سید ضیاء الدین قطبی

 

صفحات انترنیتی مکتبیست علمی و تربیتی

 

دلم را  شرایط  غربت و بخصوص دوری از وطن و یاران سخت می آزرد  عزم  و جزم  کردم  و برای رفع  دل غم  گرفته  و غربت زده ام راهی دیار یاران " افغانستان "  شدم، جائیکه  همۀ  ما  زاده  آن سرزمین هستیم .

 در آنجا  اکثریت از جنگ زدگان ، ماتم نشینان ، یتیمان  و بــیوه  زنان  در پناه  کمک های بین المللی و به امید  کمک های آنان  از طریق  دولت و نهاد های خیریه در فصل زمستان،  روز شماری داشتند  تا اگر از دامان پدر ( دولت ) و مادر ( وطن ) چیزی در دستشان  حصول  گردد.

اما ؛ انتظار، انتظار  با زهم  انتظار !!!  ولی ؛  افسوس جـز کمک های بعضی اداره خیریه  بخصوص « بنیاد بیات»  و غیره ... آنهم  دفع الوقت  از چیزی دیگری  خبری  نبود  و اگر  بود ، آنهم شکل  ظاهر سازی ونمایشی  و تبلیغاتی   داشت !  

از جانب هم  دولت  بیچاره  خود  ضرورت  به  کمک  و مساعدت   دارد !؟  چه  رسد  به اینک  ملت بیچاره ، فقیر و ناتوان  را  اعاشه و اباطه نماید ؛ علت اساسی  در این  است که این همه  کمک های بشماری  بین المللی  برای دولت افغانستان ؛  نه مهر دخول دارد  و نه هم  مهر خروج !!؟

 

این حالت سخت  دلــم  را لــرزاند  و روح و روانــم را خورد و خمیر نمــود  تا آنجا که  از سردی اش استخوانسوز شده بودم ، گویی زمان  حکمش چنان بوده  باشد  که  تن و روحم  با غـم  و درد  مردمم اجیبن شده  باشد،  با خود میگفتم :  

کاش قدرت مندان با عقل سلیم  زمینه های  لازم را  برای جلوگیری مشکلات  این ملت مظلوم  مساعد میساخت !!  و یا  ادارات  خیریه  و یا هم تاجــران  با درک و با احساس  بنابر امکانات خویش  تعداد از این گرسنه گان  را نان،  لباس و مسکن  دهد ؟  در صورتی  که خود  توان  چنین  عمل را  نداشته و از کمک های  غرب  لقمه نانی  از برای  شکم   محتاجم  و برعکس  جهان غرب  میلیونها دالر  به کشورما  مساعدت   میدارد،  ولی  جلو گرسنه گی  را نگرفته  و کسی هم  درفکر آنها نیست  به  قول معروف  «  سیر از دل  گرسنه  نمیآید »  که  دیدن  تن  لــرزان  شان  به اصطلاح  جگر را پاره کرده و دیده ها  را پر از اشک میسازد .

 

وطن افسرده و بیمار هرچند که توجه جهانی رادراین اواخر به خود  جلب نموده  واز هر طرف کمک رسانی  بخاطرآبادی وشگوفانی  آن جریا ن دارد، به پشتیبانی و به هرنوع کمک ما ولو ناچیز ، مثلأ ازبرداشتن یک قطعی کولا خالی از بین سرک  وانداختن آن به صندوق  کثافات  گرفته تا صرفه جویی یک پارچه کاغذ، استفاده مناسب از برق ونل آب و.... ضرورت دارد دریغ  نورزیم ، زیرا این خاک به دلسوزی همه ما اعم از مرد وزن ، پیرو جوان، باسواد وبی سواد ، عالم  و دانشمند، داکتر و طبیب ، کارکر وکسبه کار... محتاج  است.

ولی ؛ علاوه ازاینکه چنین  کار ساده  در روان مردم جا سازی نشده  برعکس هستند  عده ای که  در تخریب  و نا توان شدن یکدیگر مصروف بوده  میکوشیم تا آنرا به نحو بکوبیم واز این طریق خود را بالای استیژ  قرار  داده  و فهم  ودانش علمی خود را با  نوشته هایکه  ضرورتش  نیست.  به نمایش بگذارند " بدون  اینکه عفت قلم را حفظ  کنند" به چنین امریکه برای خودش پذیرش دارد  میپردازد، که با چنین کارخود ، حس وطن  دوستی را دربین  هموطنان کم  رنگ ساخته  و خارج از دایره  خانه خویشرا مربوط  به خود نمی داند .

 

گفته باید گذشت که ما افغانان  زیاتر ازپرش زبان  خود  کار میگریم  ،نسبت به عمل ، قدرت  تخریب کـردن را زیاتر اموخته ایم  ، نسبت به منطــق، به مٌــد و فیشن سیالی و شرریکی  وعنعنات  پوسیده اهمیت زیادتر میدهیم ، نسبت به ساده بودن، و زیبایی معقول ...

 

  وقتی  برای  انجام  کار های فرهنکی ام به  کشور عزیز خود افغانستان رفته بودم  ، درکوچه و پس کوچه ها  گدایان  و مسکینان فراوان را  دیدم که  دلم از تنهایی ، تنهایم در غربت پریشانتر  میشد  و اما وقتی می شنیدم که رسانه ها جمعی  بیشتر از پیش فعال و رنگین شده ، چه بهتر لااقل غمی را در لابلای آن ،  بخصوص در ویب  سایت های  انترنیت  افغانی ، به  باد  فراموشی  خــواهم  گذاشت و مطالب مفید و سودمندی را مطالعه  کرده  و از آن  حظ  و لذت برد.

بعد از گشت و گذار زیاد به این طرف آن طرف وسرگردانی ها  زیاد و نبود برق،  بلاخره چانس یاری کرد و بلافاصله به انترنیت وصل شده و دسترسی به سایتهای هموطنان  پیدا کردم.

 اما ؛  ای کاش به بعضی ویب سایت های هموطنانم  وصل  نمیشدم !!!   زیرا جنگ های قلمی روحم را پژمرده تر نمود و با خود گفتم مردم  بیچاره و مصیبت دیده ما در افغانستان  به  لقمه نانی  احتیاج اند،  ولی ؛  تند خویان در غربت  توسط  قلم و نوشتن  به تخریب و توهین و تحقیر یکدیگر مصروف هستند ، تو گویی به عوض قلم تیزاب در دست دارند و آن تیزاب را به روح و روان دیگران می پاشند  و نفاق و شقاق پخش میکنند و.....!

حیفم آمد که چرا چنین مطالب  دلخراش و جنگ های  قلمی را خواندم  و روح ای  رنج دیده  را،  بار دیگر رنجورتر ساختم  و تعجبم از گردانندگان سایتها آمد که چرا در سایتهای  وهمچنان در ذهن شان چنین مطالب  بی روح و غیر سودمند و تخریب کننده جا گرفته  وآن را به نشر می سپارند.

اگر چه مسئولین سایتها  در صفحات خویش نوشته اند  که ( مسئولیت  نوشته ها  بدوش  نویسندگان آن است نه سایتها) درحالیکه اگر سایتها مطالب دلخراش وجنگهای قلمی شان  را به نشر نه سپارند، هیچگونه دل  رنجوری برای دیگران پیش نمی آید  و اگر شخصی بالای شخص دیگر  دعوای  حقوقی دارد ،  راه دیگر وجود دارد  که به آن  توصل  ورزید .

البته که جنگهای وطنی و دلتنگی های غربت ( حسی که نمیشود توصیف کرد ) ما افغانان را با صدها مشکلات شدید  دست به گريبان  نموده است که یکی آن نوشته های دشنام گونه الکترونی در صفحات انترنت است که می توان آنرا به نام اعتراف علنی  گناهان خطاب کرد.

 ما درادبیات خود  کلمات ادبی داریم که میتوان بکار برد  که  عینی  موضوع  را بشکل ادبی آن  افاده مینماید ، که متأسفانه مخاطبین  این گونه دشنام ها والفاظ  زشت آنرا( دلاوری و شجاعت) میپندارند، مثلأ ( اگر دزدی به خانه های مردم رفته  و به داشته های آن  بدون  کدام تردد  تجاوز کند و این عمل زشت را شجاعت  پندارند و اموال صاحب خانه رابا قهرو خشونت به چنک آورد، آیا ؛ میشود آن  دزد دلاور و شجاع  لقب  داد؟ . )

 

ما که امروز خود را افغان و مسلمان میگویم  باید افغانیت و مسلمان بودن  خود را درعمل  باکردار ، گفتار و رفتارنیک به اثابت رسانیم . اما ؛  هستند اشخاص  وافرادیکه  وقتی به قلم دست میبرند طبق عادت در چهار چوب همان کرکتر اجتماعی  فوق الذکر به دشنام  و فحش و ناسزا نویسی پرداخته  و آنرا ازطریق رسانه های گروهی که متأسفانه گردانندگانش چندان توجه جدی ندارند و به  سهولت به نشر می سپارند .

 

از جانب هم  باید اضافه  کرد  که یکتعداد  از هموطنان ما  ویب سایتها را وسیله عقده  گشایی خویش قرار داده و برای مقاصد  خویش از آن  استفاده عظمی میبرند ، در حالیکه ضرورت است تا این نخبه گان  و ژورنالیستان  با  نوشتن نسخه ها  درد و امراض وطن  را تشخیص و علاج نمایند  و  همچنان وظیفه ایمانی و وطنی مسؤولین و گردانندگان ویب سایتها این است تا اجازه ندهند که صفحات رنگین  ویب سایت شان که با زحمات خستگی ناپذیر وتلاشهای شبا روزی شان  شان  به  یک کانون علم  و فرهنگ مبدل  گردیده است ،  به کلمات  ناسلم ، چرکین و تاریک   به  محلی  تند خویی و فاقد  مطالب تحقیقی و اکادمیک و سرانجام  بمیدان ضد و بند ها با الفاظ  رکیک وناپسند یکدیگر به میدان پهلوانی مبدل  گردد .

 

یک نکته را نباید فراموش کرد که خدانا خواسته  روزی نرسد که  مسئولین سایتها جوابگوی هرنوع عمل هائیکه  درآینده  قابل  پرسش است  مواجه گردند .

صفحات انترنیتی  مکتبیست  علمی وتربیتی ،  که هرکس  میتواند خود را در آن  بیابد واز آن استفاده های معقول  نماید،  و همچنان آزادی بیان حد و حدودی دارد  و قلم   عفت !!!  

منطقی و معقول  این است که همه با هم  با  تمام  حــرمت  به  پرنسیپهای  مطبوعاتی  احـترام  گذاشت و رسالت ایمانی و وجدانی خویش را  بخاطر تحقق  فعالیتهای  مطبوعاتی سالم  و تأ مین  صلح و آرامش  در وطن  ما « افغانستان عزیز »  تشدید  و تقویت  بخشید !وزمانیکه تصمیم بخاطر رفاه وآبادی وطن وآسایش ملت رنجدیده افغانستان وطن دوست داشتنی ما بعمل میآید ، تمام اختلافات را کنار گذاشته یکدست یک پارچه  در یک صف واحد جمع شویم در این امر سترک فعالانه سهم گرفته دین مادر وطن را که باریست بالای همۀ ما ازدل وجان بکوشیم و درانجام آن صادقانه اقدامات  جدی بعمل آوریم.

  

اگر کدام اعتراض وانتقاد وجود دارد هرکدام ایمل آدرس دارد، میتوان به آن خود را وصل کردبه  تنهایی دو بدو صحبت کرد ویکدیگر را مقنع ساخت، نه اینکه صحبت های را عام طرح نمود وباعث تشویق ودرد سر همه گردید.

 

چه خوب است !  تا با  نوشته های  مطالب  «  شیرین ، سودمند ، جالب  ، جــذاب  و آموزنده »  یک دیگر را  احترام  گذاشت ، خود  را  معرفی نمود و از این طریق ، نمونه مثال  خوب به دیگران باشیم و چیز هایکه از نیاکان ما  بمیراث  گذاشته شده است ،  آن را  دربین خود  تقسیم نموده  ولذت برد و سرانجام  با وجدان پاک و راحت  زندگی  نمود .

بااحترام

سید ضیاء الدین « قطبی »

qutbi@live.nl

 

 


بالا
 
بازگشت