سلیمان کبیر نوری

 

پاکستان ؛ و هوس شیطانی حاکمیت بلا منازع در افغانستان

« قبایل آزاد پشتون» از تعبیر بریتانیایی تا معنای پاکستانی

 

 

قسمت سوم

ویدیو

زعمای پاکستان را ببینید که خود آیت قل هواللهُ  احد را یاد ندارند، ولی میخواهند در کشور ما شریعت اسلام! را جاری سازند.

http://www.youtube.com/watch?v=Plvxa_x5Q78&feature=related

 

درین بخش میخوانید:

- شورای عالی صلح افغانستان

- ایده ی ایجاد چنین شورا از کجا منشاء گرفته است؟ :   

 

- حرکت حکومت به مسیر بنیادگرایی

- ترویج بنیاد گرایی در پاکستان، پاکستان به حیث یک معضله ی جهانی

- حربه ی روانی

 

- تذکراتی از کارزار آژیتاسیونی - روانگردانی و استخباراتی

 

«شورای عالی صلح» و مصالحه با طالبان ـ ادامه ی تحقق پروژه ی انگریزی

 

پیش ازینکه به چگونگی اهمیت و ماهیت این شورای نامنهاد تماس گیرم یکبار دیگر توجه  حامیان داخلی و خارجی افغان تبار طالبان( مزدوران آی اس آی) را به نکات زیر معطوف میدارم:

 چون پیام های زیادی در رابطه به ویدیوی فروش زنان در افغانستان گرفته ام، از سر ناگزیری لازم دانستم توضیح مختصری در زمینه ارایه دارم.

سال پار دوستی گزارش ویدیویی را که در یوتیوب نشر شده بود برایم فرستاد. زمانیکه به دیدن ویدیو نشستم، موی در تنم راست شد، گلویم را بغض فشرد،آتش در درونم مشتعل شد، درد جانکاههی در دلم خانه کرد،  و سر انجام نتوانستم از تلالوی سرشک چشمانم جلوگیری کنم.

 درین گزارش ویدیویی از فروش زن در افغانستان طوری پرده  برداری شده بود که در زندگی بار اول بود که از چنین رسوم و عنعنات خشن و ضد بشری، آن هم درکشور خود، درحق خواهر هموطن خود، آگاهی مییافتم . ازچنین چیزی، هرگاه کسی برایم  حکایت میکرد، اصلا"  برایم قابل قبول نبود. حکایتی از زندگی تکاندهنده دردالود و تحمل ناپذیر خواهران هموطنم که تا هنوز در منگنه سیه روزی رسوم قبل از اسلام  دست و پا میزنند و این روند در قرن بیست و یکم  تا هنوزهم ادامه دارد.

با دوستی که در همان ساحات یا مناطق زندگی دارند، تلفون کرده چگونگی، موضوع را به اطلاع شان رسانیده و پرسیدم، آیا شما درین موارد چیزی شنیده اید؟

 ایشان پاسخ دادند: «بلی؛ این مطلب ِ تازه ای نیست. و من خود متاسفانه شاهد عینی چنین صحنه ها بوده ام.»

 آیا این عالیجنابانی که آثاری هم از خود در رسانه های داخلی و خارجی دارند، و در سنگر دفاع از بنیاد گرایی قرون وسطایی و قبیله سالاری موضع گرفته اند و با قلم و مصاحبه ها از طریق رسانه های صوتی و تصویری گروهک های مزدور و جاهل را نیروی مقاومت مینامند ؛ گاهی با وجدان پاک انسانی رسالت و مسوولیت خویشرا در برابر شرایط ناگوار این خواهران و مادران  در بند خرافات  ده ها قرن پیش و در گیری  و زجروشکنجه آنان ؛ ایفاء نموده اند؟؟

 آیا عوامل اصلی این درد و آلام این خواهران هموطن مانرا، که در طول تاریخ وطن ادامه داشته است  و بعد از سر نگونی حاکمیت «جوانان افغان 1929» بوسیله ی عمال بریتانوی( ملا لنگ ها و روحانیون مزدور با حضور بالفعل شاجی های انگریزی) در کشور از سر گرفته شد ؛  ریشه یابی کرده اند؟ و در جهت نجات ایشان ازین تهلکه ی غمبار گاهی قلم برداشته اند؟

 در بخش دوم این نبشته، نتوانستم که این ویدیو را به دست نشربسپارم ؛ زیرا طی حدود یکسال تعدادی از هموطنان با غرض و با مرض؛ درین ویدیو تصاویر ی را اضافه و جابجا کرده بودند که برای ایشان جدا"  متاسفم .

 حالا که ویدیو دوباره به شکل اصلی آن بوسیله یک از دوستانم باز سازی شده است ، آن را بمثابه شرم من وتو؛ ننگ من و تو و هر هموطن کشور واحد مان افغانستان،  به حامیان و دوستداران طالبان بنیاد گرا اهداء مینمایم تا از پلکان بلند غرور مبهم منفی، اغراض و امراض قبیله سالاری ساخته و پرداخته ی ارتجاع بین المللی و در قرون اخیر هم ارتجاع بریتانیایی و پاکستانی؛  پایین آمده  سر را در گریبان کرده و با  محاسبه با خویشتن؛ منطقی – عقلانی و انسانی  بیاندیشند و صادقانه در جهت منافع و ارزش های واقعی مردم تحت ستم ، بیجاره و مظلوم  میهن مان گام برداشته به ریشه یابی عوامل آن بپردازند. در پایین به جای یک ویدیو دو ویدیوی ناچارگی از بدبختی هموطنانم را خدمت شما دوستان پیشکش مینمایم.

ویدیو ها

 

http://www.youtube.com/watch?v=IIKg5OUw8W0

http://homayun.org/weblog/?p=15529#more-15529

 

اکنون در بارهء (( شورای عالی صلح افغانستان)):

مصالحه و مذاکره در شرایط جنگ های متعارف داخلی یکی از گزینه های موثر و مفیدی است برای استقرار و تامین صلح و آرامی. اما امروز نیروهای متخاصم دولت که همه دست پروردگان غرب، شیوخ کشور های عرب و پاکستان بوده اند، وهنوز هم بدون تغذیه ی اجانب نمیتوانند زنده بمانند ، نیرو های متخاصم متعارف نیستند و بناءً  جانب اصلی متخاصم  دولت ، طالبان نه ، بل حامیان آنان میباشند.

 ازانجاست که طرح مصالحه با طالبان اجیر را مبانی حقوقی ، عقلانی و منطقی منتفی میسازد.

البته سخن در مورد صفوف طالبان که از ناگزیری اقتصادی به گروهک های جنگجو، در بدل مزد برای تامین حیات فامیل و خانواده ، حاضر به جنگیدن شده اند، جداست . بایست دولت پریزیدنت کرزی عفو عمومی را برای اینان اعلام دارد و این هم در صورتی میسر و مؤثر است که به این گروپ ها که همان هموطنان بیچاره ی  بیسواد و یا کمسواد ما اند ؛ زمینه کارو زند گی آبرومند را نیز مساعد سازند.  تا آنان از مزدوری نا آگاهانه و ننگین اجانب رهایی یافته و به کار آبرومندانه و زندگی عادی برگشتانده شوند.

شورای عالی صلح به ریاست محترم برهان الدین ربانی که در سالهای "جهاد"  به قول ناظران غربی به یک اشپلاق ِ مسوولین آی اس آی، با سایر "رهبران جهادی" آناً، در مکان موردنظر احضار میگردید؛ و سایر اعضای این شورا که کم از کم در همان دوران ؛ سر در آخور آی اس آی داشتند ؛ امروز چطور میتوانند از منافع مردم ما  در برابر مزدوران دیگر آی اس آی دفاع نمایند ؟( کتاب های خاموش مجاهد ؛ تلک خرس ؛ طالبان ـ اسلام ، نفت و بازی بزرگ جدید و هزاران سند و ثبوت از پرده بیرون شده ) مگر همه ماهیت و شخصیت و سیرت اینان را به دست نمیدهد؟؟؟

طور نمونه برای اینکه با ابعاد شخصیت کنونی آقای پروفیسور برهان الدین ربانی  هم آشنایی یابیم و هیچ شک و شبه باقی نماند که چه ذاتی بوده اند و میباشند ، بیائید بخشی از نامه ی یکی از هموطنان را که عنوانی ایشان در سایت وزین جاویدان به نشر رسانیده اند، بخوانیم :

« نامه سرگشاده عنوانی برهان الدین ربانی

چاپ

جناب استاد ربانی!

اینجانب از مدتی تقریبآ 30 سال به اینسو صرف بخاطر فارسی زبان بودن،تاجیک بودن و مسلمان بودنم شما را با تمام کمی ها و کاستی هایتان بدون اینکه از شما کدام توقعی داشته باشم و یا حد اقل شما مرا بشناسید ویا من با شما کدام رابطه سیاسی داشته باشم با تمام انرژی ام شما را سپورت و از شما در تمام محافل سیاسی داخلی و بین المللی دفاع نموده ام.

در این سی سال و اندی با وجود ناتوانی ها ،ضعف ها و کمبودیهای چشم گیری که دارید با صد نیرنگ و فریب خود را به صفت رهبر تاجیک ها مطرح و بالای مردم تحمیل نمودید و حق انتخاب ویا چانس برای تبارز احدی قایل نشدیدتا خدا نا خواسته جاگزین شما شود و مردم هم مانند من کدام چاره دیگر نداشت بجز از اینکه چشم و دهان را بسته و شما را قبول نمایند.

متاسفانه در این اواخر نتنها من بلکه تمام ملت تاجیک از سازش ها ،معامله گریها و خودخواهی هایتان به فغان امده اند و دیگر درخود حوصله و تحمل بیدادگریهای تانرا ندارند آخر به لحاض خدا دست از سر مردم بردار و مردم را مانند خود الت دست کرزی و امثالهم قرار نده ، دیگر بس کن استاد ملت پرغرور تاجیک را از این بیشتر ذلیل و بدبخت نساز ،به خاطر خدا بگزار مردم سرنوشت خود را خود شان تعین کنند بگذار مردم راه خود را در این مرحله اساس و سرنوشت ساز تاریخ که متاسفانه تاجیک ها با مرگ و زندگی بخاطر اشتباهات ، خود خواهی ها ، معامله گریهای وخود کامگیهای شما و فهیم و قانونی دست و پنجه نرم میکنند سر نوشت و آینده خود را بدست خود تعین نمایند...

جناب استا د سوالی دارم از شما البته در محضرخدا وند و وجدان تان صادقانه جواب میخواهم که :آیا خجالت نکشیدید که بخاطر مقر ری پسر تان صلاح الدین بحیث سفیر و مقرری داماد تان و دست کشیدن کرزی برسر خودتان بازبا کرزی معامله ننگین کردید و بر سر خون یک ملت پا مانده به اصطلاح رییس جرگه صلح شدید؟

ایا هیچ فکر کردید که صلح با کی؟ صلح با نوکرهای پاکستان؟ صلح با جاسوسان و فروخته شده گان ،صلح با قاتلین ملت ،صلح باکسانیکه خودت را بار ها کفته اند که قومت از افغانستان نیست ، صلح با کسانیکه در یک روز هزارها انسان را در مزار،بامیان ،هرات ،میمنه و غیره جاه های دیگر صرف بخاطراینکه زبان انها را نمدانستند سر به نیست کردند؟، صلح با کسانیکه فرهنگ زمین سوزی را زنده کرده و زمین ها و باغ های شمالی را سوختاند؟صلح باوحشیانیکه شمالی را خالی از زنده جان ساخته و قباله تصاحب ان منطقه را از طرف ای اس ای در بدل هزار ها زن و دختر که در سفارت شوری نگهداری میشد بدست اوردند؟صلح با کسانیکه با فرهنگ ، زبان ،تاریخ و مردمت دشمنی علنی و انکار ناپزیر دارند ؟صلح با تروریزم ؟با نوکر های عرب های وحشی وپاکستانی های دالخور که با صد نیرنگ و حیله که طاقت و شهامت روبرویی را با سردار مقاومت مسعود بزرگ را نداشته روبا صفت با فریب چند خاین آنرا از عقب خنجرزدند، صلح باکی؟ باکسانیکه زنان را در محضر عام شلاق و قمچین میزدند و مردان اختیار ریش خود را نداشت؟

استاد ربانی شما که خود را رهبر تاجیک ها میتراشید ایا برای یگبار در تصمیم گیریهای تان مراجعه به آری تاجیک ها نموده اید ؟،به یقین که شما از مراجعه به مردم در هراسید.

در همین دوران جهاد، مقاومت و فعلآ با وجود اینکه از برکت خون پاک ملت تاجیک صاحب سرمایه و ثروت عظیم شده اید به اندازه که هرگاه پول هایتانرا در دریای آمو اندازید ازپول تان بند برق ساخته میشود وجدانآ برای مردیکه از برکت آنها در رگ های وجود شما خون جازیست چه کرده اید ؟ کدام بند برق ساخته اید؟کدام شفاخانه ساخته اید؟کدام مکتب و یا فابریکه ساخته اید ؟ حتی شهامت داشتن یک دستگاه تلویزین را که در واقع زبان ملت است و در همچو شرایطی بخاطر سمت و سو دهی و روشن سازی ذهنیت مردم ارزش آب حیات دارد ندارید ، پس موجودیت شما بجز ضرر و بد نامی برای مردم چه بوده؟ حتی شما شهامت موجودیت جبهه تغیر و امید را ندارید که در حقیقت یک مرجع ضد دارو و دسته کرزی است و چندین بار در اثر معامله شما باکرزی توسط شما و فهیم تخریب و هنوز هم در صدد از بین بردن ان هستید.

استاد ربانی من ایمان دارم که خودت خوب میدانی که نه کرزی و نه طالبان شما را به اندازه یک توت هم ارزش نمیدهد ،شما را صرف بخاطر تخریب و ازبین بردن تاجیکها دیگر کاری ندارند ،شما را همیشه استفاده کرده اند .مگر بخاطر داری که در جنگ های کابل که گلبدین روزانه هزار ها راکت بکابل فیر میکرد و هزار ها نفر جان شرین خود را از دست میداد شما در پغمان با سیاف و گلبدین شوروا مخوردید همان گلبدینیکه از دستش چوچه گریز بودی و اگرزور آمرصاحب نمیبود خدا داند که بالای تو چه کار ها میکرد.

