و یعقوب زائید عیصو پیش از یعقوب  بدنیا آمد و پاشنه عیصو با پاشنه یعقوب بود  و او را یعقوب نامیدند.«سفر تکوین بند 25 آیه 26» . اسحق به یعقوب فرمود که به  حِّران برود و نزد برادر ابراهیم باشد . زیرا اسحق از عیصو بر یعقوب بیم داشت  و باو فرمود  که از دختران کنعانیان  زن نگیرد . یعقوب به حران نزد خالوی خود "لابان" رفت ...سپس اسحق به یعقوب گفت  تو پیغامبر خدائی و فرزندان تو پیغامبران اند  خدایت خیر و برکت داده است  و او را فرمود به "فدام" که جائیست در  شام رود . یعقوب به فدام یافدّان رفت«فدّان قریه ایست   در جزیره مراصد» لابان دختر خود لیا را و سپس خواهر دیگر لیا راحیل را نیز به یعقوب داد . لیا برایش روبیل و شمعان  و لاوی و یهودا و اشاجر و زفولون و دختری بنام  دینا زائید«سفر تکوین  بند 29 آیه 32» زاحیل در آوایل نا زا بود و سپس دو فرزند زائید بنام یوسف و بنیامین.

یعقوب دوازده فرزند داشت  بنامهای : روبیل – شمعون – لاوی – یهودا – شاجر - -زفولون- -یوسف – بنیامین – کاذ – آشرودان – و نفتالی. و اینکه چطور  یوسف از کنعان خارج ساخته شد و به مصر آورده شد داستان آن در قرآن در سوره یوسف به تفصیل آورده شده است و موسی (ع) از فرزندان لاوی بن یعقوب است که در مصر تولد  یافت و داستان آن  در چندین سوره از قرآن ذکر گردیده و آشاراتی به کوه طور معراجگاه موسی نیز دارد.«تبری ،جلد اول ، ص، 270 ؛ الکامل ، ص، 95: موسی بن  عمران  بن قاهت  بن لاوی  بن یعقوب . معارف ،ص،20 مرج الذهب،،جلد لول ، ص 48» [v] از فرزندلان یعقوب که دوازده اند دوازده اسبات یا تیره بنی ایرائل بوجود آمد.

داستان اشغالگریهای سر زمین قدس:

برسی تاریخ فلسطین و عواملیکه در اشغال  این سر زمین دست یازیده اند:

سرزمین فلسطین که در قدیم کنعان نام داشت دارای 25000 کیلومتر مربع مساحت و در ساحل شرقی دریای مدیترانه و در مجاورت کشورهای مصر، سوریه، اردن و لبنان قرار دارد .فلسطین سرزمینی حاصلخیز و دارای آب و هوای معتدل است. این منطقه محل ظهور پیامبران بزرگی چون عیسی(ع)، موسی(ع) و محل عبور و زندگانی حضرت ابراهیم(ع) بوده است و از نظر موقعیت ژئوپلتیک نیز بسیار حساس و استراتژیک است. شهر اورشلیم یا بیت‌المقدس قدیم بر فراز تپه‌هائی بنا گردیده که با معبد یهوه بر بالای کوه مور یا قرار دارند که قبلاً اشارات روشنی از جاطرات وچشم  دید  مشهور ترین سیاح جهان اسلام  ابن بطوطه مفصلاً نقل کردیم. بیت‌المقدس از مکان‌های مهم فلسطین است که کوه صهیون و کوه زیتون از شرق و غرب آن را احاطه کرده‌اند. تاریخ پرماجرای فلسطین با نام و یاد انبیاء سلف آغاز می‌شود. که بنیان گذار تاریخ انبیا در این منطقه امام پیغامبران حضرت  ابراهیم (ع) است که تا به امروز در بین ملل و نحل مخصوصاً در شریعت اسلامی از روش ابراهیمی که روش پاک و حنیف بوده است یاد  شده و منحیث یک ملت در تاریخ حوامع انسانی از آن با اعتقاد  قویاً پیروی میگردد. بعد از نام  ابراهیم (ع) از حضرت یعقوب مام برده میشود که نام حضرت یعقوب، اسرائیل بود و بنی‌اسرائیل فرزندان یعقوب هستند که حدود سیزده قرن قبل از میلاد، مقتدر بوده‌اند و در هنگام حکومت فرعون بر مصر و پیش از ظهور موسی(ع) اسرائیلیان جمعیت انبوهی پیدا می‌کنند. چهارصد و سی سال پس از ورود یعقوب به مصر، حضرت موسی، قوم بنی‌اسرائیل را از سرزمین مصر برای بردن به ارض موعود، به حرکت درآورد که پیمودن این مسافت چهل سال بطول انجامید و حوادث عدیده‌ای اتفاق افتاد؛ از جمله آنکه وقتی موسی(ع) چهل روز از قوم خویش غایب شد تا الواح دهگانه را برای هدایت مردم بیاورد، قوم وی دوباره به بت‌پرستی روی آوردند که بخاطر این نافرمانی بود که چهل سال در بیابان‌ها (وادی تیه یا سرزمین شبه جزیره سینا) سرگردان شدند و موسی در این دوران طولانی از هدایت قوم فروگذار نکرد اما بنی- اسرائیل که قوم نا سپاس و طغیانگر بودند، بارها دست به طغیان و تجاوز زدند. پس از موسی(ع)، یوشع جانشین وی برای عبور دادن بنی‌اسرائیل از اردن مهیا شد و پس از آنکه این قوم به شهرهای جدید رسیدند دست به غارت و کشتار اهالی زدند که پادشاه اورشلیم با شاهان پنج شهر دیگر متحد شده و با یوشع و بنی‌اسرائیل جنگیدند که همگی شکست خورده و توسط بنی‌اسرائیل به دار آویخته شدند. اما قوم فلسطین در مقابل آنان مقاومت کرد و سرانجام بنی‌اسرائیل را مغلوب ساخت. طی چند جنگ خونین قوم فلسطین همواره بر آنان پیروز می‌شد اما پس از جنگ‌های فراوان، سرانجام بنی‌اسرائیل قدرت گرفته و بر شهرها مسلط شدند و در حدود هزار سال پیش از میلاد، حضرت داود توانست اورشلیم را از دست فلسطینیان خارج کند و بیت‌المقدس یا خانه خدا را در آنجا بنا کند، که این بنا توسط حضرت سلیمان تکمیل شد. بیت‌المقدس، حدود 1100 سال پس از بنای کعبه در مکه به دست ابراهیم(ع) و 970 سال پیش از میلاد مسیح ساخته شد. حضرت داود با چهارده نسل شجره‌اش به حضرت ابراهیم بنیانگذار کعبه می‌رسد و به روایت انجیل متی، حضرت عیسی(ع) پس از بیست و هشت نسل، شجره‌اش به داود ختم می‌شود و بدین ترتیب مکه (کعبه) حرم اول و مسجدالاقصی (قدس) حرم دوم موحدان گردید. در عهد حضرت موسی (تابوت) توسط مادر موسی (ع) کار گزارده شد که موسی را که زقل چند روزه ای بیش نبود در آن قرار داد و به رود نیل افگند که بعداض حضرت موسی زره و شکشیر و کلاه خود را در آن گذاشت و این جعبه که نزد یهودیان و مسلمانان مقدس است در زمان حضرت سلیمان نبی توسط طلا پوش گردید. و در هر زمانه ای  هرکسی که آن  سرزمین را فتح میکرد تابوت به آنها تعلق می گرفت که چند صباحی در نزد اسلام نیز قرار داشت که بعداً آن را به اسرائیلیان برگردانیدند. تا زمان حضرت سلیمان در کوه صهیون نگهداری می‌شد اما پس از تکمیل بنای بیت‌المقدس تابوت را به قدس انتقال دادند. سلیمان، چهل سال سلطنت کرد و آرامش را به قدس بازگردانید اما پس از او، دوباره ظلم و غارت بنی‌اسرائیل آغاز شد. حدود هفتصد و سی سال پیش از میلاد، بخت نصر به اسرائیل تاخت و عده‌ای از آنان را اسیر کرد و بجای آنها بابلیان را در سرزمین اسرائیلیان اسکان داد و دوباره کشور یهود در زمان بخت النصر در سال 586 پیش از میلاد مورد حمله آشوریان قرار گرفت که منجر به انحطاط و اسارت بنی‌اسرائیل شد، پادشاهی یهود برانداخته شد و مردم اسرائیل پراکنده یا اسیر بابل گشتند و مهاجمین، معبد سلیمان را ویران ساختند. با ورود بنی‌اسرائیل و قوم یهود به فلسطین در 480 سال پیش از بنای قدس (تقریباً 1300 سال قبل از میلاد مسیح) به رهبری یوشع بن نون این سرزمین روی خوشی ندیده و تا اکنون که 3300 سال می‌گذرد هنوز فلسطین به آرامش نگرائیده است. پیامبران بعدی یهود مانند: ارمیا، اشعیا، دانیال  ...  شاهد ویرانی اورشلیم و رنج و اسارت یهود بودند و آنان را به رسیدن ناجی بزرگ بشارت میدادند  تا اینکه در 530 قبل از میلاد به اسارت  اسرائیلیان و فتح بابل تویط کورش هخامنشی پایان داده شده و اسرائیلیها دو باره پس از گذشت دورانهای متمادی واپس به سرزمین فلسطین باز گشتند. آسایش اسرانیلیان تا پایان دوره سلطنت داریوش سوم ادامه داشت که با کشور کشایی اسکند مقدونی در 323قبل از میلاد آرامش و ثبات  اسرائیلیها نیز از بین رفت و اسرائیل آماج حملات غارتگرانه سپاهیان اسکند مقدونی قرار گرفت . از سال 62 میلادی این سرزمین بدست رومیها افتاد که باعث قتل و غارت  دوازده هزار یهودی و تخریب شهر قدس گردیدکه این استیلا تا زمان ظهور مسیح ادامه داشت  با ظهور و تولد حضرت عیسی (ع) هنگامی که از ناصره واقع در شهر جلیل  همراه با شاگردانش (حواریون) به سوی اورشلیم به حرکت درآمد وبه معبد رفت و همه روزه به تعلیم و تعلم می‌پرداخت به همین دلیل، خاخانهای یهودی بدو حسادت ورزیدندکه سرانجام به فتوای شورایخاخانهای  یهود و مخالفت شدید  آنان، حضرت عیسی(ع) توسط حکمران رومی سرزمین یهودا (که اتفاقاً این حکمران به مسیح علاقمند بود) اعدام (به اعتقاد حسیحیان اعدام و مصلوب شد در سال هفتاد میلادی، تیتوس فرزند امپراطور روم با هشتاد هزار سرباز، قدس را محاصره کرد و پس از چند ماه مقاومت یهودیان، سرانجام رومیان فاتح شدند و قوم یهود دوباره آواره شدند. در 337-306 م) توسط کنستانتین امپراطور روم که دین مسیح را پذیرفته بود ، دوباره به بیت المقدس توجه خاصی شد. از سبب اینکه بیت الحم در نزدیکی قدس  قرار داشت  ،قدس  مرکز مسیحیان گردید که از سال 135 میلادی تا ختم قرن هجدهم  یهودیان هیچگونه استیلایی به سر زمین قدس نداشتند.[vi]

 

بر می گردیم به فلسطین این سرزمین عبورگاه تمدنها و مرکز تجارت کشاورزی و دینی بوده است که در ساحل شرقی بحیره روم  قرار دارد که اکنون قسمت  اعظم آن  در اشغال دولت اسرائیل است . نام فلسطین که در طول تاریخ  تا نیمه قرن بیستم  به این سرزمین اطلاق میشد  از تاریخ تشکیل دولت اسرائیل  کمتر در رسانه های خبری غرب  مورد  استفاده قرار میگیرد  و اسرائیلیها با تشکیل  دولت مستقلی بنام فلسطین  در بخشی از سر زمین های اشغالی  بشدت  مخالفت میکنند ، زیرا تشکیل یک  دولت مستقلی بنام فلسطین  مشروعیت حکومت فعلی اسرائیل را  زیر سؤال قرار میدهد  و دولت جدید فلسطین در صورت برسمت شناختن  موجودیت اسرائیل نیز  بخش بزرگی از سرزمینهای اشغالی  اسرائیل را  به اساس  قطعنامه  تقسیم فلسطین  در سال 1948 که بعداً به آن می آییم  مطالبه خواهد نمود. بر اساس این قطعنامه  تقسیم فلسطین  در سال 1947 در 29 نومبر  در مجمع  عمومی سازمان ملل متحد (البته به قوت انگلیس و امریکا) به تصویب رسید  که در حدود 57 در صد اراضی  فلسطین به دولت  یهود و 43 در صد  به اعراب اختصاص می یابد[vii]

چیزی که عیان است  توطئۀ دولت انگلیس در موافقت نامه بولفور است که ما به آن مفصلاً می پردازیم.

 اما حالا سیمای بیت المقدس مرکز فلسطین را از دیدگاه بزرگترین سیاح و جهان گرد اسلام ابن بطوطه می بینیم تا تاریخ این کشور خوبتر آشکارا شود:« از این شهر  بسوی بیت المقدس روانه شدم  و در راه تربت حضرت  یونس (ع)را زیارت کردم و از آنجا به بیت لحم  که  زادگاه عیسی (ع) است  نائل شدم . و پس از آن به بیت المقدس رسیدم  که در رتبت  فضیلت  بعد از مسجد  الحرام  و مسجد پیغمبر  بر همه نقاط  و اماکن متبرکه  پیشی دارد  و معراج پیغمبر (ص)  به آسمان از آن شهر بود . بیت المقدس شهریست  یزرگ و زیبا  که با سنگهای  تراش ساخته شده است . پادشاه نیکو کار صلاح الدین ایوبی ، بعد از تسخیر این شهر  قسمتی از باروی آنرا ویران کرد . الملک الظاهر  نیز برای اینکه مسیحیان  در صورت تصرف مجدد  شهر نتوانند  از آن دفاع کنند  بقیه بارو را منهدم ساخت . این شهر در قدیم آب نداشته  لیکن در زمان امیر سیف الدین  تنگیز امیر دمشق  آبی  به آنجا آورده است.

مسجد بیت المقدس: این مسجد از مساجد عجیب و بسیار زیبا  و عالی است . میگویند مسجدی بزرگتر از آن  در دنیا وجود ندارد . محوطۀ مسجد فضای غیر  سقفی است ، ولی قسمت مسجد اقصی  سقفی بسیار عالی و تذهیب شده و رنگین میباشد  که در نهاست هنر مندی  ساخته شده است . از  دیگر جا های مشهور آن قبۀ سخره است  که بنای بسیار شگفت  و محکم  و دارای منظر غریب و زیبایی فراوان و بدایع  بی شمار میباشد  که قبه در وسط مسجد روی یک بلندی از سنگهای رخام بنا شده است  که در بیرون و درون دارای تزئینات و هنر کاریهای بیشماری است  قسمت اعظم این تزئینات طلا پوش است  که لمعان مخصوصی دارد  سخره مقدس  در وسط قبه قرار دارد  و ذکر آن در اخبار و روایات وارد شده  است . حضرت پیغامبر از روی همین تخته سنگ  به آسمان عروج کرده است . سخره سنگ سختی است که به اندازه یک قامت ارتفاع دارد  و زیر آن غاری است  به اندازه یک اطاق  کوچک که آنهم  در حدود یک قامت  ارتفاع دارد  به وسیلۀ پلۀ به آنجا می روند .درِ این اطاق شکل محرابی هست  و خود سخره دو عدد محجر بسیار  عالی دارد . محجری که بلا فاصله  برروی سخره قرار دارد  از آهن و با کمال هنر مندی ساخته شده است  و محجر دومی از چوب است . در قبه سپر آهنی اویزان است  که میگویند  از آن حمزة  بن عبدالمطلب  بوده است. وتل  جهنم  بر روی تل مرتفعی  در کنار دریا قرار دارد  که در مشرق شهر واقع است  و میگویند عیسی (ع) از آنجا به آسمان رفته است . قبر رابعه بدویه نیز در آنجاست  و در آنجا در وادی کلیسایی است کخ نزد مسحیان بسیار محترم است  . میگویند قبر مریم در انجا است . و کلیسای دیگری نیز در همان نزدیکی وجود دارد که نصارا مدعی اند که قبر مسیح در آنجاست . جایگاه مهد عیسی هم در همین کلیسا است  و موضعی متبرک است  .زز علمای این شهر شمس الدین محمد  بن سالم غَزه یی عماد الدین  نابلسی  و محدث مفتی شهاب الدین  طبری و ابو عبدالله محمد بن مثبت  غرناطه یی  که شیخ خانقا بود و... بعداً از عسقلان و صور که هر دو شهر در حالت مخروبه باقی ماند بود دیدن کردم  که شهر صور در استحکامات جنگی ضرب المثل میباشد و...و از آنجا به صیدا رفتم  این شهر برساحل دریا قرار دارد  و قشنگ است و.. از آنجا به بیروت رفتم  که شهریست کوچک قشنگ با بازار های خوب  و جامع بسیار زیبا و.... از بیروت به  طرابلس رفتم  این یکی از مراکز پر جمعیت شام است و چشمه سار های آن سوی دریا جریان دارد و... و از آنجا به شهر مُعرَه  رفتم  شهریست بزرگ و خوب  و بیشتر با داشتن درختان انجیر شهرت دارد  و از آنجا به حلب که شهر بزرگ  و مرکز مهم میباشد نام این شهر از اثر شهرت  نیکویش در همه عصر و زمانه ها برسر زبانها است و این شهر را ابراهیم حلب از آن نامند که حضرت ابراهیم (ع) در آن  شهر سکونت داشتند . به قنسرین و از آنجا به انتاکیه رفتم  که دارای باروی محکی است  از انطاکیه به  بغراض رفتم  که دژی است محکم و دارای کشتزار های حاصل خیز که در نقره خود شهرت داشت و از آنجا به قلعۀ الموت جایی که طائفه اسماعلیه وفدائیان و حسن صباح در آن قلاع داشتند .»[viii]

ابن بطوطه که در سال 574 هجری یا مفارن آن از این منطقه دیدن منوده است نمادی از زندگی اعراب فلیطینی را در این شهر باز تاب میدارد که مردم بدون تعصب و کوردلی تمدنهای شگرفی را  برای یاری از شناخت هویت و تاریخ شان جاه گذاشته است .

که ما در مباحث آینده تاریخ مختصر جنگهای  صلیبی را که بخاطر بررانداختن دین اسلام و کشایش بیت المقدس از کشور های اروپای غربی آغاز یافته بود و بیش از یکصد سال در سه نوبت  بر سر تسخیر این مکان مقدس جریان داشت خواهیم پرداخت.


 

[i] -فرهنگ جامع سیاسی- تالیف محمود طلوعی ، چاپخانه حیدری ،سال 1372 ،ص،651

[ii] - نام اسماعیل در سوره های  بقره آیات 125،127،134،136،و140 وآل عمران 86 و نساء162 و انعام 86 و ابراهیم 39 و مریم 54 و انبیاء 85 و ص48 ذکر گردیده این.

[iii] - تاریخ ایقوبی جلد اول ، ترجمه ابراهیم آیتی – شرکن انتشارات علمی و فرهنگی (ایران تهران ، چاپ عفتم 1374 )،ص 26

[iv] - سیر خداشناسی در ادوار تاریخ ، قصل سیزدهم ريال مشابهت های قرآن با عهدین ص، 134 تالیف  نگارنده.

[v] -تاریخ یعقوبی ،ص32تا 33

[vi] همان از ص 33 به بعد ؛ عهدین قرآن و علم ، سفر خروج دکتر بوکای ،ص71 به بعد؛ سایت خبری فرهنگ انقلاب اسلامی.

[vii] - فرهنگ جامع ،ص،651تا 52

[viii] سفر نامه ابن بطوطه، انتشارات آگاه ترجمه دکتر محمد علی موّحد ، تهران ، 1370 ريال صص91تا115.

 

 

 

قسمت پانزدهم

 

 

یهودیان در کتاب تورة وتاریخ و تاسیس اولین دولت یهودی

 

چکیده موضوع:

1-آرا و افکار یهودیان در مورد تشکل سیاسی شان – مسایل یهود در قرون هجدهم، نزدهم و بیستم – ابهاد سیاسی در تشکل دولت یهود – پراگندگی قوم یهود در  درازای تاریخ – اقوال تورة و قرآن در مورد آراء و جریانات زندگی یهودیان _ هجوم اقوام  مهاجم در قلمرو یهودی شام و بین النهرین و جلای وطنی و مهاجرت _ دوره استقرار. 2- کتاب مقدس یهود(تورة) متون مختلف تورة- تلفیق و دستکاریها در کتاب مقدس عهد عتیق- انعکاس آراء و افکار مسیحیت در کتاب یهود- 3- پیدایش اسرائیل- اولین مهاجرتها در سرزمین قدس- نخستین کنگره صهیونستی1897 برنامه بازل-یک استعمار جدید و یک یورش تمام عیار- رایزنی با انگلیس – جنگ جهانی اول و استعمار صهیونیستی  بالای فلسطین – پیروزی اقلیت با لای اکثریت- تحاد 1917 صهیونست ها با انگلیس- غصب املاک و موافقتنامه  سری  برسر تقسیمات  سرزمین های عثمانی میان انگلیس،فرانسه  و روسیه – سوء ضن اعراب از مهمانهای مهاجر-  سال 1917. -4-اعلامیه بالفور- 5-فلسطین  صحنه مقاومت بین اعراب و اسرائیل از سال 1917 تا 1948- دوره مقاومت کامل فلسطین-اعتصاب 104 روزه اعراب- تقویت جمعیت صهیونست توسط انگلیس- اولین ترور های سیاسی توسط عاملین اسرائیلی صهیونسزم- برتانیه یک عامل بالقوه صهیونیستی- یک توطئه مجعول  با بزرگ نشان دادن  کشتار یهودیان  در دوران جنگ جهانی دوم توسط هیتلر رهبر نازیهای المان- غیر عربی کردن فلسطین-  تکامل استعمار نوین از1948تا 1953- حمله صهیونستها در سال 1956 به مصر ،حما در 1961،غلبیه و غزه در 1955 تا 1962- اشغال قسمی صحرای سینا و نوار غزه در 1956- ملل متحد مصر را میراث تاریخی  صهیونست ها میداند- سال 1964 و ایجاد سازمانهای آزادی بخش "ساف"- جریانات سیاسی  بعد از سال 1947توسط مفسر ایرانی آقای زیدآبادی.

 

یهودیها چنین  عقیده دارند : کسي که از مادر يهود متولد شده باشد و کسي که به دين يهود مشرف شده باشد يهودي است. ولی قسمیکه مشاهده میشود تمام یهودیان از این دو اصل پیروی ندارند  خيلي‌ از یهودیان بي دين‌ هستند ولي يهودي تلقي مي‌شوند به عنوان مثال شارون که یک یهودی سرسخت است بخدا و تورة عقیده ندارد ولی این گروه باوجود لادینی بودن، خود  را از دایره یهودیت بیرون قبول ندارند  چرا که  گروه دوم بعوض داشتن ارمان و عقیده به دین از یک مکتبی پیروی میکنند که در اواخر  قرن هجدهم و اوائل قرن نزدهم  به آن می پرداختند که این مکتب بیرون از دایره  دین یهود از ملیت یهودو یهودیت پیروی میکند که ظاهراً بر همان دو مسئله فوق تطابق دارد و این شیوه بدون در نظر داشت عقیده و ارمان یهودیت در دو قرن گذشته توانست اقوام پراگنده و غیر منسجم را که در هیچ برحۀ از تاریخ دارای شکل واحد ابعاد سیاسی نبودند به یک منظومه کلاً فشرده بهم تبدیل نموده است ، در حالیکه در تاریخ یهود هرگز این مرکزیت از ازمنه های خیلی دور تر از میلاد مسیح نیز در بین اقوام یهودی وسامی وجود نداشته است و از مناسبت همین تشتت و پرگندگی اقوام یهودی در تمام دوره های تاریخی  نتوانسته اند که بدون نزاع و در گیری زندگی نمایند که اسفار تورة (عهد عتیق و قرآن شریف نمایانگر تشتت و پراگندگی و بی مایگی این ملت بوده است .این ملت از کسانی تشکیل شده اند که هر گز حتی به پیامبران اواولعزم که دارای کتاب و شریعت خاص و از همین قوم نیز بوده اند تبعیت نکرده اند و اکثر آنها را کشتند .بنا بر روایت تورة و سایر اسناد و مدارک  این قوم در زمانی می زیستند که کشور کشایان بزرگ نظیر ملوک بابل و هجوم اقوام  کلیت و هیتیت که از شمال آمده  بودند از اثر خونریزی و درندگی که در ضمیر شان مخّمر بود  اکثراً دار و ندار این قوم را مورد  غارت  قرار میدادند و از آنجانیکه ملت یهود بصورت  پراگنده زندگی میکرد هرگز نتوانست در مقابل این حملات استادگی کنند و  نظر به مفاهیمیکه در قرآن شریف وجود دارد و تاریخ نیز به آن گواهی میدهد  این اقوام مدت چهل سال در جلاوطنی بسر میبردند. از اقوام  مشهور این دور ه شومیر و اکید در تاریخ شهرت دارند که اولی مربوط به قوم بنی سام میباشد بختانصر(نبوکدنزر561 تا604) که مصر را تسخیر و  حتی بیت المقدس را نیز گرفت و تمام یهودیان را از سرزمین اصلی شان دور ریخت  . قسمی که تاریخ گواه است و ما در قسمت چهاردهم این پژوهش از آوارگی و جلای وطنی این اقوام که کتاب عهد عتیق نیز بر آن اذعان دارد اشاراتی داشتیم . حتی الواح تورات و شریعت موسی و سایر پیغمبرانی که از همین قوم و بخاطر ترقی و تعالی همین قوم در سرزمینهای مصر و شام و صحرای سینا که عهد عتیق و قرآن  از آن بنام وادی و یا صحرای تیه نام برده است با نزول شریعتی که مربوط به پیامبران این قوم میشد و عهد عتیق که اناجیل از آن نام برده است مربوط به همین دوره است . این قوم صحرا مهاجر در  صحرای سینا بلاخره در سال 539قبل از میلادتوسط  کورش پادشاه هخامنشی ایران از مصیبت جلاوطنی خلاص شدند[i]

             یهودیت و کتاب مقدس تورة:

            قسمیکه شواهد تاریخی نشان میدهد  کتاب مقدس  یهود که تورة نامیده میشود به عبری است که این کتاب با عهد عتیق  مسیحی کاملاً متفاوت است.ولی مسیحیت و شریعت عیسی خود دوام همین راه میباشد . ژاکوب یکی از متخصصین توره  اذعان دارد که در ابتدا یک متن  واحد  از عهد عتیق وجود نداشته  و این مجموعه دارای متون متعدد بوده  است.که در حدود قرن سوم قبل از میلاد ، لا اقل سه  صورت از متن  عبری  عهد عتیق وجود داشته است :

·        متن مستورانی Massorethique

·        متنی که دست کم بخشی از آن  در ترجمه یونانی  عهد عتیق مورد  استفاده واقع شده  است.

·        اسفار خمسه سامریSamaritan.

در قرن اول قبل از میلاد  مسیح  برای فراهم آوردن یک متن  واحد ، کوشش های بعمل آمده  لکن تدوین نهائی این متن  یک قرن بعد از مسیح  سر انجام یافته است. این کتب تالیف شده که به عهد عتیق مسمی است علاوه بر  سرود های مختلف ، در بر دارنده امثال و حکم  و ادعیه و نفرین و هم شامل قوانینی  است  که انیباء بنی اسرائیل پس از ارجاع ماموریت  الهی  به آن برای مردم مقرر کرده  اند. تلفیق کتاب تورات بخاطر دستکاریها و محتوی  مباین و متفاوت با یکدیگر میباشد که قبلاً نیز بآن اشاره شد  این کتاب که بصورت یک کل غیر قابل تجزیه ایست که یهودیت خود به این دستکاریها پرداخته است .

این ملقمه در هم آمیخته و پر تباین که همواره مورد بحث و ایراد و اعتراض کلیسای مسیحی و یهودی قرار داشته است تالیف و دست کاریهای از الواح تورة عهد عتیق که به حضرت موسی (ع) نازل شده بود حتی تا پایان قرن اول مسیحی نیز ادامه داشت که اصلیت متن اصلی این کتاب را که به چه طور بوده است تحریف نموده است که کلیسای مسیحیت  کوشیده است تا به آن رنگ و رونق مطابق به الخواه خود شان بدهد.

کلیسا متوجه این نکته نیز شده اند  که پرداختن به این متون و مفاهیم  منجر بدان میشود  که مفهوم  حقیقت کتابهای  مقدس یهودی – مسیحی  که تا این زمان  غیر قابل بحث  و ایراد بوده اند  در معرض بحث و تردید قرار گیرند.  که در نتیجه این دست کاریهای تاریخی  به آن کتاب صدمه وارد کرده است و اصلیت آنرا مخدوش ساخته است . که اکثر مباحث مندرجه در کتاب یک دسته نبوده اوامر  ضد و متناقض در متن به مشاهده رسیده است.ولی باوجود آن این کتاب مطالبی را کاکی است که از طرق موسی به قوم بنی اسرائیل رسیده است.[ii]

                      در اینجا مقصد ما روی این نبود که شریعت  ملت یهود را  که یک ملت متشتت و پراگنده در تمام ازمنه تاریخی بوده است شرح و نقد نمائیم ، بلکه ما خواسته ایم تا این را خاطر نشان بسازیم که ملت یهود از همان آغاز تحت تأسیر اراء و افکار مسیحیانی قرار داشته اند که توانسته اند  آنان را در یک منظومه فشرده تر بر علیه دین اسلام قرار داده باشند و از همینجاست که مسیحیان و یهودیان یکجای جنگ های منظم و دوامدار صلیبی را که در نزد شان بنام جنگهای مقدس که حاکی  از قتل و غارت و حتاکی نیمی از ساکنان کره زمین در همان عصر میباشد پرداخته اندکه ما بخاطر طول و تفسیر از آن میگذریم.

تاریخ پیدایش اسرائیل:[iii]

 

پس از اینکه قیومیت انگلیس بطور رسمی پایان پذیرفت, صهیونیست ها پادگان ها و مقامات کشوری انگلیس در فلسطین را مورد حمله قرار دادند. قتل نخستین بازرس سازمان ملل متحد به همراه دستیارش روشن ساخت که هیچ کس نمی تواند با برنامه های صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونی می گردد. کشتار دسته جمعی دیر یاسین و عین الزیتون و صلاح الدین در اپریل 1948 کشتار های آگاهانه ای بود به منظور اخراج فلسطینیان از راه ترور و وحشت.

در اواخر قرن نوزدهم آئین ناسیونالیستی  سراسر اروپا را فرا گرفته بود. بعضی از یهودیان نیز تحت تاثیر این آئین به این نتیجه رسیده بودند که روابط به اصطلاح نژادی که میان یهودیان موجود است یک "ملیت" یهود می سازد و در نتیجه این به اصطلاح "ملت یهود" حقوق ملی عادی اعطا می کند. از جمله این حقوق ملی, حق زندگی جداگانه و حق تاسیس یك دولت یهودی را نام می بردند. استدلال این گونه یهودیان بدینگونه بود كه اگر ملت های دیگر اروپایی موفق شده اند بال قدرت خود را در آسیا و آفریقا بگسترند و بر امپراطوری های خود قسمت های وسیعی از این قاره ها را بیافزایند, قوم یهود هم دارای همین حق است. در نتیجه فكر تشكیل یك حكومت خود مختار در فلسطین كه یهودی ها آن را به دلیل زندگی موسی و سلیمان سرزمین آبا و اجدادی خود می دانستند برای اولین بار در سال 1882 پا گرفت.

با آنكه اروپا از كمك به این ماجرا دریغ نمی ورزید ,اقدامات اولیه استعمار یهود در فلسطین سرانجام موفقیت آمیزی نیافت و علی رغم كوشش هایی كه در سالهای 1882-1897 انجام گرفت, یهودیان كمتر جذب فلسطین شدند و قسمت اعظم آن ها به آرژانتین و ایالات متحده مهاجرت كردند. برنامه یهودیان عملا به شكست انجامید.

 

برای ریشه یابی علل شكست طرح اولیه , نخستین كنگره صهیونی  در اوت 1897که در بازل سوئیس تشكیل شد. ریاست این كنگره را تئودور هرتزل بعهده داشت. هدف اصلی و اساسی صهیونی كه در كنگره بازل اعلام شد این بود:"هدف ما ایجاد كانون برای خلق یهود در فلسطین است. این كانون باید به وسیله حقوق عمومی تضمین و حمایت گردد."

 

باید دانست كه از زمانی كه برنامه بازل در سال 1897 تدوین گردید تا هنگام تنظیم برنامه بالتیمور که در سال 1942 انجام یافت؛ صهیونیست ها همیشه تعبیر غیر صریح "كانون" را بر لفظ صریح "دولت" ترجیح داده اند. دلیل این ترجیح آن است كه لفظ "دولت" بدون شك موجب می شد مخالفتهایی در محافل مختلف برانگیخته شود. در پایان كنگره؛ هرتزل در دفتر خاطراتش اینطور می نویسد: "اگر بخواهم كنگره بازل را در یك جمله خلاصه كنم (والبته این كاری است كه علنا نخواهم كرد) باید بگویم كه در بازل من دولت یهود را بنیان نهادم. لكن اگر این مطلب را امروز اعلام كنم همه مردم مرا دست خواهند انداخت. در ظرف 50 سال آینده محققا دیگر بر كسی پوشیده نخواهد ماند. برای استعمار فلسطینیان, یهودیان سرمایه دار بسیج شدند و با سرعت هرچه تمام تر وسائل برای یك استعمار و یك یورش تمام عیار مطابق نظم و قاعده تشكیل گشت."تراست كوهرنیال یهود (1897) ,كمیسیون استعمار, كولونیزاسیون (1898), صندوق ملی یهود (1908), دفتر فلسطین (1908) و كمپانی برای رشد و توسعه زراعی در فلسطین (1908) از نخستین ابزار هایی بودند كه سازمان های صهیونیستی بنیا فعالیت های دیگری نیز در حال انجام بود. لابی صهیونیستی مدام در حال رایزنی با انگلستان بود تا اجازه دهد یك مستعمره نشین صهیونیست خود مختار در شبه جزیره سینا مستقر گردد اما این فعالیت ها بی نتیجه ماند. چرا که دولت انگلیس می ترسید با حضور صهیون ها در آن جا اغتشاش پیش آید که به ضرر دولت بریتانیای کبیر تمام می شد.

مقارن با شروع جنگ جهانی اول , استعمار صهیونی فلسطین پس از 30 سال كوشش و فعالیت پیشرفت بسیار كمی داشت و صهیونیست های مقیم فلسطین اقلیت بسیار كوچكی را تشكیل می دادند و تنها شامل یك درصد جمعیت یهود در سراسر جهان بودند. فعالیت صهیونیست ها هم ترس و هم مخالفت یهودیان دیگر را برانگیخت. این دسته از یهودیان راه حل مسئله یهود را خود مختاری در سرزمین فلسطین نمی دیدند و خواهان در هم آمیختن یهودیان با مردم اروپا و ایالات متحده بودند.

 

یهودیان فلسطین حتی 8 درصد كل جمعیت فلسطین را هم تشكیل نمی دادند و به زحمت 2.5 درصد از زمین های فلسطین را در تصرف داشتند. با شروع جنگ جهانی دور نمای تازه ای برای صهیونیست ها ترسیم شد. جنگ جهانی اول عامل اتحادی شد كه در سال 1917 میان امپریالیسم بریتانیا و استعمار صهیونی برقرار گردید. این اتحاد در طی 30 سال بعد از 1917 دروازه های فلسطین را بر روی مستعمره نشینان صهیونی باز كرد و زمینه را برای خرید و غصب املاك خلق عرب فلسطین و اخراج آنها مهیا ساخت و دست آخر مقدمات ایجاد دولت استعماری صهیونی را در سال 1948 مهیا ساخت. بخش عمده ای از فلسطین تحت سلطه امپراطوری عثمانی بود. گرچه این امپراطوری نیز غیر مستقیم اهداف و منافع انگلستان را تامین می کرد.

 

در بهار 1916 با فعل و انفعالات کشور ها و کم و زیاد شدن قدرت ها, موافقت نامه های سری بر سر تقسیم سرزمین های عثمانی میان انگلیس, فرانسه و روسیه تزاری تنظیم گردید. این عهد نامه مقرر می ساخت که بخش اعظم فلسطین باید بین المللی شود. انگلیس که ضعیف شده بود با این توافق سخت مخالفت می کرد و با حمایت از صهیونیست ها می خواست از نفوذی که آنها در ایالات متحده و فرانسه داشتند استفاده کند و مسئله قیومیت بین المللی فلسطین را منتفی سازد. دائما به گوش صهیونیست ها می خواند که باید به بسط برنامه استعمار در فلسطین پرداخت. در آغاز صهیونیست ها بصورت گروه های کوچکی به فلسطین وارد می شدند و اهداف سیاسی, استعماری خود را در زیر پرده ی انگیزه های مذهبی یا انسانی مخفی کرده بودند.

 

در این هنگام اعراب فلسطینی می پنداشتند که این مهاجران زائرانی هستند که تمایلات مذهبی آنها را به "ارض مقدس" کشانده و یا پناهندگانی هستند که پس از تحمل زجر و شکنجه از اروپای شرقی رانده شده اند و در جستجوی پناهگاهی در فلسطین هستند. نتیجه این شد که اعراب فلسطین از این گروه ها صمیمانه و برادرانه استقبال کنند.

شیوه رفتار مهمان نوازانه اعراب کم کم جای خود را به سو ظن و ناراحتی داد. اخراج مرتب زارعان و کارگران همچنین تحریم محصولات اعراب تنفر عمومی را برانگیخت, اما هنوز اعراب متوجه جنبه ناسیونالیستی و سیاسی برنامه بسیار وسیع صهیونیست ها نشده بودند.

 

انگلیس پس از آن که از کارهای ابتدایی فارغ گردید در تاریخ 2 نوامبر 1917 با صدور "اعلامیه بالفور" خط مشی سیاسی خود را بطور رسمی روشن ساخت. در این اعلامیه انگلیس متعهد می شد که از استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین حمایت کند. صهیونیست ها هم بیکار نبودند. از کنفرانس صلح تقاضا کردند تا قیومیت فلسطین را به بریتانیا بدهد. همچنین انگلیس یک یهودی را به عنوان کمیساریای فلسطین انتخاب کرد. سازمان جهانی صهیونی را به عنوان" آژانس یهود" به رسمیت شناخت و دروازه های فلسطین را بر روی مهاجرت وسیع صهیونیست ها گشود و به اعتراضات اعراب توجه نکرد. همچنین انگلستان در فلسطین امتیاز بهره برداری از اراضی خالصه را به مستعمره نشین های یهودی واگذار کرد و از موسسات کاملا تازه ی" کانون ملی" حمایت کرد و به جماعت یهود اجازه داد مدارس مخصوص خود را تاسیس کنند و سازمانی به نام" هاگاتا" ترتیب دهند.

 

در 9 دسامبر 1917 بیت المقدس (اورشلیم) توسط انگلیس اشغال شد و چشم و گوش عرب ها را کمی باز کرد. از این دوره به بعد است که فلسطین صحنه مقاومت مداوم بر ضد صهیونیست ها می گردد. فاصله سال های 1917-1948 را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد.

در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت؛ به امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.

 

در طی 30 سال قیومیت انگلیس جماعت مستعمره نشین های صهیونیست 12 برابر جمعیتی شدند که در 1917 در فلسطین بودند. این جماعت با حمایت و عنایت بریتانیا موسسات مخصوص خود را بسط داده سازمان نظامی کاملی فراهم آورد. صهیونیست های پولدار زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت از آنها می خریدند و در این راه از دلال های ایرانی و عربی استفاده می کردند. (برای مثال سید ضیا عامل کودتای 1299 پس از متواری شدن از ایران به فلسطین رفت و به کار خرید زمین برای صهیون ها مشغول شد)

 

البته انگلیس پیش خود حساب می کرد که این همکاری منافعش را نیز در بر دارد. از این جهت هر بار که صهیونیسم سعی می کرد جنبش ایجاد یک دولت را تسریع کند دست به حمله متقابل می زد و چوب لای چرخ این کار می گذاشت. جنگ دوم جهانی رو در رو شدن دو طرف را تسریع کرد و موجب شد اتحاد انگلیس-صهیونیست به هم بخورد. در سال 1945 استعمار صهیونیستی فلسطین که 30 سال از طرف امپریالیسم بریتانیا حمایت شده بود در جستجوی حامی قدرتمند تری برآمد . برای اینکار ایالات متحده امریکا گزینه مناسبی بود چرا که جمیع شرایط را دارا بود. سر انجام در 29 نوامبر سال 1947 سازمان ملل متحد رای به حمایت از دولت استعماری صهیونی در فلسطین را داد. اعراب فلسطین در اثر 30 سال قیومیت انگلیس آنقدر ضعیف شده بودند که آمادگی مقابله و مقاومت در برابر حمله جماعت صهیونیست را نداشتند. این جماعت علاوه بر اینکه سازمان یافته و مسلح شده بودند ,از پشتیبانی جامعه بین المللی آمریکایی-اروپایی نیز برخوردار بودند. آلمان نیز کمک های اقتصادی وسیعی به دولت صهیونیستی به عنوان غرامت کرد. (حال شاید بفهمیم که صهیونیستها با بزرگ کردن کشتار یهودیان توسط هیتلر چه هدفی را دنبال می کرده اند).

 

مطابق برنامه ای که هرتزل در سال 1897 تنظیم کرده بود باید "خلقی را که بر اثر نداشتن کار از همه چیز محروم است به ماورا مرز سوق داد". در سال 1919 هم وایزمن ایجاد کشور یهودی نشین را توصیه کرد و گفت باید در فلسطین همان قدر یهوی باشد که در انگلستان انگلیسی است. هدف صهیونیسم غیر عربی کردن فلسطین بود تا بتواند آنرا صهیونی کند. بعد از سال 1948 و علنی شدن تشکیلات صهیونیسم و دولت آن ,فلسطین به دو بخش امنیتی و غیر امنیتی تقسیم گردید که 90درصد اعراب در مناطق امنیتی به سر می برند. از سال 1948-۱۹۵۳ سلسله قوانینی تصویب شد که مرحله ی جدیدی از استعمار نوین را نوید می داد. محروم شدن مالکان از زمین های خود توسط محاکم و دادن زمین های آنان به یهودیان بدون حق تجدید نظر برای فلسطینیان از این نوع قوانین بود.

 

پس از اینکه قیومیت انگلیس بطور رسمی پایان پذیرفت, صهیونیست ها پادگان ها و مقامات کشوری انگلیس در فلسطین را مورد حمله قرار دادند. قتل نخستین بازرس سازمان ملل متحد به همراه دستیارش روشن ساخت که هیچ کس نمی تواند با برنامه های صهیونیستی مخالفت نماید و به سرعت گرفتار خشم و تنبیه مقامات صهیونی می گردد.

کشتار دسته جمعی دیر یاسین و عین الزیتون و صلاح الدین در آوریل 1948 کشتار های آگاهانه ای بود به منظور اخراج فلسطینیان از راه ترور و وحشت. به مثال های قبل باید قتل عام های شهر ها و دهکده های:" ایکریت(1953),عفر قاسم(اکتبر 1962) ,عکا(ژوئن 1956),غزه و خان یونس را نیز اضافه کرد. انگلستان (که باز از در دوستی با صهیون ها درآمده بود) به همراه فرانسه و صهیونیست ها در سال 1956 به مصر حمله کرد. که در شش تصمیم جداگانه از سوی سازمان ملل محکوم شد. صهیونیست ها بیکار نبودند و هر از چند گاهی به فلسطینیان حمله می کردند. حما(آوریل 1961),غلپیه و غزه در دسامبر 1955 و مارس 1962 از این حملات بودند.شورای امنیت هم این حملات را محکوم می کرد!!

فاصله سال های 1917-1948 را می توان بعنوان دوره مقاومت کامل فلسطین نام نهاد. در سال 1936 فلسطینیان جنبش عدم اطاعت عمومی را آغاز کردند و این شورش و اعتصاب که 174 روز طول کشید ( و به قولی طولانی ترین اعتصاب عمومی طول تاریخ است) شامل تمام سازمان ها و وسائل ارتباطی اداره شده توسط اعراب می شد که سرانجام با دخالت رهبران عرب پایان یافت   ؛ به     امید مذاکره با انگلیس که البته هیچ وقت تحقق نیافت.

در پایان اکتبر و اوایل نوامبر سال 1956 دولت صهیونی از فرصت استفاده کرد و در هنگامی که فرانسه و انگلیس به مصر حمله کرده بودند قسمتی از صحرای سینا و حاشیه نوار غزه را اشغال کرد و در مقابل درخواست های مکرر سازمان ملل مبنی بر پس دادن زمین های فلسطین و مصر می گفت این نواحی جزو قسمت تاریخی و میراث ملی صهیونیست هاست و تازه ادعا می کرد این سرزمین های اشغال شده فقط قسمت کوچکی از سرزمین اسرائیل است.

 

در سال 1964 با ایجاد سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) , فلسطین وارد دور تازه ای از حیات خود شد. [iv]

 

اعلاميه  بالفور و طرح تشكيل دولت يهود:

 

با شروع جنگ جهانى اول توجه استعمار بريتانوى بسوى يهود واعطاى نقش كليدى براى آنها در مسايل سياسى بيشتر گرديد، دربين سالهاى 1914 و 1916 گفتگو هاى سياسى بين سران يهودى چون" هربرت سامويل" و حاييم وايزمن از يكسو و سران برجسته دولت استعمارى بريتانيا از جانب ديگر، گسترش يافت، در تابستان 1917 م رهبران صهيونيزم فضاى سياسى را براى طرح علنى درخواست تشكيل يك دولت يهودى در سرزمين هاى فلسطينى مساعد ديدند، و طى درخواستى از " لارد اّرتر جيمز بالفور" وزير امور خارجه آن وقت بريتانياى استعمارى، خواهان حمايت رسمى دولت انگلستان گرديدند، وزيرخارجه " بالفور" به اّنها پيشنهاد كرد تا طرح مسودهء براى اعلاميه بالفور" را ترتيب دهند، سازمان صهيونيزم جهانى با تشكيل هياتى مركب از نويسنده گان و سياستمداران يهود به تدوين مسودهء اين  اعلاميه پرداخت، در اين مورد با يهودان امريكايى نيز تماس گرفته شد، مواد مندرجه در اين اعلاميه چندين بار مورد تجديد  نظر قرار گرفت تا بالاّخره دراكتوبر (1917) متن اين اعلاميه نهايى گرديده و مورد تأئيد دولت هاى استعمارى بريتانيا و امريكا قرار گرفت،  بتاريخ دوم نوامبر همان سال (1917) توسط وزير خارجه بريتانيا ( بالفور) به " روتشليد" رهبر  صهيونيستان اعلام بالاّخره  نشر  گرديد[v]

 

جریانات سیاسی پس از استقرار 1947توسط زید آبادی مفسر سیاسی:

 

 در ژوئن 1947 اسرائيل به بهانه اين که کشورهاي عربي مي‌خواهند به او حمله کنند خود به فلسطين حمله کرده و بخش‌هايي از خاک فلسطين را گرفت و سازمان ملل هم اين جنگ را به عنوان جنگ پيشگيرانه تاييد کردو از اسرائیل  جانب داری کرد.

 جامعه يهوديان اسرائيل بسيار پيچيده و متنوع است. برخي از آن‌ها بسيار صلح طلبند و نمونه آن حزب راست‌گرا است که معتقد است بايد نوعي خودمختاري به فلسطيني‌ها داده شود و در کنارشان نيروهاي تندرو نيز هستند که شهرک نشينان يهودي را تشکيل مي‌دهند.

زید آبادی، با بيان اينكه جنبش فلسطيني‌ها از زماني شکل گرفت که اسرائيل مناطقي از فلسطين را در سال 1947 اشغال کرد و ابوجهاد و عرفات رهبرانش بودند، افزود: در اين راستا سازمان الفتح کمک بزرگي به فلسطين کرد و پس از آن قرار بر اين شد که براي حل مشکل فلسطين يک حکومت سکولار تشکيل دهند و عرب‌ها و يهودي‌ها در کنار هم زندگي کنند و اين در واقع راه‌حل الفتح بود. بعد از جنگ فهميدند اين راه حل جواب نمي‌دهد چون يهودي‌ها بر تشکيل کشور مستقل اصرار دارند.

او، با بيان اين‌که زماني  حمايت از عرفات حمايت از صهيونيسم تلقي مي‌شد، ابراز عقيده كرد: منتقدان اين‌گونه استدلال مي‌کردند که چرا عرفات قرار داد اسلو را پذيرفت.

 

وي، با اشاره به انعقاد قرارداد صلح ميان اسرائيل و مصر در سال 1979 گفت: تنها جايي که مي‌ماند سوريه بود؛ در آن دوران خيلي از کشورهاي همسايه فلسطين از فلسطينيان آواره استقبال نکرده و اين‌گونه همه آن‌ها رانده شدند به سوي کشور لبنان و هر چند وقت يکبار فلسطينيان از اين کشور عمليات‌هايي را عليه اسرائيل انجام مي‌دادند.

 

زيدآبادي، با بيان اينکه فلسطيني‌ها به اين نتيجه رسيدند که بايد حرکت مدني شکل گيرد، بنابراين انتفاضه اول ايجاد شد، افزود: من با انتفاضه‌ي اول موافقم و آن را با برکت مي‌دانم، در انتفاضه اول فلسطينان سنگ پرتاب مي‌کردند و اسرائيل دست آن‌ها را مي‌شکست و همين مساله وجهه اسرائيلي‌ها را خراب کرد، چراکه نمي‌خواهد سرکوب‌گر معرفي شود. انتفاضه اول در واقع هيچ راهي براي اسرائيل باقي نگذاشت، يا بايد سرکوب مي‌کرد يا سازش که راه دوم را برگزيد.

 

به گزارش ايسنا، اين فعال سياسي ادامه داد: وقتي قرار شد دولت فلسطيني که به دولت خودمختار معروف بود شکل گيرد طبق قرار داد اسلو قرار بود به تدريج دامنه‌ حاکميتش گسترده شود، اول ايجاد و نصف نوار غزه و بعد مراکز جمعيتي فلسطين مثل رام‌الله، الخليل، نابلس و جنين و بقيه‌ي شهرهاي فلسطين و جالب اينجاست که همين شهرها براي اسرائيل مقدس‌ترين شهرها بودند، مثلا الخليل مرقد حضرت ابراهيم و قبر راحل زن يعقوب و مادر یوسف در آن است.

وي، با بيان اينكه قرار شد اسرائيل از اين شهرها عقب نشيني کند و مناطق فلسطين نشين را تقسيم کردند به منطق C،B،A، افزود: A مراکز جمعيتي بودند که بايد عقب مي‌نشستند و C مناطقي بودند که اسرائيل اداره مدني آن را به عهده فلسطيني‌ها گذاشت و مسائل امنيتي را خودش به عهده داشت.

 

زيدآبادي، افزود: مناطق B بايد به مناطق A و مناطق A به مناطق C تبديل مي‌شد و قرا بود دو طرف پس از شکل‌گيري دولت فلسطين و گسترده شدنش بر سر موضوعات نهايي که هنوز هم لاينحل مانده مانند شهرک‌هاي يهودي‌نشين در کرانه باختري و نوارغزه، مرزهاي نهايي کشور فلسطين، بيت المقدس شرقي و وضعيت آوراگان مذاکره کنند.

 

وي، افزود: زماني که رابين اين قرارداد را امضا کرد موجب خشم افراطي‌هاي يهودي شده و جانش را از دست داد و در واقع براي اولين بار يک يهودي، يهودي ديگر را کشت. پس از ترور رابين فضاي اسرائيل به سمت صلح گرايش پيدا کرد و قرار شد انتخاباتي برگزار شود که شيمون پرز از طرف حزب کارگر و بنيامين نتانياهو از طرف حزب ليکو کانديدا شدند.

 

اين فعال سياسي اظهار داشت: در اين ميان افکار عمومي به سمت راست گراها چرخيد و بنيامين نتانياهو با اختلاف 29 هزار راي پيروز شد؛ در حالي که وي با قرار داد اسلو مخالف بود و در واقع روند تغيير کرد چرا که او بايد چيزي را اجرا مي‌کرد که به آن اعتقاد نداشت وي با وجود اين شرايط وي تحت فشار طرفداران صلح قرار گرفت و انتخاباتي زود رس برگزار شد وايهودباراک رهبر حزب کارگر پيروز شد.

 

وي با اينكه" در اين مقطع آمريکايي‌ها به ويژه دولت كلينتون بسيار فعال شدند تا صلح انجام پذيرد" با بيان اينکه جيمي کارتر رئيس جمهور آمريکا بزرگترين افتخارش همان قرار داد کمپ ديويد که بين مصرو اسرائيل منعقد شد، بوده است گفت:براي روساي جمهور آمريكا خيلي مهم است که به عنوان رهبري معرفي شوند که ابتكار صلح را به انجام رسانده‌اند.

 

وي ادامه داد:کلينتون هم در سال‌هاي آخر 2000 باراک و عرفات را در کمپ ديويد دعوت کرد ولي معلوم نشد در آن جلسه چه گذشت؛ اسرائيل مدعي است که چيزهاي زيادي در کمپ ديويد به فلسطيني‌ها ارائه کرديم ولي زير بار نرفتند از جمله نوار غزه و 95 درصد کرانه‌ي باختري و بخشي از بيت‌المقدس شرقي؛ولي ابومازن گفته است چيزي به عنوان طرح ارائه نشده حتي عرفات از من هم نرم‌تر برخورد کرد ولي با چيزي مواجه نشديم.

 

زيدآبادي با بيان اينكه" آنچه مشخص است اسرائيلي‌هاي خواستند امتيازات دردناکي را با توجه به آگاهي‌هايي که دارند به فلسطيني‌ها بدهند و مذاکرات شکست خورد"، ابراز عقيده كرد: نظر من اين است که عرفات قصد راه اندازي انتفاضه‌ي جديد را داشته تا از آن به عنوان پشتوانه سياسي استفاده کرده و امتيازات کوچکي که مي‌خواست بگيرد.

 

وي تصريح کرد:چون کلينتون همان موقع گفت شکاف بين فلسطيني‌ها بسيار کم اما عميق است، لذا مي‌شود روي آن پل زد؛عرفات علاقمند بود با برگشتن به سرزمين‌هاي فلسطيني انتفاضه‌اي راه بيفتد اما فکر نمي‌کرد اينطوري شود از طرفي راست گراههاي اسرائيلي‌هم از امتيازاتي که باراک مي‌خواست بدهد بسيار بسيار ناراحت شده بودند ومي خواستند بازي را به هم بزنند و اينجا دو اتفاق افتاد، اول اينکه شارون براي اينکه فلسطيني‌ها را تحريک کند به مسجد الاقسي رفت و از آنجا ديدار کرد فلسطين‌ها هم که در اين دوره نيروهاي مسلح از جمله حماس و جهاد اسلامي درونشان رشد کرده بود واکنش نشان دادند که منجر به انتفاضه‌ي دوم شد.

 

وي افزود:اين انتفاضه‌ دوم بر خلاف اولي مسلحانه شد و به نظر من نقطه‌ ضعف اين انتفاضه هم همين بود؛ انتفاضه مسلحانه به زيان فلسطيني‌ها تمام شد چرا که براي امتيازاتي که فلسطيني‌ها از طريق انتفاضه‌ اول به دست آورده بودند دولتي مستقر کرده بودند بيش از نيمي از نواره غزه پيش از 20 درصد مناطق جمعيتي و حاکميت مدني بر بسياري مناطق کرانه‌ باختري که به دست آورده بودند را از دست دادند. دولت فلسطيني که اقتداري داشت آنقدر اسرائيلي‌ها زدند كه عرفات مدتها در گوشه‌اي محصور بود، دوباره سرزمين‌ها اشغال شد و همه چيز به نقطه اول برگشت.

 

وي ابراز عقيده كرد: فلسطين اگر مي‌خواهد صلح کند و يا جنگ راهش اين نيست، اگر مي‌خواهيد بجنگيد بايد جنگ چريکي و زير زميني بکند پس تشکيل دولت معنا ندارد، البته خود فلسطينيان هم به اين نتيجه رسيده‌اند چرا که حدود يکسال است که ديگر عمليات انتحاري در داخل سرزمين اسرائيل اتفاق نيفتاده است.

 

وي گفت:حماس وقتي مبارزه مسلحانه را مبناي کار خود قرار داد با ورود به انتخابات سعي کرد که از موضع ديپلماسي وارد شود و نقشه‌اي داشت که نگرفت، نقشه‌ اين بود که مثل حزب الله هم نيروي نظامي باشد هم سياسي از طريق مبارزاتش اعمال فشار کند و عمليات مسلحانه کند و به اين وسيله چانه بزند و مذاکراه کند.

 

وي افزود: اين قضيه در لبنان بنا به دلايلي معني مي‌داد ولي در سرزمين‌هاي فلسطيني امکان پذير نبود و اسرائيلي‌ها زير بار نرفتند با اين دولت مذاکراه کنند و در مقابل اقدامات مسلحانه تلافي کردند.

 

وي افزود: پس از آن کميته چهار جانبه‌اي که مرکب از آمريکا، اتحاديه اروپا، روسيه و سازمان ملل است گفت اسرائيل در صورتي مذاکره مي‌کند و ما در صورتي به فلسطيني‌ها کمک خواهيم کرد که سه چيز را بپذيرند، اول اينکه اسرائيل و موجوديتش را به رسميت بشناسد دوم قرار دادهاي پيشين از اين که امضا شده را به رسمت بشناسيد و سوم اينکه خشونت را نفي کنيد و در غير اين صورت کمكي به شما نخواهد شد.

 

وي با بيان اينكه" فلسطين سرزميني است که سال‌ها اشغال بوده‌است، کشاورزي و صنعت خيلي بزرگي ندارد که بشود جمعيت را اداره کرد در واقع اسرائيل که آنجا را در اشغال رسمي داشت مجبور بود طبق قوانين بين‌المللي مربوط به اشتغال يک سلسله خدمات هم ارائه کند، اسرائيل اين بار را از دوش خودش برداشت ولي سلطه‌ي نظامي‌اش را حفظ کرد"، ابراز عقيده كرد: زماني که کمک‌هاي اروپا و آمريکا و روسيه و بقيه کشورها قطع شد مشکلاتي برايشان به وجود آمد، طي 6 يا 7 ماهي که حماس روي کار آمد کارمنداني 5 ماه حقوق نگرفته‌اند، چند هزار کارگر كه از فلسطين مي‌رفت اسرائيل کار مي‌کرد و آنجا حقوق مي‌گرفت و راه درآمد آن ها همين است همين که راه را بستند همه بيکار شدند.

 

وي با اشاره به اينکه"سيستم مستقلي نيست، هنوز بانکداري فلسطين از طريق سيستم بانکي اسرائيل عمل مي‌کند"گفت: شمانمي‌توانيد پولي تزريق کنيد به جامعه فلسطين بدون موافقت اسرائيل چون بانک‌هاي مستقلي وجود ندارد واگر كسي بخواهد کمک کند نمي‌تواند چون که راهي براي کمک کردن ندارد. [vi]

این بود نظریات یک سیاست شناس ایرانی در مورد فعل و انفعالات فلسطینی ها و اسرائیلیها که در این نوشتار ذکر آن را محسن یافتم.

در مراحل بعدی گذارشات بعدی این بازی شیطانی را با ادامه راهکار های خصمانه و جانبدارانه از اسرائیل را با ارائه خاتمه و نتیجه و مشابهت های سیاسی تشکل این دو دولت پاکستان و دولت اسرائیل را که در منطقه قدس شریف مستقر هستند خواهیم پرداخت.


 

[i] -تاریخ ملل شرق و یونان ، آلبرت ماله  و ژول ایزاک ،ترجمه  عبدالحسین هژیر ، ثسمت اول – کتابخانه این سینا،سال 1342 تهران،ص،74 به بعدو

[ii] -عهدین تورة قرآن و علم.

[iii] -[iii] تاریخ پیدایش اسرائیل ترجمه احمد محمدی نشریه جنگل

[iv] - رو نوشتی از نشریه جنگل ، ترجمه احمد محمدی

[v] - اسرائيل: غاصبين زمين و ازادي فلسطين                                                       

خپروونکى: EOL   

دوشنبه, 29 December 2008 14:50

 

[vi] - ایسنا سازمان تحکیم و وحدت

 

 

 

قسمت هفدهم

 

سفری برای باز شناخت دروغ و تختئه وتوطئه

صهیونها(یهودیها و موسوی ها) کی ها هستند و چه برنامه ای دارند

 

           یکی از دانشمندان علوم اجتماعی میگوید:« اگر مردم دنیا بفهمند که چه ذکاوت  و فهم  ناچیزی بر اریکه قدرت جهانی تکیه دارند و حکومت میکنند ،متحیر خواهند ماند.»

 

همه میفهمند و این نکته را درک کرده اند که جهان سرمایه داری هنوز آمادگی و صداقت پزیرش  رهبری بلا منازع  پولی را ندارند از این رو وقتی درسیاست های ظاهراً صلح آمیز خویش ناکام میشوند برای بیرون شدن و فرار از بن بست پیش از اینکه به روش های  اقتصادی پر از اشتباه شان نقطه عطفی بگذارند به قدرت نظامی و سیاسی دست می یازند و اشتیاهات خویش را همانند باری از وراست به پشت می کشند.

 

در این بخش میخواهیم از اسرائیل زیر چتر صهیونها یا-یهودیها حرفی داشته باشیم و ماهیت اصلی این مکتب سراپا فساد و خدعه و  نیرنگ را که کلاً از کلیمی های پیرو موسی (ع)مجزی هستند و  بر پایه های پول و سرمایه  خود را  استوار نگاه داشته است و منابع نخبه عایداتی و جولانگاه  سیاسی سیاست های جهانی را اهم از سوسیالیزم و سرمایه داری را با زورو فریب خود یدک میکشند حرفهای داشته باشیم:

 

صهیونها کی ها هستند و از کجا و چه وقت آمدند؟

این نژاد به دو بخش تقسیم می شود بخشی قبل از زندگانی حضرت یعقوب نبی که مربوط به احفاد حضرت ابراهیم و اسحق و اسماعیل(ع) میشود که بزرگترین عشیره ان سبطیان بودند که از اقوام حضرت موسی (ع) شمرده میشده اند.گر چند در بخش های قبلی نیز اشاراتی راجع به تشکل این اقوام داشتیم اما بخاطر روشن شدن و تفکیک موسویان از  یهودیان مطالبی بعرض میرسد:

تاریخچه یهود:

قوم یهود به بنی اسرائیل معروف  است یعنی فرزندان اسرائیل ؛ بیآئید اسرائیل را بشناسیم کیست؟ اسرائیل لقب حضرت یعقوب فرزند اسحق است و143 سال عمر کرد و درفلسطین به پیغامبری مبعوث و  پنجاه سال مردم را به شریعت حضرت  ابراهیم خلیل الرحمن دعوت میکرد. حضرت یعقوب دوازده فرزند داشت که نام فرزند چهارم شان یهودا و یا یهوذا بود که  یهود از آن مشتق شده است. بعداً واقعه یوسف (ع) توسط پسران یعقوب بظهور رسید که قرآن مجید از آن به تفصیل سخن رانده است و این اولین خبط تاریخی ای بود که فرزندان یعقوب که یهوذا یا یهودا در آن دست داشت در تاریخ ثبت گردیده است. فرزندان یعقوب  از تنگی معاش مجبور شدند به مصر که سرزمین غنا و ثروت و کشاورزی بود کوچ کنند واین در حالیست که یوسف برادر ناتنی شان در مصر فرمانروا شده بود، او فرزندان پدر را مورد تفقد قرار داد .بواسطه کمک یوسف فرزندان پدرش در مملکت مصر به شأن و شوکت زیادی دست یافتند ودوازده قبیله  از بنی اسرائیل یعنی فرزندان یعقوب در مصر پا بوجود گذاشتند. تا اینکه زمان فرعون مصر میرسد  و وی در خواب می بیند که توسط یکی از فرزندان بنی اسرائیل دولت و شوکتش واژگون میگردد وی ناگزیراً دشمنی خویش را با این قوم قائم میسازد و به کشتن فرزندان ذکور بنی اسرائیل مبادرت میورزد که قرآن در آیه چهل ونه از سوره بقره از آن یاد کرده است.

 

        در روزگاری که حضرت موسی(ع) به پیغامبری نائل شدند روح های فرسوده این قوم از نو جوان شد و جانهای در بند شده آنان  رهایی حاصل کرد. حضرت موسی با مجاهدتهای پیامبرانه اش این قوم را از سلطه فرعونیان نجات داد و برای شان راه فلاح و رستگاری را پیشنهاد کرد و  مردم را به خدا پرستی دعوت نمود.ولی این قوم  الگو و نمونه ای از مردمان نا سپاس و بی خرد در برابروی (موسی) قرار گرفتند. سر انجام موسی قوم خود را از دوازده آبراهی که بر روی بستر نیل  ایجاد کرده بود  و از اعجاز موسی شناخته میشود از رود نیل در حالی عبور داد که قوم وی از روی نا باوری وقتی پا به دریا گذاشتند که دیدند موسی در پیش قراول شان است.آنها در صحرای سینا در حالیکه دسترسی به مواد غذایی نداشتند و آذوقه شان نیز تمام  شده بود از اثر استغاثه قوم، موسی از خداوند درخواست غذا به این قوم نمود که بدون رنج و زحمت برایشان مائده های  خدائی میسر میشد ولی قوم وی به آن هم انکار ورزیدند واز موسی خواستند تا برای شان سیر و عدس بیآورد و همچنان او  را بخاطر اینکه آنها را از  اسارت فرعونیان نجات داده بود مورد طعن و ازار قرار میدادند. سر انجام این قوم شکاک و نا فرمان مدت  چهل سال در زمین های شن زار صحرای سینا سرگردان  و به کشتن سیر و عدس مشغول بماندند .تا آنکه فرزندان بنی اسرائل در زمان یوشع بن نون وارد شهر کنعان شدند .

نخستین سلطنت یهودی در بین سالهای1055-1095قبل از میلاد در زمان طالوت یا شائول به وقوع پیوست که پایتخت شان شهر حبرون بود که اکنون بنام خلیل یا جلیل یاد میشود.و داؤد در1049ق م پایتخت را از حبرون به بیت المقدس یا یبوس تغیر داد.و فرزند خود سلیمان را جانشین خویش قرار داد که در شکوه و جلال  از پادشاهان حیره نیز  برتری داشت.سلیمان نبی  مسجد اقصی را بنا نهاد در بنای هیکل سلیمان که بدست وی ساخته شد مهندسین مصری ، الجزایری و فنیقی ها  استخدام شده بودند .پس از فوت سلیمان دولت سلیمان به دو قسمت تقسم شد که یکی آن در شمال بنام نابلس و  دیگری در جنوب به قدس شریف یا اوریشلم منسوب شد. دولت های شمالی و جنوبی در مدت 200 سال باهم در گیر نبرد بودند تا انکه سرجون امپراتور آشوردر 722  قبل از میلاد بر آنها پیروز شد و فرمان اخراج همه یهودیان را از منطقه داد.زمانیکه نینوا توسط کلدانیها د 614 قبل از میلاد  سقوط کرد یهود برای از بین بردن رابطه بین کلدانیها ومصریها که بر کنعان حکومت داشتند وارد عمل شد که منتج به جنگ دامه داری گردید که بالاخره توسط بخت النصرپادشاه بابل در 562 قبل از میلاد به آنها غالب و شهر بیت المقدس یا قدس شریف را خراب کرد و هیکل ها را نابود نمود. یهودیها را اسیر و دست بسته بسوی بابل حرکت داد.تا آنکه کوروش پادشاه فارس آنها را که به اسرای بابل شهرت داشتند آزاد ساخته و دو باره آنها هیکل را در 516 ق م از نو بنا نمودند  . در سال 70 ق م قدس شریف باز هم مورد تهاجم سزار امپراتور رومی قرار گرفت که اهالی آن شهر را منحیث اسیر به روم انتقال دادند. در سال 125 م ادریانوس امپراطور رومن ها به شهر قدس شریف حمله بردند و تقریباً اکثر ساکنین آن شهر را قتل عام نمودند. در 135 م یهود به رهبری برکوخیا در قدس شورش کردند ولی به پیروزی دست نیافتند. سر انجام ادریانو شهر قدس را تخریب و بجای آن شهر ایلیا را بنا  نهاد. پس از این یهود کراراً در صفحه تاریخ شورش کردند و مورد قتل عام قرار گرفتند  که سبب همۀ این بربادیها  فتنه گری خود این قوم بوده است.

 

گوستاولوبون مورج و وقایع نویس فرانسوی ملت یهود را اینطور توصیف میکند: انساهای که از جنگل تازه وارد شهر شده و همیشه از صات انسانی بی بهره بوده اندچرا که همیشه مانند پست ترین مردم  در روی زمین زندگی میکنند.( بنی اسرائل همواره مردمان وحشی، خونریز و بی غیرت بوده اند ، حتی زمانی هم که یهود بر کشور های خود هم حکومت میکرده دست از خونریزی دست بر نداشته اند،بی پروا وارد جنگ میشدند و چون شکست میخوردند به پارۀ خیالات غیر انسانی و بی اساس پناه می بردند و هر نوع توطئه و سازش با دشمن را ننگ و عار نمیدانستند  و به  آن می پرداختند.[i]

 

سنگدلی در نهاد نژاد یهود:

 

تاریخ سنگدلی و بی رحمی این قوم را همیشه خاطر نشان ساخته است . کاسیوس در کتاب 78 ،فصل ، 37 در حوادث سال 117 میلادی مینگارد:مطابق همین تاریخ ،یهود در غرب ترابلس برای کستن رومیها و یونانیها به رهبری اندریا خورج کرده همه را به قتل رسانیدند و خونهای شان را آشامیده و گوشتهای شان را خوردند.، سپس سر ها و استخوانها را قطعه قطعه کرده ، به سگها  دادند.

مردم ما را نیز به کشتار دوستان و عزیران مان مجبور کردند.که تعداد کشته شدگان در این جنایت به 220،000نفر  رسید.

این یهودیان  بودند که به جنایات نظیر فوق درمصر و قبرس به رهبری آرتمیون تکرار کردند، که نتیجه آن کشتار240،000 انسان بی گناه  بود.

در سافیل شهری در اسپانیه 134 مسیحی را در قبرستانی برده و  مجروح گردانیده و طوری مدفون ساتند که هنوز زنده بودند و بعضی از اعضای بدن شان بیرون از قبر ماند بود و ساعتها  جان میدادند.

این سنگدلی برای یهود هرگز پدیدۀ تازه ای نیست . حتی در آخرین جنگی که بین اعراب و اسرائل رخ داد نیز از این حکم مستثنی نبوده اند چنانچه اهالی یک دهکده ای که از ترس به مسجدی پناه برده بودند  همه توسط یهودیها قتل عام شدند و این کار در  بیت المقدس  صورت گرفته بود ووقتی پای توطئه و فساد در بین باشد، برای یهود مسجد و معبد کدام مفهومی ندارد.و ما بقی زنده مانده ها توسط چرخبالهای یهودی از فراز مساجد به رگبار های گلوله بسته شدند که رسانه های دنیا از آن حاکی است.

آنها حتی به پیغمبرانی از سلالۀ خود شان نظیر ذکریا و عیسی و غیره رحمی نکردند و چه بسا از پیغمبران خود را به قتل رسانیدند که قرآن نیز بر این حوادث گواهی داده است. در بنی اسرائل صدها هزار ناجی و پیغمبر نازل شده است اما شواهد دینی و حکایات تاریخی مشعربر آن است که« این قوم هرگز  در راه رستگاری گام بر نداشته است.انها در یک طلوع فجر  در مناطق مختلف حتی 70 نفر از پیامبران الهی راکه از قوم خود شان بودند به قتل رسانیدند.(قصص انبیا) یحیی نبی نیز مانند سایر پیغامبران توسط این قوم کشته شدند.حضرت هارون برادر و جانشین حضرت موسی را نیز کشتندو برای کشتن عیسی (ع) نیز چوبه های دار را صلیب بستند.»

 

حیله و نیرنگ:

 

هر یهودی ای در هر کجا و در هر کاری که دست یازد ترفند و نیرنگ مانند عصا یش بهمراهش است . مال اندوزی و  ثروت پرستی نیز  از خصلت های این قوم است که آن را نیز از طریق نیرنگ و خدعه بدست می آورند ، حال میشود گفت که ثروت بزرگترین معبود یهودیان است . هر یهودی سعی دارد تا داشته های جهان را در هر کجایی که است و به هر طریقی که برایش مقدور باشد  بدست بیآورد تا بوسیله ثروت خود بر جهان و کشور ها حاکم باشد(که در قسمت پروتوکولهای یهود از آن به تفصیل صحبت میکنیم)

آنها بر علاوه شروری و حیلۀ شان احمق و کودن هم هستند . قرآن مشعر است که«به درستی که موسی (ع)با دلایل آشکار سوی شما آمد،سپس شما؛

(در نبودن موسی و با همه دلائل روشنی که موسی برای شما آشکار نمود) گوساله پرستی را اختیار کردید که شما مردم ستمگار هستید.»[ii]

پیمان شکنی یهود:

اگر کسی میخواهد پیمان شکنی را در چهره واقعی آن ببیند در چهره یهود نگاه کند. یهودیان پیمانها و میثاقهای زیادی را زیر پا کرده اند که به اجرای آن انسانیت را زیر سؤال برده اند. ما نشانه های واثقی از پیمان شکنی  یهودیان را در جنگ خندق در زمان آنحضرت  (ص) در صدها کتاب و تذکره ها وتاریخها اعم از تاریخهای  مسلمین و غیره  مشاهده میکنیم.بنی قریضه که از قبایل یهود مدینه بود با دشمنان اسلام در حالی پیمان بستند که قبل از آن  پیمان مؤودت را با محمد (ص) بسته بودند . و به این ترتیب میخواستند با راه دادن دشمنان اسلام از پشت اسلام را خنجر بزنند.در نتیجه  از اثر یک  عنایت خداوندی لشکر کفار  شکست خوردند و پیمان شکنان یهود در مقابل مؤلفین خود شکست خورده و شرمسار شدند که این عمل منجر به اخراج شان از مدینه گشت.

 

یهودیان و فساد اخلاقی:

گر چه این امر در بین جامعه مغرب زمین مهذب بودن به مکارم اخلاقی مفاهیم خود را کلاً از دست داده است که در آن نیز  دست قوی نظام یهود سالاری ، گسترش دهنده اخلاق مذموم است ، چه اگر تاریخ اروپای صده هفده را ملاحظه کنید به همچو مسائلی که اخلاق و شرافت انسانی را نادیده بگیرد بر خورد وجود ندارد حتی در مدهش ترین جنگ های که در اروپا جریان داشته است ندرتاً این وقایع پیش شده است چرا که دین مسیح نیز مانند سایر ادیان انسان را بطرف پاکی و صداقت جنسی فرا می خواند . زیرا فساد از هر نوع و شکلی که باشد یکی از وسایل شرافتندانه  یهودیها است . قرآن میگوید «کافران بنی اسرائیل به زبان داؤد و عیسی بن مریم مورد لعن و نفرین واقع شدند  که نافرمانی حکم خدا کرده  و از حکم حق سر کشی نمودند آنها هیچ گاه  از کار زشت خود دست بر نداشتند و  آنچه انجام میدهند زشت و نا شاسیت است »[iii]  

 

همین صفات نا پسند و پست یهودیان شاید در طول ازمنه های تاریخ موجب تحت فشار گرفتن یهودیان در بین کشور ها و اخراج شان از آن کشور ها  باشد.بطور مثال در سال 1292 یهودیان ساکن لندن  به اندازه ای ساکنین آن شهر را در مذیقه قرار داد که ادوارد شاه انگلیس فرمان داد تا یهودیان را از انگستان اخراج نمایند.و حتی برای اخراج شان تاریخ تعین کرده بودند که اگر تا آن تاریخ یهودی ای در انگلستان باقی بماند محکوم به اعدام میباشد. که در نتیجه 16،000 یهودی انگستان را ترک کرد. و این در حالی بود که تمام اموال یهودیان مصادره گردید.بعد از انفاذ این فرمان حدوداً 400 سال  یهود حق دخول در انگلیس را نداشت که در 1657توسط کرمویل این حکم تحت شرایطی تعدیل شد. تا سال 1684 یهودیان نمیتوانستند آشکارا در امریکا عبادت کنند.

در فرانسه نیز یهود توسط لویز اکوستوس از فرانسه اخراج شد.[iv]

 

واکنش یهودیان در مقابل ملل و نحل غیر  یهودی :

1.    ماسیونر های یهودی:

 یهود در قرون معاصر به این قصد برآمد تا بهر ترتیبی که شده است زمینه  های بد رفتاری های  تاریخی خود راکه طعم تلخ آنرابه تکرار چشیده اند واز آن هیچ عبرتی بدست نیآورده اند، خواسته اند  با ذهر انتقام گیری که از خصایل پیشینه یهود است دمار از روزگار سایر ملل و نحل  بگیرند از این رو به ترتیب جماعات و اجتماعات و احزاب سری و علنی دست یازیدند که صهیون ها یکی از آن جمله میباشد.آنها همواره کوشیده اند تا مانند همتای کمونست خود  ضعیف ترین حلقه های زنجیره های اجتماعی را زیر ضربات  خورد کننده توهمات شان که ناشی گری مطلق در مقابل صلح جهانی میتواند محسوب شود قرار بدهند.

یهود اولین تشکیلات خود را  که ماسیونی و عاملین آن ماسیونر نامیده میشوند در قرن هفدهم میلادی ایجاد کرد.که این تشکیلات افتخارات و پیروزیهای زیادی را برای یهودیان در قبال داشت.

هدف ماسیونر های یهودی:

·        محافظت یهودیان در تمام جهان

·        نابود کردن سایر ادیان اهم از مسیحی و اسلام

·        منتشر کردن روحیه بی دینی بین ملل (ماسیونی منشاءقلمرو اسرائیلی تالیف محمد علی زعبی ، بیروت ،1956 میلادی)[v]

این محفل از انگلستان شروع و به سایر کشور ها امتداد یافت و پولدار های یهود هر چه در توش و توان داشتند از آن دریغ نکردند. محافل ماسیونی در اروپا به این ترتیب شکل گرفت : فرانسه در سال 1732، جبل طارق،1727 سال،المان سال 1733،، پرتگال سال1735،سویس سال 1740، هالند سال 1740،دنمارک سال 1745،هند سال 1752، ایتالیا سال 1763،بلژیک سال 1765، روسیه1771 ، سویدن 1773 و در امریکا  رسماً این شیکه از سال 1733به فعالیت آغاز و تاسال 1907 ادامه و وسعت یافت.

   2.تشکیل سازمان یهودی برث:در دهم اکتوبر سال1842 این سازمان را کوچ نشین های یهودی تشکیل دادند که شعله ور ساختن دو جنک عمده اروپایی که بنام جنگ های جهانی در تاریخ شهرت دارد  در اروپا گردید.[vi]

    3.سازمان و جنبش صهیونستی :

 

 صهیون چه وقت و از کجا؟

ما از مبادی یهود در قبل به تفصیل صحبت کردیم دولت مجعول اسرایلی درسرزمین قدس از مهاجران یهودی تشکیل شده بود که از سایر نقاط جهان  توسط عمال صهیون که یک نهاد مافیایی بوده است و دارای دیگر نگری های ژرفی در تاریخ یهود میباشد جبراً به قدس شریف جهت تشکیل یک دولت مستقل یهودی  در سال 1897 میلادی  توسط رهبری تیودور هتزل فرا خوانده شدند.او از بنیاد گذاران سازمان صهیون ها بشمار میرود. او از سلطان عبدالحمید شاه عثمانی تقاضا کرد تا یک قسمت از فلسطین را به یهودیان واگزار شود تا آزادانه در آنجا مستقلانه زندگی نمایند که به مخالفت شدید شاه عثمانی مواجه شد.زیرا اگر به تاریخ مراجعه شود بخاطر حاکمیت بالای قدس شریف اضافه تر از یکصد سال جنگهای مذهبی بین عیسویان و مسلمانان راه اندازی شده بود که در نتیجه این یورشها صد ها هزار نفر جانهای خود را در پیکار مقابل عیسویانی که از خطه اروپا برای جنگ آمده بودند از دست داده بودند . لذا شاه عثمانی هرگز چنین آرزوی نداشت که زیر فشار  کشور های اروپایی رفته و فلسطین را به  یهودیان واگذار شود  " به روايت تاريخ  عبدالحيمد سلطان عثمانى درجواب اين تقاضاى هرتزل گفته بوده:"حاضر نيستم حتى يك وجب از خاك فلسطين را كه امت اسلامى با  ريختاندن خون خوداّن را بدست اّورده و با خون خود اّن را تقويت نموده، بفروشم."                

                 سالهای 1914 تا 1917 نقطۀ عطقی در تشکیل دولت صهیونی یهود به همکاری بیدریغ سران کشور انگلیس میباشد. چنانچه چرچیل وزیر حرب و صدر اعظم وقت انگلیس در مصاحبه اش اظهار داشته بود که"من افتخار  دارم که یک صهیونی هستم " و جیمز بالفور وزیر خارجه وقت برتانیه خواهان حمایت رسمی دولت برتانیه شد که در نتیجه بتاریخ دوم نومبر سال1917  مسوده اعلامیه بالفور از طرف سران  صهیون و وزیر خارجه انگلیس ترتیب و به اجرائ قرار داده شد که توسط این اعلامیه دولت  صهیونستی یهود از این طریق جعل گردید که  بعداً بنام وی   مسمی گردید.[vii]

                 این جنبش در نتیجه واکنش ها و فعل و انفعالات  فراگیر  نیرنگیان یهودی در قالب پروتوکولهای 24 گانه  صهیونها گنجانیده ، انشا و  منتشر شد که ماهیت اصلی این پروتوکولها بدیل قرار میباشد:

 

پروتوکولهای 24 گانه صهیونها:

این پرو توکولها در بیست و چهار بخشت توسط رهبران  یهودی برای تسخیر جهان در مراحل مختلفه ترتیب و پخش گردیده است  که برنامه ایست  كه سرمايه ‏داران و اقتصاددانان [و متفكران و علمای] يهود برای ويران كردن بنای مسيحيت، قلمرو پاپ و دست آخرتضعیف اسلام، آن را تنظيم كرده ‏اند.[viii]  و ما بخاطر روشن شدن ماهیت این پروتوکولها کمی در آن بحث و تعمق مینمائیم و پروتوکول شماره یکم را ممنباب مثال در این بخش اقتباس میکنیم تا از ملاحظه ذواتی که به فهمیدن آن علاقه مند اند بگذرد باقی بیست و سه شماره دیگر آنرا میتوانند صاحبان غور و تعمق از این نشانی انترنیتی بخوانند:

http://www.aviny.com/Occasion/Islamic/Felestin/Gaza/porotokol/moghadameh.aspx?&mode=print

Copyright © 2003-2009 - AVINY.COM - All Rights Reserved

نقطه قابل دقت در اینجاست که یهودیان این پروتوکولها را برای آن  کار گذاشته اند تا مثدمۀ برای تسخیر جهان  باشد:

 درباره پروتكلهای یهود كه متن آن در همين شماره از نظرتان می ‏گذرد، توضيحات زیر ضروری است:

1.    واژه «پروتكل» معانی مختلفی دارد ازجمله: پيش‏نويس قرارداد، معاهده و يا سند رسمی كه بين دو يا چند دولت امضاء می ‏شود اما در اينجا به مفهوم تصميمات و فرمولهايی است كه از سوی جمعی از متفكران، استراتژيست‏ها و خاخامهای يهودی به منظور تسخير عالم طراحی شده است. به نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطينی، عويج نويهض، «پروتكلها برنامه‏ای است كه سرمايه ‏داران و اقتصاددانان [و متفكران و علمای] يهود برای ويران كردن بنای مسيحيت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام، آن را تنظيم كرده ‏اند. يهوديان صهيونيست معتقدند كه بعد از اين ويرانی كه به گفته اصحاب پروتكلها طی صد سال انجام خواهد شد آنها بر جهان استيلا خواهند يافت و سلطنتی يهودی - داودی برقرار خواهند كرد كه با تدابير و امكانات خود به يهوديان با آن كه اقليتی ناچيز هستند امكان خواهد داد تابر تمام جهان مستبدانه حكومت كنند و هيچ دينی، نه مسيحيت در کنار آئین یهودی – داؤدی باقی نخواهد ماند.

2.    متن پروتكلها به منظور قرائت در چند جلسه كنفرانس برای بحث و تصميم‏ گيری و تاييد نهايی آماده شده بود كه پليس مخفی تزار روس به كنفرانس مزبور كه به رياست تئودرهرتزل در شهر بال سوئيس برگزار شده بود (سال 1897 ميلادی هجوم آورد و اوراق آنها را به تاراج برد.

3.     پروتكلها در سال 1905 ميلادی توسط نويسنده‏ای روسی به نام سرگئی نيلوس (از روحانيون و علمای مسيحی (از زبان عبری) و يا فرانسوی) به زبان روسی ترجمه شد و در سال 1906 وارد كتابخانه بريتيش ميوزيوم لندن شد.

4.    ويكتورمارسدن، روزنامه ‏نگار بريتانيايی كه همزمان با انقلاب بلشويكی برای روزنامه انگليسی مورنينگ پست در روسيه كار می ‏كرد، اين پروتكلها را در سال 1917 به زبان انگليسی ترجمه كرد.

5.    هنری فورد (بنيانگذار شركت اتومبيل‏سازی فورد آمريكا) پروتكلها را در سال 1920 به صورت سلسله مقالاتی در روزنامه‏ای كه به خود او تعلق داشت، به چاپ رساند. هدف او اين بود كه ملت آمريكا را از خطر شكل‏گيری امپراتوری يهود در اين كشور آگاه سازد. فورد، پروتكلهای دانشوران صهيون را برنامه اصلی يهود برای تسلط بر جهان می ‏دانست و هشدار داد كه يهود به حكومت آمريكا اكتفا نكرده و درصدد برپايی حكومت جهانی است. هنری فورد در گفتگويی كه در روز هفدهم فوريه 1921 در «نيويورك ورلد» به چاپ رسيد، دعوی خود را عليه «پروتكلهای صهيون» چنين بيان كرد: «تنها نكته ‏ای كه علاقمندم درباره پروتكلها بگويم اين است كه آنها با آنچه درحال وقوع است، تطبيق می ‏كنند. از طرح پروتكلها شانزده سال می ‏گذرد و آنها تاكنون با شرايط جهانی منطبق بوده‏اند.» فورد هنگامی اين نكته را بيان داشت كه رهبران يهود و مطبوعات يهودی در آمريكا عليه او جنجال به پا كرده و فرياد اعتراض سرداده بودند. هنری فورد پس از تحمل فشار و مشقت، كه تنها يهوديت سازمان يافته از عهده طراحی و اعمال آن برمی ‏آيد، بالاخره ناچار شد در 30 ژوئن سال 1927 در نامه‏ای خطاب به «لوييس مارشال» رهبر وقت «انجمن يهوديان آمريكا»، رسماً از يهود عذرخواهی كند. البته فورد در عذرخواهی خود و نه پس از آن، هيچگاه صدق پروتكلها و تحليلهای منتشره پيرامون آنها را تكذيب نكرد.

6.    مفاد بعضی از مواد پروتكلها ظاهراً متناقض به نظر می ‏رسند. فی ‏المثل جايی توصيه به ترويج تئوری «آزادى‏خواهی» می ‏شود و در جای ديگر گفته می ‏شود كه با قدرت، با هرگونه «آزادی» مخالفت خواهيم كرد. در اين مورد بايد توجه داشت كه اين دستورالعملها به دو دسته تقسيم می ‏شوند.يك دسته مربوط به طرحها و برنامه‏هايی است كه يهود، قبل از برپايی حكومت جهانی خود برای نابودی كشورها و دولتها به اجرا درمی ‏آورد و دسته ديگر مربوط به برنامه ‏هايی است كه بعد از استقرار حكومت جهانی يهود، قرار است به اجرا درآيند. بنابراين آنجا كه سخن از ترويج «آزاديخواهی» و يا «آزادی مطبوعات» است، مربوط به برنامه ه‏ای است كه از رهگذر آن، كشورها، دولتها و ملتها را دچار تفرقه،بی ثباتی و از هم پاشيدگی می ‏كند اما آنجا كه سخن از مبارزه با «آزادی» است، مربوط به زمانی است كه حكومت جهانی يهود برپا شده و برای استقرار و صلابت خود، هرگونه صدای مخالفی را خفه می ‏كند.

7.    نمی ‏توان نتيجه گرفت كه آحاد يهوديان دنيا با آنچه در پروتكلها ذكر شده است موافقت و همسويی دارند. ای بسا يهوديانی كه خود تحت ستم و استثمار سرمايه ‏داران بزرگ يهودی و خاخامهای همسو با اين سرمايه ‏داران، باشند و يا از سرناآگاهی و فريب، آلت فعل آنان شده باشند كه ضروری است اين دسته از يهوديان نيز نسبت به خطر يهوديت پيوند خورده با صهيونيزم، هشيار و بيدار شوند.[ix]

                

پروتکل شماره 1

-          می ‏خواهيم فارغ از هرگونه لفاظی و عبارت ‏پردازی و تنها از طريق مقايسه و استنتاج، حقايق محيط اطرافمان را مورد بررسی و مداقه قرار دهيم.
- می ‏خواهيم سيستمی را كه ما در آن زندگی می ‏كنيم از دونقطه نظر يعنی از نظريهود (صهيونيستها) و از نظر غيريهوديها (غيرصهيونيستها) مورد ارزيابی قرار دهيم.
- شمار انسانهايی كه دارای غرايز بد و شيطانی هستند، برشمار كسانی كه دارای غرايز خوب هستند، پيشی می ‏گيرد. لذا، برای آنكه بتوان بر انسانها حكومت كرد، بايد به اعمال زور و خشونت و ترور توسل جست. هر انسانی می ‏خواهد ديكتاتور بشود، زور بگويد و اگر بتواند، رفاه و خوشبختی مردم را فدای خواسته ‏ها و آمال خود گرداند.
- اما چه عواملی اين جانور درنده را كه اسمش انسان گذاشته‏اند، از خشونت باز می ‏دارد؟
- از زمانی كه حيات اجتماعی آدميان آغازگشت، فشارها، رفتارهای ظالمانه و حيوان صفتانه ‏ای از سوی فرمانروايان باعث شد كه توده ‏های مردم تحت سلطه درآيند و مطيع فرمانروايان خود شوند. آنگاه با وضع قوانينی كه در واقع همان چهره تغييريافته زور و تهديد هستند، آدميان به زير سلطه درآمدند و من در اينجا می ‏خواهم بگويم كه طبق قانون طبيعت، «حق» يعنی اعمال زور و فشار.
- آزادی سياسی تنها يك نظريه است نه يك واقعيت. لذا آدمی بايد بداند كه چگونه از واژه آزادی سياسی برای فريب توده ‏ها استفاده كند و سپس آن را برای درهم شكستن قدرت حزب حاكم بكارگيرد. البته اگر حزب حاكم قبلاً خود از چنين شيوه‏ای برای دستيابی به قدرت استفاده كرده باشد، بهتر می ‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادی می ‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادی می ‏توان پايه ‏های حزب حاكم را سست و لرزان ساخت و بی ‏اعتباريش را به توده مردم نشان داد. از آنجا كه توده ناآگاه نمی ‏تواند حتی يك روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهايش را خود راهبری نمايد، لذا به آسانی رهبری حزب جديد را می ‏پذيرد و بدين‏سان رژيم قديم جای خود را به رژيم جديد می ‏دهد.

- هنگامی كه ما به قدرت رسيديم، يعنی قدرت را از چنگ فرمانروايانی كه با استفاده از واژه آزادی بر مردم حكومت می ‏كنند، خارج ساختيم، طلا جای قدرت را خواهد گرفت. بنياد نهادن حكومت براساس آزادی غيرممكن است. زيرا كسی نمی ‏تواند آزادی را در متعارف و متعادل‏ترين نوع آن بكارگيرد. اگر صرفاً برای مدت كوتاهی مردم را در اداره امور خويش آزاد بگذاريم تا هر كس فرمانروای خويش بشود، ديری نخواهد پاييد كه انسجام امور از هم گسيخته می ‏شود و مردم دست به كشتار همديگر می ‏زنند و از دولت چيزی جز تلی خاكستر به جای نخواهد ماند.

- خواه دولتها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چيرگی دشمنان خارجی از بين بروند، سرانجام زير نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زيرا سرمايه، كه به مثابه ريسمان محكمی است، در دست ماست. دولتهايی كه به اين ريسمان محكم چنگ نمی ‏زنند، سقوطشان حتمی خواهد بود.

- آنهايی كه آزادمنشانه می ‏انديشند، ممكن است به سياستی كه ما در بالا خطوط اصلی آن را ترسيم كرديم، ايراد بگيرند و آن را غيراخلاقی تلقی كنند. ولی در پاسخ ايراد آنها، ما اين سؤال را مطرح می ‏كنيم:

اگر هر دولتی دو نوع دشمن داشته باشد و برای از بين بردن دشمن خارجی به او اجازه داده شود كه برای نابودی دشمن از هر روشی استفاده كند، يعنی مثلاً دشمن را غافلگير كرده و شبانه به اردوگاه او بزند و او را در هم بكوبد آنگاه اين عمل را روش غيراخلاقی می ‏ناميد؟ به همين قياس نابودی دولتهای حاضر به دست ما كه مخرب رفاه عمومی هستند، عملی غيراخلاقی تلقی می ‏شود؟

- آيا آدم معقولی پيدا می ‏شود كه فكر كند می ‏توان از طريق بحث و استدلال با مردم عامی كه قدرت استدلالشان سطحی است، كنار آمد؟ كنار آمدن با توده مردم فقط با دست گذاشتن روی عواطف و اعتقادات آنها مقدور و ممكن است. اگر بخواهيم با اين دسته از مردم كه فهم سياسی ندارند، از طريق استدلال و بحث كنار بياييم، جز آنكه تخم هرج و مرج را بپاشيم كار ديگری نمی ‏توانيم بكنيم.

- ميان سياست و اخلاق هيچگونه وجه اشتراكی نيست. فرمانروايی كه متكی به اخلاق باشد، نمی ‏تواند سياستمداری كار كشته و ماهر از آب درآيد و نتيجتاً پايه‏ های قدرت سياسی او متزلزل خواهد گشت. آنهايی كه می ‏خواهند گام در وادی سياست بگذارند، بايد هم نيرنگ باز باشند و هم بتوانند ديگران را متقاعد كنند. صفاتی چون درستكاری و راستگويی خطری بزرگ برای سياست بشمار می ‏روند. زيرا چنين صفاتی شديدتر از هر دشمنی، فرمانروا از اريكه حكمرانی به زير می ‏كشند. البته فرمانروايان جوامع غيرصهيونيست بايد چنين صفاتی را دارا باشند تا هر چه زودتر از پای درآيندو تسليم ما شوند. ولی در نظام سياسی جوامع صهيونيستی، قيودات اخلاقی نبايد وجود داشته باشد.

حق يعنی زور
- به اعتقاد ما حق يعنی اعمال زور. واژه حق واژه‏ای ذهنی است كه به هيچ وجه جنبه عينيت به خود نمی ‏گيرد. در نظام سياسی ما حق اين چنين تعبير می ‏شود: هر آنچه را كه می ‏خواهم به من بده زيرا من از تو قوی ‏ترم. نيازی نيست كه ثابت كنم حق از آن كيست.

- حق از كجا شروع می ‏شود و به كجا ختم می ‏شود؟

- در هر دولتی كه قدرت به طور نامطلوبی سازمان يافته باشد، قوانين و مقررات، اعتبارشان را از دست داده، دستخوش طوفان حوادث می ‏شوند و سرانجام ليبراليسم پديد می ‏آيد. طبق قانون حكومت اقويا، بايد تمام مقررات و قوانين را متلاشی سازيم و برای آنهايی كه داوطلبانه از ليبراليسم دست كشيده‏اند و تسليم ما شده‏اند، منجی شويم.

- در شرايط كنونی كه تمام قدرت‏های جهان دارای پايه‏های لرزانی هستند، قدرت سياسی ما دارای پايه ‏های استواری است. زيراوجود آن محسوس نيست. زمانی قدرت ما تجلی خواهد كرد كه هيچگونه خطری آن راتهديد نكند.

- قدرتهای سياسی جهان به سبب اعمال ليبراليسم دچار مشكلات شديدی هستند. وظيفه ما اين است كه فارغ از اينگونه مشكلات، به فكر پی ‏ريزی حكومت آينده خود باشيم. ما بايد در طرحهای خودبيشتر به ضروريات فكر كنيم تا به اخلاقيات و بيشتر به هدفها توجه داشته باشيم تا به وسيله ‏ها.

- اكنون ‏طرحی در پيش روی داريم كه خطوط اصلی سياست آينده ‏مان را می ‏خواهيم از متن آن استخراج كنيم. اين طرح به ذكر عواملی كه حاصل چند قرن انديشه و كار آدمی را به هدر داده‏اند، می ‏پردازد. لذا ما نمی ‏توانيم نقش اين عوامل را ناديده بگيريم.

- برای آنكه سياستمان عملكرد رضايت بخشی داشته باشد، نخست بايد توده مردم را بشناسيم و به سستی انديشه، عدم درك و عدم توجه آنها به رفاه خويش پی ببريم. بايد بدانيم كه قدرت توده مردم قدرتی نامعقول است. كسی كه از احوال توده مردم اطلاعی ندارد، نمی ‏تواند آنهارا اداره كند. و نيز كسی كه دانش سياسی نداشته باشد، حتی اگر خيلی هم تيز هوش باشد نمی ‏تواند توده ناآگاه را رهبری كند و سرانجام جامعه را به پرتگاه سقوط سوق می ‏دهد.

- تنها كسانی كه از همان اوان خردسالی برای رهبری تربيت می ‏شوند، می ‏توانند به مفهوم كلماتی كه از الفبای سياست تشكيل شده‏اند، پی ببرند.

- اگر افرادی را كه از دانش سياسی بهره ندارند، بر سر كار آوريم، ديری نمی ‏پايد كه در اثر اختلاف ميان احزاب، قدرت را از دست داده سقوط می ‏كنند. آيا می ‏توان اداره امور يك جامعه را به افرادی كه صرفاً به منافع خود توجه دارند و هنگام رسيدگی به امور، به منافع خويش فكر می ‏كنند محول كرد؟ آيا اينگونه افراد می ‏توانند از خود در برابر دشمن دفاع كنند؟ اگر تصور كنيم كه در ميان توده مردم كسانی يافت می ‏شوند كه توانايی اداره امور جامعه را دارند، در آن صورت هماهنگی امور سياسی را بر هم زده‏ ايم و اجرای برنامه ‏ها را دشوار ساخته ‏ايم.

ما ستمگريم

- تنها به ياری يك فرمانروای مستبد و سختگير می ‏توانيم طرحهايی را كه در پيش داريم به مرحله اجرا درآوريم و ميان دستگاههای مختلف دولت كه به مثابه يك ماشين عمل می ‏كند، نوعی هماهنگی برقرار كنيم. لذا می ‏توان چنين نتيجه گرفت كه مناسب‏ترين نوع حكومت برای يك كشور، حكومتی است كه در آن قدرت به يك نفر تفويض بشود. بدون وجود يك حكومت مطلقه مستبد، تمدن نمی ‏تواند به حيات خود ادامه دهد. و اين تمدن تنها به وسيله رهبران و نخبه ‏ها بارور می ‏شود نه به وسيله توده ‏های ناآگاه. توده مردم وحشی است و توحش خود را در هر موقعيتی نشان می ‏دهد. هنگامی كه توده ‏ها آزادی به دست آوردند آزادی به صورت هرج و مرج كه خود اوج توحش است جلوه‏ گر می ‏شود.

- اعتياد به الكل و افراط در نوشيدن نوشابه ‏های سكرآور، مشكلی است كه پس از اعطای آزادی در ميان غيريهوديها رواج پيدا می ‏كند. بر ما يهوديها لازم است كه در چنين مسيری گام برنداريم. مردم غيريهودی از همان آغاز جوانی به وسيله عوامل ما بی ‏بندوبار و بدون اخلاق بار می ‏آيند. عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتكاران، منشی ‏ها و زنان[x]ی كه در خانه‏ های ثروتمندان بچه ‏داری می ‏كنند. به كمك زنان يهودی مردان غيريهودی را در عشرتكده ‏ها و محلهای عياشی به فساد اخلاقی می ‏كشانيم و آنها را از جاده عفت و پاكدامنی منحرف می ‏سازيم. من اين جامعه را كه به دست زنها به فساد كشانده می ‏شود، جامعه زنان نام می ‏نهم زيرا در فساد و تجمل‏ پرستی دنباله ‏رو ديگرانند.

- دولت ما به جای آنكه ترس از جنگ را در مردم ايجاد كند، از طريق اعدامهای ظاهراً قانونی مخالفان را از سر راه برمی ‏دارد و با ايجاد چنين ترسی خود به خود مردم را وادار به تسليم می ‏كند. زيرا بی ‏رحمی و سنگدلی در مجازات موجب ثبوت و استحكام دولت است. به نام انجام وظيفه و با اعمال مجازات‏های شديد و بی ‏رحمانه می ‏توانيم دولتها را هم وادار كنيم كه بدون قيد و شرط تسليم ما شوند.

- منطق ما زورگويی و متقاعد كردن است. در مسايل سياسی، تنها زور است كه پيروز می ‏شود به ويژه اگر رهبران سياسی بتوانند آن را مخفيانه اعمال كنند. اگر فرمانروايی نمی ‏خواهد تسليم ديگران شود، بايد با خشونت و نيرنگ به متقاعد كردن ديگران كه از اساسی ‏ترين اصول حكومت هستند، متوسل شود. تا زمانی كه غيريهود مانع رسيدن ما به هدفهايمان باشند بايد فساد، خيانت و رشوه ‏خواری را رواج دهيم. اگر چپاول كردن اموال مردم منجربه تسليم شدن آنها در برابر حكومت بشود، نبايد در انجام اين كار ترديدی به خود راه دهيم.

ما به آزادی خاتمه می ‏دهيم

- اگر به تاريخ گذشت نگاهی بيفكنيم، درمی ‏يابيم كه ما نخستين قومی بوديم كه ندای آزادی، برابری و برادری را سرداديم. اين كلمات بعدها به وسيله مردم غيريهودی، احمقانه و طوطی ‏وار تكرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادی را كه در برابر فشارهای توده ناآگاه چون سد محكمی بود، از بين بردند. خردمندان غيريهودی نمی ‏توانند خود را از مطلق‏ گرايی و ذهنيت و عالم تجرد بيرون آورند و واقعيات را مورد قبول قرار دهند. آنها هيچگاه متوجه تضاد موجود ميان آنچه می ‏گويند و آنچه عمل می ‏كنند، نمی ‏شوند. آنها متوجه نمی ‏شوند كه افراد دارای استعدادها، قابليتها و شخصيتهای متفاوتی هستند. آنها باور نمی ‏دارند كه توده مردم كور و ناآگاه است. آنان باور نمی ‏دارند، كسی كه از ميان توده مردم برخيزد نمی ‏تواند رهبر بشود. آنها نمی ‏پذيرند كه استعداد رهبری در ميان يك تبار از پدر به فرزند منتقل می ‏شود. آنان با ناديده گرفتن چنين حقايقی برخلاف موازين طبيعت گام برداشتند و ما می ‏بينيم كه مسأله ارثی بودن رهبری، به دست فراموشی سپرده شده و همين امر هم باعث شده است كه ما روز به روز به موفقيت نزديكتر شويم.

- اشاعه كلماتی چون آزادی، برابری و برادری در چهارگوشه دنيا به ما نسبت داده می ‏شود. ما بايد از عواملمان كه ناآگاهانه پرچم‏مان را با شور و شوق فراوان برافراشته ‏اند، سپاسگزار باشيم. می ‏دانيم كه كلمات مذكور در طول تاريخ همچون آفتی رفاه، صلح، آرامش، همكاری و اساس حكومت غير يهوديان را نابود كرده ‏اند. البته بعداً يادآور خواهيم شد كه عوامل دست ‏نشانده، ما چگونه به پيروزی نهائی ما كمك خواهند كرد يا اين امكان را می ‏دهند كه ورق برنده به دست ما بيفتد. معنای اين كلام آنست كه در آينده خواهيم توانست هر نوع امتيازی را از جمله (اريستوكراسی) اشرافيت و سرمايه ‏داری (جوامع غير يهودی) را چون سدی در برابر پيروزيمان قرار دارد، نابود كنيم و بر خرابه ‏های اريستوكراسی غيريهود، اريستوكراسی خود را كه مبتنی بر ثروت و رهبری افراد تحصيل كرده است، بنا نهيم. باز يادآور می ‏شويم كه دانش و ثروت دو شرط اساسی، برای تشكيل اين اريستوكراسی هستند. ثروت را در اختيار داريم و دانش رهبری را حكمای پيشين برايمان فراهم آورده ‏اند.

- اگر در رابطه ‏هايمان، دست روی حساس‏ترين عصب ذهن آدميان بگذاريم، خيلی زود به پيروزی خواهيم رسيد و اين اعصاب حساس ذهن آدمی، عبارتند از زراندوزی، مال‏پرستی و تنوع ‏طلبی در ارضاء نيازهای مادی. هر يك از اين خواسته ‏ها به تنهائی می ‏تواند آدمی را تسليم ما بكند.

- مجرد و ذهنی بودن مسأله آزادی، به ما كمك می ‏كند كه به توده‏ های مردم در سراسر دنيا بفهمانيم كه دولتهايشان فقط ناظر خرج ثروت‏های مردم هستند و می ‏توان دولتها را مانند دستكشهای كهنه زود به زود عوض كرد.

- از آنجا كه تغيير دادن رهبريهای ممالك جهان مقدور و ميسر می ‏باشد و از آنجا كه می ‏توانيم نقش بسيار مهمی در اينگونه تغيير و تحولات داشته باشيم، لذا برايمان آسان خواهد بود كه اختيار انتصاب و انتخاب رهبران جهان را به دست گيريم.[xi]

لطفاً از آدرس انترنیتی لینک زیر استفاده و پروتوکولهای صهیون ها را ملاحظه فرمائید.

 

 

 

 


 

[i] - دنیا بازیچه یهود، سید محمد حسینی شیرازی، ناشر بینش آزادگان- رک: یهود خطری برای مسیحیت و  اسلام عبدالله التلل)؛فلسطین ثلب انسانها نوشته  علوبه

 

[ii] -سوره بقره آیه 92، سوره مائده آیه،62

[iii] -قرآن سوره مائده ، آیه 78 و 79

[iv] -خطر یهودیان در کشور های  مسیحی و اسلان،...

[v] -دنیا بازیچه یهود

[vi] - یهودیان خطری برای ... ، ص،203

[vii] - احمد ظیاء رحیم زی ، اسرائیل غاصبان زمین و آزادی فلسطین، 29 دسامبر 2008 انتشارات EOL.

[viii] - نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطينی، عويج نويهض پژوهه صهيونيّت (مجموعه مقالات)، به كوشش محمد احمدی، ناشر: مؤسسه فرهنگی ضياء انديشه

[xi] دنیا بازیچه... محمد احمدی وعویج نویهض پژوهه صهیونیت .

 

 

 

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت