اسدسينا

 

نخ دیموکراسی

 

1

من مصیبت بزرگی دارم

در شهری که به بزرگی

تمامیت زمین است

زیست می کنم

در شهر بزرگی که

فقر انسانیت از شیشه هایش

سخن می گوید

******

درین مکان که به

بزرگی زمین" خدا" است

انسان را نفت می نوشانند

و پا هایش را همسان

آهن و رابر ساخته اند

تن اش آ تش پارهء گشته است

وزبانش را

با نخ " دیموکراسی"

دوخته اند

2

من مصیبت بزرگی دارم

در شهر غریبی زنده گی دارم که

کودکانش شهوت را

از پنج سالگی تجربه میکنند

و با زنان هفتاد ساله

همخوابه می شوند

باکره بودن

مصیبت بزرگیست

درین شهر

******

این شهر

این استان

مصیبت عظیمست برمن

شهری که شهوت در زنان

به بزرگی جهنم

در آن وسعت بافته است

 

 درین شهر

 نسل آدم  

همسان پلنگ  می نوشد

و با زبان آدم سخن نمی گوییند

 

 

من مصیبت بزرگی دارم....

 

 

 


بالا
 
بازگشت