 استاد آیا هیچ فکر کردیی که صلح با دشمنان قوم، زبان و فرهنک ما حتی حقانیت دوره مقاومت مردم غیور ما را زیر سوال میبرد گرچه خودت در ان دوره به اصطلاح غار موش میپالیدی و فامیلت رابا نور چشمی ها به شمول سفیر صاحب صلاح الدین به لندن فرستاده بودی اما مردم جان میداد ،مردم قربانی میداد و مردم بود که با نوکران پاکستان ،با مزدوران و کاسه لیسان ای اس ای میجنگید و حماسه می آفریدند .البته که از برکت همان خون پاک مردم امروز شما به افتخار در پهلوی کرزی نشته به قاتلین ملت امتیاز میدهید زهی افتخار!

 استاد!

اگر اندکی در وجود مبارکت شما غیرت باقی مانده است ! اگر میخواهی در واپسین لحظات زندگی ات اندکی آرامش خاطر کنی پس هرچه ذود تر فقط دوکار کن :

اولآ هرچه زود تر این طوق لعنت رییس جرگه صلح را از گردنت دور کن و مخلفتت را اعلان کن.

دوم به لحاض خدا خود را از صحنه سیاسی دور بساز و از سر مردم دست بر دار شو بگذار مردم راه خود را خود شان پیدا نمایند در دول کرزی رقصیدن سودی ندارد.

نویسنده: احمد عیار».

 این کافی خواهد بود که از درد دل یکی ازهمسنگران استاد ربانی آگاهی یافتیم. اما آیا درین شورا چه تعداد از متخصصین امور حقوق و روابط بین الدول، متخصصین امور دیپلوماسی و وزارت امور خارجه ، سیاسیون و افراد سرشناس وطندوست، نمایندگان احزاب سیاسی ، نهاد های مدنی ، دفاع از حقوق بشر، زنان پیشتاز و شناخته شده در عرصه ی سیاست کشور عضویت دارند؟

طوریکه اکنون مشخص شده است ، شورای عالی صلح 68 عضو دارد و اکثریت اعضای آن را فرماندهان سابق جهادی، بزرگان قبیله ای افغانستان و اعضای «سابق» گروه طالبان و حزب اسلامی گلبدین حکمتیارتشکیل می دهد. لذا اینکه

 در این شورا هشت نفر از زنان و قلیلی از«نمایندگان » جامعه مدنی نیز حضور دارند ، چیز فاقد اهمیت و مؤثریت است .

 حالا با این ترکیب میبینیم که بازی های ضدملی و ضد افغانی جاری به خوبی پیش میرود.

اکثریت اعضای این شورا، نمک پاکستان را خورده و به نمکدان پاکستان ارجگذار اند ، برخ عمده اعضا ملا ها و خوانین کمسواد و بیسواد اند که از حقوق بین الدول، روابط و سیاست های جاری بین المللی، سیاست  و منطق تعاملات  در جهان بیخبرند و یا خود افزاری اند به دست اجانب .

 قرار است آنان با جانب پاکستان که دیپلومات های کارکشته و اعضای متخصص و مجرب استخبارات اردوی این کشور( آی اس ای) میباشند، بالای یک میز به مذاکره بنشینند و صلح را به گفته ی خودشان تامین نمایند. چه قهقرای ذلت باری؟

به به آقای حامد کرزی چه ابتکاری را به پیش میبرند!!  بنا" بُرد با کی خواهد بود؟ البته و صد البته  با پاکستان !

گفتنیست که معضله ی تروریزم – طالبان و القاعده ، یک معضله ی منطقوی و بین المللی بوده تشکیل و ایجاد چنین شورا ها جز عوامفریبی و نهایتاً کمک  به تحقق اهداف دشمنان افغانستان ، نمیتواند چیز دیگری تعبیر شود.

ایده ی ایجاد چنین شورا از کجا منشاء گرفته است؟ :   

اینکه ظهور طالبان یک پروژه ی انگریزی ـ امریکایی بوده صد ها سند در زمینه  وجود داشته ، تردیدی در آن نیست. بناءً این شورا هم جز فرایند تعمیل این پروژه بزرگ ( توسعه ی بنیاد گرایی در منطقه ، تحت حاکمیت نیروهای خشن قبیلوی واپسگرا چون طالبان) محسوب میشود.

درینجا، برای تصریح فرایند این بربریت ناگزیریم رابطه ی این شورا را  با  نگاه به واقعیت های عقب طی ده سال اخیر به  بررسی گرفته و ببینیم  چسان روابط ، کارکرد های ارگانیک، دقیق و تنگاتنگ بریتانوی - پاکستانی ـ امریکایی در ایجاد این شورا ، با آنها پیوند میخورد .

- همزمان با حملات و بمباردما ن ها بر مواضع طالبان (درسال 2001) ، بوسیله ی نیروهای قوای هوایی آمریکا، به درستی  گفته میشد ، فضای هوایی افغانستان تحت کنترول کامل نیروهای امریکایی قرار دارد ، ولی تحت همین کنترول ؛ قوماندانان ارشد طالبان و افسران آی اس آی از ولایت قندوز، توسط هواپیما ها به پاکستان منتقل ساخته شدند.

- هرگاه نیات سردمداران امریکایی خالصانه و صادقانه میبود، عملیات را بر ضد تروریزم از سرحدات جنوبی بطرف مرکز آغاز کرده و به سمت شمال ادامه داده همه گروهک های تروریستی را در دریای آمو غرق میکرد ، کشورما و منطقه را از لوث ویروس خطرناک و کشنده ی افراطگرایی و تروریزم  پاک و منزه ساخته در امن میداشت.

بر علاوه همه شاهد بودند که با جریان حملات بر مواضع طالبان، این  نیرو ها  در امنیت کامل و خاطر آرام ، ذریعه موتر های پیکپ ، دوباره به پایگاه ها، مراکز و قرار گاه های دایمی و اصلی خود در پاکستان (کویته و وزیرستان شمالی) برگشتند.

- به دلیل مشروعیتی که یورش و حضور نظامی امریکایی ها از شورای امنیت ملل متحد دریافت کرده بود ؛ به دلیل موجودیت نام و پرچم و نماینده گی ملل متحد در پروسه و نیز به دلیل خشم و نفرت و بیزاری ایکه مردم افغانستان از شش سال حاکمیت مستقیم آی ای آی پاکستان و طالبان مزدور شان پیدا کرده بودند ، نشست ” بن “  امید هایی را بخاطر تامین و تحکیم صلح پایدار، دموکراسی ، عدالت اجتماعی، دفاع از حقوق زن، باز سازی و بهسازی کشور در دلهای ساده تعدادی از مردم ما زنده ساخت، اما سیاسیون دقیق بین افغانستان در همان وهله ی نخست از نا کار آمد بودن آن سخن گفته تحمیلی و سمبولیک بودن آنرا از  طریق رسانه ها افشا می ساختند که بدبختانه زمان در ده سال گذشته حقیقت تلخ « بدبینی ها» و واهی بودن خوشبینی ها را برملا ساخت.

  کلیه مصایب ناشی از آن را همه ملت بیچاره ی مان همین اکنون با گوشت و پوست خود لمس میدارند  .

کار این همایش پر طمطراق  با  ۲۶نفرکه نماینده کان اصلی جامعه و مردم افغانستان جازده شدند و۴۴ نفر بحیث مشاور و ناظر و با مداخلات آشکار و پنهانی تعدادی از حلقه ها وشخصیت ها از تاریخ ۲۷ نومبر۲۰۰۱  آغاز و الی تاریخ ۵ دسمبر۲۰۰۱ دوام نمود ، و تعهدات و تصامیمی را برای جامعه ی جهانی و مردم افغانستان اعلام داشت.

طوریکه  محترم آقای وحیداله وحید که کارشناس، دیپلومات و ستراتیژیست منازعات منطقوی خوانده میشوند طی مصاحبه های مختلف از طریق رسانه های جمعی اظهار  کرده اند:

طراح اصلی برنامه تامین صلح در نشست بن، ایشان بوده اند وبعد از چند سالی هم اذعان داشتند که هر چند اینجانب طراح برنامه ی بن بودم، اما مطابق طرح پیشنهادی اینجانب کنفرانس عمل نکرد.

همین آقای وحیداله وحید اشتباه و کمبود اساسی را در کنفرانس بن ، عدم اشتراک نماینده ی طالبان دانسته اند!!! نیروی سیاه و شروری که به اتهام حمایت از دار و دستهء بن لادن ، سزاوار سرکوب و نابودی دانسته شده و تمامی پروسه از شکل گیری ائتلاف جهانی تا تجویز شورای امنیت ملل متحد تا خود نمایشات و تشریفات  بن و... گوانتانامو... به هدف همین نابود سازی ایشان و رها سازی منطقه و جهان از آنان و برادران القاعده ایشان شکل گرفته و به راه افتاده بود ؛ پس معلوم نیست که جناب طراح طرح تطبیق نشده ! از کدام طالبان که تحت شرایط  نماینده داشتن و استحقاق طرف مذاکره سایر نیرو های افغانی و جامعه جهانی قرار داشته بوده باشد ؛ سخن میرانند ؟؟!

 

 ولی سیاسیونی که بیشترین اوقات زندگی خود را در افغانستان سپری نموده اند و شناخت ژرف و عمیق از افغانستان، کشور های همسایه به خصوص پاکستان، و منطقه داشته اند، به خوبی میدانند که طالبان کاملا از پاکستان نمایندگی کرده و یک نیروی متحجر و متعصب جاهل در دست استخبارات نظامی پاکستان (آی .اس. آی) بوده ومزید بر ملاحظه فوق هم منطقا” شرکت نمایندگی ایشان برضد منافع ملی کشورما بوده و همچنان برای مردم افغانستان قابل قبول و پذیرش نمی باشد.

پس اشتباه اساسی درین  کنفرانس، فراموشی کلیه  عناصر دموکرات، عدالت پسند، مترقی و وطنپرست بوده است و نه چیز دیگر .

هزاران کادر سیاسی و تحصیلکرده حکومات پیشین و زمان حکومت دوکتور نجیب الله ( که با وجود مداخلات اشکار تقریبا” همه دنیا، یک حاکمیتی با ساختار ها و سیستم منظم بود) به دست فراموشی عمدی و عندی سپرده شد.

برعکس گردانندگان سناریوی” بن “چنان فکر میکردند که کرزی برخاسته از بطن طالب و مجاهد بوده ، استعداد معامله و سازش را با تمام گروه های طالب و مجاهد در سراسر افغانستان، به سادگی دارد، وخواهد توانست همه نیروها را در کنترول داشته و اهداف خارجی ها را در افغانستان و منطقه پیاده کند .

پاکستان که بازیگر اصلی در ایجاد و سوق و اداره طالبان بود و همچنان در محراق حوادث افغانستان، نقش اساسی را بازی میکرد، باید تعهداتی را در انصراف از حمایت  و پشتیبانی طالبان و القاعده به کنفرانس “بن” می سپرد. ولی دیدیم که چنین کاری مبرم را جامعه بین المللی نکرد و این فرو گذاشت عمدی بزرگ دیگری از جانب سناریست های کنفرانس” بن” بشمار میرود.

- پارلمان متحجر که اکثریت اعضای آن معتقد به دموکراسی نبودند تحت فشار همین خارجی ها تشکیل و به کار آغاز کرد. حتا کسانی که بنام تروریست مورد پیگرد قرار داشتند و در غار ها پنهان شده بودند، شرایط برایشان چنان آماده شد تا در انتخابات پارلمانی شرکت جسته و در پارلمان راه یابند.

 

- هرگاه هدف واقعی غرب واقعا" تامین دموکراسی و کار برای توده های مردم افغانستان میبود، حکومتی با متحجرین و عقبگرا هایی دارای دستان آلوده به خون مردمان  را ایجاد  و حمایت نمیکرد. کسانیرا که  اصلا اعتقاد و درک عقلانی از ترقی، مدنیت و دموکراسی نداشتند در کابینه و  ستره محکمه ( مثل ملا شینواری ها و خرم ها )  نصب  و توظیف نمیداشت.

 

- در اینکه، طالبان توسط هلیکوپتر ها از پاکستان به شما ل کشور انتقال می شدند نیاز به ارایه ی اسنادی هرچند  نیست ؛.  اما صرف به یک سند تاریخی  در زمینه تماس حاصل می نماییم « رئیس مجلس سنای افغانستان "خارجی ها" را به همکاری با طالبان و تجهیز این گروه در افغانستان متهم کرده است.

صبغت الله مجددی، رئیس سنا، در جلسه عمومی سنای افغانستان گفت اطلاعاتی وجود دارد که نشان می دهد، "از طرف خارجی ها به طالبان کمک می شود."

این اظهارات در جلسه ای مطرح شد که در آن نمایندگان مجلس سنا اظهارات اخیر حامد کرزی، رئیس جمهوری، در مورد "رفت و آمد هلی کوپترهای مشکوک" به شمال افغانستان را بررسی می کرد.

آقای کرزی در یک کنفرانس خبری در کابل گفته بود: "تقریبا شش ماه می شود چنین گزارشهایی را داریم که هلی کوپترهایی،  شب هنگام عمدتا در ولایات سمنگان، بغلان و کندوز، افراد مسلح را پیاده می کنند."

او گفت که هنوز معلوم نیست این هلی کوپترها از کیست و مربوط به کدام کشور می شود.

اظهارات آقای کرزی انتقادات زیادی را در محافل سیاسی در پی داشت.

بسیاری از ناظران این اظهارات را نشانه ناتوانی و ضعف حکومت افغانستان در تحقیق و شناسایی عوامل چنین تحرکات تعبیر کردند. http://www.bbc.co.uk/persian/lg/afghanistan/2009/10/091013_ram_mojadadi_taliban.shtml

مجلس سنای افغانستان نیز در جلسه روز سه شنبه، 21 میزان خود از حکومت افغانستان به خاطر عدم شناسایی و تحقیق همه جانبه در مورد این هلی کوپترها انتقاد کرد.»

 بی ثباتی در شمال نیز تا سرحد  انکشافات شنیع ترین عملکرد بنیاد گرایی ( سنگسار کردن ) بوسیله ی طالبان وحشی مساعد ساخته شد. معلوم است که چنین تحرکات اهداف کوچکی ندارد و زمینه سازی است  برای خیزش های بعدی به کشور های دارای ثروت سرشار آسیای میانه،

امپریالیست ها و ایادی منطقوی شان پیوسته در صدد اند که راه نفوذ و تأمین  سیطره خویش را در این مناطق هموار سازند تا منجمله مواد خام  این مناطق را ببلعند.

تحت برنامه هدفمندانه ی که  بنام دی دی آر و دایاگ در مناطق مرکزی، شمال، شمال شرق، شمالغرب و غرب، راه اندازی شد هزاران تن سلاح های مختلف النوع جمع آوری و تخریب گردید ، این برنامه بایست تمام ساحات کشور را تحت پوشش قرار میداد و سلاح های کار آمد به مثابه ثروت دفاعی کشور حفاظت میشد . ولی نتیجه چنان شد که پولیس ملی کشور نسبت کمبود سلاح، از سلاح های چوبی ساخت پاکستان در تمرینات نظامی خویش استفاده میکنند و بر عکس در جنوب جایی که طالبان نفوذ دارند، گروپ های ملیشایی (اربکی ) هم ایجاد و تسلیح گردیدند.

- نیروهای خارجی مستقر در باشگاه های نظامی افغانستان با چشم پوشی از موجودیت کمپ های تعلیم و تربیه ی تروریستان در ولایت هلمند افغانستان، وزیرستان شمالی و مقر اصلی رهبران طالبان افغانی در کویته ی پاکستان با عوامفریبی ، مردم مان و عامه  ی جهانیان را پیوسته درتاریکی نگهداشته اند.

 

- در مورد آموزشگاه ها و مدرسه های طالبان که دستگاه های  اصلی تولید تند روان و انتحاریون در جهان بشمار میروند، و گویا اصلا" مطبوعات غربی و افغانستان کاملا" از موجودیت و فعالیت  آن ها بیخبرند؛ به سند مهمی مراجعه کنیم که:

« ضیاء و رفقایش که در جهاد افغانستان نقش عمده داشتنتد، دیگر زنده نبودند؛ اما آنها اثرات دیر پا برآن به جا گذاشته بودند. در سال 1971 تنها 200 مدرسه در پاکستان موجود بود. اما در سال 1978تعداد مدرسه های رسمی  پاکستان به 8000 باب تخمین زده میشد، در حالیکه 20000  مدرسه غیر رسمی نیز دران کشور وجود داشت. اکثریت این مدارس در مناطق مرزی نزدیک به افغانستان باز شده بود و توسط  ثروتمندان خلیج تمویل میگردید».اما  طبق یک سروی که در سال 2003  به بیرن درز کرده است،  تعداد مدارس دینی در سر تا سر پاکستان به 22430 باب می رسید که بگونه ی مثال تعداد طلبه های مدارس دینی، صرف در ایالت پنجاب به 253215 میرسد  .

 درینجا میبینیم که کمیت مدارس دینی طلبه ها در پاکستان از سال 1971 الی سال 2003 حدود سه مراتبه افزایش را نشان میدهد که با این افزایش تعداد مدارس غیر راجستر شده و غیر رسمی به مقیاس 60000 باب میرسد.» ( نوشته محترم احمد سیدی، پژوهشگر مسایل سیاسی، تحت عنوان مدارس دینی و مسولیت حکومت پاکستان). آقای ستیو کول، سابق رییس اداری روزنامه ی واشنگتن پوست، کتاب جنگ اشباح،ص.168.

 

گفتنیست که در مدارس دینی پاکستان طلبه هایی که سرگرم آموزش هستند، برای همه آنها غذا و محل اقامت رایگان فراهم است و این دانه و دامی نیرومند است برای اولاده فقر زده مردمان منطقه که هم به لقمه نان محتاجند و هم می پندارند که از تعالیم مقدس بهره ور میشوند.

 

 درین اواخر یکی از جنرالهای ارشد آمریکا آقای دیوید رودریگز معاون دیوید پترائوس فرمانده عمومی نیروهای ناتو در افغانستان گفته است که بدون همکاری پاکستان نیز، در افغانستان پیروز خواهیم شد!!!؟؟؟

در محتوای چنین اظهارات بسیار جالب اهدافی کلافه شده و پیچیده ای به نظر میرسد که ادامه ی جنگهای فرسایشی را در افغانستان و منطقه پیریزی میکند. در نیمه ی دوم سالهای 1980، زمانیکه در وزارت امور خارجه ی افغانستان ، پیشبرد امور کشور های کارابین مربوط اینجانب بود، سند رسمی ای از سفارت افغانی مقیم هاوانا در مورد بحران و مشکلات اقتصادی در جمهوری کوبا بدستم رسید.

در سند چنین نگاشته شده بود:

 تولید شکر از لبلبو عمده ترین اقلام صادراتی کوبا را تشکیل میدهد که اقتصاد این کشور را میچرخاند. اما امسال کشتی های ناشناسی به جزایر و سواحل کوبا خود را رسانیده، میکروبی را در مزارع لبلبو پخش کرده است که باعث نابودی و محوی بته های لبلبو شده است.

حالا آقای رود ریگز گویا مزرعه ی را وعده میدهد که حاصلات مکفی به بار خواهد آورد.

 اگر در کوبا ازان طرف اوقیانوس مخالفین، موفق به سم پاشی در مزارع لبلبو میتوانستند بشوند؛ آیا در افغانستان که در همسایگی آن معاندین با خطرناکترین ویروس ها و میکوب های جهان مجهز اند، نمیتوانند این مزارع وعده داده شده ی آقای دیوید رودریگز را سمپاشی و یا درآن میکروب پخش نمایند؟

 

حربه ی روانی

 

- حربه ی همیشه موثر استعماریون یعنی سوء استفاده از دین و مذهب در ادوار گذشته، امروز باز هم ، در به سیطره قراردادن جامعه ی افغانی و اقناع اذهان عامه ی  جامعه ی بین المللی به اینکه، مردم افغانستان سزاوار کشوری نیست که بتوانیم دران تمدن و دموکراسی را تامین و نهادینه سازیم ؛ طرف کاربرد است. من درینجا نتیجه پژوهش ها و تحقیقات دانشمندان غربی را در مورد انکشاف علوم روانشناسیی جامعه پیرامون نقش ظاهری یک انسان در اجتماع و برداشت دیگران از چنین افراد تذکر میدهم . که این نظرات شگفت آور هم اکنون در رویکرد های توسعه ی بنیاد گرایی بکار میرود.  (از نظر روانشناسی، در به سلطه قرار دادن کشوری بدون لشکر کشی و جنگ را افاده میدهد ).

 

استفاده از دین و مذهب برای تعمیل اهداف اقتصادی از قرون متمادی معمول بوده است. اما الان با انکشاف علوم و فنون و به ویژه در عرصه علوم روانشناسی جامعه کاربرد نیرنگ های جادویی و ظریف در کلافه های پیچییده که دانشمندان این عرصه طی تجارب پژوهش ها و آموزه ها کسب کرده اند؛ در جنب استفاده از ابزاری چون دین و مذهب، ازین ابزار بیشتر سود برده اند. ازینکه موضوع مرتبط به افغانستان و منطقه میباشد، ونهایت حساس پنداشته میشود، بنا" میخواهم مکث کوتاه و جالبی را با درنظرداشت از  روانشناسان انگریزی و سایرین، درین زمینه داشته باشیم و استفاده ازین نیرنگ بزرگ و کارا را امروز در جامعه ی خود، به هموطنانم به افشاء گیرم.

نقش لباس و چهره در معرفی و شناسایی شخصیت و افراد در جامعه:

 

لباس(پوشش ظاهری) و چهره، هرد و شامل هشت نوع از کانالهای  غیر کلامی است که تاثیرات روانی دو کانال غیر کلامی مطمح نظر قرار ذیل میباشند:

 

لباس‌ و پوشش‌ ظاهری‌: 
لباس‌، احتمالا ما و شخصیت‌ ما را شكل‌ نمی‌دهد اما لباس‌ و وضع‌ ظاهر، اغلب‌ پایه‌یی‌ برای‌ قضاوت‌ اولیه‌ در مورد افراد است‌ و تاثیر شگرفی‌ بر قضاوتهای‌ دیگران‌ نسبت‌ به‌ ما دارد. بنابراین‌ بهتر است‌ در هنگام‌ مواجه‌ و روبرو شدن‌ با مردم‌ به‌ بهترین‌ وضع‌ ظاهری‌ مواجه‌ شد.
اصولا تمیزی‌ و آراستگی‌ ظاهر به‌ ویژه‌ در لباس‌های‌ شما نشانگر شخصیت‌ و ارزشی‌ است‌ كه‌ شما برای‌ خود و حتی‌ به‌ دیگران‌ قایل‌ هستید. بنابراین‌ در هنگام‌ انجام‌ وظیفه‌ پوشیدن‌ لباسی‌ كه‌ نشانگر شغل‌ شما باشد از یك‌ طرف‌ و تمیزی‌ و آراستگی‌ آن‌ از طرف‌ دیگر موجب‌ موفقیت‌ شما در كار و ارتباط‌ صمیمانه‌ شما با دیگران‌ خواهد بود.

با سود جویی ازین تحقیقات ؛ دشمنان پاکستانی و غیر پاکستانی در وطن ما پوشش ظاهری مردان را دگر گون ساخته  و بر دولاق و چادری زنان تأکید بیحدی دارند  که همه برای اهداف توسعه و گسترش پروژهء انگریزی بنیادگرایی پیریزی شده است.
- چهره‌ و چشم‌ها :
چهره‌ به‌ مراتب‌ از رمزها و رسانه‌های‌ كلامی‌ راستگوتر است‌ و در میان‌ رسانه‌های‌ غیركلامی‌ تماس‌ چشمی‌ می‌تواند كمترین‌ دروغ‌ را بگوید. برخی‌ مطالعات‌ و تحقیقات‌ كه‌ بر روی‌ ارتباطات‌ غیركلامی‌ انجام‌ شده‌ فقط‌ روی‌ حركات‌ چشم‌ها و چهره‌ متمركز شده‌ اند . چشم‌ها از میان‌ كلیه‌ وجوه‌ ظاهری‌ ما، آشكار سازترند . چشم‌ها حتی‌ گاهی‌ بدون‌ اینكه‌ خود بخواهیم‌، ارتباط‌ برقرار می‌كنند .مثلا وقتی‌ كه‌ مردمك‌های‌ چشم‌های‌ ما گشاد می‌شوند صمیمی‌ تر، جذابتر و گرمتر به‌ نظر می‌رسیم‌ . شیار های  موجود در روی انسان هنگام صحبت و ابراز مطلبی، تحلیل و واقعیت هایی را به جانب مقابل میرساند یا مبهمی و پیچیدگی را در بیان نمایان میسازد. تبسم و خنده بخش دیگر این وجوهات اند.

می بینیم که هرگاه  روی انسان در زیر ریش انبوه پنهان باشد، نه از تبسم در لبها خبری است و نه شیار ها قابل دید. این حالتی  است که شخص را مرموز معرفی مینماید.

 

پژوهش و تحقیق علمی دگری درین زمینه:

 

در ماه جنوری 2011 تلویزیون بی بی سی نتایج جالبی از مطالعه روی  نقش لباس را که توسط دانشمندان روانشناسی افراد  در جامعه ؛ صورت گرفته بود ، به نشر رسانید، این مورد رمز بزرگی را از تاثیر لباس و قیافه ی ظاهری نی تنها به بیننده ها افاده داد، بل برای هر بیننده ی افغان تکانه ای بود در رابطه به زعمای کشور و جامعه که چسان در بسط و توسعه  این رویکرد های زیرکانه ی شوم اجانب استعمال شده اند و میشوند.

 

در این پژوهش مسایل وسیع بود . اما من صرف مطالب آموزنده را در رابطه به موضوع مورد بحث مان به بررسی میگیرم .

شخصی را در یک ویتیرین یکی از مغازه ایستاد کردند و از بیرون مغازه از مردم خواستند تا نظرات خویش را در مورد شخص مذکور ارایه دارند.

بار اول این مرد را با لباس عادی آراسته ساخته در جای معین که از پیاده رو بیرون مغازه بخوبی قابل دید باشد، ایستاد کردند و از مردم عادی بخصوص خانمها سوال میکردند، جه فکر میکنید در مورد این شخص؛ که چه کاره باشد و چه مشغولیت و کار و باری خواهد داشت؟

تقریبا" همه کسانیکه از مقابل این مغازه میگذشتند باهم همنظر بودند؛ و پاسخ میدادند، ممکن این شخص یک دریور باشد یا در مغازه ای منحیث فرد عادی مصروف کار باشد و شبه چنین مصروفیت ها.

بار دگر لباسش عوض شد. زمانیکه از مردم عوام در مورد همین شخص سوالاتی مطرح میشد، کسی میگفت، یک بزنس مین است، صاحب یک فروشگاه بزرگ است،... خلاصه اینکه همان شخص صرف با تغییر لباس گویا شخصیت، قریحه واستعداد شگرف ، کار و بار و زندگی پر جلال و  بسیار مهمی کسب کرده است!!

بنده زمانیکه محترم خلیلی معاون رییس جمهور کشور خود را در جمع زعمای کنفرانس شانگهای دیدم که یکجا با هم ایستاده و عکس یادگاری میگیرند، خودم به حیث یک افغان، که زمانی در وزارت امور خارجه ی افغانستان ایفای وظیفه نموده ام و در زندگی و کار و بار وظیفوی دیپلوماتیکی خویش ازین چنین حالت ها و کنش ها تجارب عدیده ی داشته ام ، با دیدن چنین صحنه های اهانتبار نسبت به مردم و وطنم، آتش در دلم خانه کرد؟

عین حالت هر زمان برایم دست میدهد که هرکدام از دولتمردان بخصوص رئیس جمهور را با آن عبا و قبا در همچو فضا ها می بینم .

دولتمردان ما یا اینکه مغز هایشان خالی از چنین فراورده های علمی در شناخت روابط و ضوابط و شگفتی های روانشناسانه بشری است، یا اینکه اصلاً در سناریوی انگریزی - پاکستانی نقش بازی میکنند ؛ سناریوی  زیانبار و رذیلانه برای مردم و کشور ما ، ولی سودمند و کمال مطلوب برای تطبیق استراتیژی های الیگارشی اقتصادی جهانی و اهداف ارتجاع سیاه و امپریالیزم .

آیا چند فیصد از نفوس کشور ما  قبل از حاکمیت آقای کرزی ملبس با کلاه قره قلی و چپن بوده اند؟ از اجداد آقای کرزی چه کسی با اینگونه لباسی که هم اکنون استفاده میکنند، ملبس بوده است؟ در طول یک قرن گذشته کدام شاه، صدراعظم و یا معاون رییس جمهور با لنگی و یا پکول، ریش و پیراهن و تنبان در مجامع رسمی و جهانی حضور یافته اند؟

 ببینیم که چسان در دست اجانب قرار گرفته ایم و به ملت، فرهنگ، تاریخ خود اهانت میکنیم؟

 رییس جمهوری که انتخاب آن به وسیله ی مردم !!؟؟ صورت گرفته است، در آغاز ریاست جمهوری ایشان، رسانه های غرب برای اطمینان و خوشنودی اذهان عامه ی غرب طی نشراتی در شعاع بسیار وسیع و گسترده( سالهای 2002-2001)، ایشانرا از شیکپوش ترین ها معرفی کردند، در ینجا میبینیم که بازی ها چگونه زنجیری، با تسلسل، تنگاتنگ، ارگانیک و با مدیریت نیرومند به پیش برده میشود.اما آقای حامد کرزی از زعیم عراق( آقای مالکی) که تقریبا" در یک کیس قرارداشتند، هم نتوانستند بیاموزند، که هم شیک پوش نبود و هم توانست حاکمیت را در موجودیت نیروهای خارجی تحت کنترول داشته باشند.

 

تذکراتی از کارزار آژیتاسیونی - روانگردانی و استخباراتی درین رابطه :

 

-  کارزار وسیع  فعالیت های روانی برای تغییر روان جامعه ی افغانی و بین المللی از طریق میدیا ( طبق آمار سال سال 2010: در افغانستان بيست و پنج شبکه ی تلويزیونی، بیش از نود شبکه ی رادیویی، نزدیک به بیست روزنامه و ده ها جریده و مجله فعالیت نشراتی دارند)، از داخل افغانستان صورت میگیرد . اینها غالباً درتشوش اذهان عامه و بحرانی ساختن اوضاع کشور نقش فعال داشته اند و دارند که وظایف و چگونگی کارکرد های شان چنین می یابیم :

1- تمویل : نزدیک به کل تلویزیون ها و رادیو ها از منبع های خارجی تمویل می شوند. این وضع سبب شده است که رسانه ها از آزادی لازم بر خوردار نباشند و ناچار سلیقه و هدف های منبع تمویل کننده را لحاظ کنند. اگر چه بر طبق ماده ی دهم بند 4 قانون رسانه های همگانی منبع تمویل باید روشن باشد و این منبع نباید خارجی باشد؛ اما هنوز حکومت افغانستان نتوانسته است موفق به رد یابی منبع تمویل رسانه ها شود و رسانه ها همچنان مدعی اند که از داخل تمویل می شوند.

2- دسترسی به اطلاعات : اگر چه مطابق قانون رسانه های همگانی افغانستان و بر پایه اصل های دموکراسی ، دولت مکلف است که اطلاعات را در اختیار خبرنگاران قرار دهد، اما دولت گاه مانع این حق می شود و گاه اطلاعات تحریف شده را در اختیار خبرنگاران قرار می دهد.

3- استفاده از ژورنالیزم زرد : اکثر رسانه های کشور به خاطر جلب بیشتر مخاطب ، از ژورنالیزم زرد استفاده می کنند. افترا، توهین ، هتک حرمت ، بزرگنمایی و کوچک نمایی از روش هایی است که رسانه ها به کار می برند.

4- تبلیغ به نفع مخالفان نظامی: سرخط خبر های رسانه های غیر دولتی اختصاص دارد به نشر فعالیت های نظامی مخالفان و این وضع سبب شده که مخالفان نظامی بیشتر تشویق و ترغیب به توسل به خشونت شوند و به نوعی رسانه ها دانسته یا ندانسته به تبلیغ و تشویق جنگ مصروف اند.

5- تبلیغ به نفع دولت :  رسانه های دولتی با آن که از بیت المال تمویل می شود، اما بیشتر خبر ها و گزارش های آن ها به دور از اصل توازن و انصاف به نفع دولت تبلیغ می کنند.

http://www.dw-world.de/popups/popup_printcontent/0,,5371565,00.html

امروز کاملا" هویدا شده است که :

 تلویزیونهای  6 سال قبل با امروز قطعا" متفاوت اند، کلتور جهادی _ قبیلوی پاکستانی برآنها مسلط شده است. و حتا تلویزیونهای تازه مثل صدای افغان که از امریکا برنامه پخش مینماید، از پرده ی این تلویزیون ریش میبارد با  پخش و تبلیغ برنامه های خاص و اکثرا" مجریان آن مذهبیون متعصب ؛ اصلا" با برنامه های تلویزیون های چند سال پیش قطعا"  غیر قابل مقایسه میباشد .  درتحمیل  چنین برنامه ها بر "تلویزیون ملی افغانستان"  آقای کریم خرم وزیر دوستداشتنی آقای کرزی، از همه پیشگام تر بوده است. و مجریان آن را بیشتر از پیش افراد ریشو تشکیل میدهند . اینها و نمایش  ریشو ها از طریق این رسانه های تصویری (در پارلمان، ادارات حکومتی  و قضایی) از طریق این رسانه های بین المللی ؛ بر وفق اهداف « جامعهء قرن سیزدهمی » و قرون وسطایی نشان دادن افغانستان در ذهنیت جامعه بین المللی است تا به درستی و روا و ضرور بودن  سیاست های حکام کشور های شان در قبال افغانستان باورمند شوند، تا عامه مردم  در خارج از افغانستان براین امر معتقد گردند که : افغانستان یک کشوریست با مردمی  که موقعیت اجتماعی و زندگی ایشان هنوز هم در شرایط  قرون وسطایی قرار دارد و بایست نیرو های سیاه و تاریکی مانند  طالبان بنیادگرا در مسند قدرتش قرار داشته باشند.

از ریش گفتم ، چون ریش در جامعه ی غرب متاسفانه سمبول افراطیت و بنیاد گرایی محسوب میشود، نی تنها نزد عامه مردم، بل نزد پژوهشگران، محققین و سیاسیون و دستگاه های اطلاعاتی غربی چنین انگیزه ، نیرومند  و محفوظ است. برای اثبات موضوع میخواهم سند مهمی را که در زمینه آقای ستیو کول رییس اداری روزنامه ی واشنگتن پوست، مسوول دفتر جنوب آسیا پوست، برنده ی جایزه ی « پولزر پرایز» با انبوه تجارب و کارکرد های طولانی در پاکستان و افغانستان در کتاب مشهورخود، در مورد بازی های استخباراتی در افغانستان - پاکستان و منطقه؛ بنام« جنگ اشباح» صفحه 622، در موردمفهوم و اهمیت ریش نگاشته اند،  خدمت خواننده ی عزیز ارایه بدارم:

 لیبرال های پنجابی که بر اداره ی پاکستان کنترول انحصاری داشتند، از درس هایی که توسط ماموران کلنتن به آن ها در مورد نفوذ اندیشه های افراطی در جامعه ی پاکستان داده میشد، خوش شان نمی آمد. لیکن همین لیبرال ها در سال 2001 اعتراف مینمودند که دو دهه رابطه ی رسمی مخفی با سازمان های  افراطی مذهبی باعث تغییراتی در پاکستان گردیده بود. در مغز هزاران جوان در کویته، پشاور و کراچی اندیشه های حملات انتحاری نفوذ نموده بود. احزاب دینی که در گذشته در بخش خدمات اجتماعی و بحث های دینی فعالیت میکردند، به سنگر گروه های تند رو تبدیل شده بودند.آن ها که با پول کمکی و اندیشه های وارد شده از شرق میانه مجهز شده بودند، در حرص رسیدن به قدرت میسوختند. سفارت امریکا( در پاکستان) در پیام ها  ومضامین تحلیلی که به واشنگتن ارسال میکرد از طالبانیزه شدن جامعه ی پاکستان سخن میگفت. تحلیلگران سیاسی و دفاعی سفارت میگفتند، در حالیکه سطح خطر در حال افزایش بود، اما اوضاع هنوز در تحت کنترول بود. به عقیده ی این تحلیلگران امکان کوچکی که برای افتادن زمام امور پاکستان به دست افراطی ها وجود داشت....

دیپلومات ها ، افسران امور امنیتی و ماموران سی. آی . ای. مستقر در اسلام آباد از امکان پخش اندیشه های افراطی طالبان در میان نیرو های مسلح پاکستان و حلقات دولتی آن کشور گزارش های متواتر میدادند. در میان چیز های دیگرسفارت امریکا سروی یی را در دو دانشکده ی نظامی پاکستان به کمک محصلان خارجی انجام داد تا دیده شود که چه تعداد از محصلان، افسران و جنرالان پاکستانی به شیوه ی اسلامی ریش گذاشته بودند. نتایج سروی ریش دلچسپ بود. درسال 2001 تنها دو یا سه جنرال ریش گذاشته بودند. در میان محصلان تعداد ریشداران چیزی کمتر از ده در صد بود. تعلیم به شیوه ی انگلیسی، وجود یک گروه بزرگ از تاجران، تلویزیون ماهواره ای، مطبوعات نسبتا" آزاد داخلی و فرهنگ باز اجتماعی پنجابی حاکم ، جامعه ی پاکستان را در برابر اندیشه های افراطی مذهبی محافظت مینمود.»

 در حالیکه در کشور مان محترم حامد کرزی از همه بیشتر برای ایجاد چنین ذهنیت، آگاهانه؟ یا شاید هم ناخود آگاه پیشگام شده اند. میخواهم مطلبی را که در   یکی از نبشته های سال پارم بروز داده بودم تکرار احسن گویا اینجا نیز تذکر دهم. چون دیدیم که موجودیت این حالت برای غرب بسیار مهم تلقی شده ، با ارزیابی و یروس ریش در بالا؛  در پاکستان اشاره کردیم :

مگر آقای لیام فکس  وزیر دفاع انگلیس، افغانستان را یک کشوری قرون سیزدهمی معرفی نداشت؟ ازین تبلیغ چنین در ذهن تداعی میشود که " آماده ساختن ذهنیت عامه غرب برای پذیرش و برگردانیدن دوباره ی طالبان است ". و موصوف سند شرعی ای هم به جوامع غربی توانسته است ارایه بدهد و آن عبارت از  سه شهادت است:

« ـ  رییس جمهور با ریش، کلاه ، چپن و پیراهن و تنبان، ـ معاون اول با ریش، پکول و واسکت و پیراهن وتنبان،  ـ  معاون دوم با ریش و لنگی و واسکت و پیراهن و تنبان؛ همه در نشست های بین المللی ظاهر میشوند، دوایر رسمی  با چنان عبا و قبا که در صد سال گذشته دارای انتظام بود، متأسفانه اکنون به تقلید از رهبری حکومت، سیمای کوچه ی مندوی را به خود  اختیار کرده است که در رسانه های غرب تقریبا" همه روزه بازتاب مییابد».

 اما مردم ما میدانند که بعد از گذشت بیشتر از یک قرن در حاکمیت  و رهبری کشور ما، فقط و فقط همین حکوت فعلی بوده  که این میراث ( عبا و قبای " قرن سیزده") را به حکومت و مردم ، سر از نو بنیاد گذاشته است. به جای عطر، عرق در ریش وپشم مردم جاری میکنند. مردم ما نباید از اهانت آقای لیام فکس خشمگین شوند که متاسفانه شده اند.

از برکت گماشتگان  و مزد بگیران آخوند های ایرانی در کشور، برادران اهل تشیع مان که به مذهب ایشان نیز سخت احترام  و حرمت میگذارم،  در پخش و اشاعه ی تقلید از قبا های سیاه و سایر خرافات حاکمیت دیکتاتوری آخوندی، از ایران پیشی گرفته اند. و بیجا هم نیست که  یکی از رهبران معظم جهاد فی سبیل الله ، محترم حجت الاسلام والمسلمین، شیخ الحدیث  جناب شیخ محمد آصف محسنی  برای تربیه ی نسل آینده ی افغانستان خدمت بزرگی را انجام داده به ایجاد یک مدرسه ی بزرگ با ظاهری مدرن مبادرت ورزیده اند.

در مدرسه تازه ساخته شده آقای محسنی که به نام مدرسه ی خاتم النبیین یاد می شود، بیش از سیزده- هفده میلیون دلار به مصرف رسیده است.

'منحصر به فرد'

ظاهر استثنایی و متفاوت مدرسه (که انکشاف آن در سطح یک موئسسه ی  تحصیلا ت عالی مطمح نظر است.نگارنده.)خاتم النبیین که در مساحت بیش از یک هکتار زمین بنا شده و در نوع خود بزرگترین بنا از این دست است، توجه هر رهگذری را به خود جلب می کند. این بنا از نظر معماری و ساخت در افغانستان منحصر به فرد است.

تاکنون بیش از سیزده میلیون دلار برای ساخت این مدرسه مصرف شده و کار آن از سوی یک شرکت خصوصی مشترک افغانستان و ایران به پیش برده شده است. این مدرسه که در نزدیکی لیسه حبیبه در غرب شهر کابل ساخته شده، برعلاوه ۶۰۰ اتاق درسی و اتاق خواب، خوابگاهی دارد که می تواند ۱۵۰۰ دانشجوی یا طلبه را در خود جای دهد.علاوه بر این یک تالار کنفرانس که گنجایش ۲۰۰۰ نفر را دارد، یک مسجد بزرگ با گنجایش ۲۴۰۰ نفر و یک کتابخانه که قرار است ۳۶۰۰۰۰ جلد کتاب در آن گرد آورده شود، از ملحقات دیگر این مدرسه است.

مسئولان مدرسه خاتم النبیین می گویند، در نظر است که استفاده از این کتابخانه از طریق اینترنت نیز میسر باشد و افزون بر این سالون های مطالعه اش نیز آخرین امکانات دیجیتالی را در اختیار داشته و کاربران می توانند از طریق اینترنت از کتابخانه های معتبر دنیا نیز استفاده کنند. داود ناجی از کابل-بی بی سی. تعصبات در حدی است که برای گزارشگر اجازه ی ورود و عکاسی و فلمبرداری داده نشد.

http://origin-da.azadiradio.org/content/transcript/2208311.html

 

 

عکس ها،  حکام  و پارلمان آفغانستان را در یک قرن پیش؛ و یک قرن بعد ازآن نشان میدهد. نگاه کنید !! و این عکس ها را مقایسه فرمایید با عکس های حکام و پارلمان امروزی( در قرن بیست ویک).

عکسها :

 

 

تصاویری از شاه افغانستان با بانوی اول و اعضای حکومت، در ضیافت های رسمی و اولین پارلمان افغانستان حدود یک قرن پیش

 

این هم تصاویر رییس جمهور ، معا ونان رییس جمهور و اعضای پارلمان افغانستان در قرن بیست ویک:

 

 

 

 

 

 

می بینیم که دولتمردان ما در عصر تکامل خروشان  ساینس و تکنالوژی، تسخیر سیارات و کشف دور ترین پهنا های کیهان ، تمدن خیره کننده و محیر العقول  امروزی، با قبا و نمای چندین قرن پیش، خود را ملبس و مترسک ساخته، کمر ها را بسته اند و با دشمنان سوگند خورده ی تاریخی و دیرین کشور، یکجا ؛ کشتی شکسته ی ملت بیچاره ی ما را به مسیر اهداف استعمار نو، جهل و تاریکی پارو میزنند. این بود مسایلی در زمینه ی دگرگونی روانشناسی جامعه ی پاکستان زده و استعمار زده ی ما.

 

( متباقی  را در بخش پایانی خواهید خواند )

 

  


بالا
 
بازگشت