م. نبی هیکل

 

پاسخ نادرست به سوال درست

پرسشی که مطرح گردیده یک پرسش مهم و کلیدی است:

سوال دشوار تاریخ و نسل های امروزی و فردای کشورم همین است که : مقصر مصائب ملی روشنفکران کشور است یا آنانیکه وسیله شدند تا سرزمین مردم  نیازمند به روشنگری را به مرکز آشوب و ضد روشنفکران ، بنام جهاد و نجات اسلام ، آزادی وطن ، کشور شان رابه پلیگون بازی های بزرگ استخباراتی ، رقابت های استراتیژیک میان قدرت های بزرگ جهانی و منطقوی مبدل نمودند ؟ 

 با خواندن این پرسش، این احساس  بدست میاد که گویی جامعه روشنفکری یک  شی بیجان  و یا بی مغز بوده باشد.در این  پرسش یک حقیقت  بیان شده است که پاسخ درست را به سوال میتواند فراهم نماید. پرسنده پرسش  فوق در مقاله خویش زیر عنوان (کنار زدن و دورماندن روشنفکران ازسرنوشت ملی به سود کیست ؟، دو عبارت کلیدی  (کنار زدن روشنفکران) و (دورماندن روشنفکران) را به کار برده است. اما به پاسخ نادرست دست یافته است.

پاسخ نویسنده را در یک جمله   دارای ۲۱ سطر میتوان یافت که با یک سوالیه پایان یافته است.  این پاسخ در این نقل وجود دارد که میفرماید(دوام این بازی و استراتیژی اتحاد بیگانگان خارجی و اجیران داخلی شان  با کنار زدن نقش روشنفکران ملی و فرزندان واقعی نیاکان ما...[1])  متن اصلی را در رابطه داده شده میتوانید مطالعه نمایید.

 میخواهم توجه را به این حقیقت برگردانم که نه  بازیهای بزرگ و کوچک و نه استراتیژی  اتحاد بیگانگان خارجی!؟ و اجیران داخلی  شان هیچکدام نمیتوانند مسوولیت گریزی روشنفکران افغان را  تبریه نماید. ما نمیتوانیم ادعا نماییم که  این یا آن طرفها،  روشنفکران را برای انجام تعهدات آنان فرصت ندادند.   روشنفکران افغان نه  در گذشته  از فرصتهای پیش آمده با درایت  سیاسی و علمی استفاده کرده اند و نه اکنون این درایت را با اینهمه دشواریها و  سالهای دشوار آموزش عملی فراگرفته اند. امروز روشنفکران افغان بیشتر در کشورهای دموکر اتیک به سر میبرند و در آن کشور ها مساعی برای اتحاد و همبستگی دارند. این مساعی آنان دارای دوخصیصه متبارز است:  با تعصبفکری همرا است و فاقد درایت سیاسی است و به همین دو دلیل عمده هنوز  چپ و راست در خانه جنگی به سر میبرند و نتوانسته اند به  سنگرهای واحد  قبلی خویش برگردند. روشنفکران افغان  تا نتوانسته اند خود را بشناسند از چنین حالت گزار نخواهند توانست.

روشنفکران افغان باید با دید باز آنگونه ای که در زبان از  بازنگری، خردگرایی و حقوق بشر سخن میگویند، در عمل بازنگر و خرد گرا باشند و فارغ از تعصب فکری حق دیگران را برای داشتن  افکار متفاوت رعایت کنند. چنین است  خواست درایت سیاسی و خردگرایی در   گام نخست. و یا اینکه برای آنان باز نگری و خردگرایی همان تفکر گله -ای میباشد .

 روشنفکران افغان باید با استفاده از امکانات  تکنالوژیک  باهم بصورت مجموعی به این  سوالها پاسخ  یابند که   رسالت  آنان در   شرایط کنونی چیست؟ چرا  نتوانسته اند حتی در خطوط فکری ایدیولوژیک  باهم متحد گردند؟  آیا ایدیولوژی و خطوط فکری  مقدم بر  مجتمع های انسانی اند یا برای  رفاه و تعالی انسانها انتخاب شده اند؟چگونه میتوانند به چنین اتحاد بحیث مقدمه اتحاد به دور  منافع مشترک ملی متحد گردند؟

اولویت دهی به یافتن پاسخ به این پرسشها،  نیازمند خردگرایی، درایت سیاسی و بخصوص اراده واقعی  جامعه روشنفکری میباشد.  جای تاسف فراوان است که روشنفکران افغان هنوز بر اساس اصل تفکر گله ای میاندیشند و عمل مینمایند.

تفکر گله ای  شکل افراطی تفکرگروپی است که در ادبیات سیاسی زیر نام (group think)  شهرت دارد. به عبارت دیگر  هرگاه  بر مشخصات منفی و تعصب آمیز  تفکر گروپی در اعضا ی گروپ و در گروپ بحیث یک سازمان تاکید  وجود داشته باشد تفکر گروپی به تفکر گله -ای مبدل میشود زیرا تفکر گروپی در ذات خود  یک امر  طبعی است که میتواند خصیصه ی افراط را  داشته باشد.حالت طبیعی تفکر گروپی را میتوان به اصطلاح (upgrade) و ارتقا بخشید.

مشکل بنیادی ما

اول بایدیاد گرفت تا خود را بشناسیم و این سوال را بپرسیم که چرا چنین بدبختیم. پاسخ به این پرسش را ما همواره در دیگران میابیم نه در خود. برای ما همواره اینیا آن قوم و یا این و آن کشور و قدرت خارجی عامل اساسی بدبختی و فلاکت اند. در حالیکه، ما متعصب در برابر فکر، زبان و قوم همدیگریم. ما مصروف تصفیه حسابهای داخلی هستیم: بصورت خلاصه:

۱.ما به دلایل مختلف متفرقیم و نمیخواهیم متحد گردیم.

۲. تمایلات گوسپندیزم در ما مانند تعصب و اتنو سنتریزم بر سایر توانایی های ما غالب است.

۳. گویی مغز ما امانتی است که باید همچنان صفر کیلومتر با خود ببریم. باید فهمید که

۴ . یک اقلیت متحد و دارای برنامه واحد همواره پیروز است.

به آرزوی موفقیت جامعه روشنفکری جامعه ملی افغانستان در امر بازنگری و خردگرایی!

از توجه شما تشکر


 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت