صالحه رشيدی

 

فراتر از دموکراسی

 

 

دموکراسی فطری و ذاتی است ، و نمی‌توان به ضرب چماق ملتی را دموکرات و آزادی خواه کرد (مونتسکیو) ا ،

کلمه دموکراسی امروز اززبان بسیاری شنیده می‌شود ، کسی آنرا بهترین درمان درد مان می‌داند ، کسی آنرا ترویج فحشا تعبیر میکنند ، کسی آله دست استعمار گران می‌گویند ، و بالاخره هرکسی در هر موقفی نظر به فرهنگ از این کلمه تعبیر و برداشتی مختلف دارد.

باید این اصطلاح تعریف و تشریع گردد و عملی بودن آن در حالات کشور ما تحلیل شود و دیده شود که در یک زمینه افغانی تا چه اندازه قابل قبول و عملی است و منظور از فراتر از دموکراسی چه بوده می‌تواند . همه میدانند و در رساله ها و نشرات مختلف به زبان‌های مختلف خوانده‌اند که کلمه دموکراسی از دو کلمه یونانی دیموس به معنی مردم و کرتوس به معنی قوت و نیرو گرفته شده است . از جمع هر دو کلمه ( دیموسکراتس ) دموکراسی به شکل یک قایده بوجود آمده اما در اینجا منظور از نیروی مردم این است که مردم در نوع حکومت ، قوانین که در کشور شان حاکم است و طرز حکومت داری شان تصمیم می‌گیرند و یا میتوان گفت : دموکراسی نوعی از حکومت و یا ادارۀ است که در آن افراد یا اعضای کشور بدون تعبیض و تعصب در مورد سرنوشت خود شان و کشور شان تصمیم می‌گیرند نقش مردم و اراده مردم تبارز داده شود نه زور و زر.

به عقیده ابراهام لینکلن مرد آزادی خواه ( حکومت مردم ، توسط مردم و برای مردم ) اکثر کلمات آزادی و دموکراسی بدون فرق به عین معنی استفاده می‌شود اما در حقیقت این دو عین مفهوم ندارد ، زیرا آزادی کلمه عام و عمومی است که یک حالت را بیان میکند اما دموکراسی مجموع از عقاید و پرانسیب های در زمینه سیاسی است که با کسب تجارب و عمل‌کرد ها بعد از سالیان متمادی بوجود آمده و بار بار تجربه شده و اساسات مختلف را در مورد تهداب گذاری حکومات و حقوق اجتماعی ، فردی و شهروندی ایجاد نموده اند ، و یا میتوان نوشت که دموکراسی نوعی از حکومت و یا سیستم سیاسی است که به آزادی ضرورت دارد و آزادی را تقویه کرده اساس یا تهداب آزادی واقعی رامی سازد.

دموکراسی معمولاً به دو نوع می‌باشد 1 – دموکراسی مستقیم که تمام مردم یا شهروندان بصورت مستقیم در اخذ تصامیم سهیم باشند . 2 - دموکراسی غیر مستقیم یا نماینده که مردم یا شهروندان نمایندگان خود را تعیین کنند تا یک حکومت را بسازند این نماینده گان از مردم پشتیبانی داشته و به نمایندگی از آن‌ها تصمیم میگیرند ، دموکراسی مستقیم زمانی میتواند شکل عملی داشته باشد که تعداد کمی از مردم دور هم جمع شده تا پیرامون یک موضوع بحث و اظهار نظر نمایند مثلاً در یک شورای قومی یا یک ساختار مردمی کوچک که در آن چند نفر می‌توانند دور هم جمع شوند و در مورد یک موضوع رآی گیری نمایند و تصمیم بگیرند.

یونان قدیم اولین نمونه دموکراسی توانسته بود که در حدود پنج هزار و شش هزار اعضای اسامبله خود را در یک زمان دورهم جمع نماید و یک مثال دموکراسی مستقیم بسازد.

در زمان کنونی بنا بر ازدیا نفوس و مغلق شدن ساختار های اجتماعی چانس استفاده از دموکراسی مستقیم بسیار کم است و حتی گفته می‌توانیم که عملاً غیرممکن است.

امروز دموکراسی نماینده ، شکل عمده دموکراسی را می‌سازد خواه برای یک شهر پنجاه هزار نفوس دارد ویا کشوری که دارای پنجاه میلیون نفوس باشد و فعلاً کلمه دموکراسی را به معنی همین شکل دوم آن استفاده می‌کنند.

فلسفه یی که در اساس دموکراسی نهفته این است که تمام مردم داری حقوق اند که باید طبیعتاً از آن مستفید شوند و هیچ‌کس حق گرفتن یا تلف کردن و سلب آنرا ندارد اعضای حکومت و مردم در مقابل یک دیگر مسوولیت ها و تعهدات دارند که باید انجام بدهند هر زمانیکه حکمرانان نتوانند مسوولیت های خود را در برابر مردم انجام بدهند و یا از صلاحیت های خود به شکل نادرست استفاده کنند مردم حق دارند آن‌ها را سلب صلاحیت کنند و در مورد شان تصمیم بیگرند.

اولین مثال دموکراسی در قرن پنجم میلادی در کشور یونان دیده میشد که شکل دموکراسی مستقیم را داشت و تنها اشخاص آزاد حق داشتند رأی بدهند بعداً دموکراسی به دیگر نواحی مدیترانه نشأت نمود ولی موفقانه نبود در دوصد سال اخیر دموکراسی یکی از اشکال مشهور حکومت و حکومت داری معرفی گردید و امروز تعداد زیاد از کشور های دارای حکومت دموکراتیک می‌باشد و یا حد اقل خود را دموکرات می‌دانند .

اساسات دموکراسی :

ا - حق انتخاب : تمام مردم حق دارند که رأی بدهند بدون در نظر داشت جنس ، رنگ ، نژاد ، مذهب ، و عقیده سیاسی ،

در بعضی کشور ها حق رأی محدود گردیده و این اصل اساسی دموکراسی مراعات نمی گردد و برای بعضی افراد کشور حق رأی دادن نمی‌دهند . 1- در کشور سویس زنها قبل از سال 1971 حق نداشتند که رأی بدهند . 2 – در کشور افریقای جنوبی قبل از سال 1990 غیر از سفید پوستان کسی دیگر حق رأی دادن نداشت . 3 – در کشور عربستان صعودی هیچ‌کس حق رأی دادان را ندارد . د .- 2 -

فراموش نباید کرد که دموکراسی توسط مردم عملی شده می‌تواند یک حکومت خود کامه نمی‌تواند به جبر به مردم بفهماند که ( ای مردم عیور ! با خبر باشید که شما یک حکومت دموکراسی دارید ) برعکس مردم باید تصمیم بگیرند که باید حکومت به شکل دموکراسی اداره شود نه به شکل خود کامه گی .2 آزادی : برای یک رأی مناسب و قابل قبول شخص رأی دهنده باید آزادی کامل داشته باشد و از طرف2 هیچ‌کس تهدید نگردد و رأی باید مخفی باشد مثال‌های برجسته وجود دارد که در جریان رأی دهی برای رأی دهنده گان آزادی کامل داده نشده که می‌توان از بعضی آن‌ها نام برد . 1 – در سال 1995 در کشور زیمبابی حزب سر اقتدار اعضای احزاب مخالف را تهدید کرد . 2 - در سال 1990 حکومت کولمبیا مخالفین را دسته دسته به قتل رسانید . 3 - در سال 2003 در کشورنایجریا انتخابات با به راه انداختن وحشت و خشونت ناقض ساخته شد . 4 – در سال 2002 در عراق رأی مخفی اجازه داده نشد.: 3 اشتراک وسیع : باید احزاب و گروه‌ها حق اشتراک در انتخابات را داشته و بتوانند کاندیدان خود را معرفی نمایند که در نتیجه بتوانند مردم چانس بیشتر انتخاب دریافت شخص مورد نظر خود را داشته باشند . مثال‌های وجود دارد که نشان میدهد که بعضا کشور ها اشتراک در انتخابات را منحصر ساخته و چانس اشتراک همه گروه‌ها را ومحدود نموده اند . 1 – در مبارزات انتخاباتی کشور ترکیه احزاب که تمایل به کرد ها داشته باشند حق اشتراک در انتخابات را ندارند 2 – در کشور پاکستان عده زیاد از گروه‌ها البته در حکومت نظامی شان اجازه داده نمی‌شود که در مبارزات انتخاباتی خود را کاندید نمایند . 3 در کشور عراق قبل ار سال 2003هیچ گروه غیر از حزب بحث حق اشتراک در مبارزات انتخاباتی را ندا شت 4 – در کشور روسیه قبل ار 1989 به جز از حزب کمونست حق اشتراک را نداشتند 5 - در کشور آمریکا احزاب کمونست حق اشتراک را در مبارزات انتخاباتی ندارند.

آیا دموکراسی در عمل امکان‌پذیر است

دموکراسی در تیوری بهترین نوع حکومت است زیرا به اساس حقایق خیلی محکم و با اهمیت سیاسی اجتماعی طوری که دیدیم بنا نهاده شده است اما سؤال اساسی در این جاست که آیا دموکراسی می‌تواند با در نظر داشت تمام اساسات آن عملی پیاده شود یاخیر.

برایدر آوردن دموکراسی از تیوری در عمل دو شرط اساسی و کلی ضرور است که بدون وجود این دو دموکراسی صرف حرف و شعار باقی خواهد ماند این دو اصل یکی اراده مردم برای حکومت کردن و رهبری حکومت است و دوم توانایی مردم در حکومت کردن است اگر این دو اصل را نادیده بگیریم در حقیقت دموکراسی به معنی حکومت مردم هیچ‌گاه عملی نشده اگر ما مردم را به یک شخص و دموکراسی را به یک عمل مثلاً گرفتن یک گیلاس آب از کوزه و نوشیدن آن برای تشبیه کنیم می‌توانیم بگوییم برای این عمل کوچک دو عامل ضروری است اول اینکه شخص بخواهد اراده کند و یک گیلاس آب از کوزه بگیرد و دوم اینکه شخص مذکور توانایی آنرا داشته باشد که خود را به کوزه برساند و از آن آب بگیرد . اگر فرضاً شخص توانایی کامل فریکی دارد اما نمی‌خواهد که از کوزه آب بگیرد و یا شخص اراده میکند که باید از آب کوزه بگیرد اما پاها و دست‌هایش فلج است و نمی‌تواند خود را تکان بدهد در هر دو حالت عمل صورت نمی‌گیرد.

برای عملی نمودن دموکراسی هم این دو عامل باید وجود داشته باشد اول مردم بخواهند و اراده کنند و دوم باید مردم این توانایی را داشته باشند که حکومت کنند.

بهتر است این دو عامل رادر کشور خود جستجو کنیمو ببینیم که تا چه حد وجود دارد و یا می‌تواند وجود داشته باشد برای عملی کردن دموکراسی مستقیم که می‌توان آنرا دموکراسی واقعی خواند به ساده گی می‌توانیم نتیجه بگیریم که نه تمام مردم کشور آماده هستند یا اراده دارند که حکومت کنند و نه هم توانایی را دارند که فرضاً ماه یک بار تمام شان گرد هم جمع شوند و روی مسایل عمده سیاسی بحث کنند و تصمیم بگیرند.

دموکراسی غیر مستقیم یا نماینده ، که باید دیده شود اراده و توانایی مردم ما چگونه است . به منظور عملی شدن این نوع دموکراسی باید تعدادی از مردم بتوانند از تمام ملت نماینده گی کنند هیات حاکمه را بسازند ، حکومت تشکیل دهند برای حکومت قوانین و مقررات بسازند و از طرز اجراات حکومت وار رسی کنند در صورتی که حکومت به شکل درست کار نمی‌کرد آنرا خلع صلاحیت نموده حکومت جدیدی را تشکیل بدهند.

سؤال عمده این است که آیا ملت می‌تواند نماینده گان واقعی خود را انتخاب کرده و برای تشکیل هیات حاکمه بفرستند . هر کسی که از عمق جامعه افغانی آگاهی درست داشته باشند می‌داند که بیشتر از نصف نفوس کشور در ساحاتی زنده گی دارند که هنوزتفنگ و زور به جای منطق حکمروایی دارد و مردم نه تنها در مسایل سیاسی بلکه در بسیاری جا در مسایل شخصی خود نیز از آزادی برخوردار نیستند در چنین حالتی بدون شک نماینده گان مردم از قبل معلوم است طوریکه سال گذشته بود همان همایی اند که زور دارند و این انتخاب شدن خود را مانند هر چیز دیگر بالای مردم می قبولانند و اگر یک مقدار آزادی هم وجود داشته باشد با انتخاب نماینده گان در حقیقت مردم آن آزادی خود را نیز از دست می دهندبعد از آناین نماینده گان اند که تصمیم می‌گیرند و حکومت میکنند نه مردم.

احتمال اینکه اکثر نماینده گان در حالی که از داشتن توانایی مادی ( پشتیبانی فعال مردم ) و معنوی ( دانش و مهارت لازم) برای رهبری سیاسی عاجز اند به آسانی می‌توانند در فساد ادارئ شریک شوند و به اصطلاح با اعضای حکومت دهن بوجی را بگیرندبسیار زیاد است.

مردم آنهائی که باید به اساس دموکراسی حکومت کنند هیچ قدرتی ندارند که مانع شوند هیچ مکانیزم وجود نداردکه مردم بعد از این نماینده گان خود را انتخاب کند بتوانند صلاحیت داشته باشند که از طرز عمل کرد نماینده ها خود نیز کنترول کنند و متیقن شوند که نمایده های شان به راستی از انتخاب کننده گان خود نماینده گی میکنند اگر این واقعیت‌های تلخ در نظر گرفته نشود و راه‌های حل منطقی و عملی جستجو نگردد دموکراسی نیز در افغانستان چهره یی را خواهد گرفت که سوسیالیزم در زمان ریاست حفیظ الله امین و اسلام در زمان مجاهدین و طالب به خود گرفته بود.

فراتر از دموکراسی :

برای اینکه از چنین حالتی جلوگیری کرده باشیم از همین حال وقتی از دموکراسی حرف میزنیم و به فکر چاره سازی آن باشیم فکر خود رابه این تعریفات زیبای کلمات ومحدود نسازیم زمانی که می‌خواهیم دموکراسی را در عمل پیاده کنیم باید فراتر از دموکراسی فکر کنیم ،

فراتر از دموکراسی یعنی تقویه و نیرومند ساختن مردم . مردم را از نظر معنوی و مادی باید نیرومند بسازیم تا زمینه بهتر عملی شدن دموکراسی به میان آید و یا به عباره دیگر اراده و توانایی مردم را تقویت بخشیم تا بتوانند در اداره حکومت سهم بگیرند و شعار حکومت مردم برای مردم عملی گردد هدف ما باید به وجود آوردن یک ملت قوی باشد نه یک دولت قوی ، زیرا تاریخ نشان داده است که داشتن یک دولت قوی و نیرومند به جز آنکه دست یک تعداد رهزن را برای چور وچپاول و فساد باز کند هیچ خدمت دیگر کرده نمی‌تواند و هم چنان نیرو نیرو را در لشکر کشی ها و آدمکشی ها و چپاول به مصروف خود رسانید.

اما اگر مردم قدرتمند باشد هیچ گاهی نماینده ملت یا موظفین حکومتی نمی‌توانند سو استفاده کنند هدف باید این باشد که مردم برای خود ارزش‌ها تعیین کنند نه اینکه دولت ها بیایند و برای مردم نشان بدهند که بهترین راه برایشان کدام است. مردم برای رستگاری خود کار کنند نه اینکه حکومت ها به زورکیبل و شلاق مردم را به بهشت رهنمایی کند ، فراموش نباید کرد که دموکراسی توسط مردم عملی شده می‌تواند . یک حکومت خود کامه نمی‌تواند به جبربه مردم بفهماند که « ای مردم غیور ! با خبر باشید که شما یک حکومت دموکراسی دارید» . بر عکس مردم باید تصمیم بگیرند که باید حکومت به شکل دموکراسی اداره شود نه به شکل خود کامه گی . هر قدر مردم نیرومند شوند به همان اندازه حکومت ضعیف می‌گردد صلاحیت های آنانکه در کرسی اداره حکومت نشسته‌اند محدود می‌گردد ، خودسری های وزرا رؤسا و حکام کمتر می‌گردد ،وحساب دهی و شفافیت در مقابل مردم مطرح می‌گردد . دموکراسی واقعی صرف زمانی عملی است که مردم از نظر معنوی ( اراده حاکمیت .)و مادی ( توانایی حاکمیت ) نیرومند شوند

یکی از بهترین راه‌ها برای تقویت و نیروی مردم این است که حکومتحاضر شود بعضی از صلاحیت های خود را به مردم و اگذار شود و مردم در چوکات مؤسسات غیر حکومتی خیریه سازمان ها و انجمن‌های اجتماعی ، انجمن‌های فرهنگی ، شوراهای محلی مؤسسات محلی اجرای بعضی وظایفی را که قبلاً حکومت به دوش داشت به عهد بگیرند در قسمت تشکیلات و اداره چنین مؤسسات غیر حکومتی توجه زیاد مبذول گردد تا از یک طرف مردم بتوانند بار مسوولیت های حکومت را کم بسازند و از جانب دیگر نیرو های مردم سازمان یافته تر گردد صدای شان قابل شنیدن گردد کارشان قابل دید شود و بالاخره موجودیت شان احساس گردد.

مردم باید قادر ساخته شوند که تنها و تنها گوش به آواز منتظر تصامیم نماینده گان غیر واقعی شان در شورای مقننه نباشد درصورت لزوم حکومت و قوای مقننه را مجبور به اتخاذ تصامیم لازم بکنند هر قدر مردم بیشتر سازمان یافته تر و منظم‌تر صدای خود را بلند کنند تأثیر آن بالای هر سه بخش از قوای مقننه اجراییه و قضاییه بیشتر و مؤثر تر خواهد بود به هر اندازه مردم در چوکات انجمن‌ها ، سازمان وموسساتغیر حکومتی بیشتر منسجم شوند می‌توانند خود مسوولیت اجرای بعضی امور را بدوش بگیرند و منتظر حکومت ننشینند . در این صورت بار مسوولیت حکومت نیز کمتر خواهد شد و حکومتدر اجرای وظیفه اصلی شان که همانا تآمین امنیت ، هم آهنگی و حمایت اجرای خدمات اجتماعی در سطح داخلی و بین‌المللی برای تآمین عدالت می‌باشد بیشتر و خوبتر رسیده گی کرده خواهند توانست. شمارا سر جای اهمسای عزیزپیشر و،

خلاصه کلام دموکراسی به راستی بهترین نوع حکومت و درمان درد مردم ما است و هر لحظه مقدمش را گرامی می‌داریم اما به شرطی که همهبه شمول دولت مردان ، وقتی در عمل می‌آیند فراتر از دموکراسی فکر کنند هدف شان نیرومند ساختن توده های مردم باشد نه نیرومند ساختن حکام دولتی هدف تنظیم ، انسجام و سازمان بخشیدن به نیرو های مردمی در تشکیلات مختلفی که برایشان امکان‌پذیر است ، باشد نه در پراگنده ساختنو پاشان ساختن نیرو های مردمی ؛ آنگاه می‌توان باور داشت که دموکراسی با همه مشکلات باز هم عملی است وچهره آن مسخ نخواهد شد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت