خوشه چین

 

کاندید«عیاران»

 

منحیث تحفه ای با ارزش به مادروطن پیشکش میگردد

 

بلی! جریان مبارزه به ما نند آب روان  کثافتها را ته نشین میسازد خود میرود. این جریان رونده و پوینده جنبش عیاران، مبتکر، مشت زن، خلاق، متخصص کارآگاه بیرون آمده از حوادث نا هنجار نه چندان دورکشورما در مبارزه و پیکار، دارد که درموجودیت انسانهای صادق و باوجدان برای حل معضلات کنونی افغا نستان که متأثر از جنگ سرد است ابتکارعمل را به دست گیرد.

 

عیاران دلاور، رزمندگان همــــــدیار

شما ای افتخارسرزمین پهنــــاور پار

شما هستید که

 می جنبید قد راست می کنید

خدمت گارخلق

ملت هرچه که خواست میکنـــید

ملت روح پژمرده ما

 خوار وا بتردرگـــــیر ذلت است

روح تــــان

 باردیـــگر جان ده بــــه مـــلت است

آفرین برشما

 افتخار آفرینان ملــــــتی ســـــــــترگ  
درود برشما

 فرزندان دلاور،این ملـــــتی بزرگ

استبدادها

 آمــــدند ورفتـــــــــند ومیــــــرونـــد
این ملـــت

ملت افغـــــــــان است که مـــــی مــــــاند!

خون مردم

 به جوش آمده، ضد نوکربوش آمده

گــــفت

هر کــــه برمــــــا شــــد بنیـــــاد ش برفنــــــا شد
چه افتخاری

 بالاتـــــر از فــــدا شدن برای ملتــی
به پایداری

پایداری تـــزلــزل نا پذیـــــــر عــــــیار افغان؟

شدند
خوارشـــــدند و زبــــــون شدند آنانـــــــــــــکه

مقابله

مقابلــــــه با چنــــــین ملـــــتی کــــــــــــــردند!

قرنها

به حقانیت این ملــت گواهـــــــــــی میدهد
قرنها

به پستی ودناعت دشمنانش گواهی میدهد!
ای کاش

 وطـــــن فروشان هــــــــم به خود آیند!
  واز

کارنــــامه های این ملت درس شرف بیاموزند
و از

جانبازی وفدا کاری های این ملت درس آزادگی!

کاندیدان جنبش عیاران، این تحفه ای مادر وطن درهرمحفل، از طریق رادیو اخبار و مناظره تلویزیونی خواهد گفت: کشورعزیزما  افغا نستان دریک بحران عمیق سیاسی نظامی و اقتصادی،دراثرسیاست های تجاوز کارانه کشورهای بی رحم فرورفته است. ملت افغا ن در سراسر جهان تحقیر خوارابتر، پریشان است.در ایران، درپاکستان، دریونان،درهالند، خلاصه درسراسر جهان تحقیر توهین بی عزت و بی حیثیت میشوند. سرنوشت افغان درتمامی دنیا حتی در انتخابات پارلمانی مورد معامله قرار میگیرد.

 برای نجات کشوراز بمبست کنونی راه های گوناگونی وجودداردکه باید دردستورکار یومیه دگراندیشان شریف ونجیب کشورقرارگیرد.ازجمله راهای که میتواند کشور را از بمبست کنونی نجات دهد. این است که جنبش عیاران حل مسئله را از طریق ایجاد جنبش همگانی سراسری ملی ارزیابی نموده ومی پندارد که تحقق این ارمان درپذیرش ایدیه های نو وتحول پذیری درچوکات جنبش همگانی سراسری ملی،درریخت وبافت جنبش(( ریخت ازشمال به جنوب وبافت از شرق به غرب کشور)) برای نجات کشورازبحران موجود خیلی ها مفید واقع میگردد.

  به رسمیت شناختن حق فعا لیت گرایشهای فکری بربنیاد دیدگاها واهداف  عام وآزادی بیان اعضای جنبش سراسری ملی در داخل وخارج ازتشکیلات راه را برای موجودیت تنوع فکری ووحدت عمل ضروری میداند. اینجا است که نیروهای شامل درجنبش همگانی سراسری ملی به دورخواست همگانی قاطبه ملت عمل مینمایند.      

 جنبش عیاران برهمزيستى گرايشهاى فکرى وسياسى مختلف دراشکال گوناگون ازجمله درتشکل قانونى فراکسيون به جاى طرد وانشعاب تکيه مینمايد.

خردانسانی بیان میداردکه جهان متعرض خون خوار مردم ما را از لحاظ ذهنی خلع سلاح ساخته اند. به شکلی از اشکال  این مردم بی دفاع یکی علیه دیگر دست به گریبان اند. ازین خاطر است که نا خود آگاه  درقضای گذشته وموجود افغا نستان، ازملای مسجد، شروع،تابه مسؤل درمسال،کلیسا، ((ماسکاو، پیکنگ،واشنگتن،بروکسل)) همه یکسان درگناه شریک میباشند.

اگراین طرف ازموا ضع دولت زد و بندی کرد؟ آن طرف با پول آی ا س آی، وخیرات و صدقه شیخهای عرب زدند کشتند ، راه گیری ها کرد از موترپائین کرد ازخانه ها کشید ند وکشتند وترورکرد .

وطن سوخت دودش به آسمانها با لا شد

عیاری که کی جی بی نشد،سی آی ای،هم نمیشود

استفاده ازموقف عیاران درخدمت استخبارات بیگانه قرارگرفتن بیان پستی ودناعت است.

 

یاران دوست داشتنی ووطن داران با وجدان،شریف ونجیب وحق پاس آب ونمک شناس، ملت عیارپرورقدردان ، با ناموس افغانستان!

  به شما بهترمعلوم است که عده ازوطن دوستان ووطن پرستان با درک عمیق ا زماهیت انسان وزنده گی انسان درمسیرار تقائی وآبادانی کشورخویش،در سطح ملی و بین ا لملی دوستان وآشنا یان را برای خود انتخاب نمودند تا باشد درمبارزه مشترک دوش به دوش هم، برادروار، روی خط  که خود ریخته بودند به مبارزه مشترک خود ادامه دهند تا باشد درکاروان ارتقائی به سوی جامعه مرفه و آبادان از دیگران عقب نمانیم. این همکاری مشترک تا به آنجا ((صحیح وغلط))  پیش رفت که حزب دموکراتیک خلق افغانستان را((قبل ازوقت)) درسطح حاکم برسرنوشت ملت رسانید. یک ارمان انسانی بود. ارمانی که باید تا به پایانش میرسید.(( درختی که میوه اش خام چیده شود این درخت به سالهای آینده ثمرخوب نمیدهد)) بدبختانه که افتان وخیزان به منزل نا رسیده درنیمه راه سقوت کرد. تفسیر اضافی درینجا گنجایش ندارد. 

درختی که ار ریشه چپه شود طبعاً شاخهایش هم چپه میشوند ومیشکنند.بعد ازشکست وسقوط اتحاد شوروی سابق،دولت متما یل به اتحاد شوری سابق ومتحدین سیاسی اش هم تکیه گاه وحمایه گرخودرا ازدست داد ند سیرقهقرائی ونزولی خودرا پیمودند. کبوتر صلح درفضای نیلگون کشوربه پروازآمده بود ذریعه تفنگ، تفنگی که درآن  مرمی سرمایه پرشده بود شکارشد.ذریعه آی اس آی به پروگرام مصالحه ملی که ملل متحدخواهانش بودوبعضاًعناصرداخلی ما،چپ وراست خیانت شد. 

بعدازکنفرانس بن زیرچطرسیاستهای نیوگلوبالیزم،احزاب،سازمانها،گروه ها حلقات ازبدنه خانواده جنبش چپ پابه عرصه وجودگذاشتند.طوریکه اکثریت آنهاهنوزناف شان((شپرزی وار)) ازناف مادربریده نشده است.

  تنها جنبش عیاران است که ناف را از ماجرا جوئی ها بریده است می پندارد که تاریخ میگوید محاسبه زمان درحافظه من ثبت است.

هرمرحله به گونه ریزش قطره باران پوقانه را درحالت شنا درسطح بحرمی آفریند وحباب میترکد.

شخصیتها به گونهءهمان قطرات باران اند که پوقانه وارآفریده میشوند لحظه آب به استقبالش می خندد میترکند وبعد جزبحرمیشوند.

با خبرباشید که فابریکه دار برای ساختار«زب وطن» تنها آن مهره ها وپرزه ها را ساخته بود. زمانیکه ماشین را فلج  ساختند، برای ترمیم این ماشین همه به دنبال این پرزه سرگردان اند.  مستری این زمان میگوید که برای ترمیم این ماشین درتحویل خانه حوادث پرزه دیگری نیست که دوباره ترمیم شود.

باخبرباشیدکه ازاطاق کنگره همان آهنگهای بالامیشود که شنیده بودیم،آهنگهای که قالب را شکستاند.

 کیفیت ظرف است.همه ظرف ها یکی نیستند. ظرف هائی هستند که جای چندانی درآنها نمانده است. ظرف هائی هستند که هرمحتوای تازه ای را پس می زنند. ظرف های پاک تردرمیان آلوده ترهستند.

خشت نوازقالب دیگر

 

شعور نا خود آگاه انسان متعهد بی خبر آنکه بداند اورا وا میدارد که بگوید اگر نتوانستیم آن تجربه دیگران برای انکشاف و پیشرف تکرارکنیم، ضرور نیست که باهم مشت به یخن شویم. پنداشته میشود که درکارخویش نو آوری نمائیم ، اگر این کاپی و قالب جورنیامد درجستجوی کاپی ویا قالب دیگری رو به راه شد. با حفظ این آگاهی که کشور ما در زیربار(( تفرقه بیانداز حکومت کن)) هرگز نتوانست ازسرمایه معنوی ارباب خرد، استفاده لازم نماید. تا بتواند بدینوسیله توده های ملیونی خزیده به زمین را درحرکت بیاورد.

 نویسنده ایرانی مینویسد که "تازه" ترین نظریه درباره توسعه در ایران از آشنائی با یک نویسنده ژاپنی بر سر زبان ها افتاده است. فتوای نویسنده جاپانی برین بود که اروپای مدرن را در ظرف جاپان سنتی ریخت.اکنون بحثی که ازصد وبیست سه سالی پیش در ایران درگرفته است درجامه ای تازه بازسربلند میکند. پس از اینهمه دهه های تجدد ناقص، کتاب نویسنده ژاپنی مانند مکاشفه ای به یاری سرگشتگان معمای ناگشوده تجدد در ایران می آید. چه فرمولی از این ساده تر و فریبنده تر! همین بس که تجدد را در ظرف ایرانی بریزیم. دیگرنه کشاکشی با سنتگرایان خواهد ماند نه نا کامی درکمین هرگام به پیش. ریختن تجدد درظرف ایرانی تازه ترین ریسمانی است که به سوی بومیگرائی خود فتوی تردیدی نمی توان کرد. بجز جامعه های معینی دراروپای باختری، تجدد همه جا وارداتی بوده است. (در امریکای شمالی نه تنها تجدد بلکه خود جمعیت تجدد یابنده نیز وارداتی بود). تجدد به ناچار در ظرفی که هست ریخته می شود. مسئله ای که در این ساده انگاری ها فراموش می کنند. آن نویسنده ژاپنی فتوای خود را در باره ایران عصر ناصری نمی داد که ازهمان زمان ذهن تجدد خواهانش به نمونه ژاپن مشغول بود. با اینهمه (ازطرفه های کارکرد ذهن ما) هیچ کس تا زمان های بعد نیز به این اندیشه نیفتاد که از قیاس ساده که پایه اصلی منطق بیشتر ایرانیان است فرا تر رود و آن ژاپن مثالی را بشناسد؛ از آن کمتر به تفاوت هایش با جامعه ایرانی ــ که از تفاوت گذشته، به تضاد رسیده است ــ بنگرد.
ژاپنی که اروپا را از دهه هفتم سده نوزدهم در خود ریخت از دویست و شصت سال نظام "شگونی" بدر می آمد. در پگاه سده هفدهم یک جنگسالار ژاپنی که لقب "توکوگاوا" داشت توانست سراسر مجمع الجزایر را زیر فرمان آورد. جانشینان او همه به همان عنوان توکوگاوا، در مقام شگون (سپهسالار و فرمانروای فئودال) به نام امپراتور خدایگونه که دو هزار سال نسل پس از نسل پادشاهی می کرد و نسبش به آسمان می رسید کشور را چنان تنگ اداره می کردند که نه یک بیگانه و اندیشه غربی به آن راه داشت، (به استثنای بازرگانی محدودی با هلند از تنها یک بندر، ناگازاکی) نه کمترین جزئیات از کنترل آن بیرون بود. سراسر کشور را سیاهه و آماربرداری کرده بودند. يک نظام آموزشی کارآمد برای نیاز های اداری و اقتصادی چنان جامعه ای "کادر" ها را می پروراند و طبقه جنگاور سامورائی امنیتی بی مانند را در سرزمین های آن روزگار جهان برقرار می داشت. ژاپن ثروتمند نبود ولی مردمان درسایه امنیت و دستگاه اداری کارآمد با استاندارد های زمان دربینوائی به سرنمی بردند.
به زبان دیگر جامعه ژاپنی هنگامی که خواست تکان زلزله وارش را به خود بدهد اسباب اداری وسیاسی وحتی آموزشی لازم را برای تجدد وارداتی می داشت. (سامورائی ها تقریبا بلافاصله به دیوانسالاران و کارآفرینان و آموزشگران تبدیل شدند). حکومت می توانست بی دشواری زیاد دست به دگرگونی های پردامنه بزند (واپسین تاخت و تاز یک فئودال سرکش به آسانی در رگبار سلاح های آتشین اروپائی به خاک افتاد.) آئین شینتو نه گرفتاری بنیادی با هرچه مدرنیته و نوسازندگی داشت ونه روحانیانی که سیاست شان عین دیانت شان باشد.
تفاوت اصلی دیگر در چگونگی واردات بود که از آن بهتر نمی شد آرزو کرد. ناگزیری رفتن به راه های باختر زمین از دو "بازدید" یک اسکادران ناوگان دریابان "پری" امریکائی از بندر "ادو" بر ژاپانیان آشکار شد. او بی شلیک یک گلوله، بیشترینه ای که برحکومت محلی تحمیل کرد یک پیمان دوستی، و تعهد ژاپن به کمک به توفانزدگان امریکائی بود. از آن پس نیز تا خود ژاپنیان به لشگرکشی نیفتادند با هیچ زوری روبرو نشدند. هیچ تحمیل و تحقیر جدی در آن فرایند نمی شد یافت که پسزنش یا حتی سرزنشی را درجامعه برانگیزد. جهانی افگنده درگرداب های تجربه ی ایرانی، نه تنها ایرانی بلکه
ریختن تجدد در ظرف ژاپن با چنان تقلید ازخود بی خودی آغاز شد که ما در ایران به گردش هم نرسیدیم. دستگاه حکومتی که اسبابش را داشت هزاران تن را به هرگوشه جهان غرب فرستاد تاآموزش ببینند ِیا نسخه برداری کنند. نظام آموزشی، سازمان اداری، قوانین مدنی و بازرگانی، سازماندهی نیروهای زمینی ودریائی عینا از بهترین نمونه های اروپائی گرفته شد. ساختمان آکادمی دریائی ژاپن گویا ترین نمونه روحیه نخستین دهه هاست. حتی آجر های سرخ ساختمان آکادمی دریائی بریتانیا را وارد کردند که با اصل کمترین تفاوتی نداشته باشد. در این شیفتگی احتمالا انگیزه دیگری هم درکار بود. امپراتور می جی می خواست جامعه سنتی را با سخت ترین تکان ها از بی حرکتی سده ها بدرآورد.
ولی در کنار این تقلید میمون وار، رفتن به ژرفای فرهنگ اروپائی هم بود که بازما به گردش نرسیدیم. درهمان چند دهه نخستین، هزاران کتاب اروپائی درهمه رشته ها به ژاپنی ترجمه شد و آموزشگاه ها و دانشگاه هائی که پیوسته چشم به سرمشق های اروپائی خود داشتند سرمایه بزرگ انسانی تجدد را پرورش دادند. با اینهمه ژاپن تا نیمه های سده بیست اساسا سرزمین بسته کاری (مونتاژ) بود ــ همان که منتقدان نادان صنعتی شدن ایران سرکوفتش را می زنند. پس از یک دوران طولانی واردات تکنولوژی بود که سیاست های خردمندانه ژاپن میوه هایش را داد. امروز آن کشور در ثبت اختراعات جایگاه دوم را پس از امریکا دارد.
ما اگر نتوانستیم تجربه ژاپن را تکرار کنیم از این بود که اتفاقا تجدد را در ظرف ایرانی ریختیم ــ در کشوری که کمرش در زیر بار جغرافیا وتاریخ نامناسب 1400 ساله خم شده بود و گسست های پیاپی از سده هفتم تا بیستم هرگز نگذاشت سرمایه مادی ومعنوی لازم برای اززمین کندن جامعه انباشته شود. جامعه ای ازهم گسیخته، اسیر یک فولکلور مذهبی ضد پیشرفت و روحانیتی نیرومند و دنیادار، بی هیچ یک از اسباب و آمادگی های نمونه های کامیاب تجدد، خواست خودش بماند و دیگر هم بشود. اکنون پس از تجربه چهار نسل ایرانیان، زمان ریختن تجدد در ظرف ارزش های اصیل و سنت های مقدس و قالب های ذهنی عوامانه نیست. دیگر هرکس بخواهد میتواند ببیند که ظرف با محتوی چها میکند. دیگر دوران تقلید ما، حتی از ژاپن، گذشته است. می باید به ژرفای مسئله رفت که طبیعت واپسماندگی و پویائی است. می باید به ظرف نیز پرداخت. بیش از صد سال ایرانیان کوشیدند ساختمانی نو با مصالح کهنه بسازند ــ خشت نو از قالب های کهن ــ و امروز در اینجائیم که بد ترین های خود را نگه داشته ایم و با پاره ای بد ترین های وارداتی تکمیل کرده ایم. ما لازم نیست "قالب این خشت را به آتش افکنیم." آن قالب را می توان به موزه یا محراب سپرد. ولی اگربه آنجا رسیده ایم که تجدد را، نه در این ظرف آلوده و لگد خورده روزگاران می خواهیم، می باید "خشت نو از قالب دیگر بزنیم."

  این حلقات احزاب وگروه های تازه شکل گرفته،  اینجا و آنجا به تما شای گلهای بهاری می نشینند ماند بلبل هزار داستان، ترانه خوانی میکنند. قصه ازتبرپشمی و کنده آهنی به زبان می آورند. میخواهند که به همرای تبر پشمی کنده آهنی را توته و پرچه نمایند.درک نکرده اند که با تبرپشمی نمیشود کند ه آهنی را به توته ها تقسیم ببری بلکه کنده آهنی را کوره «کاوه» درکارا ست که ذوبش کند.اراده با لفعل وبا لقوه مردم آزاده است که دشمن را زولانه کنان به داد گاه مردم می برد .

 بخاطری که متجاوز از ایجاد تفرقه با نداز حکومت کن (( پشتون وتاجک..... وغیره)) بربنیاد پرداخت رشوت به طرفهای درگیر اسپ خودرا درسرزمین آبائی ما تند میتازاند.

  همه ما کلمه یارعزیز مهربان را به زبان می آوریم،این جمله را بعضی اوقات گفته ایم بیائید که اندیوالی کنیم،اندیوالی به معنی همدیواری ویا همد یاری است. یاری، شانه به شانه پی کاری رفتن وازماجرا خودرا نجات دادن است. واندیوالی،همدیواری همدیاری بیانگر روزهای دشوار است که همه را به سوی دوستیها میکشاند.مردم شریف و با وجدان کشورما دشوارترین روزها را پشت سرگذشتانده است.هنوزهم این ملت بیچاره درخون وآتش غلط میزند. 

کیها مسبب این خون ریزیها شده اند ومیشوند.؟؟

جنایت کاران وفاجعه آفرینان مسلکی که درپشت وپناه اختلاف زبان، سمت پناه گرفته اند.زمینه های کُشت وکُشتار توده هارا آماده میگردانند مگرمیان خود هم سیال و شریک میشوند.

 این کلمه را هم درقسمت امانت داری شنیده ایم که گفته اند امانت را خاک خیانت نمی کند.ولی این دولت مداران ما از دیروز گرفته تا به امروز ازخیانت کردن درحق خاک وطن زندگی پرزرق و برق را به خود ساخته اند.

 کاندیدان عیارا خواهند گفت که

بلی عیاران به اشتباه نمیگیرندکه یگان پارا نعل ببندندوبه یگان سرکلاه بمانند.

این وظیفه اشغال گران است که سررا به جای پا وپارا بجای سربه نفع خویش به معامله میگیرند.

 نگارنده با حفظ اینکه توان به کرسی شاندن اهداف انسانی رادارم ودرسازمان دهی با حفظ تفکیک اندیشه ای ((عناصرمربوط به طبقات)) درسازماندهی پل پای اسا تید خویش را دنبال نموده. میگوییم که جنبش عیاران کاندیدان خودراازفلتردیدگاه خویش بیرون آورده است این کاندیدان هنوزازخودبی خبراند که ازجمع شخصیتهای بانفوذ دانشمند مدبر، متعقل هوشیار، دارای سابقه نیکو، دوراندیش باوسعت دید 180درجه،جسور باوجدان انسان اید یال نشانی شده اند.

  مادروطن حین تسلیمی این تحفه ای با ارزش نگاهی می اندازد به گذشته وافتخار خواهد کردکه«کاوه آهنگرم»وعیاران دیگرم((1،2،3،4))باردیگربه دنیا آمده اند. کاوه ثانی اقراربه زبان می آورد وتصدیق به دل بنده گی خودرا به دربار خدای بی نیاز به اثبات میرساند که بگوید ای خدا لا یزال تومرا به صفت انسان آفریدی که دررفتاروکردارخودماهیت انسانی را به معرفی بگیرم، زیرعنوان ارزشهای اسلامی وانسانی باخلقهای ضعیف وناتوان بگونه درنده خوترین حیوان وحشی قرن پیش آمدنکنم.  

کاندید عیاران خطاب به مردم سخن میراند که آدمی زاده ام به سطح انسان رشد کرده ام خدمت به انسان یکی از وجایب اخلاقی من است.صداقت،راستکاری ،امانت داری و پاسداری ازناموس وطن را ازعیاران تاریخ گذشته به ارث آورده ایم جزء فرهنگ پذیرفته شده جامعه افغا نی است. خاک وطن میراث پدری ما است. اگر شاهان مستبد خون خوار به خاک خیانت کردند.عیاران آزادی را واپس گرفتند، هوتل وکافی ودستگاه هیروئین سازی بیگانه را مسترد کردند.

خدمت به انسان زحمت کش استعداد خداداد است که برای عیاران بخشش شده است. عیاران درنقش حاکم مستبد صدا نمی زندکه ازمن اطاعت نمائید.

کاندیدعیاران شعارمیدهد که من به اطاعت ازمردم خودبا برنامه حضوریافته ام

 برنامه که تجلی دهنده خواست ها ونیازهای عام مردم درسطح ملی و بین ا لملی است.

خصلت ارتجا ع است چنین بیان میدارد:ازتپه های خاکی دارای کثافت وچتلی باران جوی های کثافت راجاری میسازد.

چنین نظام برای حیات سیاسی کشور کا ملاً خطر ناک است.

رئیس جمهور خائن به ملت همه جنایت کاران وشارلتانها وخا ئنان را منحیث پایه حمایتی خویش درپهلوی خود مینشاند.

خصلت ارتقائی چنین است: از کوه های دارای جنگلات وتپه های سبز وخرم وکوه ها ی دارای مواد معدنی ومنرالها بارانها آب های پاک وصاف را درجویها وچشمه ها جاری میسازد.

 چنین یک نظام سیاسی برای حیات سیاسی کشور کاملاً ضروری است.

 رئیس جمهورمؤمن به ملت برای حفاظت امانت ملت((جغرافیای سیاسی)) با اطاعت ازقانون اساسی کشور قانون اساسی که در آن اراده ملت تسجیل شده باشد. به حیث انسان با وجدان منزه ازهمه کثافت ها درانتخاب مهره ها ازقدمه های با لا الی پائین میخواهد که بالای کیفیتها با ندیشد تارفیق دوست وعضو خانواده. میخواهد که کشور را به حیث شیک پوش به معرفی بگیرد. شیک پوش در اینجا به معنی معرف فرهنگ کا ملاً بلند با لای انسانی.

دراخیرشعارمیدهدبه امیدآن روزی که افتخارخدمت گذاری به مردم خودراکسب نمایم.

 

 


بالا
 
بازگشت