محمد طاهر اسلمیار

                                     

کِشط جنوب  مات شمال ؟

 

   ازافغانستان دورۀ احمــد شاه ابدالی بخوبی میدانیم که شامل اقوام مختلف از قبیل پشتون ها، تاجیک ها ، هزاره ها، قزلباش ها، ازبک ها، ترکمن ها، پشه ای ها، ایماق ها،هند وسکهـ  وغیره بوده است. این مردمان در نقاط مختلف مرز وبوم وطن زندکی نموده وهمه غیرت، وجدان، شهامت، سلحشوری، مهماننوازی خود را ثابت نموده اند. بدون در نظرداشت شکل وقواره ، از سالها به اینطرف درد شان مشترک،غم وشادی شان مشترک بوده واست.اگر استعماروچپاولگران حمله کردند، همه آزار دیدند. واگرنفاق وشقاق رایادآوری نکنیم، چشم پوشی از واقعیت است. وقتی تفرقه ها، تبعیض ها ونفاقی افگنی ها را می بینیم، کار وسیاستمداری حکمرانان تحمیلی وسیاست های نابخرانۀ  شان برای استفادۀ سوء حکومتداری هویدا میشود.  بازمانده های احمدشاه ابدالی فقط وفقط برای داشتن قدرت، با کشمکش های قدرت طلبانه بود که از اقوام مختلف استفاده کرده تخم بدبینی وتبعیض را کاشتند. از ساده لوحی برخی مردم استفاده های ناجوانمردانه نموده یک تعداد را برای مقاصد خود امتیاز دادند . عاقبت هم یکی نوکر استعمار شد ، دیگری آلۀ دست اولادۀ پاینده محمد خان گردید . وقتی هم که قدرت را اولادۀ پاینده خان گرفتند، این کشور رااضافه تر به خرابه وخانه جنگی همیشگی تبدیل کردند. استعمار هم از تجربیات آنها استفاده کرد. بازارخانه جنگی را گرم نمود. به رگ وخون اقوام زهر نفاق افگنی راانتشار داد. عاقبت محمد زایی دارندۀ تمام امتیازات در کشور شد. اگر کسی از این واقعیت انکار میکند، درحقیقت شخصی است که وطن خود را نشناخته وتاریخ آن را نخوانده است. واقعیت دارد که محمد زایی ها یا درست تر بگوییم برادران محمد زایی افغنستان را در بین خود چنان تقسیم کردند که ملکیت شخصی شان باشد. اگر مردمان یک منطقه برضد ظلم شان  قیام کردند مردمان اقوام دیگر را مسلح کرده وتشویق به جنگ نمودند. به درد های مردم رسیدگی نکردند. فقط بفکر خود واولاد خود بودند، وبرای اطمینان بیشتر، سیاست قبیله سالاری را تعقیب کردند. وبا این اعمال خود خدمت بزرگی برا ی استعمار برای عقب ماندگی وجهل وبی علمی دوامدار در افغانستان  نمودند.

   تاریخ خوب بخاطردارد که سرکوب نمودن سایر اقوام ومحلات افغانستان بوسیلۀ قوم توسط حکمرانان قبیله پرست وخودخواه  در ازمنه های گذشته چندین بار تکرار شده است که  یادآوری هرکدام هفتاد من کاغذ خواهد شد. نادرخان، از حاشیۀ سرحدات از طریق جنوب، با مصرف پول استعمار وتحریک جنگ قومی، مردم جنوبی را مسلح کرد تا بالای کابل وشمالی حمله کرده واز قتل وقتال وچور وچپاول ابا نورزند. کسانی که از مردم آن وقت هنوز هم زنده هستند از چور وچپاول اعزامی های نادرخان، قصه های متاثر کننده دارند. مردم مظلوم جنوب را کشط دادند ولی آنها رابسوی شمال ومات کردن آنها اعزام نمودند. دفعۀ دیگر، پاکستان با عمله وفعلۀ طالبان شمال را به خاک وخون کشید. این بار ازثروت های عربستان سعودی ومشوره های استعمار کهنه کار استفاده نموده مردمان مرکز وبخشی از شمال را قلع و قمع کردند. تخم نفاق ، بدبینی و دشمنی  قومی بدست ایادی استعماربازهم پاشیده شد.  پس ازچوکی نشینی سلطان کرزی، گرچه افراد واشخاصی را در کابینه نشان داد که گویا دیگرتبعیض وتفرقه وامتیازی درین نیست، مگراول درخفا وبعدتر علناً سیاست تبعیضی وتفرقۀ قومی را دامن زد.

   اکنون  درجنوب اغواگری های ناجواندرانۀ شان آشکارشده است که با دادن امتیازات، رشوه ها وتحریک قومی ، در تبانی با پاکستان، حتی با استفاده از مقام معنوی شاه سعودی، کوشش دارند که لگد های خونین خود را بازهم در شمال بگذارند. در جنوب وشرق هیاهو میکنند. از لشکر کشی وجنگ خبر نشر میکنند. مگر سعی اصلی شان این است که شمال افغانستان را زیردست وساطور خونریزی بمانند. مطیع شدن عدۀ از افراد با نفوذ شمال و دل خوشی به داشتن چوکی ومقامی که از دست تیم معیتی کرزی گرفته اند، تشویش های عظیمی را بازهم برای مردم شمال بوجود میاورد. نزد کسانی که به قدرت  فکر کرده اند وحواس شان قبیلوی ست، لشکر کشی به شمال ومات کردن مردم آن مرزو وبوم، پیروزی اصلی در تختۀ شطرنج افغانستان شده است. ایا بازهم پاکستان وکرزی با کشط، کشط ؟. ازیک طرف به جانب همه اقوام کشور روی میاوریم که با این نقشه مخالفت کنند و از سوی دیگر به خداوند مراجعه نماییم که دارندگان چنان طرح ونقشه را به سزای اعمال ناپسند برساند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت