زلمی نصرت

 

05.10.2010

دنمارک

 

نظری به حل بنیادی معضلهء سرحدی با پاکستان!

به مناسبت 14 مین سالگرد شهادت دکتور نجیب ا لله

قسمت  پنجم

«انکشا فات جدید در سطح جهانی و پایان گرفتن جنگ سرد در عرصه ی مناسبات بین المللی ایجاب مینماید  تا کشور های مختلف جهان متنا سب به این شرایط و اوضاع و احوال بالای سیاست های خارجی و دیپلوماسی خود ، متکی بر اصول همزیستی مسالمت آمیز تجدید نظر نماید

 استراتیژی های کهنه عمدتا خصلت نظامی ـ سیاسی داشت ؛ در حالیکه استراتیژی های جدید خصلت سیاسی ــ  اقتصادی   دارد . »

                                        ( از بیانیه دکتور نجیب الله در پنجمین سالگرد مصالحه ملی  )

 

(ما منحیث نسل نو و نهضت نو ، باید پاکستان و سایر کشور های همسایه و منطقه  را قناعت بدهیم و به انها  تفهیم کنیم  ،که بابر بادی ما آنهاهم بر باد میشوند، چنانکه   همین اکنون شعله  ی اتش جنگ  داخلی دامن پاکستان را  فرا  گرفته است ، دیر و یا زود ، دامن  ایران ، اسیا میانه ، هند و چین  و دیگران  را هم  فرا خواهد گرفت.)

 

 از انجایی که  «خط دیورند»  یکی از  عوامل و انگیزه های  اساسی  ادامه  مداخلهء دوامدار پاکستان ، در امور داخلی  کشور عزیز ما افغانستان  و یکی از  مسايل حاد مورد مناقشه  میان افغانستان و پاکستان  به شمار می آید،  به همین دلیل  خواستم در این  قسمت بحث ، مکث کوتاهی داشته باشم ، در مورد پیآمد های  « خط دیورند » ، بدون آن که  بالای  پیشینه های تاریخی آن روشنی بیندازم .

  اگاهان میدانند که ، در پهلوی عامل دیگر ، معضلهء خط دیورند یکی از مسایلی داغ و بااهمیتی  است  ، که  ثبات و بی ثباتی افغانستان  به آن ارتباط دارد و با آن گره خورده است ،  و تا زمانیکه  افغانستان  و پاکستان  روی حل بنیادی معضلهء سرحدی«  خط دیورند» به توافق نرسند و  این گره باز نشود ، بر گشت صلح و ثبات و به وجود امدن یک حکومت قوی و با ثبات  مرکزی در افغانستان کاریست دشوار حتی نا ممکن  و این  یک واقعیتیست  تلخ و درد ناک.!

 هر گاه  روند انکشافات حوادث  و رخداد های 30 سال اخیر را  تا امروز در نظر بگیریم ،  میبینیم که در کُل  اساس و بنیاد تخریب و نا کامی  تمام پروسه ها ، ویرانی و ادامه  جنگ خانمانسوز داخلی  را  در افغانستان ، مداخله اشکار و پنهان  پاکستان ، در امور داخلی افغانستان تشکیل میدهد  ، که  با  معضلهء خط دیورند پیوند  دارد و از آن آب می خورد .

بنآ ، منافع ملی ما حکم میکند، که دولتمردان  و  سیاسیون کشور ما  بلاخره باید  در مورد این پرسش ها که :

( معضله  خط دیورند  چگونه حل شود ، به دشمنی ها با پاکستان و سایر کشور های همسایه  چگونه  خاتمه داده شود ، مناسبات تخریب شده  در این سه دهه   چگونه دوباره  ترمیم   شود ، تا با همسایگان در فضای همزیستی مسلمت امیز و در فضای اعتماد متقابل زندگی کنیم ،؟!) فکر نمایند  و برای آن پاسخ   بدهند.

اهداف و پالیسی ها باید با همسایگان در مورد مسایل مورد منازعه و اختلاف به خصوص خط دیورند با پاکستان روشن وشفاف مطرح شود ، با  دادن شعار های  غیر عملی،  موضعگیری های احساساتی غیر واقعبینانه  و حتی تحریک امیزکه نمیشود ، موارد مورد مناقشه و اختلاف  را حل و ثبات در کشور  به وجود  آید.

 خیلی مهم است ، تا نخست از همه  خود افغان ها  بالای میکانیزم حل ای معضله  کار نمایند  و  به یک توافق برسند  و  بعداْ با جدیت و پیگری با جانب پاکستان  مذاکرات  روی در روی ، مستقیم و چشم به چشم   در چوکات سازمان ملل متحد انجام شود ، حل این پرابلم  یکی از نقاط کلیدی و حیاتی است که میشود ، افغان های  رسالتمند ، بادرد و نو اندیش  بالای آن  جمع شوند ، مشترک کار نمایند و برای  آن یک  راه حل  قابل قبول  پیدا کنند. 

برخی سیاسیون کشور ما  اظهار میدارند و میگویند ، که  خط دیورند باید  به رسمیت شناخته شود و شناخت ان به نفع منافع ملی ما  است و باعث  تامین صلح و ثبات در کشور میگردد .

  اما برخی دیگر  از  سیاسیون کشور را عقیده بر آن است  ، که به هیچ عنوان  این خط نباید  به رسمیت شناخته شود ، و به رسمیت شناختن خط دیورند را از جانب افغانستان خیانت ملی می انگارند .

  چنین افکار و نظریات دوګانه  زمینه ساز انشقاق و بروز درز های زبانی و قومی و ایجاد فاصله ها  میان خود افغان ها  و سیاسیون  افغان  شده ، وحدت ملی و حاکمیت ملی  را خدشه دار ساخته است ، که از چنین اختلافات  و درز ها  فقط همسایگان سود میبرند و بس .!

بنآ ، به تمام نظریات در مورد  خط دیورند باید ارزش داده شود و بلاخره ما افغان ها  باید  به یک نظر واحد  توافق کنیم  و این معضله را دفن کنیم ، ما امروز در قرن بیست و یک  زندگی میکنیم ،  یقین وجود دارد  ، که مانند نیاکان خود فکر نه میکنیم .

  بسیار مهم است تا بدانیم که  مردم چه میگویند  ، خاصتا مردم آن طرف «خط دیورند» چه میخواهند ، زیرا این انها استند و حق دارند تا در مورد  تعین سرنوشت شان تصمیم بگیرند  و  راه خود را انتخاب کنند ، نه «ما » .   در شرایطیکه ، افغانستان  از لحاظ نظامی ، سیاسی  و اقتصادی  در بدترین  حالت قرار دارد ،که حتی توان دفاع از خود را نداریم  و مهمتر  از همه اینکه  هرگاه به نقشه نگاه کنیم ،  می بینیم که  ما در حقیقت در قید کشور های همسایه قرار داریم و خانه ای ما در بین خانه های همسایه ها  قرار دارد ،  که  با دنیای خارج  و بحر بدون  عبور از خانه  های انها ارتباط مستقیم بر قرار کرده نمیتوانیم .

 افغانستان باید تشویش همسایگان را از جانب خود  رفع و به انها از جانب خود اطمینان بدهد  ، به  ملاحظات   کشور های همسایه  با دقت  و  توجه ارزش داده شود ،  چیزیکه نا درست است به قناعت  آنها پرداخته شود ،  به نفع ما نیست  تا   برای همیشه به همین شکل  با همسایگان   بر مبنای سیاست های خصمانه  ، زندگی  کنیم ، یکی از  وظایف جنبیش اینده را  رسیدگی به  حل همین  اهم باید  تشکیل  بدهد.

 ما باید با تمام همسایگان  ( پاکستان، ایران ، ازبکستان ، ترکمنستان، تاجکستان ، هندوستان  و چین) به شمول قزاقستان، قرغزستان ، اذرباییجان ، ترکیه و روسیه فدرال مناسبات حسنه و دوستانه بر قرار نماییم ، انها  رول ، تاثیرات و منافع خود را در افغانستان و منطقه  دارند .

روسیه فدرال چندین سال در افغانستان حضور نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنګی داشت ، ما نمیتوانیم نقش ، تاثیر و منافع  روسیه فدرال را دراسیایی میانه و   افغانستان رد کنیم و آن را نادیده بگیریم ،  به نفع ما نیست تا  بادید دیروز به  اطراف خود نگاه کنیم .

  نباید فراموش کنیم ، که نیروهای  بین المللی  و ناتو برای همیش در افغانستان باقی نه میمانند ، دیر یا زود افغانستان را ترک میکنند  ،  اما « ما» و  کشور های همسایه  جاودانه درکنارهم باقی میمانیم .

