پرتو نادری

 

آن­گاه که در تابستان 1998 جنگجویان طالب بر شماری از ولایت­های شمال کشور تسلط یافتند، افزون بر آن بیداد استخوان سوزی  که بر مردم بی دفاع روا می داشتند، بر دروازه­های نهاد های فرهنگی قفل تعصب آویختند و هر جا مشعلی بود از فرهنگ و بیداری می کشتند. چنان که هر چه نهاد فرهنگی بود تعطیل گردید و از آن  میانه کتابخانه­ی حکیم ناصرخسرو بلخی در شهر پلخمری از کتاب خالی شد. در همان روز ها این آوازه های تلخ به گوش می رسید که طالبان دست کم پنجاه هزار جلد کتاب این کتابخانه را در چارراه شهر پلخمری آتش زدند. من در آن سال­ای سخت وجان سوز در شهر پشاور پاکستان در بخش فارسی بی بی سی کار می کردم و گذشته از گزارش­های روزمره­ی  سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، هر هفته یک برنامه­­ی فرهنگی ویژه­ی افغانستان را نیز تهیه و ارائه می کردم که این همه گزارش­ها به نام فرزند عزیز از دست رفته ام « علی سینا» پخش می شدند. آن چه را که می خوانید ، باز نویسی گزارشی است در جستجوی سرنوشت کتابخانه­ی حکیم ناصر خسرو که  درهمان روزگار در رادیو بی بی سی به نشررسید. این گزارش را باز نویسی کردم وجهت نشر فرستادم و نامش را گذاشتم

« کتاب سوزان دیگر» چون پیش از این من خود شاهد کتاب سوزانی در انجمن نویسنده­گان بودم.

پرتو نادری

 

 

کتاب سوزان دیگر

 

 

کتابخانه­ی حکیم ناصرخسروبلخی در کجا قرار دارد؟ آیا کتاب­های این کتابخانه به وسیله­ی طالبان آتش زده شده است؟ یک چنین پرسش­های آزار دهنده مدتی­است که در ذهن هر شخصیت فرهنگی کشور دور می زند.

کانون حکیم ناصرخسروبلخی به سال 1367خورشیدی به وسیله­ی سید منصورنادری رهبر جماعت اسماعلیه­ی افغانستان در شهر کابل پایه گذاری شد. درکتابخانه­ی این کانون بیشتر از پنجاه­هزار جلد کتاب در زمینه­­های گوناگون علوم، فلسفه، هنر وادبیات و موضوعات مذهی گرد آوری شده بود.

پس از آن که در تابستان 1371 خورشیدی درگیری­های خونین تنظیمی در شهر کابل آغاز یافت مقر کانون و کتابخانه­ی آن به شهر پلخمری انتقال داده شد.

جنبش طالبان در تابستان1998 میلادی بر صفحات شمال افغانستان تسلط پیداکردند. این امر سبب شد تا شماری از کانون های فرهنگی در شمال کشور از فعالیت بازمانند. چنان که انجمن فرهنگی امیر علی شیرنوایی در شهر مزار شریف وکانون حکیم ناصرخسروبلخی در شهر پلخمری به چنین سرنوشت دردناکی روبه رو شدند.

کانون حکیم ناصرخسروبلخی از همان آغاز پایه­گذاری فصلنامه­ی پژوهشی را زیرنام «حجت» درشهر کابل انتشار می داد. این فصلنامه یکی از با اعتبارترین فصلنامه­های پژوهشی در مطبوعات آن روزگار افغانستان بود. کانون پس از یک وقفه، نشر این فصلنامه را در شهرپلخمری ازسرگرفت. افزون بر آن ماهنامه ی کیان نشریه­ی دیگری بود که به وسیله­ی این کانون در پلخمری انتشار می یافت.

پیروزی طالبان بر بخشی از ولایات شمال کشور بر زنده­گی این دو نشریه نقطه­ی پایان گذاشت. دروازه­های کانون بسته شد وشماری از شخصیت­های فرهنگی که در آن مشغول به کار بودند پای در رکاب سفر های دور ودرازی گذاشتند و هی میدان وطی میدان رفتند که رفتند. شماری از رودبار آمو گذشتند و خود را به کشورهای آسیای میانه رساندند و آن­های هم توان پرواز بیشتر داشتد از قاره­ها و اوقیانوس­ها گذشتند و در آن سوی در سواحل خرم و آرام غرب آرمیدند که گوارای شان باد!  پرشکسته­گانی هم تن به تقدیر دادند و در کشورماندند، تن به تقدیر دادند که هرچه باداباد!

 واما کتاب­های کتابخانه­ی حکیم ناصر خسرو چه شدند؟ آن­ها چه سرگذشتی را پشت سر گذاشتند؟ آن گونه که در گزارش­هایی آمده است، آیا طالبان برآن­ها آتش زدند و آن همه کتاب ­را در چار راه شهر پلخمری به دود و خاکستر بدل کردند، یا این که در جای مصونی قرار دارند. ظاهراً اطلاعاتی را که عبدالحنان همت مدیر مسوول روزنامه­ی هیواد درپیوند به این امر در اختیار می گذارد نمی تواند به این پرسش پاسخی روشنی ارائه کند. او می گوید که کتاب­ها در جای امنی قرار دارند و هیچ گونه خطری آن­ها را تهدید نمی کند و تا کنون حتا یک جلد کتاب هم به وسیله­ی طالبان سوختانده نشده است. با این حال او تایید می کند که کتابخانه­ی حکیم ناصرخسرو به وسیله­ی افرادی که از سوی ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان درشهرپلخمری موظف شده بودند، مورد بررسی قرار گرفته است.  به گفته­ی او آن­ها وظیفه داشتند تا تمام کتاب­ها را از نظر موضوع ارزیابی کنند. او می گوید که گروه بررسی شماری کتاب­ها را غیر مذهبی تشخیص دادند و چنین کتاب­های مصادره شدند.

به گفته­ی همت قرار بر این بوده تا بخش دیگری کتاب­های این کتابخانه به کتابخانه­ی دانشگاه بلخ، دانشگاه کابل و کتابخانه­ی عامه در شهرکابل، داده شود. این که طالبان چرا نخواستند تا کتابخانه­ی حکیم ناصر خسرو را در شهرپلخمری نگهدارند، بر ما روشن نیست. نگرانی­ها در ارتباط به سرنوشت آثار کتابخانه­ی حکیم ناصرخسرو زمانی افزایش یافت که هیچ یک از استادان دانشگاه کابل، دانشگاه بلخ و آن شمار پژوهشگرانی که جهت تحقیق و مطالعه به کتابخانه­ی عامه در شهرکابل رفت و آمد دارند، موجودیت کتب­های ر ابا مهر و نشانی کانون ناصرخسرو، تایید نمی کنند.

تازه­گی­ها استاد عبدالغفار صفا یک تن از استادن دانشگاه بلخ به شهر پشاور پاکستان آواره شده است. او می گوید که طالبان در تابستان 1988 میلادی گروهی از استادان دانشگاه بلخ را دستور داده بودند تا هزاران جلد کتابی را که در میدان هوایی شهر مزار شریف انبار شده بود بررسی کنند. استادان یک هفته مشغول چنین کاری شدند و فهرست کتاب­ها را بامشخصات موضوعی آن­ها تهیه کردند. در این کتاب­ها مهر و نشانی کتابخانه ی ناصر خسروبلخی دیده شده است. هم­چنان شماری از آگاهان شهرمزارشریف از قول این استادان شنیده بودند که کتاب­های انبار شده در میدان هوایی مزار شریف مربوط به کتابخانه­ی حکیم ناصر خسروبلخی بوده است. ظاهراً قرار بر این بوده تا این کتاب­ها به کتابخانه­ی دانشگاه بلخ داده شود. غفار صفا می گوید در آخرین روزی که قرار بود کتاب­ها به دانشگاه بلخ  برده شوند بنا به دستورمقامات بلند پایه ای طالبان،  این کار به تاخیر افتاد و دیگر کسی از سرنوشت آن­ها چیزی نشنید.

این که دراین تصمیم چه هدفی نهفته بوده است باز هم به ما روشن نیست. بعداً این آوازه­های دردناک در همه جا پیچید که طالبان کتابخانه­ی حکیم ناصر خسرو را در شهر پلخمری آتش زده اند.

باری در یک گفتگو در  پیوند به سرنوشت کتابخانه­ی حکیم ناصر خسروبلخی، عبدالحی مطمین سخن­گوی طالبان در شهر کندهار چنین احتمالی را به دست داد که طالبان اگر نه تمام کتاب­های  کانون حکیم ناصرخسروبلخی؛ بل­که بخشی آن­ها را آتش زده اند. او باری دریکی از گفتگو هایش به برنامه­ی «گزارش­های فرهنگی افغانستان»  که من مسوولیت تهیه و ارائهء آن را در بخش آسیای میانه­ی بی بی سی داشتم؛ گفته بود: « یک عده از کتاب­های که منتشر نظریات کیانی ویا نظریات فرقه­ی اسماعلیه بودند و قابل مطالعه­ی افغان­ها نبودند شاید از بین برده شده است. لیکن کتاب های که شما می گویید، پنجاه هزار یا زیاده در این مورد ما فکر نمی کنیم ازبین برده شده باشد. یا کسی آن­ها را از این جا برده باشد. شاید این کتاب­ها درجای خو باشد و یا به جای مصون انتقال شده باشد. به همین تعداد کتابه نه از بین برده شده است و نه کسی به آن­ها غرض داشت است.لیکن یک عده از کتاب ها که مخالف نظرات اسلامی و افغانی بودند و در مسایل مذهبی سخت­ترین مخالف روحیه­ی افغان­ها بودند، این یک مسوولیت امارت اسلامی افغانستان است که آن­ها را از بین ببرند و یا از مطالعه­ی مردم دور سازند.»

اگر کتب­ها همه­گان سوختانده نشده اند، پس بخش باقی مانده کجاست؟ گویی این مساله خود به حلقه­ی گم شده در سرنوشت کتابخانه­ی­ کانون حکیم ناصر خسرو بلخی بدل شده است و سر نوشت کتابخانه را در ابهام پیچیده­یی فرو برده است؛ ولی در یگانه موردی که می توان به روشنی سخن گفت این است که هم اکنون شهروندان پلخمری از دسترسی به چنان کتابخانه­­ی غنی که از بسا جهات کتابخانه­ یگانه­ی در کشور بود بی بهره شده اند.

وقتی به این جا می رسیم بی اختیار به یاد آن قاف نشین اندیشه و خرد، حکیم ناصرخسروبلخی می افتیم که روزی و روزگاری در یمگان دره سروده بود:

ای باد عصر گر گذری بر دیار بلخ

بگذر به خانه­ی من آن جای جوی حال

بنگر که چون شده­است پس از من دیار من

با او چه کرد چرخ جفاجوی بد فعال

ترسم که زیر پای زمانه خراب کرد

آن خانه­ها خراب شد، آن باغ­ها تلال

 

سه شنبه11/7/2000

شهر پشاور پاکستان

 

 


بالا
 
بازگشت