حکمت الله همت

دلتنگی های امروزم:

 

اینبار میخواهم از دل تنگی های زندگی و از نا بسامانی های زندگی و روزگاری که در آن به اساس جبر زمانه نفس میکشم و زندگی میکنم کمی برایتان بگویم:

 

نمیدانم ابتدا از کجا و با چه بهانه ای سر حرف را باز کنم از چه بگویم ؟ازکجا بگویم و از همه مهمتر برای کی و از کی بگویم ؟ دلم از نامهربانی های بعضی ها گرفته ، دلم ازبی تفاوتی ها و از سر کار گذاشتن بعضی ها گرفته ، دلم از خودم و از تنهایی و از پاکی و صداقتم گرفته، دلم از آدم های بدون هدف و بی سرنوشت گرفته ، دلم از حرکت آدم هایی که به سمت و سوی نامعلومی در حرکت اند گرفته، دلم از آدم های بی خاصیت و آدم های استفاده جو گرفته،دلم از جو نامساعد تنفس کشیدن در این شهر خفقان آور گرفته ، دلم  از این کوچه های بی عبورو خسته کننده گرفته ، دلم از نشستن در کنار دوستان بی معرفت وا بن الوقت گرفته ، دلم از صداهای دل خراش موسیقی تالار های بی روح و دوکان های پر بوی گرفته ، دلم از تنهایی شب و تاریکی شب های بدون صدا گرفته ، دلم از قلب های  پر تپش اما بدون عشق گرفته ، دلم از عاشق های بدون معشوق گرفته ، دلم از شهر بدون شهروند گرفته دلم از نان خوردن بدون دستر خوان گرفته ، دلم از کودکان خیابانی بدون سر نوشت گرفته ، دلم از دوست داشتن های دروغی گرفته ، دلم از آدم های پر مدعا اما تو خالی گرفته ، دلم از آسمان بدون ستاره هرات گرفته ، دلم از غروب دل تنگ و خفه کننده هرات گرفته ، دلم از گناه های نا بخشودنی ام گرفته ، دلم از رسم کشنده بی وفایی دنیا گرفته ، دلم از بغض ناشکسته ام گرفته ، دلم از بهار بی جنب وجوش هرات گرفته ، دلم ازبعضی پولیس های بی احترام وبی ادب گرفته، دلم از غریبه های ساکن در این شهر گرفته ، دلم از پوشیدن لباس های خوش فرم کشور های بیگانه گرفته ، دلم از موتر ساخت جرمنی که سواری اش میکنم گرفته ، دلم از نا خبری فرشته های آسمان گرفته ، دلم ازشب های بی ستاره گرفته ، دلم از سر های بی مغز روی تنه های تنومند گرفته ، دلم از بلندی نرخ و نوا گرفته ، دلم از شهر بدون آرامش و امنیت گرفته ، دلم از تلویزیون های خرافاتی و بدون هدف گرفته ، دلم از تلویزیون ملی هرات تلویزیون والی هرات گرفته ، دلم از باد های 120 روزه هرات گرفته ، دلم از مردن بدون زمان گرفته ، دلم از عالمان بدون عمل گرفته ، دلم از چشم به هم چشمی های مردم هرات گرفته ، دلم از نرخ تالار های بدون نما گرفته ، دلم از مکاتب خصوصی تجارتی گرفته ، دلم از شفاخانه های خصوصی تجارتی بدون داکتر متخصص گرفته ، دلم ازعروسی های مجلل اما زورکی گرفته ، دلم از شعار دادن مسئولین ادارات دولتی گرفته ، دلم از کاغذ پرانی های ادارات دولتی گرفته ، دلم از دفتر خاطرات سفید زندگیم گرفته ، دلم از ختم های قرآن به ظاهر براه خدا گرفته ، دلم از جاده های بند انداخته و سنگ انداخته توسط پی آر تی و آیساف گرفته ، دلم از نفس کشیدن در شهری که همه چیزش به فرمان نیروهای خارجی است گرفته ، دلم از وعده های پوچ و دروغین حامد کرزی گرفته ، دلم از میز گرد های بی فایده تلویزیون های خصوصی گرفته ، دلم از کتاب های با محتوای تکراری گرفته ، دلم از مارکیت های بدون پارکینگ گرفته ، دلم ازشرکت های مخابراتی افغان بیسیم ، روشن ، اتصالات و اریبا که پول مردم افغانستان را چور و چپاول میکنند گرفته ، دلم از بدعت های ناپسند جامعه امروزی افغانی گرفته ، دلم از پخش سریال های بی محتوای تولسی و دولهن گرفته ، دلم از قضاوت ناعادلانه و پول پرستانه قاضی های رشوت خور گرفته،دلم از رئیس ریاست های خریداری شده گرفته ، دلم از قوم و قوم گرایی گرفته ، دلم از مذهب و مذهب گرایی گرفته ، دلم از نبود فرهنگ تحمل در جامعه گرفته ، دلم از نویسنده های مقلد گرفته ، دلم از دموکراسی وارداتی گرفته ، دلم از موتر های سبز رنگ تیز رفتار بنام رنجر گرفته ، دلم از بی توجهی دریوران موترها به چراغ های ترافیکی گرفته ، دلم از صحبت زیر میزی در ادارات گرفته ، دلم از نماینده های کمیشن کار پارلمان گرفته، دلم از نماینده های بی صلاحیت شورای ولایتی گرفته ، دلم از پایتخت شلوغ و پر آشغال گرفته ، دلم از انتظار کشیدن به خاطر پرواز درترمینال میدان های هوایی کابل و هرات گرفته ، دلم از وقت نشناسی خیلی ها گرفته ، دلم از موبایل عامل فساد اخلاقی در بین پسر ها و دختر ها در جامعه امروزی افغانی گرفته ، دلم از بی جنبه بودن بعضی گرفته ، دلم از انتخابات پر تقلب گرفته ، دلم از روز نامه های بی روح و بی موضوع هرات گرفته ، دلم از رشته خبرنگاری که امروزه بچه بازی شده گرفته ، دلم از تابلو های رنگارنگ اما بی محتوای هرات و کابل گرفته ، دلم از جمعه های بی برنامه گرفته، دلم از تفریح های نا سالم جوانان گرفته .

این دلتنگی های من و تو و................... تمام شدنی نیست هرچه بگم بازم کم است و بلاخره دلم ازاین دنیای فانی گرفته ، خدایا مرهمی برای این دلتنگی هایم بیافرین !

نگارنده : حکمت الله همت هرات       

 


بالا
 
بازگشت