 یکی از اشتباهات بزرګ دولتمردان و  سیاسیون افغانستان  به طور اخص در  طول سه دهه تا امروز این است ، که همیشه در اتکا و دوستی با یک ابر قدرت، اصل  مناسبات دوستانه و همزیستی مسالمت امیز افغانستان  را با کشور های همسایه فراموش کرده اند و حتی  تخریب و بر هم خورده  زده اند .

 به همین تر تیب «ما » به همسایگان باید  این مسئله  را  هم  ثابت بسازیم ، که  افغانستان قوی و با ثبات به نفع شان است ، نه افغانستان ضعیف و بی ثبات.  برای سیاستمداران  پاکستان و سایر همسایگان   این را  هم  باید  واضح بسازیم  ،که انها  خاصتآ  سیاست مداران  پاکستان  در مورد  افغانستان غلط فکر  میکنند ،  که افغانستان قوی باعث ضعف و بر بادی انها  میشود و این  نظریه  و تیوری  شان  کاملأ  از بنیاد غلط و نا درست است  و ریشه بدبینی دارد ، که اگر افغانستان  قوی شود ، گویا پاکستان و همسایگان  بر باد میشوند  در حالیکه بر عکس ، بر بادی  افغانستان و افغانستان  ضعیف و بی ثبات باعث بر بادی همسایگان میشود ،همسایگان باید بدانند که   افغانستان  در میان جنوب اسیا و اسیایی میانه  به مثابه قلب اسیا  دارایی چنان موقعیت خاص جغرافیایی  و ستراتیژیک و نقطه ای اتصال  است ، که منافغ تمام کشور های همسایه با منافع  افغانستان دریک  پیوند قرار گرفته  و با هم گره خورده است.

  هرگاه  بنیاد گرایان  در  افغانستان لانه  کنند و  قوت  بگیرند  و دست باز داشته باشند ، بدون تردید  افراطی ګری دامنگیر  همسایگان حتی فراتر از آن  میشود ، چنانچه همین اکنون پاکستان  با این مصیبت گرفتار شده است ،  ما همه شاهدان زنده  انکشاف روند حوادث  و رخداد ها بعد از نا کامی  عملیه صلح ملل متحد، سقوط و فروپاشی حکومت دوکتور نجیب ا لله  شهید( حوادث ثور دوم 1371 ) تا امروز  استیم  ، که چگونه افراطیون و بنیادگرایان اسلامی  در برخی از  کشور های اسیایی میانه ( تاجکستان ، ازبکستان و قر غزستان )  دست به اشوب  گری ها  و فعالیت های تخریبی زدند و ای حرکت ها ادامه  داشته قوت میګیرد.

بنآ  اگر وضع به همین  شکل در افغانستان ادامه یابد ،  اگر کسی خواسته باشد یا نه  ،  حرکت های بنیادگرایان  قوت میگیرد ،و همه کشور های همسایه را بر باد خواهد کرد.

 بنأ ،ما باید بلاخره همسایگان را خاموش بسازیم و قانع ، که بگزارید  ما راه رشد خود را طی کنیم و شما راه رشد خود را ، و از مداخله در امور داخلی ما دست بردارید .

ما منحیث نسل نو و نهضت های نو ، باید پاکستان و سایر کشور های همسایه و منطقه  را قناعت بدهیم ، برای انها  تفهیم کنیم  ،که در بر بادی ما شما هم بر باد میشوید، چنانچه شعله اتش جنگ  داخلی دامن پاکستان را  فرا  گرفته است ، دیر و یا زود   دامن ایران ، اسیا میانه ، هند و چین  و دیگران  را هم  فرا میگیرد.

  خلاصه اینکه : ما باید با  طرز دید نو  با مناسبات جدید جهانی  موضوع خط دیورند را حل کنیم و با افکار کهنه وداع بگوییم و ان را دفن کنیم ، ما باید وطن خود را که در دست ما است  قوی بسازیم و در روابط و سیاست ها و نحوهء عملکرد خود با همسایگان  تجدید نظر نمائیم.

 به نظر من  حل معضلهء سرحدی با پاکستان  از جمله مسایل ستراتیژیک است ، که میشود  افغان ها  بدور آن   در یک سازمان بزرگ سراسری ملی و یا هر نام دیگری که بالای آن  گذاشته میشود،  بسیج شوند  ،  و افغانستان را از این حالت شکنندگی و بی ثباتی و از چنګ افراطون نجات بدهند.!

 

 


بالا
 
بازگشت