سلیمان کبیر نوری

 

 

 

میتود تصویر و تجسم یافته های معرفتی در شرق وغرب

قسمت دوم گفت و شنود با آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »:

 

 

پیش تبصره ای در مورد قسمت دوم مصاحبه ی اختصاصی با اندیشه پرداز توانای کشور محترم محمد عالم افتخار:

من خوشنودم؛ ازینکه قسمت اول این مصاحبه در نشرات انترنتی، در گستره ی وسیعی نشر و بازتاب یافت. از جانب دیگر، بعد از نشر آن، واکنش های عدیده کاربران و دوستانی را که با من تلفونی ویا از طریق ایمایل در تماس شده اند، و ازین مصاحبه استقبال گرمی نموده اند ؛ نیز حاصل کرده ام  که نظریات و پیشنهادات ایشان به مقبولیت و جذابیت این مصاحبه، غنای هر چه بیشترمی بخشد.

همچنان دوستان پیشنهاد نموده اند که برای معرفی و آشنایی  کتاب " گوهر اصیل آدمی" ، بائیست سوال ها و پاسخ ها بسیار عام فهم، سلیس و موجز ارایه و به آن پرداخته شود. ضمن ابراز سپاس از دوستان، این نکته را جدا" در مصاحبه ی بعدی مطمح نظر قرار خواهم داد.

 

با سلام مجدد!

میخواهم جوابهای کوتاه ، مختصر و روشن، اما  ساده ارایه گردند.

 

پاسخ : درود و احترامات فایقه به شما و هم اندیشان و همرهان پیشرو در دانش و عمل بشری در کشور و در جهان امروز!

این ؛ کمال مطلوب همهء ماست ولی برای "ساده و روشن" متإسفانه به آسانی نمیتوان معیار تعیین کرد و باز تعیین کننده آن است که از چه صحبت میکنیم .

مثلاً نه  فقط تئوری و فرمول های نسبیت یا فیزیک کوانتم را  نمیتوان به دلخواه هرکس ؛ در هرشرایطی چنان "ساده و روشن" کرد که او میخواهد و می طلبد بلکه حتی طبقه و جامعه و سرمایه و استثمار و عدالت و آزادی و حق و کشف و راز و جهان و جهانشمول... را هم نمیتوان طوری بیان داشت که همه گان به یکسان و بی درد سر آنها را درک  نمایند. اگر چنین مطلوبی به دست آمدنی می بود ؛ اینک دنیا گل و گلزار بود و از جمله کم از کم «مترقی» های افغانستان  در سرخی ی فلان شفق داغ جمع و جور می بودند!

فقط اطمینان میدهم که در«گوهر اصیل آدمی» اساساً برای "ساده و روشن" ساختن جهانشناسی و فروعات آن ریاضت کشیده شده است و بس!

 

 سوال -  پشتی جلد کتاب  چنان با مهارت طرح و دیزاین شده است که بیننده را آنا" بخود جلب مینماید. گزینش، آرایش و آمیزش رنگ ها و به ویژه نور پردازی ها را که از قلب بر می خیزد، میتوان از تراوش فهم هوشمندانه ای برشمرد. خاصتا ًقلب نورانی ایکه همه جهان را در خود دارد؛ صد ها سوال را در ذهن انسان تداعی میکند. اما انسانی که به  درختی گویا پناه برده است، شعری از مولانای بزرگ را در ذهن زنده می سازد که فرموده اند:

دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد ِ شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

- آیا این حدس و گمان، به واقعیت قرین خواهد بود یا خیر؟ در غیر آن چه پیوندی با محتوای کتاب میتواند داشته باشد؟

 

پاسخ :

اجازه دهید ؛ ازشما ابراز ممنونیت ویژه نمایم . اینکه علم کرده اید" آفرینشگر «گوهر اصیل آدمی» کاشف راز های معرفتی ی جهانشمول است" ؛ بازهم کوه بزرگ مسئولیت را به شانه های من قرار میدهد و من طبعاً باید ارزش آنرا داشته باشم .

راستش پرسش اصلی شما در قسمت اول ؛ پرسش بزرگ و وزینی بود و تا جائیکه من گفت و شنود را آخرین بار مرور نمودم ؛ به ساده گی ممکن ؛ به آن پرداخته شده ؛ و در پیوند به متن خبر چاپ کتاب ؛ به بهترین وجه ممکن ویراستاری و تقدیم گردیده است !

ما در «گوهر اصیل آدمی» با یک اثر روبرو استیم که ژرفترین و حیاتی ترین ـ و میتوانم اضافه کنم انسانی ترین یافته های معرفتی ی بشری در شرق وغرب ـ را نه تنها ساده سازی میکند ؛ بلکه آنها را به تصویر میکشد ؛ و قرار است اینهمه را که در محیط های بسته و نادسترس اکادمی ها و ... ؛ برای عامه مردم به شمول توده های بزرگ بیسواد قرار داشته و به ناگزیر قرار دارد ؛ روی پرده سینما بیاندازد تا از راه چشم به دماغ آنان فرستاده شود .

من درین مورد ازهمه تمنا دارم مقاله «پرتوی بر هدف» (1) را که پیشگفتار گشایگر کتاب است ؛ در لینک زیرین مروری بفرمایند :

همین چند روز پیش بود که با دوست فرهنگی ی عزیز صحبت استثنایی پیرامون «گوهر اصیل آدمی» داشتم ؛ یک مرتبه با نوعی ابراز تأثر گفت :

"نباید «گوهر اصیل آدمی» را ((کتاب)) می نامیدید ؛ این واژه بسیار ناتوان است وباز به هر سیاههء بی محتوا و بیکاره و حتی ابتر و مزخرفی اطلاق شده است و میشود!!!"

سؤال : من تقریبا‍ دریافتم که ایشان چه میخواسته اند ؛ بگویند لیکن غیر از اصطلاح و نام ((کتاب)) ؛ فعلاً واژه نداریم ؛ داریم !؟

 پاسخ : فکر میکنم نداریم . بر علاوه «گوهر اصیل آدمی» بیش از هرچیز دیگر؛ همین حقیقت تلخ و گمراه و حتی تباه کننده را می نمایاند که کلمات و واژه های بشری در حدی لجن آلود و مسموم گردیده که حتی یکی از آنها میتواند در مراحلی از رشد و رسش جنین و کودک ؛ «گوهر آدمی» را تخریب کند !

 

« عالم صغیری که عالم کبیر را در خود دارد»

 

سوال : در همین مورد هم بعد ها پرسش ها زیاد خواهد بود ؛ حالا خواهش میکنم کمی بر طرح پشتی مکث نمائید :

 

پاسخ : همانطور که کتاب گوهر اصیل آدمی ؛ محضاً (( کتاب)) نیست ؛ این پشتی یا روی جلد هم چیز متعارف نیست و به ساده گی پدید نیامده است . من برای طرح پشتی حتی به همه هموطنان و همفرهنگان هنرمند صلای عام دادم و موازی به آن ده ها طرح و ایدهء طرح آزمایش گردید . بهترین شهکار های هنری که در انترنیت پیدا میشد ؛ مورد بررسی قرار گرفت تا سرانجام ازمیان آنها دوسه نقاشی و تصویر پرتوان و منطبق بر متن کتاب ؛ دستیاب گردید .

حتی اینکه با چه مقدار زحمات از تألیف این دو سه تصویر ؛ طرح واحد کنونی به دست آمد ؛ شما خود در جریان بوده همراه با ارجمند علی فرمند ؛ چه ساعات و روز هایی از وقت گرانبها و توان و خلاقیت خویش را وقف نموده اید .

وقتی تصویر تألیف شده نهایی به مطبعه مربوط رسید ؛ منجمله دیزاینر «گوهر اصیل آدمی» توسط برنامهء " إن دیزاین"(2) هیجانی شد و در جمع مسئولان و متخصصان مطبعه گفت :

اگر شما 3-4 کتاب را با چنین جلد بیرون دهید ؛ شهرت مطبعه به آسمان خواهد رسید ؛ و همه پس از دقت به طرح آنرا تائید و تحسین کردند. حتی این اقبال که تنها منحصر به ارباب مطبعه هم نبود ؛ ما را از اینکه نوشته اولیهء نام کتاب مقداری تیره بود ؛ غافل گردانید که بعد از چاپ نخستین مجلدات ؛ در واقع خواننده گان آنرا گوشزد کردند و نام کتاب با روشنی و برجسته گی باز سازی گردید .

 

سوال : و اندکی در مورد پیوند طرح با متن « گوهر اصیل آدمی»...

 

پاسخ : چنانکه شما به درستی خاطر نشان ساختید ؛ قلبی که جهان را در خود دارد – صرف نظراز اینکه نزد پردازندهء نخستین چه مصداق داشته است ؛ اینجا نه تنها نمادی از گوهر اصیل آدمی و تعریف موجودی آرمانی به نام «بشر= آدمی» است ؛ بلکه علاوتاً می نمایاند که این ؛ دنیا را در خود داشتن صرف عبارت از دانش ها و اطلاعات جغرافیایی و تاریخی وغیره یا همان « عالم صغیری که عالم کبیر را در خود دارد!» نیست ؛ بلکه عشق در بالاترین مقیاس ها هم هست !

 

 

سوال : وانسانی که به درخت پناه برده ؟

 

پاسخ : اجازه دهید همین جا به عرض برسانم که نزد من «انسان» و «بشر» عین مفهوم را ندارد و خوشبختانه در فرهنگ های مشرقزمین و منجمله در قرآن مجید هم ؛ این ها ؛ تعریف ها و افاده های متفاوت دارند که سخت مهم است !

 یعنی همه آنانیکه " انسان" اند ؛ بشر میباشند و "انسان" غیر بشر نداریم ولی همه افراد بشر به یک اندازه "انسان" نیستند . شعر عارف بزرگ شرق که شما فوقاً آورده اید ؛ بهترین بیان این مفهوم در تصویر هنری است !

نماد بشری ایکه در تصویر به درخت پناه برده و کسی است که به حکم وظیفهء طبیعی رسالت ادامه نسل را دارد ؛ در بیزاری از پیرامونیان موجود بشری که گوهر معیوب دارند ؛ دست به دامان طبیعت شده است تا نیمهء کامل کننده خود را در آن بجوید.

برترین قهرمان مماثل در رمان – درام ((گوهر اصیل آدمی)) که بالاخره یک کودک دارای «گوهر اصیل آدمی» را به دنیا می آورد ؛ به ناگزیر همانند این است و بخش کامل کننده بنیانی ی گوهر را از طبیعت ؛ دریافت کرده و در باکره گی حامله و بالاخره مادر میشود.

ولی با تأسف که بیش از این نقش ایفا کرده نمیتواند ؛ او میمیرد تا کودک  دارای «گوهر اصیل آدمی» در یک فضای اسطوره ای تحت مواظبت رب النوع زمان (= حقیقت تاریخ یا تاریخ حقیقی!) و «جادوگر» فوق الکترنیکی که همو میسر میسازد ؛ ببالد و دقیقاً چنان میشود که حافظ بزرگ فرموده است :

آدمی در عالم خاکی نمی آید  به دست    عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی !

 

سوال : فکر میکنم هیجان نیست ؛ کاملا به عقل خود در می یابم که هنوز من از این اوج ها خیلی دور استم و به اجازه شما این همصحبتی عجیب با شما را به خود و به همه هموطنان محرومیت زده و بلاکشیدهء خود تبریک میگویم !

 

پاسخ : درود بر شما و همه هموطنان و هم فرهنگان گرامی در هرسطح فکری و اندیشه ای که قرار دارند . منتها اینها مراحل کمالی ی آرمانی است و ما نباید سرسری آنرا به وضع هرکس و هرجامعه در امروز یا دیروز یا حتی فردای نزدیک ؛ تطبیق کنیم و از آن نتایج غیر مسئولانه بگیریم !

 

سوال - راستش که من در آغاز بخاطر اظهار تبریکی آنچنان بهت زده شده بودم که آن سوالاتی را که بائیست در اول مطرح میکردم به فراموشی سپردم. لطف نموده در مورد اینکه کتاب  " گوهر اصیل آدمی" دارای چند صفحه  و چند قسمت میباشد معلومات ارایه فرمایند:

 

پاسخ : کتاب «گوهر اصیل آدمی» چنانکه شما در خبر چاپ آن آورده اید ؛ دارای 450 صفحه میباشد ؛ در دیزاین نخست ؛ چیزی بالاتر از 1000 صفحه شده بود که هم قیمت چاپ بسیار بالا میرفت و هم کم از کم باید در 2 جلد تقسیم میگردید. با فشرده سازی و اندکی عریض ساختن قطع ؛ توانستیم به شکل کنونی در آوریم ؛ با اینهم 550 گرام وزن دارد.

کتاب دارای شرح های کوتاه مشخصات و پیشگفتار گشاینده و رهنما برای خواننده میباشد و اما به خاطر ایجاد بینش مقدماتی ساینتقیک بر جهان هستی و حقیقت منفی وضع کنونی ی بشری ؛ از یک البوم رنگی 16 صفحه ای برخوردار است .

هم این البوم و هم «یاد داشت هایی از یک سفر» (3) نویسنده در سرزمین تیپیک هندوستان ( حاوی 13 قسمت که با تصاویر گویا در 100 صفحه اخیر فشره شده و به حیث کتاب دوم آمده ) با متن داستان – درام – فیلمنامه «گوهر اصیل آدمی»  پیوند آگاهانه و ذاتی دارد.

 

« یاد داشت هایی از یک سفر» ؛ تحقیق هدفمندانه میباشد !

سوال : همینجا میخواهم عرض کنم که بعضی دوستان می پرسند ؛ سفر نامه که زیاد است و هرکس حالا یک جای دنیا که رفت اغلب یک سفرنامه کوتاه یا دراز می نویسد ؛ لذا سفر نامه کدام اهمیت به کتاب نمیدهد و حتی مقداری آنرا کم اهمیت جلوه میدهد ؟

جالبتر خواهد بود که مثالی هم درینمورد بزنم . روزی با دوست عزیز  و همکار پیشینم محترم هادی ابوی یکی از دیپلومات های مجرب و کهنه کار کشور ملاقی شدم.

بعد از احوال پرسی برایم گفتند:« در یکی از سایتهای انترنتی، بصورت تصادفی "یاد داشت هایی از یک سفر" نوشته ی محترم عالم فتخار را باز کردم. طوریکه میدانید، من  نی تنها  تحصیلاتم را در هند به  پایان رسانیده ام، بل  درآن کشور ماموریت دیپلوماتیک هم داشته و سالیانی را بسر برده ام .هندوستان را نسبتاً من خوب میشناسم .

زمانیکه نوشته ی "یادداشتهایی از سفر" محترم افتخار را خواندم ، این نوشته آنقدر عمیق، جالب و شگفت آور بود، که بعد از مطالعه ی آن در جستجوی بخشهای دیگر آن نیز شدم تا آن ها را دریابم و بخوانم». استقبال گرم ایشان ازین نوشته ها بمن تحرک و انرژی بیشتری ارزانی کرد. که نگارش همین گفت و شنود، حاصل پیامد تفاهم با ایشان بوده است.

اظهارات محترم هادی ابوی که توام با ژست و حرکات هیجانی بیان میشدند، نمایانگر ارزش پژوهش های بینهایت ژرف اندیشانه ء شما میتواند بود که خالق این آثارشگرف علمی- فلسفی ,جهانشناسانه و بشر شناسانه بوده اید .

اما بهتر نخواهد بود تا منبعد برای چنین نگارش های  دوامدار و سلسله ای عنوان های متعدد از متن انتخاب گردند تا مورد توجه قرارگیرند؛ چونانیکه من درین مصاحبه این تجربه را به کار خواهم بست؟

 

پاسخ : درود به این پرسش !

و درود به ابوی گرامی و یاران و همفکران و همرزمان همانند شان!

ولی من تصور میکنم جواب لازم ؛ پیشتر در مورد واژهء ((کتاب)) آمد . واژهء " سفر نامه " و " یاد داشت از سفر" و غیره هم بدبختانه چنین است !

به این حساب همچنانکه « گوهر اصیل آدمی» یک کتاب معمولی و متعارف و مانند "همه کتاب ها " نیست ؛ «یاد داشت هایی از یک سفر» سفرنامه متعارف و معمولی و الکی نیست ؛ هندوستان یک لابراتوار عظیم تاریخ و فرهنگ بشری است و من خوشبختم که توانستم «گوهر اصیل آدمی» را درین لابراتوار عظیم نیز محک بزنم و به مدد آن فهماتر و مقبولتر و متقاعد کننده تر سازم .

در قسمت گونه ارائه "یاد داشت ها..." و دیگر متون ؛ من نیز تا حدودی نظر بسیار خوب شما را به کار بسته ام . البته در آینده – اگر توان و عمر باقی بود – بیشتر توجه خواهم کرد . بسیار تشکر .

 

سوال- انگیزه ی نگارش این کتاب سیانتفیک و علمی – هنری بزرگ چگونه و چه زمانی برایتان دست داد؟

 

پاسخ : من طی سی سال و خاصتاً دههء اخیر به مطالعات و نگارش های فلسفی و جهانشناسانه ، بشر شناسانه و جامعه شناسانه ... می پرداختم. تا اگر بتوانم یک تئوری و نقشه راه علمی تر و انطباقی تر بر شرایط و ماحول و جغرافیا و موقعیت جیوپولیتیک و روان اجتماعی در افغانستان را به سهم خویش تدوین نمایم .

 دست نوشته های این زمان شاید بیشتر از 5000 صفحه مقالات و رساله ها و کتاب ها شود. (4)

اما چنانکه در "پر توی برهدف" وضاحت لازم بخشیده شده ؛ من به ناگهان ؛ دچار یأس و سرخورده گی شدید گردیدم . بخصوص که اندیشه ها و نوشته های فلسفی و جهانشناسانه مذکور را حتی باسوادان  منم گوی دور و بر درک و برداشت کرده نمیتوانستند .

بنده نمیتوانستم به این دل خوش کنم : برو ؛ آینده گان ـ آنهم در پوهنتون ها و اکادمی ها ... خواهند فهمید و ذکر خیری از من خواهند کرد .

من با محاسبهء سرعت تحولات در جامعه بشری که به ناگزیر فرهنگ و اندیشه را هم متحول میکند ؛ حتم میدادم که آینده گان احتمالاً اندیشمندان به مراتب نیرومندتر و بهتری خواهند داشت .

 در هرحال ؛ اندیشه ها و آثار من و ذوات محترمی که همزمان با من قدم و قلم میزنند ؛ همین امروز باید فهمیده شود ، به فکر اکثریت ها نفوذ کند و به نیروی مادی برای تغییر اوضاع زشت و پلیشت کنونی که شایسته بشر دارای گوهر نسبتاً اصیل آدمی نیست ؛ قرار گیرد .

این است که دیوی یاس را در خود خفه کردم و در صدد پدید آوردن میتود و راه چارهء فهما ساختن آنها برای همه گان بر آمدم و این ؛ « گوهر اصیل آدمی» از آب در آمد ! 

 

سوال- گزینش «زینه ها» به جای واژه های متقارن «بخش» و یا «قسمت» درین کتاب تازه است. منظور شما ازین گزینش چه بوده  است؟

 

تشکر. همین طور است. تصور بفرمائید همین لحظه ما ته چاهیم و اصلاً ته همین چاه پیدا شده ایم . حالا برای اینکه بتوانیم پهنهء دنیا را ببینیم و دریابیم باید از چاه بدر آئیم ؛ لذا برای ما « زینه ها» ضرورت است .

 

مخاطب من ؛ هر افغان ، هر مسلمان و همه ابنای بشر است !

 

سوال - درین کتاب مخاطب شما چه کسانی اند و چه پیامهایی را خواسته اید به مخاطبین برسانید؟

 

پاسخ : مخاطب من ؛ هر افغان ، هر مسلمان و همه ابنای بشر !

پیام من این است که آنان به تدریج نه چندان بطی با حقیقت دنیایی که در آن آمده اند و زنده گی میکنند ؛ روبرو شوند . خیلی از فرهنگ ها و فلسفه ها و باور ها اساساً برای گریز از حقیقت عالم و آدم و یا پنهان داشتن عمدی و وارونه نشان دادن هدفمند آن برای توده های بشری به وجود آمده اند تا جائیکه «گوهر اصیل آدمی» را معروض به تباهی ها و عیوب و خسران های سهمگین و فلاکت زا ساخته اند .

کلید نجات آدمیت اینجاست !

پیام من به معاندین هم این است که حسب مثل زیبای پشتو « دا گز- دا میدان » ؛ اگر طور دیگریست با قلم و اندیشه و علم و منطق و آدمگری ؛ ثابت بفرمایند و به میدان بیاورند!!

 

                                                                       ( ادامه دارد)

----------------------------

رویکرد ها :

 

1 ـ http://www.ariaye.com/ketab/eftekhar/eftekhar.pdf پرتوی بر هدف

2-  یگانه برنامه طباعتی که توانست این چاپ را در هند میسر سازد.

3- مجموعه «یاد داشت هایی از یک سفر» را در صفحات اختصاصی گزیدهء مقالات نویسنده  در ویب سایت رسانه نور به گونه پی دی ایف و در ویبسایت های آریایی و وطندار بیشتر به فارمت «وورد» میتوانید باز یابی و باز خوانی فرمائید:

http://www.nuroddin.de/artikel%20von%20aleme%20eftekhar/werken%20von%20aleme%20eftekhar.htm

http://www.ariaye.com/dari8/siasi/eftekhar.html

http://www.vatandar.at/eftkhar.html

4 - از آن میان صرف جلد اول کتاب «معنای قرآن» و « جنگ صلیبی یا جهاد فی سبیل الله!» همراه با ویرایش نخست «گوهر اصیل آدمی» در انترنیت به نشر سپرده شده است . البته سلسله مقالات به اصطلاح یومیه سه سال اخیر شامل این

محاسبه نیست :

http://www.ariaye.com/ketab/eftekhar/eftekhar4.pdf معنای قرآن  

http://www.ariaye.com/ketab/jehad/jehad.html جنگ صلیبی یا جهاد فی سبیل الله !

http://www.ariaye.com/ketab/jehad/jehad.pdf  جنگ صلیبی ... پی دی ایف

 

 

 ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »؛

کاشف راز های معرفتی جهانشمول است !

 

بنده هفته پیش ؛ خبر استثنایی و فخر آفرین چاپ کتاب « گوهر اصیل آدمی » را که علاوه بر ارزش ذاتی ی ملی و جهانی اش ؛ برای نخستین بار در تاریخ به همت مادی و معنوی منوران ترقیخواه و در واقع مردم افغانستان متحقق گردیده و از هم اکنون مایه عزت و غرور برای هرافغان میباشد ؛ به منابع خبری و ویبسایت ها و منابع نشراتی فرستادم . عده ای آنرا بدون تنگنظری و احتمالاً با مباهات انتشار دادند ولی در برخی جاهای دیگر دیده نمیشود . من درین مورد هنوز تبصره نمیکنم و با تقدیم قسمت نخست مصاحبه اختصاصی ام با اندیشمند فرهیخته وطن محمد عالم افتخار میخواهم مددی کرده باشم که دوستان دریابند ؛ گپ در کجاست و سخن از چیست و پیامد های برخورد های ما با همچو دستاورد عمده ی بشری که در سرزمین فلاکت زده و جهالت زده و مرض زده ی ما حاصل گردیده و نصیب مان شده ؛ ما را چه نشان خواهد داد و اگر احیاناً چنین دستاورد معرفتی – جهانشناختی - روانشناختی و انسان شناسی با چنین ارایه ی شگفتی انگیز هنری و تصویری نصیب مردم و کشور دیگری گردیده بود ؛ اینک کار اثر و آفرینشگر آن به کجاها می کشید؟؟؟. با احترام

 

متن مصاحبه اختصاصی ( قسمت اول )

 

 اندیشمند عزیز محترم افتخار !

آیا « جادوگر» محافظ گوهر اصیل آدمی ؛ مرا مجاز خواهد کرد که به شما  چاپ کتاب گوهر اصیل آدمی را تبریک بگویم ؟

جناب نوری محترم ! پرسش تان خوشم آمد و معلوم میشود که « گوهر اصیل آدمی » را با دقت بایسته خوانده اید و کلید ها را یافته اید . به این لحاظ حتماً پاسخ سوال را هم خود دارید . بازهم عرض میکنم که ما در شرایط آرمانی ای قرار نداریم  که محافظ سمبولیک و اسطوره ای «گوهر اصیل آدمی» مواظب ما باشد . ما در عالم موجود میتوانیم و باید از سنن و ارزش های پسندیده ی فرهنگی و دینی و فولکولوریک – البته با آگاهی و بصیرت ممکن – بهره بگیریم که یکی از آنها هم همین تقدیم تبریک و شادباش به مناسبت دستاورد هاست . بدینجهت من متقابلاً به شما تبریک میگویم و شما را و سایر عزیزان را به همراهی با خویش در کوره راه بسیار دشوار گذار «گوهر اصیل آدمی» دعوت مینمایم .

سوال : میگویند « هفت شهر عشق را عطار گشت ***  ما هنوز  اندر خم یک کوچه ایم » . به نظر من گوهر اصیل آدمی هفت شهر نه که هفت هزار شهر دارد و من هنوز اندر خم یک کوچه آن هم نیستم . اول خود این نام سترگ و جمله ی عجیب و راز ناک آنقدر سرم سنگینی میکند که خیال میکنم خفه میشوم .

پاسخ : خوش به حال شما . میدانید ؛ خود این یعنی که « گوهر اصیل آدمی» را احساس و ادراک کرده اید . ولی متأسفانه در جامعه ی ما سطح مطالعه و برداشت از مطالعه طور فاجعه انگیز و زجردهنده پائین است .

دوست عزیز همنشین و هم کاسه دارم که درین اواخر لطف کرد و برایم زنگ زد. ضمن کمک به چاپ گوهر اصیل آدمی ؛ بدون اینکه به مقاله « آسیب شناسی سیاسیون و رهبران افغانستان معاصر » اشاره صریح کند ؛ گفت : مضمون اخر ره هم خواندم سر ازو که قصه ایشه وقت ها پیش بریم کده بودی !

مقصدش داستان قتل همصنفی ام توسط برادرش سر جنجال میراث بود که من درین مقاله آنرا برای نشان دان جهانبینی مسلط بر مردم بیچاره و در قفس نگهداشته شده مان آورده ام که از اساسی ترین اسباب آسیب پذیری سیاسیون و رهبران چپ و راست و میانه افغانستان بوده است و میباشد . این عزیز وقتی شاید هم بدون التفات به عنوان ؛ دو سه پراگراف اول را  خوانده ؛ خیال کرده ادامه هم همان داستان است !!

انصافا باید عرض کنم که این دوست من ؛ از آدم هایی است که در مطالعه و دقت و برداشت دست بالا دارد و استثناءً درینمورد بنا به هردلیلی ؛ دچار یک تصور اینچنانی شده است !

اما اکثریت آنان که من آزموده ام صرف نظر از اینکه مقاله میخوانند یا شعر و داستان ... یا چیزی از رادیو تلویزیون و ویدیو و فیلم می بینند و می شنوند ؛ قریباً در یک چنین سطح و سیاق اند و در مورد مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی و اساطیری و دینی و جهانشناسی ...- چه شرقی و چه غربی - وضع طبعاً بد تر از این است و حتی با همچو درک و برداشت ؛ کسانی دست به تألیفات! زده اند .

رویهمرفته پائین ترین سطح با سوادان را داریم و در میان آنها که ارقام دقیق شان معلوم نیست پائین ترین رقم مطالعه کننده گان و باز ؛ برداشت کننده گان را . اینجاست که قدر اهل مطالعه ی دقیق و عمیق و همه تلاش ها و محرک ها و انگیزش ها به این جهت را باید بدانیم !

سوال : گرچه میدانم  برای اینکه بدانیم « گوهر اصیل» آدمی چیست و چه میتواند باشد ؛ باید کتاب سراپا و با نظم و دقت خوانده شود ؛ مگر یک توضیح ممکن اگر بدهید که چطور به این ایده رسیدید ؤ آنان که هنوز کتاب را نخوانده اند یا خوانده نمیتوانند این تیزیس و فلسفه مربوط را چطور در تصور آورند . 

جواب :

بشریت پس از میلیون ها سال افت و خیز و آزمون و خطا که اکثراً سخت لرزاننده و فاجعه آمیز بود و از آن جمله است دو جنگ تباهکن و خانمانسوز جهانی ( اول و دوم ) ؛ بالاخره در یک اوج احساسی و عقلانی ی عالمگیر و یک تکان خوردن سخت وجدان عمومی ؛ تصمیم به ایجاد سازمان ملل متحد گرفت تا به حیث یک قدرت جهانی ی مشروع  و ذیصلاح و قابل اطاعت و رعایت ؛ برای پیشگری از رشد آفت هایی که منجر به فجایع همانند و بدتر از آنها گردد ؛ اقدامات آنی و نیز طویل المدت و سیستماتیک  داشته باشد .

سر سلسلهء اقدامات مستمر این نهاد که معطوف به تعریف جدید جهانشمول از بشر و از ارزش ها و حقوق آن بود ؛ در همان برههء زمانی ی احساسی و عقلانی و انسانگری ؛ همانا طرح و تدوین «اعلامیهء جهانی ی حقوق بشر» می باشد .

چنین نبود که طراحان و تدوین کننده گان اعلامیه جهانی ی حقوق بشر به ناگهان کشفیاتی کردند و به جهان عرضه داشتند . ایشان در واقع بهترین ها را از فرهنگ استمراری و تکامل یابندهء بشری دستچین کردند و بر بعضی ها معنا و سمت و سو و قوت و ضعف تازه بخشودند .

سوال : فرهنگ گفتید ؛ من برخورد « گوهر اصیل آدمی » را با فرهنگ هاست که پر مسئله می بینم ؟

جواب : لطفاً صبر کنید و اما این پرسش بسیار مهم و بنیادی یادتان نرود !

به هرحال ماده اول ؛ این سند تمام بشری و خیلی گرانمایه چنین است :

« تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يکديگر با روحيه ای برادرانه رفتار کنند.»

سنگ تهداب این بنا که «اعلامیه جهانی حقوق بشر» خوانده شده است و میشود ؛ همین اصل « تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند » میباشد . گرچه مسلماً محراق نظر تدوین کننده گان این سند ؛ در مفهوم « آزاد» ؛ نقطه ی مقابل آن در عالم بشری یعنی « برده » است ؛ و به منظور بارز و مبرهن ساختن اینکه بشری از طبیعت ؛ برده ی بشر دیگر به دنیا نمی آید ؛ میباشد . معهذا در جهانشناسی ی ساینتفیک که اینک بر سایر جهانبینی ها و پندار های بشری در باره ی جهان مسلط  میشود ؛ اصل های چنین پایه ای نمیتواند محضاً به درون جامعه ی بشری محدود و منحصر باقی بماند .

علوم ساینتفیک زیست شناسی و ژنتیک ثابت ساختند که به دنیا آمدن بشر ؛ هیچگونه تفاوتی با به دنیا آمدن سایر موجودات زنده ندارد . یعنی اگر « تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند » ؛ تمام افراد سایر جانوران نیز « آزاد زاده می شوند » و نه طور دیگر.

سوال : این ؛ ما کجا رسیدیم ؟

جواب : هنوز جای چندان اصلی نه !

لذا اگر حقوق بشر ؛ منبعث از همین اصل « آزاد زاده شدن» باشد ؛ عین حقوق – و نیز حيثيت و کرامت - به طرز اتوماتیک به کلیه موجودات زنده هم تعلق میگیرد ؛ چرا که آنها نیز از رحم طبیعت «آزاد» زاده میشوند و نه اسیر و برده و محکوم و مملوک و مقتول جانور دیگری – چه از نوع خود و چه از انواع دیگر .

پس «اعلامیهء جهانی ی حقوق بشر» باید به : «اعلامیهء جهانی ی حقوق موجودات زنده !» تصحیح و تعدیل گردد !

سوال : والله ؛ دقیق میفرمائید !؟

جواب : به هرصورت ؛ لطفاً اجازه دهید!

اما به مجرد تأسیس سازمان ملل متحد و اختصاص دادن بنایی در نیوریارک سیتی برای آن ؛ ارباب اندیشه و عمل در زمینه ؛ یک گام بسیار مهم سمبولیک ؛ نیز برداشتند و آن اینکه شعر فیلسوفانه ی شاعر مشرقزمین و ایران تاریخی را - با مرکزیت ام البلاد بلخ - ؛ در واقع پرچم معنوی ی این سازمان و تشکل و نیروی فراملی و فرادولتی و فراکشوری و فراقومی و فرانژادی و فراطبقاتی و فراجنسی و فرا مذهبی ... قرار داده بر سر در باشگاه مرکزی ی این نهاد سترگ افراشتند :

بنی آدم ؛ اعضای  یکدیگر  اند      که در آفرینش ز یک گوهر اند

چو عضوی به درد آورد روزگار     دیگر عضو ها را نماند  قرار

تو  کز محنت   دیگران   بیغمی      نشاید  که  نامت  نهند  آدمی

به وضوح می بینیم که اینجا یک چیز دیگر ؛ بشر را تعریف میکند و به تبع آن حقوق و مقام و حیثیت او را میخواهد تثبیت و تسجیل نماید .

در این فلسفه ؛ فقط دید زیست شناسی و ژنتیک ؛ حاکم نیست ؛ بلکه در فراتر از آن ؛ چیز هایی هست بس بزرگ و بشکوه و متعال ؛ و اینها تنها ویژهء بنی آدم یا همان بشر میباشد . موجودات    حیه ی دیگر از این دایره بیرون و ازاین معرفه محروم استند . چرا که در سیر تکاملی ی هستی و حیات ؛  مراحل وجود دارد . این مرحله بالاترین است و موجودات حیهء هرکدام به تنهایی یا همه به تمامی ؛ هنوز به این مرحله که منجمله نیازمند جهش های ژنتیکی هم هست ؛ نرسیده اند .

به ساده گی در می یابیم که تدوین کننده گان اعلامیه ی جهانی ی حقوق بشر ؛ هنوز از این مرحله که یک اصل گوهری ی منحصر به فرد ؛ برای نوع بشر قایل شوند و آنرا برجسته سازند ؛ به دور میباشند و الا ماده اول این اعلامیه جهانی و بزرگترین دستاورد  معاصر بشری را چنین نمی نگاشتند :