محمد عوض نبی زا ده

 

نظام فدرالی راه حل بحران کنونی درافغانستان

 

قسمت سوم

 

افغانستان سرزمینی است که،درآن اقلیتهای قومی بابیش از16 قوم خوردوبزرگ ازلحاظ ساختارنژادی,قومی,مذهبی وزبانی متفاوت اعم ازتاجیکها،هزاره ها،پشتونها-اوزبیکها،ایماقها،بلوچها،ترکمنها,نورستانیها,پشه ایها,اویغورها,قیرغیزها,قزلباشها,عربها وغیره،که دریک جغرافیائی واحد زندگي دارند که میتوان این سرزمین را یکی ازگنجنيه هاوثروتهای غنی اقلیتهای قومی درجهان نامید ،اقوام پشتون که یکی ازین اقلیتهای قومیست ودرطول سیصد سال اخیرباتحمیل حکومتهای انحصارگرای تک قومی تا کنون نتوانسته سلطهء کامل خودرابراقوام دیگرتحکیم ببخشد،حتی امیرعبدالرحمان سفاک باوجوددست زدن به تصفیه قومی ونسلکشی وکوچهای اجباری،هیچیک ازاقوام غیرپشتون رانابود کرده نتوانست ولی نفاق,تبعیض,تعصبات ملی واستبداد تکقومی,افزایش یافته که باعث بیعدالتی ملی-فقروعقب ماندگی وجنگهای میان قومی وسبب جدایی بیشتراقوام ساکن درافغانستان گردیده است.اکنون که خصلت قبیلوی اقوام پشتون باشریعت وارزشهای قبیلوی اعراب آمیخته شده وشریعت طالبانی وتروریزم رادرمغزجوانان قبایل پشتون تزریق وپشتونها راقربانی عصبیتهای قبیلوی وشریعت طالبانی و میخواهد دیگراقوام افغانستان را نیز قربانی تروریسم  وافراطگرائی سازد.امااستراتژيها يكه درطول سالهاي گذشته بوسیلهء جامعه جهانی درافغانستان بخاطر مبارزهبرضد تروریزم رو یدست گرفته شده است باوجود حضورده ها هزارنیروی خارجی ومصارف صدها میلیارد دالرکه چندین هزارتلفات نظامی وافراد بیگناه ملکی به همراه داشته وبرای آوردن صلح و ثبات درافغانستان بادشواری مواجه شده است.وبا توجه به خروج نیروهای ناتودرسال2011 ازافغانستان وپس ازآشکارشدن عدم پیشرفت آنان درمبارزه عليه تروريسم جهت ازميان برداشتن چالشهاي امنیتی-فقروفسادبرای حل بحران افغانستان دیدگاه هاونظریاتی مختلفی درغرب مطرح است وبخصوص درطی سالهای اخیرتعدادی ازدانشمندان وتحلیلگران خارجی وداخلی مسایل سیاسی افغانستان درمورد یافتن راه حل بحران دیرپا وخونین کشورما طرحها و دیدگاه های شانرا ازطریق نگارش مقالات ونشردررسانه های جمعی گزینهء تطبیق نظام فدرالی را پیشکش نموده است که ازجمله.انستیتوت بین المللی مطالعات استراتژیک لندن پیشنهاد یک حکومت نامنظم فدرالی برای افغانستان رامینماید ومیگویدکه.نيروهاي غربي به گونه‌ءدرولایتهاي افغانستان استقراریابد تاازظهوريك نيروي تروريستي ديگرازداخل افغانستان جلوگيري ويك نظام كنفدرالي درافغانستان تشکیل تاولایتها خودرامقيد به اطاعت ازقانونيكه درپايتخت صادرميشودبدانند وشیوه کنونی مبارزه ء ناتودرافغانستان باید ایجاد محدویت برفعالیتهای طالبان وجلوگیری ازتوسعه جنگ دردیگرساحات افغانستان باشددرحالیکه جنگ درافغانستان ازدهسال فراترمیرودوحوصیله مردمیکه کشورهای شان درافغانستان حضورنظامی دارند، برای حضورنظامی درازمدت دراین کشورکمرنگ ترمیشودکه هدف اولی این کارزارنظامی اخلال،ریشه کنی وتخریب القاعده درآنجا بود واین هدف ازدید آنان برآورده شده است.اکنون هدف این جنگ بزرگترشده وبه یک استراتژی برای توسعه ومدرن سازی افغانستان وحکومتش مبدل گردیده انداگراین برنامه تطبیق شود، بسیاری ازسربازان ناتو میتوانندازافغانستان بیرون آورده شوند وآنانیکه درآنجا باقی میمانند میتوانند، به جای جنوب درشما ل ومناطق مرکزی هزاره جات تمرکزنمایند.گرچه پیشترازین نیزطرح نظام فدرال درافغانستان ازسوی برخی ازدولتمردان آلمان درروزهای اخیرکنفرانس بن مطرح شده بودامادرنهایت اینطرح بدلایل مختلف ساختاری وبالغ نبودن روندملت سازی درافغانستان وبخاطرتداوم سالها جنگ داخلی ومخالفت آمریکاییها وبرخی ازدولتمردان افغانستان مورد تایید قرارنگرفت.قرارمعلوم گزینهء فدرالیزم درافغانستان نسبت بدیگرطرحهای ارایه شده ازجانب دانشمندان مسایل افغانستان جانبداران بیشتری راپیدا نموده است که راه حل معقول وقابل قبولتربرای ختم بحران دیرینهء افغانستان پنداشته میشود با درنظر داشت طرحهای پیشکش شده این قلم نیز درمقالات اولی ودومی میکانیزم وساختارفدرالیزم وبرتریهای آنرا نسبت به نظام ریاستی کنونی درافغانستان جهت دستیابی به راه حل بحران کنونی کشوربه بررسی گرفته بود.ولی درمقالهءکنونی ایجاد نظام فدرالی رابنا برنیازمندیهای اجتناب نا پذیرجامعه جنگ زده افغانستان و براساس مناطق نسبتا برخوردارازامنیت وثبات ومناطق شامل درجنگ وخشونت تقسیم نموده وضرورت افراز نیروهای نظامی جامعه جهانی درمناطق امن بخاطرایجاد یک ساحهء با امنیت درافغانستان فعلی را به بررسی میگیرد.بدینتر تیب من افغانستان رابه دوبخش عبارت ازمناطق امن و ساحات ناامن ودستخوش بی ثباتی و خشونت تقسیم وتطبیق سیستم نظام فدرالی را درتمامی قلمروافغانستان اعم ازساحات امن وساحات شامل درجنگ پشنهاد میکنم  ویکی از راه های غلبه برچالشهاي موجود،حمايتهاي دوامدارجامعه جهاني برای تحکیم و تطبیق يك حكومت داری خوب ودولت قدرتمند فدرالی وایجاد مناطق امن درافغانستان کنونی را كه ازيك وحدت وهمسويي گروه‏ها و جريانهاي سياسي درداخل پشتيباني شودوتوان مقابله با چالشها ومداخلات بيروني را داشته باشد تا اقوام گوناگون افغانستان مشارکت وهمسوئی خودها را ازطریق حکومت فدرالی درحکومتهای ایالتی ومرکزی احساس ولمس نمایند وبرنظام ریاستی تک قومی سه سده اخیربرای همیشه نقطهء پایا ن گذاشته شود وفدرالیسم میتواند تنها گزینهء برای جلوگیری ازانحصارقدرت تک قومی و نظام، فاسد مافیائی درافغانستان باشد. اگراوضاع سیاسی افغانستان بصورت عینی وواقع بینانه موردمطالعه قرارگیرد صفحات شما ل ومناطق هزاره جات مرکزی وپایتخت افغانستان نظربه مناطق جنوب وشرق کشورازامنیت وثبات نسبی برخوردارندکه تاهنوزخشونت و افراطیگری درآن ساحات بشکل وسیع انتقال نیافته است.جامعه جهانی باید با استفاده ازتجارب کردستان شما لکشورعراق درمناطق شما ل-هزاره جات ومرکزافغانستان بازسازی زیرساختها ی اقتصادی-فرهنگی ونهادهای جامعه مدنی را رشد داده و نهادینه سازد تا برای مردم این ساحه زمینهء اشتغال یابی بیشتر فراهم گرددو بدین وسیله جلو رشد بنیاد گرائی واندیشه های طالبی والقاعده درین مناطق را گرفته وریشه های آن درین ساحه خشکانیده خواهد شد که به مرورزمان این نطفهء فتنه واندیشه های افراطی وقومگرایانه طالبانی درمحاصره مردمان طرفدارصلح ودموکراسی مناطق صفحات شمال وصفحات مرکزی وپایتخت افغانستان قرارگرفته که با ایجاد نظام فدرالی ومناطق امن درافغانستان دایره خشونتهای افراطی گری ازاین سرزمین به تریج  برچیده خواهد شد .درنظام فدرالی عمده ترین ارزش دمکراسی را،تساوی حقوق وسهم برابر،تمام اقوام زیراستبداد قومی درکلیه ارگانها ونها های اداری،اجتماعی؛فرهنگی واقتصادی وسیاسی تشکیل میدهد،حقوق وازادیهای فردی ومدنی برای افرادجامعه ،طبق قانون یکسا ن،تأمین وتضمین میگردد.درنظام فدرالی  مردم افغانستان براساس ساختار قومی و جغرافیائی ونزدیکیهای فرهنگی خویش دارای ایالتهای مستقل بوده و.هرایالت والی یا حکمران ویا حتی یک صدراعظم مستقل خواهد داشت که ازطرف باشنده گان مردم هرایالت انتخاب خواهند شد این ایالات درداخل یک دولت واحد ،تجزیه ناپذیرونیرومندقرارخواهند گرفت.برتری سیستم فدرالی پارلمانی منحیث یک نظام دموکراتیک،درهمبستگی،دروحدت ودرجوشش وخروش ودررقابت سالم،دررشدوانکشاف عرصه های مختلف اقتصادی واجتماعی وفرهنگی ودرایجادمحبت وصمیمیت بین اقوام کشورورقابت سالم ارتباط تنگا تنگی دارد.قانون دموکراتیک درنظام فدرالی به حمایت یکدیگررشد مینمایند ومتحدانه برعلیه تبعیض وامتیازوخود برتربینی،خود کامگی واستبداد ودیکتاتوری،ازطریق وضع قوانین ومقررات فرعی،لوایح وپلانهای متودیک عملی،مبارزه مینماید.درافغانستان،باوراتنیکی بروجههء شهروندی مهم بوده که،درهمهءعرصه ها سهم فعال میگیرند،گرفتن مشارکت وسیع شهروندی بدون تبعیض وا متیازمطابق به قانون وشائیسته سالاری، درپروسۀ فعالیتهای سیاسی،پدیدهء دموکراسی قوام وگسترش میابد.وراه های گوناگون برای سهمگیری فعال تمامی اقوام وقبایل درسراسرکشور میسرمیگرددالگوی دولت فدرال نمونه ازهمچونگرشی نسبت به بحران وحل آن درافغانستان است بنا براین تا زمانیکه طرح الگوهای ساخت دولت درافغانستان با ظرفیت شفاف دموکراتیک ومبتنی برمدرنسازی دولت؛درحد طرحهای اتنیکی ارایه نگردد، ابهام درین زمینه پایدارخواهد ماند  

 بنا برین قبل ازینکه جامعه جهانی نیروهای خود را از افغانستان خارج نمایند ضرورت ونیازجدی احساس میشود تامناطق امن را درصفحات شما ل,صفحات مرکزی هزاره جات و پایتخت افغانستان ایجاد نمایند وبازسازی اقتصادی– فرهنگی و اجتماعی را درین مناطق عملی ونگذارند که مناطق جنوب کشورکه عامل اصلی بحران وجنگ است ناامنی وخشونت طالبی را درسایرمناطق افغانستان توسعه وانتقال نماید.مردمان صفحات شمال,صفحات مرکزی هزاره جات وپایتخت کشورکه ازمرحله ساختار قبیلوی نسبتا مرحلهء گذاررا  سپری میکنند وسخت تشنه ونیازمند رشد اقتصادی ,اجتماعی,فرهنگی است وازحضورنیروه های جامعه جهانی و تطبیق اهداف دموکراسی جانبداری میدارند جامعه جهانی برای مهارو محدود نمودن فعالیتهای تخریبی  گروه طالبان درجنوب افغانستان میتواندبا اطمینان کامل ازنیروهای بالفعل وباالقوه مردم این مناطق بهره گیرند.بطورنمونه پاکستان وچند کشوردیگردنیا که شرایط مشابه افغانستان رادارااست.وپاکستان کشوریست متشکل ازچهارایالتهای  پنجاب,سند, بلوچستان وپشتونخواه اما درطی مدت سه دهه اخیردرایا لت پشتونخواه شمالغربی پاکستان جنگ وخشونت گروه های افراطی بنیادگرا ادامه داشته ولی بررشد اقتصادی,اجتماعی-فرهنگی ونهاد های جامعه مدنی پاکستان درایالات پنجاب,سند وبلوچستان که این خشونت وجنگ کمترمانع پشرفت ایا لتهای متذکره گردیده است جنگ واقراطیگری صرف درمناطق قبایلی ایالت پشتون خواه تمرکزداده شده است ونگذاشته اند که جنگ وبی ثباتی دردیگرساحات پاکستان توسعه یابد.کشورعراق نیزبعد ازهفت سال جنگ وخشونت اکنون به سمت صلح وثبات نسبی گام میگذارد چون تجربه وگزینهءخوبی برای تامین ثبات درعراق مناطق کردستان شما ل عراق است که نیروهای جامعه جهانی درقبل ویا درجریان جنگ عراق کردستان شمالعراق را ازلحاظ اقتصادی,اجتماعی وفرهنگی کمک ویاری رسانید که این ساحه رابیک مودل پشرفت وترقی برای سایرمردمان عراق مبدل نموده است وجامعه جهانی نه تنها ازتوسعهءخشونت درکردستان عراق جلوگیری کرد بلکه ازآن ساحه اکنون منحیث مرکزحمایوی برای سرکوب تروریزم دردیگر مناطق عراق استفاده میبرد.مردم جهان اگاهیدارند که گروه های تروریستی درممالک مختلف دنیا ازجمله گروه های افراطی کشمیردرهندوستان,گروه ملی گرای پری که کا کردی درترکیه گروههای افراطی وبنیادگرای اسلامی القاعده درجنوب سودان,یمن وسومالی,گروه بنیاد گرای اسلامی چیچین درروسیه وگروه ملی گرای اویغوردرچین نیزفعالیتهای تروریستی و تجزیه طلبانه دارند مگراین گروه های تندروافراطی مانع پیشرفت حکومتها ونظام های دولتی مرکزی وتهدید برای حکومت داری خوب و پیشرفت این جوامع بسوی بهروزی و ثبات نبوده است اینکشورهاهمزمان مصروف رشد اقتصادی–اجتماعی وفرهنگی ونهادهای تطبیق قانون درممالک شان میباشند ولی گروه تروریستی طالبان درافغانستان باعث تهدید نظام دولتی وحکومتداری خوب وممانعت بزرگی برای رشد وبالندگی اقتصادی–اجتماعی وفرهنگی کشوربوده  وجامعه جنگ زده افغانستان وبخصوص سا حات با امن صفحات شمال وصفحات مرکزی هزاره جات وپایتخت کشوررا نیزازلحاظ امنیتی به چالش کشانیده  است چون طالبان میخواهند خشونت ونا امنی را درین مناطق  نیزتوسعه داده وسایه شوم عملیتهای انتحاری وآدم کشی این گروه تروریستی مردم این نقاط کشوررا نیزبه تشویش ساختهاند که خدا ناکرده نا امنی جنوب وشرق درین مناطق کشورنیزسرایت نکنند.

