سیدموسی عثمان هستی

مدیر مسوول بینام درتورنتوی کانادا

 

ملت ما شنود این حرفها می شود حیران

پدرت از تونل می رفت وتواز سر پلوان

اوازدیره دون آمدبا قطارانگلیس وکاروان

جور دو،دون کشید ملت افغان زدست شان

(عثمان هستی)

طنزیکه جزء تاریخ واقعی یک ملت خوش باوربه اثردسیسۀ استعمارشده

.

چرا شاه ولیخان برادر کوچک نادرغدار را کابل گیرک ویا مارشال تازی می گفتند؟ کابل کیرک از زبان نطاق پروگرام بلوچی می گفتند ولی مارشال تازی گفتن مردم بخاطر همردیف بودن وهم قافیه بودن غازی وتازی نبود ه بلکه تازی گفتن از طرف مردم عوام  دارای یک فلسفه تاریخی بود. عارف خان وزیر دفاع که بعد ها سفیر افغانستان در شوروی بود، چون صاحب منصب بود خلاف آقای عظیمی پسر برگد عظیمو که از نرادی خود حزبی را که او نمک پروردۀ آن بود واست یعنی "حزب دموکراتیک خلق" را در بعضی از صفحه های تاریخ خویش به مسخره گرفته است ، بخاطر صاحب منصب بودنش و ازسادگی که داشت در حالیکه از خانواده سلطنتی واز مقربین در بار استعماری بود، در لابلای حکایت های خود در خانۀ جنرال مستغنی که در روز عید دعوت شده بود آنچه حقیت بود ودرخانه سفیر انگلیس بین "مارشال شاه ولیخان  تازی" وسفیر انگلیس رخ داده بود بدون کم وکاست به دوستان عسکری خودحکایت کرده بود ومردم عوام از زبان جنرال های اردو شنیده بودند.

 جنرال عارف خان به دوستان خود در خانه مستغنی  میگوید که من ومارشال شاه ولیخان به خانه سفیرانگلیس که در گوشۀ سفارت انگلیس قرار داشت با محمدگل مهمند وچندنفر انگلیس دعوت بودیم. وقتیکه به آنجا رسیدیم مارشال تازی پیش ومن در عقب وی داخل خانه شدم. پرده های خانه برروی کلکین های خانه کشیده شده بود "شاه ولیخان" بر اساس  شناختی که ازرذالت های انگلیس داشت سراپای وجودش را ترس فرا گرفته بود ودر فکرش این سوال مطرح می شد که چرا پرده ها برروی کلکین ها ی خانه کش شده ودر اطراف حویلی سفارت چه می گذرد. محمد گل خان مهمند که آدم حرامزاده وموقع شناس بودوآب دهن انگلیس وسلطنت را خورده بود، دید که مارشال تازی دلتنگ شده بخاطریکه مارشال تازی خوش شود گل محمد مهمند که از تربیه یافته های خاص انگلیس بود وزبان انگلیسی را بهتر از من ومارشال تازی بلد بود به سفیر انگلیس گفت افتاب کم رنگ شده نمی توانیم که در بیرون چند لحظه در بین گل ها در روی حویلی قدم بزنیم سفیرانگلیس گفت چرانی بفرمائید دیدم که چشمان مارشال تازی روشن شد بیرون برآمدیم قدم زدیم سیگار روشن کردیم انگلیسها که در لابلای حرفهای خود شوخی وطنز دارند در بین حرف زدن بودیم که یک تازی تعلیمی از یک تونل برآمد سینه های کشال پُراز شیرداشت از برآمدن تازی از یک تونل من ودوسه انگلیس تعجب کردیم وخنده کردیم اما محمدگل خان مهمند ومارشال تازی خود رابه اصطلاح نخاریدند چون می دانستند که این تونل از کجا شروع شده وبکجا ختم می شود، عرض ، طول وقطر تونل سگ رو به چه اندازه است. من که بزرگی وامتداد تونل را نمی دانستم از سادگی ازسفیر انگلیس با زبان شگسته انگلیسی پرسیدم که این ماچه سگ که در این تونل رفت وآمد دارد کدام روزی خدا نا خواسته  بند نماند که خودش وچوچه هایش تلف نشوند "مارشال شاه ولیخان" که قدبلند ورسا داشت وقد "محمدگل مهمند" هم کمتر از قد وی نبود سفیر انگلیس به شوخی وخنده به من گفت وقتیکه شاهان افغانستان از امیر عبدالرحمن خان، نادر خان و ظاهرخان تا  شاه ولیخان، شاه محمود خان، محمدگل خان، سردارمحمد هاشم خان،  داوود خان ونعیم خان در این تونل بند نماندند سگ تازی با این کوتاهی قد ش با چوچه هایش بند نمی مانند.

 عارف خان گفت ما خنده گردیم مارشال شاولیخان ومحمدگل مهمند هم از شرم با ما در خنده همنوا شدند ولی خنده آن دونفر معلوم می شد که از طی دل نبود  چون چند روز قبل ما با روس ها یک دید وبازدید در وزارت دفاع کرده بودیم این در حقیقت یک گوش تابی غیر مستقیم به من بود ولی من درگ نکرده بودم وقتیکه از خانه انگلیس برآمدیم شاه ولیخان ومحمد گل مهمند از سوالی که من از سفیرانگلیس در قسمت تونل وماچه سگ تازی تعلیمی انگیسی کرده بودم خیلی به غضب شده بودند. شاه ولیخان که آب دهن انگلیس را با محمدگل مهمند خورده بود ومحمد گل مهمند که زمانی درقشون عساکرهند برتانیه به رتبه صوبه دار بود سیاست های انگیس را می دانست، گفت :

 تو وزیر دفاع هم هستی وچند روز پیش با روس ها دید وباز دید کرده بودید ونمی دانستی که این مهمانی بخاطر سر زنش ما بود وسفیر انگلیس می خواست که غیر مستقیم مارا گوشمالی بدهد وهم بداند که بین ما وروس ها چه گذشته وباید ما قسمی رفتار می کردیم که موقع به نیش زبان سفیر انگلیس نمی دادیم وبا زرنگی خاص دید وباز دید ما را با روس ها تیر می کردیم تا انگلیسها به سیاست ما عادت می کردند وبرای شان ثابت می شد که اگر ما با روسها قرارداد می بندیم قرارداد های ما با روس به ضرر باداران اصلی ما یعنی انگلیس نیست واین قرارداد هابه دوستی تاریخی ما به هیچ صورت صدمه زده نمی تواند یعنی با شما در دوستی صادق هستیم اما با روس ها بخاطر همسایگی ناگذیر هستیم که دست دوستی دراز کنیم این تونل همان تونلی است که از زمان امیر عبدالرحمن خان از باغ بالا کشیده شده ودر خان سفیر انگلیس خاتمه یافته من ونادر خان ، ظاهرخان، صدرعظم کبیر هاشیم خان، شاه محمودخان، داوودخان نعیم خان ووزیرصاحب محمدگلخان ودیگر مقربین دربار وقابل اعتماد سلطنت از این تونل با نادرخان مرحوم چندین مرتبه پت از چشم ملت افغانستان از راه همین تونل به خانه سفرای انگلیس دعوت شدیم ومقصد سفیر انگلیس این بود که به تو بفهماند که تو یک وزیر حرب کودن هستی. روابط تاریخی انگلیس وشاهان افغانستان را نمی دانی و دست به دوستی های خود سرانه میزنی. از بی عقلی تو، سفیر انگلیس من ومحمدگل خان مهمند را به ماچه سگ تازی تعلیمی تشبیه کرد.

 می گویند زمانیکه لوی جرگه امریکایی را بوش با انگلیس وناتو دایر کرد در بین وکلای این لوی جرگه بخاطر دادن لقب امریکایی استعماری بابا شدن به ظاهرشاه ، شاه مخلوع  مخا لفت از طرف دیگر ملیت ها شروع شد،فاشیست های تاجک به این عقیده بودند که اگر به ظاهر شاه لقب استعماری امریکایی از طرف لوی جرگه داده می شود باید بیکی از رهبران ما هم لقب استعماری امریکایی داده شود ترکمن ها ،ازبک ها وهزاره ها می گفتند که دوستم وعلی مزاری از کی پس است اگر به تاجک ها و پشتون ها لقب استعماری داده می شود به دوستم وعلی مزاری هم داده شود.

 خلیل زاد(وزیر فتح خان عصر حاضر) که همه کاره ی لوی جرگه امریکایی ومغز متفکرمجلس ناکام  بن بود خواست که انگلیس ها کدام خرابی نکنند با نماینده خاص انگلیس در قسمت دادن القاب امریکایی به ظاهرشاه ودیگر ملیت مشوره کنند جریان مخالفت ملیت های افغانستان را خلیل زاد با سفیر انگلیس در میان گذاشت. می گویند سفیر انگلیس بشکل طنز وشوخی گفت اگر این القاب آرزوی ملیت های افغانستان است و می خواهند که القاب استعماری امریکایی داشته باشند، بهتر است به آنها داده شود این القاب استعماری رزق کدام گدارا کم کرده نمی تواند . مثل این مارشال ها وبابا ها هزاران ماچه سگ تعلیمی در تونل پنهان سیاست آمده ورفته اند. دیگر ملیت های نادان افغانستان که ازنا فهمی تاهنوز سیاست های ما وشما را درگ نکرده اند از دادن این القاب خارجی واستعماری به شاه مخلوع افغانستان بی خود ناراحت هستند ومخالفت می کنند چون ماهیت این القاب استعماری را تا حال درگ نکرده اند.

 مقصد نماینده انگلیس این بود، اگر امریکا به این ها القاب امریکایی می دهد پیش ما مانند همان قرارداد عارف خان وزیر دفاع بی ارزش است وپدران این ماچه سگان را که شما القاب امریکایی می دهید هزارها بار از تونل باغ بالا بخاطر نشان دادن مزدوری خود پت از ملت افغانستان به سفارت انگلیس آمده اند.

مارشال وبابا قهرمان وهر مقامی که به اینها بدهید پیش ما همان حیثیت ماچه سگ تعلیمی را دارند کسانیکه دردربارسلاطین خود فروخته افغانستان بزرگ شده اند بمانند گوسالۀ  می مانندکه سر میخ صاحب خود بزرگ شده باشد، ضرورت به دندان دیدن آن نیست. ماشخصیت بازماندگان  سلاطین افغانی و دارودسته در باری شان را بهتر از امریکایی ها، غربی ها، روس ها وهمسایه های افغانستان می شناسیم. همان طوریکه جنرال های آی اس آی پاکستان سگان زنجیری ما است رهبران جهادی ودارودسته سلطنت که دور دسترخوان قدرت بشقاب بورانی بادنجان می چینند این ها سگان زنجیری تاریخی ما ونیاکان ما می باشند.

 عوض یک لقب امریکایی صدها لقب به این تشنگان زروقدرت ومقام وکرسی بدهید با این القاب نتنها شخصیت شده نمی توانند بلکه چهره های شان بهتر افشاء می شود وکسانیکه در سیاست به تفاله تبدیل میشوند یکی از سیاست های استعمار به خاطر دوباره زنده ساختن آنها ، دادن القاب استعماری است واینهارا در مقابل ما کسی استعمال کرده نمی تواند واگر درمقابل ما خواسته باشند که دیگر ملیت های افغانستان را بنام القاب مزدوری علیه ما استعمال کنند ُدم دیگر ماچه سگ های تازی شکاری در دست ما است آنها را اورکشکش می کنیم که از پاچه دشمنان ما بگیرند ودرس تاریخی به دشمنان مخالف سیاست  ما بدهند وقبایل وپدران قبایل هیشه مزدور سر سپرده ملت انگلیس بوده وطالب که از جمله سگان حلقه به گوش ما می باشد می توانیم که سر مخالفین ودشمنان خود آنها را تحریک کنیم وبه کمک عوعو ماچه تازی های تعلیمی خود دشمنان خود وملیت های دیگرافغانستان رامجبور به عقب نشینی سازیم.

 این بود اصل ریشه تازی گفتن از طرف مردم عوام که فلسفه تاریخی وسیاسی داشت ومشت قهرمان سازی ها وبابا سازی ها هم در این نوشته که ارتباط مستقیم به سیاست کهنه ونو استعمار انگلیس داشت توسط این طنز تاریخی باز شد و به گفته سران مجاهدین وطالب که از دفتر رییس دستگاه جاسوسی آی اس آی پاکستان تا سفارت انگلیس هم تا امروز در پاکستان بشکل تونل باغ بالا موجود است که دوراز چشم مردم وجهان ارتباط دستگاه جاسوسی پاکستان رابا انگلیس که آی اس آی را به یک ژاندارم منطقه تبدیل کردند همین تونل قایم می سازد وشاید در دیگر ممالک مستعمرۀ انگلیس بشکل این تونل های ارتباطی وجود داشته باشد که رهبران جهادی ورهبران طالبی با افتخار ازرفت وآمد خود در بین تونل سفارت انگلیس ودستگاه جاسوسی پاکستان یاد می کنند من که با هیچ حزب ودارودسته وتنظیم چپ وراست ومدیا وسایت تعهد نداشته ام وندارم ودرپشت دو مفکوره متضاد چپ وراست بخود سنگر جورنکرده ام  ودوکونی که در یک زین جای ندارد به زعم خود با خیال باطل ابن الوقتی نه گفته ام که جا دارد من این نوشته هارا بشکل موخذ به مورخین با وجدان که غرق درزبان پرستی وقوم پرستی نشده اند با مسوولیت وجدانی خود می دهم وتا صد فیصد سر حرفهای خود باور نداشته باشم نوشته نمی کنم ومسوولیت نوشته خودرا خودم دارم نه سایت ومدیر مسوولیکه نوشته های مرا به نشر می سپارند ومستعار نویسان بی هویت که در سایت های بی وجدان برای خود سنگرهای مستحکم قلمی ساخته اند می توانند نوشته های مرا به نقد بکشند من به نویسنده مستعار نوییس بی هویت اوباش کاری ندارم ولی سایتیکه نوشته مستعار نویس بی وجدان را بنشر سپرده تا صفحه سایت بسته نشود از نیش قلم من خلاصی ندارد

 

 


بالا
 
بازگشت