خوشه چین

 

 

نـقش تعلیــــم وتربیــــه

 درآمــــوزش سیــاسـی

 

 

 

قسمت سوم:

این شیوه یکی ازاستراتیژی جنبش عیاران است و به این امر اعتقاد دارند که حل معمای قرنها جنگ وخونریزی ازراه تعلیم وتربیت سالم سیاسی بدست می آید.       

«عیاران» با هویت کاملاً انسانی درمیدان دفاع ازناموس وحیثیت مادر وطن، به مانند آفتاب روشن درفضای آبی کشورما ازپنجهزار قبل بدینسو درخشیده اند.ونام پهلوان های میدان رزم و پیکار را ازلحاظ نیروی فزیکی ازان خود ساخته اند. امروزه روز درعرصه زنده گی سیاست را به تعریف میگیرند ومیگویند که نیروی تفکرعاقلانه فردی، ضرب درخرد جمعی  مساوی میشود به پوتانشیل بازدارنده. 

عیاران میخواهند این پو تا نشیل بازدارنده را درمبارزه به کرکتر خود مبدل نمایند.

بدینحساب ضرور پنداشته میشود که زمین سیاسی افغا نستان را از گیاهای هرزه پا ک کاری کرد. درماه جوزا سه چهاربار از چپ و راست شخم زد،در اطرافش مانع ایجاد کرد که ازورود آب جلو گیری شود تاکه گیاه هرزه ازریشه خشک گردد. بعداً درآن ازحاصل خرمن خوشه ها تخم اصلاح شده کشت شود. 

ریشه سیاست: تسخیرکردن ورام کردن وتحت اداره درآوردن به نفع انسان است. جهان سرمایه درقسمت کشورهای آسیایی و افریقایی ازریشه سیاست به نفع خو دشان کار میگیرند.برای تطبیق اهداف شان  سیاست را این طور تعریف میکنند. میگویند که((خط مشی )) اصول وقواعد ورهنما برای عمل.ویا مبارزه برای کسب قدرت(( مسلحانه ویا غیر مسلحانه انتخابی، مشروع ویا غیر مشروع)) وحفاظت ازان است. 

 جهان سرمایه خلقهای کشورهای عقب افتاده را به حیث انسان نمی شناسند. حرام خوران ومردارخوران شان را به عناوین مختلف(( اجاره میگیرند)) ذریعه آنها خلقهای شانرا می کشند، سرمایه های مادی و معنوی شان را می بلعند بعد ازان که اجاره دارکارش خلاص شد.خودش را می کشند.

 به عقیده نگارنده آموزش علی الخصوص آموزش سیاسی ازبدوتولد الی مرگ همراه انسان است.خوشا به حال کسی که آموزش رابه خصلت خود مبدل کرده است.آموزش تا به آن مرحله پیش برده شود که به درک نا خود آگاه انسان مبدل گردد.هیچ انسان مادرزاد بالباس کلاه و لنگی وچپن تولدنیافته است. بلکه این خود انسانها هستند که هنرزنده گی کردن را آموختند.طبعیت پیرامون زنده گی را تسخیر ورام کردند.گاورا برای قلبه کردن رام کردند، اسپ را برای سواری رام کردند  خررا برای باربری،ایجاد گری کردند قلبه ووسایل دهقانی را تیار وبه یک سیستم دایم الفعال مبدلش کردند تا که ازان در زنده گی نفع ببرند. تسخیر دریاهای غوربند وپنجشیر به نهرهای ساحه مرکزی پروان از پل متک الی قسمتهای قره باغ وبگرام کا پیسااز ساحه شیخان خیل الی شوخی، نوع از برنامه اقصاد سیاسی بوده است احتما لاً در دوره های بگرام شاهان و یا قبل ازان صورت گرفته باشد.  

 دعوی تاریخ دانان کشور بجایش محفوظ است که بر معلومات خواننده گان عزیز به نشر بسپارند.

  اما حاکمیت های استبدادی و سیاست بازان کشورما ازسیاست وسیله ساخته بودند برای سرکوب آگاهان امور.فعلاً این روحیه هنوز وجود دارد. این سرکوپ شده گان آزاد اندیش ومبارزین سربه کف را برایشان مینویسیم این طور:

گرت كسي بپرســــــتد ملامتــش نكنم من

تو هم در آينه بنگر كه خويشتن بپرستي

                                                                سعدي

بلی! جنبش عیاران دشمنی با کسی ندارد دشمن هرکس عمل خود ش میباشد اگرمجرم فرد است ویا اگرمجرم نظام است ویا اگر مجرم کشور متجاوز است. درقضایای جاری وگذشته سیاسی کشورما حاکمیت ها باعث تباهی ملت شده اند. پالیسی سازان خا ئن به ملت بوده اند ومیباشند که بیگانگان را برای اشغال کشورما دعوت داده اند.     

حو صله، برده باری، گذشت صبروتحمل شکیبائی،عطا وبخشش،جوان مردی. آگاهی ازآزادی خردمندی،صداقت وفاداری، ایمان داری،امانت داری، باوقاروبا عزت، باشرف وبا حیثیت، دلسوزی همنوائی،همگرائی، انسان دوستی وطن دوستی، درمجموع کلمات ذکرشده که یکی پی دیگرردیف شده اند، به شان عیاران میزیبد.

جنبش عیاران به هموطنان عزیزخود وعده مید هد که وصیت نامه های دانشمندان را یکایک برمی شمارند میگویند که اگر ابن سینای بلخی هدایت میدهد برای تربیت بهتر یک طفل که برای فردا ی وطن یک شخصیت بزرگ وطنی ملی و بین ا لمللی میشود. در مورد شناخت یک معلم فرموده اند که دقت را از دست ندهید. شما باید نزد خویش این محاسبه را داشته باشید که سرنوشت این طفل معصوم را بدست چه کسی میسپارید. درس نامه ها ووصیت نامه های دانشمندان قرنها جنبش عیاران را میفهماند ومیگوید که حکومتها ودولت ها درافغا نستان هیچگاهی به اراده وخواست عامه مردم شکل نگرفته است.درین دیار درین سرزمین، سر زمینی که خدای توانا برای شان ارزان بخشیده بود.مهاجمان،با چوب وچماق،سپر تیروکمان، نیزه وسرنیزه، توپ وتانگ وتیاره، راکت وخون پاره، انواع سلاح مدهش خطرناک ودارای صداهای مهیب وحشت ناک توسط گرگک های داخلی خودمان این  نوکران گوش به فرمان اشغال گران سرزمین دوست داشتنی ما به کشتارخلقهای ازین سرزمین شتافته اند تا جای پای برای تداوم زندگی برای خویش معین نمایند ودارائیها وسرمایه های  این سرزمین را چوروچپاول کنند وبا خود ببرند. 

 پنجه چناردرلب حوض به معنی اجرای مراسم خوشیها وسوگواریها وبعضاً حل قضایای محلی است.

                                       مه راضی توراضی چه حاجت به قاضی

این مزدوران ((مزدوران یونیکال))

خیمه پولی تخنیک نمونه ازاشغال است به شیوه کهن 

 حاصل هرگونه گردهمائیها در زیر این خیمه شمشیری است بدست ارباب قدرت برای کشتار خلقهای زحمت کش ونخبگان کشور بعضاًتحلیل گران سیاسی کشورما درزیرسایه اشغال به مانند گاونشخوار میکنند نصیحت پدرانه مینمایند

من برایشان پیشنهاد مینمایم فکرتان باشد. 

 1- غمی آب نا رسیده را از شدیارامپریالیزم نخورید که کشته میشوید.  

  2- شبدررا ازکرد زمین دارکم بخوریدکه بادداردورنه میکفید.بارها دیده ایم که گاوگوسفنددرزمین شفتل زارکفیده اند.

دهقان بلد وتجربه کار زمین را که دارای گیای هرزه میباشد وازان حاصل درست گرفته نمیتواند، درماه جوزا برای سه مرتبه راسته و چپه اسپارمیزنند اطراف زمین را جرزده تا که آب از جوی به زمین جاری نشود، آفتاب ماه های جوزا وسرطان و اسدوسنبله گیاه هرزه را از بیخ خشک می کند.

غمی به مانند کبل ازاندک ترین رطوبت استفاده برده شکل للمی به نشوونما می آغازد. این نوع نبات که بنام غمی یاد میشود در نبود آب خصلت زهری پیدا مینماید زهری که تنها برای گاو مضراست. اگر گاو بی خبر از دست صاحبش خطا  شود ازین علف بخورد فوراً مرگ به سراغش می آید.

شبدر برای حیواناتیکه نشخوار می کنند خوردن زیادش خطر دارد. 

 بلی قیام مردم به سراغ جنایت کاران کشورروبه راه است. جلو سیلاب اشک یتیمان ، بیوه زنان ومظلومان کشوررا هیچ نیروی گرفته نمیتواند.

جنبش عیاران را عقیده برآن است که همین اکنون ابر اشغال، آسمان آزاده گان و آزاد اندیشان افغا نستان را پوشانیده است، غرورملی پا مال گشته است. باران بی عزتی، بی حرمتی، بی حیایی، دردشت ودره کوه کمرکشورمان باریده روان است،این باران کثیف آهسته آهسته به جوی های کثیف مبدل گشته است. احساس همدردی ،عطوفت، مهربانی ، مردانگی احترام متقابل ازسرزمین عیار پرورما رخت بسته است.باید که روح آزاده گی و آزاد منشی را درکالبد بی جان افغانستان تحت اشغال بیگانگان را دوباره پمپ نمود وخون را جاری ساخت تا باشد نسل های آینده ازتکرا رحوادث درامن بما نند.

              این جنبش عیارا ن است که باردیگرغرورملی می آفریند

  جنبش عیاران ازین به بعد دانه خوران را ازغیردانه خوران تفریق میسازد.پرنده که دانه خورددردام می افتد،موشی که قروت میخورد درتلک می افتد، سگ را تسمه برگردن خوابیده درلب بام زیبائی می بخشد.   گرگ آزاده را دشتها وصحراها، کوه وکمر، دره ووادی خانه اش بزرگ است.

 افراد شامل در سلک عیاران با استفاده ازاندرزها و نصیحت های دانشمندان این محاسبه را با خود دارند که بگویند. اگر آن زمان ایجاب میکرد که عیاران درمیدان رزم وپیکار ازخود رشادت نشان بدهند بلکه ضروربود که در دفاع ازناموس وطن به حیث پهلوانان زمانه ها جایگاه خاصی را برای خویش اختیارنمایند. صفات دیگری که داشتند این بود برای گرفتن معاش از دولت نیازی نداشتند هریک  با داشتن حرفه وپیشه حاصل دست رنج خودرا (( کاوه آهنگر،یعقوب لیث صفارمسگر،امیر حبیب الله کلکانی، انگورفروش)) بایاران خود یکجا نوش جان مینمودند، نه اینکه مسئولیت تأ مین امنیت محل زیست خودرا به عهده داشتند بلکه کلاه شان درنقش محافط ازقریه،گذر، کوچه حفاظت مینمود. عیاران برخاسته ازشرایط جنگ و نبرد طولانی،عیاران دوران ساینس و تکنا لوژی معاصروعصرکمپیوتر،میخواهند پهلوانی خودرا درعرصه سیاست ودپلو ماتیکی، درسطح ملی وبین المللی،ازلحاط تفکرواندیشه عالی انسانی، جایگا خاصی را برای خود اختصاص دهند. اندرزابن سنای بلخی را درقسمت آموزش و تربیت طفل سرمشق قرار داده به حساب می آورند که سپاریدن مسئولیت اداره کشوربه فردی به صفت رئیس جمهور،صدراعظم، وکیل وغیره وغیره دقیقاٌ قابل محاسبه است.                                          مسؤلیت پذیری ومسؤولیت سپردن در امررهبری واداره کشور ضرورت به آموزش تعلیم وتربیه سیاسی سالم  دارد.مدعیان مبارزه میان خوشبختی و بد بختی خلقهای کشورباید آموزش سیاسی را ازخود آغازنمایند پا به پای این خود آموزی نسل نورا به حیث انسانهای با وجدان خیرخواه انسان دوست، وطن دوست ووطن پرست تربیت نمایند.  

 این شیوه یکی ازاستراتیژی جنبش عیاران است و به این امر اعتقاد دارند که حل معمای قرنها جنگ وخونریزی ازراه تعلیم وتربیت سالم سیاسی بدست می آید.       

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت دوم

 اساتید وشاگردان دارالمعلمین کابل وپیوست به آن تخنیک ثانوی ولیسه زراعت درسالهای دوره جنب وجوش سیاسی وخیزش  انقلابی، زمان به سرعت روان است ،همانطوریکه گذشته تان تابنده بود،برای احیای دوباره جوشش سیاسی وخیزش رستاخیز ملی با داشتن تجارب غنی ازحوادث جانسوز چند دهه اخیر که هریک شما دوکتورای تجربه عملی سیاست واداره را به حیث انسانهای با وجدان دردست دارید جایگاه خویش را درچنبره جنبش عیاران تعین نمایید.

گفته آمدیم که خشت نوازقالب نوبزنیم این باردراین زمان با حفظ اندیشه های دوران سازطبقه کارگردرشرایط نوین سیاسی وضرورت های مبرم جامعه. اساس ومنبع پیش روی خویش  حول سیاست های خورد وبزرگ به سوی ارتقا وتعالی کشور ((منافع ملی وانسانی جایگاه بلند دارد)) وطن پرستی را محک قرارمیدهیم تا شعا رانترنا سیونالیزم. برخلاف گذشته اصول و مبانی مبارزه طوری تنظیم میگرددکه آموزش تنهاروی کار نامه های احزاب بیرونی وشخصیت های پیش تازانقلابی جهانی منحصرنبوده باشدکه شعاراتحادها و وحدت خواهانه انترناسیونا لیزم همه افتخارات ملی ما را لگدمال سازد ازنقش مبارزان آزادی بخش ملی وعیاران نامداردرطول تاریخ هیچ ذکری به میان نیاید، ضرورپنداشته میشودحلقات سیاسی علی ا لخصوص بخش تبلیغ وفرهنگ جنبش عیاران درجنب فعالیتها وبرنامه های کاری خودوطن دوستی ووطن پرستی را به طورعمده مد نظر داشته باشد.  هیأت تدریسی فاکولته طب را بر آن است که درگوشه  محل ازآ موزش تدریس اسکلیت انسان را با خود داشته باشند. تا درقسمت یادگیری اناتومی  بدن انسان ووظایف هرعضو بدن شاگردان به مشکل  مواجه  نگردند بخاطریکه درآینده طبیب میشوند مریضان را معالجه مینمایند وامراض را وقایه. 

بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم طرح نو در اندازیم

«خشت نوازقالب نوبزنیم»

خوشه چین با یاران تابوشکن مینویسد که آن چشم سفید امروز جرأت برآمدن درمیدان سیاست را ندارد این منم که با پشت دست دررویش میزنم بجا میشانمش میگویم که بنشین ازین بیشتر تکراراشتباه گناه نا بخشیدنی است.                                                                              درکشورباردیگرکودتا جوازنیست 

 راه دیگری وجود دادرد که ما آنرا انقلا ب آرام مینامیم به همت عیاران درمیان مردم ازحوزه علم وفرهنگ قد میکشد. خشت دیروزجهان سیاست ما شارید وکهنه شدوقالب آن شکست.میشود که قالب شکسته دیروزی را درموزیم گذاشت وبرای نو آموزان سیاسی وسیاست میکرهای عصرنوین ازش به حیث نمونه استفا ده کرد. سیاست گذاران دیروزما که از گذشته آمو خته اند. درمیدان کار زارسیاسی درعصرنوین ازاستیژ وبلند گوهای جنبش عیاران به حیث یک معلم توانا با سربلندی وافتخارعام وتام اعلان میدارد. اعلان میدارد که دمو کراتیک خلق افغا نستان درآن زمان یک واقیت عینی و زنده بود. بهترین تکانه بود برای اوج گیری و نسج گیری آگاهی و بیداری سیاسی دریک جامعه کاملاٌ عقب مانده.ازینکه ازمد افتید،شکست کهنه وخراب شد.  علت را آدرس میدهد به  دلایل ذیل.

 جریان دموکراتیک به اساس برنامه تنظیم یافته بود.باید حول برنامه رشد میکرد یعنی که برنامه قانون جریان سیاسی میباشد عدول ازقوانین خط مشی سیاسی را به هرج و مرج  وبحران می کشاند. 

  جریان دموکراتیک خلق بعد داخلی اش، بعد ازانشعاب درسال 1346(( افسانه دموکراسی خلقی و دموکراسی ملی ))خلاف قانون به دورمحوردوشخصیت،ببرک کارمل وحفیظ الله امین رشد کرد.دربعد خارجی اش دموکراتیک خلق افغانستان، آش نا پخته دهن برژنف را سوختاند کاسه آش چپه شد وشکست.هردوبعد، هم بعد خارجی وهم بعد داخلی به ضررمردم تمام شد.  

درهالند آدم های مسن ویا کسانی که تکلیف روانی دارند، همه لب آبها ی استاده ماهی گیری مینمایند. مگر ازین ماهی ها کسی ا ستفاده نمی کند. دلیلش برین است که این ماهی ها از آب های استاده و گنده تغذیه میشوند بناً گوشت این گونه ماهی ها به صحت مضرتمام میشود. اگریگان حلقه ویا گروپ ازبقایای حزب دموکراتیک خلق افغا نستان که عملاً حزب را به معامله کشاندند اینجا ویا در آنجا به فعالیت افتیده اند. به همان ماهی های آب های استاده و گنده مشابه اند که باردیگر زمینه را برای فاجعه ملت آماده می گردانند بخاطریکه اینها هنوزترک عادت نکرده اند. 

  کارلیا پرس میگوید:طبعیت فلسفه این است که هرچه بیشترازحقیقت برخوردارشودکمتربه موقع تتمیم وتکمیل باشد.در پیری متفکرازهرزمان خویشتن را دورترازکمال احساس میکند. بگفته کانت.((درست هنگامیکه بجای رسیده ایم که بتوانیم صحیحاً شروع کنیم،بایدکناربرویم وکاررا ازسربه نوآموزان بسپاریم)) وجدان شخص تکان می خورد ازینکه هنوز سخن اصلی را نگفته است وهنوزامرقطعی که حضورخودرا اعلان میکند پیدا نکرده است.بدین جهت،گذشته نگری فلسفی آغازگاه بهتربرنامه ریزی کارهای آینده است.گسترش نیروی عقل دردائره طبعی زندگی محصورنمیشود.شگفت اینکه درسال خوردگی انسان ممکن است احساس کندکه تجربه های روحی وفکری گذشته پهنه های جدیدرا دربرا بردیداومیگشایند.  

  فرانسس بیگن در سال 1561میلادی درانگلستان شده و در سال 1626 میلادی وفات کرده است ودروصیت نا مه خود چنین گفته است: من روح خودرا به آفریدگار، پیکر خودرا به گورونام خودرا به قرنهای آینده وبه پیشگاه جهانیان تقدیم میکنم. برای اینکه بدانیم بیگن وهم رزمان او چه راه دشواری پیموده اند قسمت ازسخنان اورا ازنظرمی گذرانیم: روزی در یکی از حوزه های علمی بر سر شمار دندانها اسپ میان شاگردان بحث وجدل درگرفت.آثار دانشمندان پیشین را بارها ورق زدند وگفته های یونان را بر همدیگر فروخواندند. ولی گره ازکارگشوده نشد. پس از سپری شدن چند روزجوان آگاه روشن  نگروروشن ضمیر، خواهان آن شد که برای حل این دشواری به دهن اسپی نگاه کنند ودندانهایش بشمارند.این سخن و ابستگان حوزه علمی را چنان خشمگین ساخت که گفتند این به پاداش خیره سری خودبایدبه سختی شکنجه شودزیرا بیگمان روح شیطان درپیکرش حلول کرده است.بیگن درباره اساطیرگرایان وپرستنده گان روشهای فکری کهن چنین مینویسد.                                                                                                                             پیروان روش های کهن درپیشگاه علم گنهکاراند زیرا از گسترش آن جلو گیری می کنند.  

جنبش عیاران در نظر ندارد که ازین به بعد نسل نو را تنها برای فرا گیری محض مارکسیزم لیننیزم وما ویزم تشویق و ترغیب نماید بلکه میخواهد برای وطن دوستی گفتاروسخنان حکیمان را مشعل ورهنما قراردهد آموزشهای سیاسی وطن پرستی را برایش جایگاه شایسته تعین نماید.   

   زمانیکه حرف ازآموزش به میان می آید علی الفورچهره معلم درذهن انسان برجسته می گردد. مبارزان واقعی دریک کشور معلمان دگراندیش ومتفکرین، ایجاد گران وخلاقان میباشند. اینها توانسته اند که در اثر سعی وتلاش دوام دارجایگاه خویش  رابه حیث یک انسان مبتکرباهوش سر شار از استعداد وذکاوت عالی،انسان با وجدان دارای همت بلند انتخاب نمایند وبه حیث انسان معروف خیرخواه وصاحب نظردرسطح مملکت ومنطقه مطرح شوند. این شخصیت های تازه وارد درصحنه خوب و بدزندگی مردم افغانستان همیشه پل پای فیلسوفان داخلی خود مان را تعقیب مینمایند تا بیگانگان.   

  ببینم حرف از نقش تعلیم و تربیه در آموزش سیاسی مطرح است.

به سیاست گذاران محترم کشورمان که دلشان به وطن شان میسوزد. مطلب زیرین را خدمتشان تقدیم میدارم تا با خوانش مطلب پا ئین موقف رهبران ((چپ وراست)) کشورمان راکه حیثیت یک((زعیم)) معلم، رهنما را دارا بودند ومیباشند.ازلحاظ اخلاقی و معنوی زیرفوکس منطق انسانی قراربدهند.آ یا این ها علی الخصوص راستیها درمجموع شایستگی همین را داشتند که دررأس اداره وسازماندهی امورات کشورداری قرار بگیرند؟ 

 ابن سینای بلخی یکی ازهمان فیلسفوفان مشهور ومعروف کشورعزیز ما است که معلمانه برای پدران توصیه میکند. اگرگاهی وقت آرزو کردی که فرزندت را برای آموزش وپرورش برای معلمی بسپاری، توباید بدانی که به دست چه کسی فرزندت را می سپاری آیا اوخردمند ودیندار است، ایا اومیتودولوژی، تهذیب تربیت اخلاق اطفال را میشناسد. تا که فرزند  در آینده با وقار،سنگین با مروت، پاک دامن و نظیف بارآید و راه معاشرت را بیا موزد. ابن سینا ی بلخی به سه ماده ذیل اشاره میدهد. 

   1- خردمند باشد: يعني مهمترين خصيصه معلمي را که دانايي است دارا باشد و بر آنچه که آموزش مي دهد تسلط علمي داشته باشد و بتواند پاسخگوي سوالات دانش آموزان باشد.
2- ديندار باشد: از ديدگاه تربيت ديني علي رغم اينکه بر دانايي معلم تاکيد مي گردد، با اين وجود آن را شرط کافي براي نشستن بر کرسي معلمي نمي داند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاري دانش آموزان قرار مي دهد، ادب، اخلاق و تقواي اوست. بنابراين منظوراز دينداري و دارا بودن اين خصوصيات عالي، رفتاري است که لازم است شخصيت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربيت کودک باشد: بدون شناخت ويژگي هاي رشد و نيازها و خواسته هاي کودک در مراحل مختلف سني و بدون آشنايي با چگونگي شکل گيري مفاهيم در ذهن کودک و ديگرابعاد شخصيتي او امکان تعليم و تربيت وجود نخواهد داشت. معلم بايد کودک را بشناسد و راههاي تامين نيازهاي عاطفي، اجتماعي وعقلي اورا بفهمد.                                  از ديدگاه بوعلي سينا معلم بايد به تفاوت هاي فردي کودکان توجه نمايد، وي مي گويد:

“هر آنچه کودک مي طلبد و به آن گرايش دارد براي وي ممکن نيست، بلکه بايد به او مطلبي را ياد داد که با ذوق و فهمش سازگار باشد. اگر فراگيري همه علوم و فنون براي همه کس مقدور بود و به آساني به دست مي آمد، هيچ کس را نمي يافتيد که از فرهنگ بي بهره و با فنون مختلف آشنا نگردد؛ اما چنين نيست و هرکس به دانش يا فني علاقه دارد و چه بسا افرادي که از علم و فرهنگ لذت نمي برند. از اين رو بر مسئولين تعليم و تربيت کودکان فرض است که نخست استعدادها و توانايي هاي آنان را سنجيده و آنگاه دانش هاي سودمند و مناسب را به آنان فرا دهند...”(2)
4- باوقار و سنگين باشد: شغل معلمي به مانند ديگر شغل ها نيست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگربا وقاروباهيبت نباشد درچشم دانش آموزان کوچک جلوه ميکند، در اين صورت احترام و اعتماد ازاوسلب مي شود.وقاروسنگيني و برخورد هاي همراه با ادب و بيان سخنان حکيمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ و قابل اعتماد مي سازد و به عنوان الگو و تکيه گاه دانش آموزان محسوب مي گردد.
5- با مروت باشد: اين ويژگي نيز از اين جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسي که سخت دل و سنگدل است، مي تواند با روحيه لطيف و ظريف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم بايد نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجايي که کودکان به علت کمي تجربه و کوچکي ظرفيت رواني خطاهاي بسياري را مرتکب مي شود، معلم بايد داراي روحيه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگي را در مواقع لزوم و براي تاديب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: اين اصل از آنجا ناشي مي شود که کودکان به معلم خود بسيار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامني او شک نمي کنند، لذا معلم بايد از اين اعتماد دانش آموزان در جهت تاديب آنها بهره جويد و حتي در انديشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسايي است، نگذارند. فراموش نکنيم کوچکترين خلاف معلم در اين راستا ضربه اي بر پيکره کودک مي زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظيف باشد: اين اصل از اين يافته روانشناسي ناشي مي شود که کودکان قبل از آنکه به قول پياژه به مرحله تفکر منطقي و تفکر انتزاعي برسند در مرحله حسي- حرکتي قرار دارند؛ يعني ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستاني افراد را از وضع ظاهرشان ارزيابي مي کنند، در واقع معلمي که سر و صورت و لباسش مرتب، تميز و شيک است در نظر کودکان فردي بزرگ و قابل احترام است و فردي که تميز و نظيف نباشد، از او دوري مي کنند و حرفهايش را جدي نمي گيرند و اگر کودکان او را الگوي خود قرار دهند، کودکاني بارخواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردي بي مسئوليت خواهند بود.

 شهيد ثاني در کتاب “منيه المريد” مي نويسد:

“بايد معلم با آمادگي کامل و زمينه هايي که نمايانگر وقار و هيبت اوست و با لباس و بدني نظيف وپاکيزه وارد جلسه شود و جامه خويش را از پارچه سفيد تهيه کند زيرا جامه سفيد بهترين و نيکوترين و زيباترين تن پوش انسان است” و در ادامه ضمن اينکه لباس را مايه حفظ وقار و متانت مي داند مي گويد: “معلم بايد به هنگام ورود به جلسه درس خود را خوشبو ساخته و موي صورت خود را شانه زده و خويشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپيرايد.”(3)
8- راه معاشرت را بداند: اين ويژگي از اصل تفاوت هاي فردي ناشي مي گردد. روانشناسي امروز در شناخت توانمندي هاي روحي و رواني آدمي معتقد است که افراد داراي الگوهاي متفاوتي در رفتار هستند، زيرا محيط ژنتيکي و محيط اجتماعي کودکان و پايگاه هاي فرهنگي واقتصادي آنان با يکديگر متفاوت است. حتي کودکان دوقلوي همسان با هم برابر نيستند. بنابراين معلم بايد بداند که با هر کودک چگونه بايد برخورد و معاشرت نمايد. نسخه يکسان پيچيدن براي همه در سيستم تعليم و تربيت جواب نمي دهد. از طرف ديگر معلم بايد بداند که کودک را چه وقت تشويق و چه وقت تنبيه کند و زمان و مکان مناسب براي تعليم و تربيت را بشناسد.
مجموعه ويژگي هاي فوق نشان مي دهد که بوعلي سينا براي معلم جايگاه مهمي در سيستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوي رفتاري کودکان است و آنان از رفتار او نسخه برداري و در زندگي خود عمل مي کنند.

 بوعلي مي گويد:

“معلم نه تنها بايد با راههاي پرورش و تربيت آشنا باشد بلکه بايد بينا باشد، بينايي مرحله اي عميق تر از آشنايي است.”
اين نشان مي دهد که بوعلي سينا تا چه حد به تربيت معلم حساس است.
سازمان يونسکو در مقاله اي پيرامون ديدگاه هاي تربيتي ابن سينا مي نويسد: ابن سينا اهميت انتخاب معلم و مجهز کردن او را به تربيت نظري واخلاقي درک مي کند. در واقع نقش معلم در آموزش جوانان چيزي فراتر از ارائه اطلاعات به آنهاست زيرا دانش آموزان عادات، عقايد وارزشهاي بسيار زيادي را از معلمين خود کسب مي کنند. بنابراين به نظر ابن سينا لازم است که معلم از ميان بهترين اشخاص انتخاب شود. شخصي که قادر به تشخيص ارزشهاي اخلاقي و فضيلت هاي اخلاقي باشد، زيرا دانش آموزان از او به عنوان راهبر والگو پيروي خواهند کرد.
ابن سينا مي گويد: معلم بايد با استعداد و متدين باشد... در آموزش بچه ها مهارت داشته، با وقار و آرام باشد و از سادگي بسيار به دور بوده، رفتار سبک نداشته باشد، خيلي جدي و بي نشاط نباشد بلکه برعکس معلم بايد مهربان و فهيم بوده، با فضيلت، تميز و شايسته باشد.

ابن سينا اظهار مي داشت که معلم تنها دانش و حقايق را به شاگردان انتقال نمي دهد بلکه آنها را با ارزشها و اعتقادات خود و نيز با آداب و فضيلت هايي که به او عطا شده است نيز روبرو مي کند. اگر معلم به سهم خود دانش را با دقت و با احساس به دانش آموزان انتقال دهد آنها هم رفتار و فضايل معلم را به سادگي و بي اراده از راه يادگيري تقليدي کپي مي کنند.
ابن سينا پس از بيان ضرورت گرفتن معلم براي کودک پس از سن 6 سالگي تاکيد مي کند: معلم سرخانه بايد با دقت، اشعاري را انتخاب نمايد که داراي هدف عالي اخلاقي، ستايش کننده فضايل خوب و سرزنش کننده بدکرداري ها باشد زيرا که بچه در طي اين سالها قويا تحت تاثير آنچه که مي خواند و مي شنود قرار مي گيرد.(4)

معلم در نظر پيشوايان ديني ما بسيار قابل احترام است. پيامبر(ص) به معاذ فرمودند:

"اگر خداوند متعال يک فرد را به دست تو هدايت کند از دنيا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است."
آنچه را که از بيان بوعلي و ديگر انديشمندان اسلامي و بخصوص از روايات رسيده از اولياي الهي مي توان فهميد اين است که معلم بايد هم به لحاظ دانش و گسترش انديشه و هم به لحاظ اعتقاد دروني و هم به لحاظ رفتار متناسب با ارزشهاي متعالي انساني از همه سرآمد باشد تا سخن او در دل کودک رسوخ نمايد.

نويسنده: کاظم کاهاني مقدم
روزنامه رسالت

 

 

پي نوشتها:

1- تدابير المنازل، ص 38
2- نظام تربيتي اسلام، استاد باقر القريشي، ص 124
3- ترجمه منيه المريد، دکتر سيدمحمدباقر حجتي، ص 257
4- نشريه اسوه، شماره 78، عبدالرحمن الفقيب، ترجمه علي فروغي، به نقل از نشريه يونسکو
Prospect

 

           

 

 

باقی دارد

 

++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت اول:

                   یکی ازاسباب سربلندی یک ملت برملت دیگرسربلندی نظام تعلیمی وتربیتی آن ملت است.

 احترام را درخانه باید آموخت، درمکتب بایدمشق نمود،دراجتماع بایدکه تطبیق کرد.

دا نشمند چینائی میگوید: اگر برای یک سال زنده گی میکنی شالی کشت کن و اگر برای چند سال زنده گی میکنی نهال بنشان و اگر میخواهی برای همیش زنده باشی انسان تربیت کن.

 عنوان مقاله هفته قبلی کاندید« عیاران» بودکه ازطریق سایت وزین آریائی به نشرسپرده شد معنی آنرا تداعی مینمایدکه دردوره سوم انتخابات ریاست جمهوری افغا نستان جنبش «عیاران»کاندید خودرا دارد. 

با قبول این مطلب که ریشه جنگ درافغا نستان اهداف توسعه طلبی دارد، مردم افغا نستان ازین به بعدعلاقه مند نیستند که کشورشان میدان جنگ ابرقدرتها باشد. همانطوریکه روسها افغانستان را رها کردند و رفتند،غربی ها هم شرافت مندانه حل چنین یک معضله بین ا لمللی را  به سازمان ملل متحد واگذار شوند.خود مطابق جدول زمان بندی شده افغا نستان را ترک بگویند.

دریک قسمت ازمقاله هفته گذشته تذکریافته است که کیفیت ظرف است.همه ظرف ها یکی نیستند. ظرف هائی هستند که جای چندانی درآنها نمانده است. ظرف هائی هستند که هرمحتوای تازه ای را پس می زنند. ظرف های پاک تردرمیان آلوده ترهستند.با درنظر داشت  این ظرفیت ها وکیفیت ها،تا به انتخابات آینده، پنج سال را ه را  درپیش رو ی خود داریم درین مدت دست به الا شه نشستن را گناه  شمرده میگوئیم که ازهمین اکنون تا به آن موعد سفر اندیشه ای وتئوریکی خودرا بکارمیگیریم چنان متحدانه به سوی آینده در جریان حرکت  بگوییم که.  

 ((یک دست دست دیگررا می شوید، هردودست روی را می شوید))

 بدین حساب با استفاده از تجارب شکست وریخت دست آوردها ی مثبت وخطاهای سیاسی گذشته برای امروز و فردای سیاسی کشور مان از دید عیاران که درآن هیچ گونه غل وغشی را روا نمیداریم میگوئیم که ذیلاً

بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم طرح نو در اندازیم

«خشت نوازقالب نوبزنیم»

زمانیکه حرف خشت نوازقالب نوبه زبان می آید ناخود آگاه امپلق سیاست درکله آدم می خورد گویا که این تربوزپخته است یا خام؟ ،البته پخته است که دست به این کارها میزند.کاری که سرها را نیست کرد.بلی این تربوزازهمان تربوزهای لشگر گاه که ازتربوز کیلگی تفاوت ندارد.تربوزلشکرگاه میگوید که من برای معده قوت می بخشم درحل مغلقیتها درداخل معده کمک میرسانم.این تربوزسخن گوی هلمند است هلمندی که دارای قلعه بست است. هلمندی که قصه ازجنگ میوند دارد. قصه ازمادران  دلا وران دارد اینگونه

             که په میوند کی شهید نشوی    خدای ژو لالیه بی ننگی ته دی ساتینه               

 هلمندی که دردل خود یورانیوم نهفته دارد،هلمندی که شکایت دارد ومیگوید درخاک من بیگانه آمده اند به عوض تربوز و انار،انگور،مرگ انسان((هیروئین)) کشت مینمایند. بازهم تربوز مکرراً گفت که  دل عیار قرارنمی گیرد، به کاکوهای حوزه قندهار که این وطن از من وتواست. همیش عیاران، کاکوها ،کاکه ها والوفته ها با هم متحد شده اند دشمن کشیده اند بعد ش اینها دشمن را آورده اند ببین بخوان وزمزمه کن.

عیشم مــــــدام است از لعـــــل دلـــــخواه
کــــــــــــــارم به کـــــام است الحــــــمدالله
ای بخت سرکـــش تنگــــــش ببر کــــــش
گــــــه جـــــام زرکــــش گه لــعـــل دلخواه
ما را بــــــه رنــــدی افســــانــــه کـــردنــــد
پیــــران جاهــــــــــل شیخـــــان گمــــــــــراه
از دســــــت زاهــــــــــد کردیــــم توبـــــــه
وزفـــــعل عــابــــــــد استــــغـــــفـــــــرالله
جـــــانـــــــا چــــــه گویــــم شرح فـــراقـــت
چشمـــــی و صـــد نـــــم جانـــی و صد آه
کافـــــر مبینـــــاد این غـــــم که دیــــده است
از قـــــامتـــــت ســــرو از عـــــارضت مــاه
شــــوق لبـــــت بـــرد از یـــــــاد حــــــــافظ
درس شبـــــــانــــــــه ورد ســــــــحر گــــاه

 همه کاکه ها ،کا کوها و الوفته ها با کاکه ها یک جا شده اند گفتند که همه ما زاده این خاکیم کدام عیارنیست که سرش به دارنیست.ویا به عباره دیگر(( دارومنبر)) ویا ((تخت وتابوت)) هردو زاده یک جنس اند. با این حساب عقل خاستگاه انسان را میان مردم اشاره میدهد ومیگوید که ای انسان عالی مقام که جنبش عیاران تورا نشانی کرده است، به منبربالاشو به مردمت تعهدبسپار که زاده انسان هستی و آزاده درصف انسانهای آزاد اندیش قرارگرفتی ودرخدمت انسان مظلوم وبی دفاع قرار میگیری.زمانیکه ازین تربوز استفاده نمائی وذریعه کارد خرد ازش قاش یا تلیم ببری تخم تربوز بگونه دندانهای سبز شده دربیره های سرخ زیبا به نظرمیرسند. یعنی مغزهای طلائی، بازبان لعل بدخشانی، بیره های یاقوتی به همرای دندانهای صدفی واردکارزارعصرنوین شده است که میگویند «خشت نوازقالب نوبزنیم.»قبل براینکه حرفی از اساسات نقش تعلیم و تربیه درسیاست داشته باشیم ازآب و هوای گذشته احزاب وسیاست های چپ وراست یک کمی تنفس میکنیم. آن دوره را به این دوره وصل میدهیم که چگونه آبهای سلسله کوهای هنوکش خودرا در بحرهند میرسانند. یعنی شناخت منبع حرکت، متحرک را به منزل آخرمیرساند.سلسله شمارش اعداد یک نسبت صد است تغیرنمی یابد. 

کنگره مؤسس جریان دموکراتیک خلق ا فغا نستان نظر به اقتضای زمان در یازده جدی سال 1343قالب نوی بود برای ریختن خشت نودرکشورافغانستان که تازه بارسنگین نظام شاهی مطلقه را ازشانه خود به دورانداخته بود.درآن قالب نو ازجمله 27 نفر کنگره مؤسس هفت نفر به حیث مهره های اساسی درساختمان قالب نوجایگاه خویش را به ترتیب ذیل اشغال کرده بودند.

  1- نورمحمد« تره کی» 2- ببرک « کارمل» 3- محمد طاهر« بدخشی»4- غلام دستگیر«پنجشیری»5- صالح محمد« زیری»6-سلطانعلی« کشتمند»7-شهرالله«شهپر».بلی! این هفت نفر شخصیت های سیاسی کشورمان رفتگان را خدا بیامرزد. زنده های شان را برای شان طول عمرمیخواهم. بلی! اینها شخصیت های زمان خودبودند ایجاد گروخلاق بودند،مکتب ساختند.شاگردان فراوانی را درامروطن دوستی و انسان دوستی به سوی ارتقا پیشرفت ترقی وتحول بوجود آوردند وتربیت کردند. اینها هرکدام پیام آور آینده نوین برای نسل ها ی آینده بودند.هریک از ایشان ها درجلسات و اجتماعات درمحافل عروسی و خوشیها درمراسم ختم وخیرات، سخنگوهای اولی می بودند. واقعاً که این هفت چهره پهلو به پهلو در اوایل به حیث آیینه تمام نما انعکاس دهنده یک افغا نستان پیشرفته مترقی، مدرن با تمام معیارهای ملی وبین الملی اش بودند خواستشان وآرمان شان چنین یک وضع بود که بیان شد.رفیق دوست برادر،کارگر،دهقان،زحمت کش، معلم رنجدیده،آزادی، برابری، عدالت، انسان دوستی،ا نسان با وجدان، آدم های شریف،اخلاق حمیده،عزت ونفس، پاس ازنا موس وطن،آب ونمک اخلاق، ورد زبان شان شده بود.برخوردشان دراجتماع  با دیگرا کا ملاً تفاوت داشت،بعضیهایشان کلاه پیک به سر وبروتهای دبل با لباس نه فاخرانه بلکه ساده وعادی،پاک ونظیف،همرای یک کارگرعادی،معلم مکتب،دهقان با لای زمین  کارمند دفتر،به حیث رفیق مهربان،برادرواروخواهروارهیچ یکی خودرا بیگانه احساس نمیکردند.شیوه حرکت وبرخوردچنان جاذبه پیدا کردبود، نسل نوآن زمان خودحاضرشدند که درجمع ایشان بپیوندند.بازهم دارا لمعلمین کابل یادت بخیر،استادان وشاگردان آن دوره را درگرماگرم روزجهانی معلم درسال روان یاد آورمیشویم. هریک شان به آن دوره افتخارمینمایندمعلمان شاگردان برای هیأت تربیوی ومعلمان آن دوره ارج خاص قایل میباشندومعلمان آن دوره دروجودچنان شاگردان افتخارآفرین شان میبالند. دارا لمعلمین کابل آن زمان را میتوان به حیث گدازه خانواده جنبش چپ سیاسی عنوان کرد.این شاگردان دار المعلمین بودند که بعد از فراغت پیامبران لاندیشه های والای انسانی در سراسرکشورافغانستان شدند. اینها  درمکاتب  محافل درمزارع،مراکزکارگری، اجتماعات، مراسم خوشی، وغیره وغیره بودند. درسازمان دهی اجتماعات ومیتنگها و مظاهرات اعتراضی علیه نواقص وکمبودی های دولت وقت شعارمیدادند. این جنبش سراسری سیاسی دروجود معلان تعلیم دیده بود که جامعه افغا نی را ازیک حالت رکودکامل بیرون کشید.این بود درمجموع فعا لیت روشنگرانه جریان دموکراتیک خلق افغا نستان که تحت زعامت هفت نفراعضای اصلی کنگره مؤسس صورت پذیرفت. 

 بعد ازسال 1346 تُشله بازی به بیراهه لولید یعنی که قالب ریخته شد ه شکست کرد جریان به ترکها ودرزها  تقسیم گردید. اصول ریخته شدهد فدای منافع خود خواهیها ویکه تازیها گردید.شخصیها محورفعا لیت گردیدند تا آنجا که ازین شخصیتها شخصیت افسانوی واستوره ای ساخته شد.

ازبی اتفاقی کوزه درداخل خانه بی آب میماند.

این بازی کج لولیده به نفع شخصیتها پی آمد درست نداشت مجموع صفوف حزب قربانی سنتریا لیزم دمو کراتیک شدندصفوف مکلف به اجرای دساتیر بودندآنچه که درپرخانه سیاسی جریان داشت ازان بی خبربودند.

پهلوانان خوابیده((ازماسکو تا به کابل)) همه گنا هان را به گردن حریف می اندازند.

یعنی تمام ویرانیها و بربادیها ی موجود را مخالفین مسلح سبب شده است نه ما.گویا! مردم ازکارنامه های مثبت گذشته جنبش چپ یاد آورمیشوند.ولی یاد آورنمیشوندکه نا ا مید یها چهره ها را چملک ساخته است.دستها هنوز دارای همان کثافتی است که آلوده شده بود. دسیسه کاری هاوتوطئه کاری هاخیمه شب بازیها فراموش نمیشوند. سفرها به خاطر غم مردم خوردن به پلوخوردن واستفاده ازنوشابه های رنگین مبدل میگشت هی هی ،ها ها،هی هی،(( پای خردردهن سگ)) گفتن ها فراموش نشده اند.  

خیانت به ارمان وطن پرستی ووطن دوستی که سعادت قاطبه ملت افغا ن دران گره خورده بود قابل بخشش نیست خیانت کاران را درمیدان  بازی های سیاسی بعدی جای پای نیست.

بیا یید که روی کمبودیهای خودبا ندیشیم بگوئیم که کمبودی ها ی خود مان باعث سقوت خود مان شد. با این حساب، این جنبش عیاران است که خشت نورا از قالب نو ریخته است.

 مسایل اساسی را درنوشته بعدی میخوانید.

بیا یید که روی کمبودیهای خودبا ندیشیم بگوئیم که کمبودی ها ی خود مان باعث سقوت خود مان شد. با این حساب این جنبش عیاران است که خشت نورا از قالب نو ریخته است. مسایل اساسی را در نوشته بعدی میخوانید.

 

 

 


بالا
 
بازگشت