دوازدهم - ماه - سپتامبر – سال-2010 

 

++++++++++++++++++++++++

 

درمقالهء اولی درباره نظام فدرالی بحث کلی ارایه گردیده بود اما درقسمت دوم مقاله کنونی دررابطه به برخی ازمکانیزم تطبیق نظام فدرالی درافغانستان روشنی انداخته میشود.افغانستان کشوریست که اقوام و اتنیکهای خورد و بزرگ درآن بود وباش دارند ولی با وجود شعارهای کاذب نظامهای حاکم درباره ملت واحد افغانستان وکاربرد مقوله های و حدت ملی تا اکنون درین سرزمین آغوشته به خون ملت واحد ایجاد نشده است

استفاده ازبکارگیری کلیمهء ملت واحد افغان بوسیله حکام مستبد صرف اغفال مردم تحت ستم کشور میباشد گرچه همراه با حضورنظامی وسیاسی جامعه جهانی جدا از ناکامیها وکاستیهای که درعرصه اداره کشوربه همراه داشته، اما در زندگی مردم افغانستان، بطور نسبی تغیرات مثبت و منفی معینی نیز برجای گذاشته است که بی ثباتی سیاسی، امنیتی وفساد اداری درسالهای پسین نیز، نتوانست مانع سیرتکوین این روند طبیعی گردد که برخی ازمجموعه ایندگرگونیها خوش بینیهای را پدید آورده ودرصورت سمتدهی درست این پروسه، برافقهای روشن، ره خواهد گشود. ولی تسلط و نفوذ بیش ازحد حلقات تمامیت خواه قومی دردولت فعلی،که تفرقه وچند دستگي را درميان نخبگان اقوام غير پشتون ايجاد کرده است.درحالي که رهبريت اقوام غير پشتون دچار آسيبهای مرگبارنفاق دروني شده ودردام تزویرسیاسی گروه حاکم دردولت گيرمانده اند،ولي تيم انحصارطلب دردولت برای تک قومی ساختن دستگاه دولت و سازماندهی طا لبان کوچی نما برای سرکوب خونین مردم بهسود و دایمیرداد و زهرچشم نشان دادن دولت کابل به مردم هزاره وبرگزاری جرگه مشورتی صلح برای نزدیکی بیشتر پالیسی برتری خواهانه دولت با مخالفینش ازجمله سیاستهای انحصار طلبانه گروه حاکم بوده که فشار بر اقوام ديگررا بیشتراز گذشته تشدید نموده است

 تقریباً نو سال قبل درموافقتنامه ء بن درسال2001،احصائیهء تقریبی نفوس چهار قوم عمده ءافغانستان ازجمله اقوام هزاره– تاجک-ازبک وپشتون مشخص گردید وبراساس همان احصائیه تقریبی جامعه جهانی که شالوده وبنیاد ساختاردولت موقت افغانستان با شرکت نمایندگان این چهارقوم بزرگترریخته شد گرچه اقوام ازبک-تا جک-هزاره وپشتون نسبت به سایراقوام ازلحاظ نفوس تقریبی بزرگترمحاسبه شده است ولی براساس نفوس شماری تخمینی جامعه جهانی هیچ یک ازاین اقوام چارگانه به تنهائی نمیتواند اکثریت نفوس را درافغانستان تکمیل نماید باین ترتیب افغانستان رامیتوان سرزمین اقلیتهای قومی نامید.ازهمه مهمتربرای حفظ هویت قومی و حقوقی اقوام گوناگون افغانستان درستون ملیت وقوم تذ کرهءهویت بایدهرشهروند کشوربنام قوم وملیت که منسوب است تحریریابد یعنی شهروندهزاره بنام قوم هزاره وشهروندتاجک بنام قوم تاجک تحریرگردندتاهیچ یک ازاقوام به بهانه تعلقیت قومی– زبانی ومذهبی مورد تبعیض وبیعدالتیهای حکومتهای قوم گرا قرارنگیرند وهمه اقوام کشورخودها را صاحب سرنوشت مشترک سیاسی درین سرزمین بدانند.

فدرالیزم براساس ترکیب وساختار قومی درافغانستان یگانه راه حل بیرون رفت ازبحران دیرپا وخونین کشورمیباشد تا اقوام گوناگون افغانستان خودها را درزیرسایه نظام فدرالی شریک همه مسایل سیاسی این سرزمین احساس نمایند.طوریکه درتشکیل نظام فدرالی پاکستان چهارقوم بزرگ وعمده از جمله پنجابیها - سندیها – بلوچها و پشتونها نقش عمده را دارا بوده است.که اکثریت نفوس باشندگان ایالت پنجاب را اقوام پنجابی واکثریت نفوس ایالت سند را اقوام سندی و اکثریت نفوس ایالت بلوچستان را اقوام بلوچ و اکثریت نفوس ایالت صوبه وسرحد ومطابق نام جدید آن ایالت پشتونخوا را اقوام پشتون تشکیل میدهند و بدین ترتیب در ایجاد نظام فدرالی پاکستان اقوام چهارگانه آن کشور نقش وسهم قابل توجه داشته ودارند.بنا ء درافغانستان نیزمیتواند براساس تنا سب ترکیب نفوس اقوام عمده چهارگانه نظام فدرالی تطبیق وعملی شود تا.اقوام گوناگون کشوربتوانند درمناطق خودشان حاکمان، والیان و شهرداران شان را انتخاب ودرعین حال صلاحیت قانونگذاری داشته باشند وبرای ادارات محلی، مثلا حاکم از قندهار يا بدخشان لازم نیست بياورند، مردم خودشان بايد درمحل،حاکم خود را انتخاب ودرهمه امورمحلی و لایتی شان مشارکت داشته باشند.اگردولت وجامعه جهانی بخواهند که مردم افغانستان درتصميم گيریهای سياسی همواره حضور داشته باشند، باید دريک سيستم که، مردم ازواحدهای کوچک تا واحدهای اداری کلان حضوریابند ومسايل خود را حل کنند باید يک ساختار شکنی درنظام کنونی صورت گیرد که درانتخابات رياست جمهوری بعدی مناطق وولایات بتوانند به طور مستقل تصميم بگيرند يعنی اجبار نداشته باشند که رئيس جمهور فلان والی رابه آن منطقه فرستاده، پس بايد برای اوکارکند.اگراجازه داده شودکه مردم درولايات خود حکام شان را انتخاب کنند،هرکه رئيس جمهور شود درانتخابات بعدی، نمیتواند اعمال فشارکند.امابرخی ازنویسندگان کشورتطبیق نظام سیاسی فدرالیرا درافغانستان بخاطرترس ازتجزیه وطرفداری ازنظام سیاسی متمرکزنادیده گرفته وبرنظام قوم گرایانه واستبداد تکقومی صحه میگذارند جفای بزرگی درحق اقوام تحت ستم افغانستان شمرده میشود.وکسانیکه ازنظام سیاسی فدرالی ابراز تشویش دارند صرف اوضاع سیاسی افغانستان را اززاویه منافع انحصارگرایانه وقوم گرایانه ء خودارزیابی میکنند که با منافع جمعی اقوام زیرستم کشوردر مغایرت کامل قرار دارد

 ارایه طرح پشنهادی درمقاله ء کنونی درباره نظام سیاسی فدرالی درافغانستان بازهم یک طرح ابتدائی ومقدماتی بوده وباید کاردقیق تحقیقی بالای آن انجام گردد ودررسانه های جمعی داخلی و بیرون مرزی مورد بحث وگفتگوی بیشترقرار گیرد. براساس نامهای قدیمه مناطق مختلف افغانستان ترکیب قومی و اتنیکی و موقعیت و ساختار جغرافیائی کشور را میتوان با برخی اصلاحات جدید به.یازده.ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود. چون بنا برتداوم سه دهه جنگ های خونین میان قومی– تنظیمی- گروهی – حزبی و مداخلات ممالک خارج – تعداد کثیری ازمردم کشور مجبور به مهاجرت ازافغانستان به خارج و درداخل کشوردر مناطق امن تر بحیث بی جا شدگان داخلی تن در دادند که بنا بر تداوم جنگ تاهنوز این وضعیت ادامه دارد و براساس این نقل مکان های داخلی و خارجی نفوس ساحات گوناگون افغانستان ثابت باقی نمانده و تعداد نفوس مناطق مختلف کشور درحال تغیروبا دیگر گونیها و تفاوتهای جدی مواجه میباشند با درنظر داشت این واقعیت های تاریخی و اجتماعی نمیتوان ارقام دقیق و ثابت تناسب و ترکیب نفوس اقوام ساکن درمناطق مختلف کشور راتعین و مشخص نمود.درین طرح پشنهاد ی صرف ازاقوام گوناگون ساکن در هرایالت پشنهادی نام گرفته میشود که الی نفوس شماری عمومی ودقیق زیرنظرسازمان ملل متحد درکشوربا نام گرفتن ازهریک ازا قوام ساکن در یک ایالت و یا فدرال بسنده شده تا درمورد تعدادنفوس هریک از اقوام کشورسوء تفاهم بوجود نیاید

اول: - ایالت و یا فدرال- شمال( ترکستان ) که شامل ولایات بلخ – جوزجان – فاریاب – سمنگان و سرپل میشوند که باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن ترک تکبار و اقوام تاجک – هزاره و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهر مزارشریف خواهد بود.

دوم:- ایالت و یا فدرال شما ل شرق ( قطغن ) که شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میشوند که نفوس آن را اقوام تاجک - ازبک – هزاره – ترکمن و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهر قندوز خواهد بود.

سوم:- ایالت ویا فدرال دند شما لی ( کوهستان) که شامل ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا است که نفوس آنرا اقوام تاجک- هزاره -پشتون و پشه ای میسازند و مرکزیت ایالت شهر چاریکا خواهد بود.

- ایالت ها و یا فدرالهای غرجستان و یا هزارستان که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و بیشتر از مناصفه ء از مناطق جغرافیائی ولایات غزنی و وردک هم مرز با هزارستان مرکزی و با فیصدی های متفاوت برخی ازمحلات ولایات پروان – غور - سرپل – سمنگان و بغلان را که هم سرحد با هزارستان مرکزی است نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند که باید ایالتها و یا فدرال ذیل درین مناطق ایجاد گردند -

 چهارم -ایالت ویا فدرال غرجستان و یا هزارستان مرکزی وشمالی که مرکزیت آن بامیان بوده که شامل مناطق هزاره نشین پروان- سرپل – سمنگان وبغلان میشوند

پنجم-ایالت ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان غربی که مرکزیت آن دایکندی بوده که شامل مناطق هزاره نشین غور- ارزگان جنوب شرقی وبرخی مناطق هزاره نشین غزنی و بامیان همجواربا دایکند ی میشوند. -

 ششم- ایالت ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان جنوبی که مرکزیت آن جاغوری بوده که شامل مناطق هزاره نشین غزنی -زابل و مناطق هزاره نشین همجوار ارزگان شرقی- جنوب غربی- بامیان و وردک را شامل میگردند.

 هفتم-ایالت و یا فدرال غرجستان ویا هزارستان شرقی که مرکزیت آن بهسود بوده که شامل برخی از مناطق هزاره نشین همجوار ولایات غزنی - بامیان -کابل و پروان میشوند

 هشتم:- ایالت ویا فدرال غرب که شامل ولایات هرات – غور و بادغیس- فراه ونیمروز است که نفوس آنرا اقوام تاجک – بلو چ – - ایماق - هزاره – ازبک – ترکمن و پشتون-تشکیل میدهند و مرکزیت ایالت هرات خواهد بود.

نهم:- ایالت و یا فدرال جنوب که شامل ولایات قندهار-هلمند – ارزگان مرکزی و جنوبغربی و ولایت زابل میشوند که نفوس آنرا اقوام پشتون -هزاره - تاجک وازبک میسازند که مرکزیت ایالت قندهار خواهد بود.

 دهم:- ایالت و یا فدرال شرق که شامل ولایات ننگر هار – کنر -لغمان و نورستان است که نفوس آنرا اقوام پشتون- نورستا ن – پشه ای – تاجک و اهل هنود تشکیل میدهند که مرکزا یالت شهر جلال آباد خواهد بود..

یازدهم:- ایالت و فدرال جنوب شرق که شامل ولایات پکتیا – پکتیکا – خوست – لوگر و برخی از محلات جنوب غربی غزنی

میباشند که نفوس آنرا اقوام پشتون – تاجک – هزاره و اهل هنود تشکیل میدهند و مرکز ایالت پکتیا خواهد بود

 

بیست و هفتم ماه- جون- سا ل- 2010 -

 

 

+++++++++++++++++++++++

 

نظام های دولتی جهان از لحاظ تئوری قدرت به دو بخش (متمرکز و غیر متمرکز) تقسیم میشوند، دولت فدرال دولتیست که برپایهء عدم تمرکز قدرت شکل گرفته ویکی ازاشکال دولتهای مدرن ازبهم پیوستن اجتماعات انسانی میباشد، زمانیکه ملت واحد شکل گرفته باشدفدرالیسم وسیعترین شکل عدم تمرکزقدرت درعرصهء سیاسی بوده ویکی ازبارزترین مدلهای نظام دولتهای دموکراتیک بشمارمیرود.


دولتهای فدرال عمدتا با دوگرایش درساختارهای اجتماعی جوامع بشری عرض وجود کرده اند: اول گرایش اتحاد جویی ممالک کوچک دردرون یک ساختار کلان برای حضور بعنوان یک قدرت بزرگ درعرصهء بین المللی، دوم گرایش حفظ هویتهای کوچک در سایهء حقوق شهروندی دریک ساختاربزرگتر دولتی با حفظ هویتهای کوچک درقالب یکرژیم حقوقی مشخص است. بنیاد نظام فدرالی،نمادعالی دموکراسی بحساب میرودوفدرالیسم و دموکراسی لازم و ملزوم هم اند ویکی درنبود دیگری نمیتواند رشد وبقا کند.درنظام فدرالی دولت مرکزی هیچگاه میان ایالتهای تابع تبعیض وتفاوت قایل نبوده، بلکه مانند خورشید برهمه یکسان میتابدوبا المقابل،ازهمه انتظارکارووفاداری به مردم رادارد.نظام سیاسی فدرالی نباید مخالفین آنرا هراسان سازد چون اکنون نظام سیاسی فدرال درهر گوشهء ازجهان یک گزینه مهم درانتخاب طرز اداره دولتی بشمار میآید.

 

کشورسوئیس یکی ازمثالهاواز قدیم ترین کشورفدرال در جهان است و میتوان ازنظامهای فدرالی آلمان - امریکا - کانادا- هندوستان – پاکستان وغیره ممالک دنیا نیزنام گرفت و بخصوص تجربه نظام فدرالی درپاکستان کشورهمسایهء ما قابل دقت و تامل بیشتراست که جهت الگوسازی برای نظام فدرالی درافغانستان شده میتواند گرچه کشورپاکستان زیرعنوان مفکوره واندیشه های اسلامی ازنیم قاره هند جدا وایجادگردیده است ولی نقش عمده واصلی را درتشکیل نظام فدرالی پاکستان چهارقوم بزرگ وعمده از جمله پنجابیها - سندیها – بلوچها و پشتونها دارا بوده است.طوریکه اکثریت نفوس باشندگان ایالت پنجاب را اقوام پنجابی و اکثریت نفوس ایالت سند را اقوام سندی و اکثریت نفوس ایالت بلوچستان را اقوام بلوچ و اکثریت نفوس ایالت صوبه و سرحد ومطابق نام جدی آن ایالت پشتونخوا را اقوام پشتون تشکیل میدهند که بدین ترتیب در ایجاد فدرالیزم پاکستان اقوام آن کشور نقش و سهم قابل توجه داشته ودارند. چنانچه تجزیه پاکستان شرقی بعد ازنیمه دوم قرن بیستم بنام کشوربنگله دیش نیزبراساس موقعیت جغرافیائی جدا افتاده ازپاکستان غربی و اختلاف درترکیب وساختار قومی مردم بنگال پاکستان شرقی ریشه داشته است که اکنون مردم پاکستان شرقی دیروز بنام کشوربنگله دیش چندین دهه است که درکنارسایرممالک دنیا بحیث یک کشورآزاد زیست مستقیلانه دارند.

بدینترتیب افغانستان نیزازنظام فدرالی میتواندسود بیشترببرد.اگردرافغنستان نظام فدرالی پارلمانی با تفکیک واقعی قوای سه گانۀ دولت که ناشی ازارادۀ مردم ودرهمسانی موازین اعلامیۀجهانی حقوق بشرودموکراسی بمیان آید وانتخابات آزاد ارگانهای محلی قدرت وادارۀ دولتی ازبالا تاپایان تاسطح محلات ازمیان با شنده گان اصلی محل انجام گردد که دیگروالی،قومندان، ولسوال، قاضی، دادستان وغیره ازمحلات دیگربه فرمان مرکزصادرنخواهد شد. زیرا افغانستان کشوریست که درآن اقوام وقبایل گوناگون با ساختارمتفاوت جغرافیائی-اتنیکی- ربانی ومذهبی بودوباش مینمایند.وهرکدام ویژه گیهای قومی جداگانه خودرا دارند.هیچ یک ازاقوام کشورازلحاظ تعداد نفوس به تنهائی اضافه از پنجاه فیصد نفوس عمومی کشوررا پوره کرده نمیتواند بناء افغانستان رامیتوان سرزمین اقلیتهای قومی نامید.مردم افغانستان درطی مدت سه قرن وبخصوص سه دههء اخیررژِیمهای استبدادی خاندانی - سلطنتی وحکومت های ایدئیو لوژیکی راست وچپ راهمراه با خونین ترین جنگهای میان قومی تجربه نموده است اما نظامهای استبدادی ومحافل حاکمۀگذشته به بهانه ها ی گوناگون ملیتهای محروم راسرکوب نموده ودرحیات سیا سی،اقتصادی وفرهنگی کشورسهم ونقش برابروفعا ل به آنان قایل نشدند؛بوحدت ملی آسیب رسیده و.میان ملیتهای باشنده نارضایتی بوجودآمده است. قبیلهءحاکم با خشن ترین شیوه های حکومتداری تبعیض و بیعدالتی راعلیه اقوام محروم کشور تطبیق کرده اند نسل کشی مردم هزاره در سال – 1893- میلادی توسط عبدالرحمان خان نشانگر رابطه خونین و استبدادگرانه دولت مرکزی با اقلیتهای قومی وبحران سه دهۀ اخیربا انگیزۀ سیاسی وایده ئولوژیک که،خشونتهای بسیارخونینراسبب شد وتا حال پا یان نیافته که نمونه درد ناک مظالم و بیداد گری گذشته را برملا میسازد .زندگی باهمی درافغانستان نیازبیشتربه سعی دولت برای نزدیکی اقوام دارد که همه افغانها با وجود رقابتها، خیانتها و جنگهای داخلی به این معتقد شوند تا زمانی که همه خودرا اهالی یک کشور دانسته وهمه کسانی که در ین کشور زندگی میکنند را از خود بدانند و دشمن یکی از گروه ها را دشمن تمام کشور بدانند افغانستان یک کشور قبیله ای است، پایبندی به طایفه و قبیله افراد اطراف خودرا در دو گروه، یعنی از خودی و بیگانه، تقسیم میکند، جنگ داخلی افغانستان همیشه جنگ قومی بوده است.اینجنگها برملا میسازد که هرقوم درافغانستان، ویژگیهای خود را دارد که با قوم دیگردرافغانستان، این ویژگی، قابل اختلاط نیست واقعیت اجتماعی افغانستان، بیشترین ارتباط رابا سیستم فدرال دارد.

افغانستان،ازجمله کشورهای است که قوم،زبان ومذهب متکثرومتفاوت دارد گروههای مختلف قومی هرکدام درمیان قبایل خود ادارات قومی داشته وبیشتراوقات تقسیم بندی قومی بجای ادارات دولتی بوده است.اما برای اداره و رهبری درمناطق مختلف نیاز به قدرت اقتصادی واعتماد سیاسی میان اقوام کشورمیباشد.نفوس افغانستان ونفوس اقوام درافغانستان مشخص نیست.همیشه حکومتها دراین رابطه چشم پوشی کرده و درسایه این پنهان کاریها، حق تلفیها به عنوان امتیاز بیک قوم درنظرگرفته شده است. جغرافیای قومی افغانستان در سیستم فدرال بیشترمحسوس خواهد بود ودرسیستم فدرال حکومت مرکزی، جای است که حضورتمام مردم فدرال میتواند درآن محسوس باشد.ایالتها درامورداخلی شان طبق سیستم فدرال، استقلال وابتکار خود را دارند که حکومتهای فدرال بایست از حکومت مرکزی در سیاست خارجی شان اطاعت داشته باشند.در حالیکه هرجغرافیای قومی درافغانستان علاقه دارد که والی شانرا خودشان انتخاب کند و ازمیان خودشان باشد .با تغییر سیستم دولتی، مشکل فساد، مشکل جنگ، عوامل جنگ و بسا پنهان کاریهای دیگرروشن خواهد شد وهربخش بايد از قوانين عام داخل کشور پيروی کنند. اما درمحلات در رابطه با مسايل منطقوی میتواند لوايح جداگانه و مجرد وجود داشته باشد.اختيارات بخشهای فدرال بايد مساويانه باشد. دربخشهای نظامی و سياسی، بايد تابع مرکز باشند، اما در ساحات فرهنگی و اقتصادی بايد مستقل و دريک رقابت سالم قرار داشته باشند .چون در فدرالیزم، رهبران ایالتی فدرال توسط خود مردم همان ایالت تعین می شود، و درمقابل مردم جوابده است و هرگاه ازعهدهء کار به درستی برآمده نتواند و رضایت مردم را در خدمت رسانی به آنها حاصل کرده نتواند، بار دیگر انتخاب نمیگردد. گرچه که درمناطق مرکزی وشمال کشورتقسیمات ملکی غیرعادلانه بصورت تبعیض آمیزازطرف نظام های استبدادی افغانستان انجام گردیده است که تاهنوزمیراث شوم آن درین مناطق بیداد میکنند.اما افغانستان سرزمین کثیرالاقومی است که هریک ازاقوام بزرگ کشورسرزمین ومناطق طبیعی وجغرافیائی خویش دارند ودرگذشته ها نیز بنامهای باشنده گان این منا طیق یاد میگردیدند بطورنمونه ولایات بلخ– جوزجان– فاریاب –سرپل– سمنگان را بنام مناطق ترکستان یاد مینمودندکه اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام ترک تبارازبک – ترکمن وبا فیصدی های معین اقوام هزاره تاجک و پشتون تشکیل میدهد. وولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان را بنام سرزمین قطغن یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های معین اقوام ازبک – ترکمن – هزاره وپشتون میسازند . و ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا بنام سرزمین کوهستان یا د میشدند که درین ولایات اکثریت باشندگان آنرا اقوام تاجک و با فیصدیهای معینی اقوام هزاره – پشتون نیز درین ولایات زیست دارند .و ولایات بامیان – دایکندی – مناصفه ولایات غزنی و وردک – برخی از محلات ولایات غور – پروان - سرپل -سمنگان و بغلان را حکومت های مستبد و قومگرا بنام مناطق مرکزی ولی خود مردم این سرزمین به اسم هزاره جات و یا غرجستان آنرا یاد میکردند .و ولایات هرات – غور – بادغیس بنام مناطق شمالغربی یاد میشد ند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های متفاوت اقوام هزاره – پشتون – ازبک و ترکمن و قیر غیز نیز درآن زیست دارند . وولایات قندهار – هلمند - ارزگان و زابل را بنام لوی قندهار یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و با فیصدی های کمتر اقوام هزاره و تاجک نیز در آن زیست می نمایند .و ولایات پکتیا – پکتیکا- خوست و لوگر و مناصفه و لایت غزنی را بنام لوی پکتیا یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون وبا فیصدی های معینی اقوام هزاره و تاجک نیز درین ولایات بود وباش دارند . وولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان را بنام لوی مشرقی یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و اما با فیصدی های کمتر اقوام نورستان – پشه ای و تاجک نیز درین سرز مین زیست می نمایند.و ولایت و شهر کابل بنام پای تخت افغانستان مسمی است که اکثریت باشندگان محلات درولایت کابل را اقوام تاجک و با فیصدی های کمتر اقوام پشتون و هزاره تشکیل میدهند چون در شهرکابل تاهنوز نفوس شماری دقیق انجام نشده است ولی بر اساس تخمین نفوس اصلی شهر را اقوام تاجک وهزاره میسازند ولی اقوام پشتون – ازبک – ترکمن و دیگر گروه های گوناگون قومی نیز درین شهر بود وباش می نمایند.همچنان درباره ساختار اداری افغانستان در مرکز و وولایات کشوردردهه هشتاد میلادی نیز تجارب معینی جهت اداره بهتر و برجسته نمودن نقش مردم در اداره دولت صورت گرفت و- ولایات افغانستان در آن زمان به زون های ذیل تقسیم گردیده بود که :- زون مرکز شامل ولایات کابل - بامیان – پروان – کاپیسا – وردک -و لوگر میشد و زون شمال – شامل ولایات بلخ – سمنگان – جوزجان – فاریاب و سر پل بودند و زون شمالشرق شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میگردیدند –و زون شمال غرب شامل ولایات هرات – بادغیس و غور میشدند و زون جنوب شامل ولایات قندهار – ارزگان - هلمند و زابل بودند و زون جنوب غرب شامل ولایات فراه و نیمروز میگردیدند و زون شرق شامل ولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان میشدند و زون جنوب شرق شامل ولایات پکتیا – غزنی – پکتیکا وخوست بودند وهم چنان دردهه هشتاد گامهای دیگری نیز در رابطه به انتخابی شدن ارگانهای محلی و شهری قانون انتخابات ارگانهای محلی کشوربرداشته شد و تا حدودی معین با وجود تداوم جنگ و مداخلات خارجی درمراکز ولایات و برخی از شهرها ی کلان کشوراین قانون تطبیق و عملی گردیده بود اما بنا برتداوم جنگ سرد وایدیو لوژیک بودن حاکمیت - قانون ارگانهای محلی وقت کمتر ساحه تطبیقی پیدا نمود بادر نظرداشت تداوم سه دهه جنگ ومداخلات نظامی خارجی هنوزکه هنوزاست بحران عدم امنیت و ثبات در کشور پایان نیافته است و جامعه جهانی نیز کدام راه بیرون رفت برای حل معضله دیر پای افغانستان پیدا کرده نتواسته است.گرچه درین اواخیر امریکا و متحدینش به این نتیجه رسیده است که در برخی از رسانه ها نیز منعکس یافته که آنان میخواهند صلاحیت های والی ها و دیگر مسولین محلی را در اداره ارتقا بخشند تا از تمرکز قدرت در مرکز کاسته و همه مسایل را از طریق محلات حل و فصل نمایند این طرح مقامات غربی گرایش آنهارا بطرف فدرالیزم در افغانستان نشان میدهد .بناء افغانستان نیز میتواند از تجربه کشور همسایه و اسلامی پاکستان در باره تطبیق فدرالیزم بهره گیردچون فدرالیزم در پاکستان براساس ترکیب اقوام تطبیق شده است در افغانستان نیز باید بر اساس ترکیب اقوام عمده چهار گانه ایجاد گردد و یکی از راه حل قابل پذیریش بحران کنونی کشور تشکیل فدرالیزم میباشد . براساس نامهای قدیمه مناطق مختلف افغانستان ترکیب قومی و اتنیکی و موقعیت و ساختار جغرافیائی میتوان کشور را به هشت ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود

اول : - ایالت و یا فدرال ترکستان که شامل ولایات بلخ – جوزجان – فاریاب – سمنگان و سرپل میشوند که اکثریت باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن ترک تکبار میسازند

دوم :- ایالت و یا فدرال قطغن که شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میشوند که اکثریت نفوس آن را اقوام تاجک تشکیل میدهند

سوم :- ایالت ویا فدرال کوهستان که شامل ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک میسازند

چهارم :- ایالت و فدرال هزاره جات و یا غرجستان که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و جغرافیای ولایات غزنی و وردک و با فیصدی های متفاوت برخی ازمحلات ولایات پروان – غور - سرپل – سمنگان و بغلان را نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند.

 پنجم :- ایالت و فدرال شمال غرب که شامل ولایات هرات – غور و بادغیس است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک تشکیل میدهند

ششم :- ایالت و یا فدرال لوی قندهار که شامل ولایات قندهار-هلمند – ارزگان و زابل میشوند که اکثریت نفوس آنرا اقوام پشتون میسازند

 هفتم :- ایالت و یا فدرال لوی مشرقی که شامل ولایات ننگر هار – کنر -لغمان و نورستان است که اکثریت نفوس آنرا اقوام و نورستا نی تشکیل میدهند.

هشتم :- ایالت و فدرال لوی پکتیا که شامل ولایات پکتیا – پکتیکا – خوست – لوگر و برخی از محلات غزنی میباشند که اکثرذیت

.نفوس آنرا اقوام پشتون و قسما هزاره و تاجک میسازند.

 فدرالیزم یکی ازاجزای متشکله دموکراسی است وبرای دستیابی به راه حل سیاسی مسایل افغانستان وتحقق دموکراسی تطبیق نظام فدرالی یکی از راه های حل معقول درجامعه چندین قومی افغانستان پنداشته میشود طرح ایجاد نظام فدرالی بر اساس ترکیب قومی ومناطق جغرافیایی، یک نظام شایسته ومردم سالاردرشرایط موجود افغانستان است وتسهیلات بیشتردرین نظام سیاسی برای مردم افغانستان فراهم خواهد گردید.


 رویکردها:-

 سایت آریائی گفت وشنود میان آقایان «محمد بشیر بغلانی» و«عزیز جراًت .

 سایت آریائی زیرعنوان فدرالیسم دموکراتیک الترناتیف مثبت دردورنمای افغانستان نویسنده :-انجینر حسن پیمان.

سایت کابل پرس زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان فعلاَ جریان دارد و کار نمی کند نويسنده: رضا جاوی

دسایت کابل پرس زیر عنوان ا لگوی فدرال و تئوری دولت سازی در افغانستا ن نويسنده: یعقوب ابراهیمی.

.سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستا ن نويسنده: نجیب روشن

. سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان, نويسنده: یعقوب یسنا

                 .سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان ., نويسنده: نعمت الله ترکانی

.سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان, نويسنده :-عبدالسمیع رفیع صافی

.یادداشت های شخصی صاحب این قلم - 9- ماه- می – سا ل 2010 -

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت