سراج الدین اديب

آرشیف نمبر (۳۱)

دوشنبه ۳۰ سنبله ۱۳۸۳ خورشیدی مطابق ۲۰ اگست  ۲۰۰۴ میلادی

 

در محور حوادث سپتمبر 2001

بخش دوم

 شامل مطالب زیر میشود:

1.     از ظهور تا شکست طالبان

2.     نهضت مقاومت قندهار

3.      معرفی شهر قندهار

4.     بيو گرافی شخصی ملا عمر

5.      قيام عليه قوماندانان خشن قندهار

6.     گروه مجهول و شهره شدن آنها

7.     نمونه ء از فرمانهای طالبان

8.      دوستی غير شکنندهء محمدعمر، با اسامه محمد بن لادن

 

از ظهور تا شکست طالبان :

 حوادث ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ در امريکا، ودر پس منظرآن جنگ امريکا و انگليس درافغانستان نه تنها مردم عزيزمان را بلکه درمجموع تمام جهان را تکان داد، تـنها استدلال مناسب جنگ امريکا، درآنست که اکثر مردم افغانستان قربانی ديکتاتوری ملامحمدعمراخندزاده، وهيئت رهبری اش وهمچنان همکاران پاکستانی وسعودی آن تحت نام تحريک طالبان بوده ومردم ازخارج شدن صحنه سياسی ملاعمر و سايرمتجاوزين ابرازخرسندی کردند، زيرا وجود، او برای کشورعزيزمان افغانستان چنان فاجعهء محسوب می شد که تهاجم امريکا در وحله اول برای عدهء نويد بخش وچشم اندازهای به مراتب بهتر بود، در اين ميان نمی توان ازبه ارمغان آوردن دموکراسی ويا خشنودی از، لشکر غربی برای افغانستان سخن گفت؛ بلکه موضوع تـنها رهايی از کابوسی بد نام ملاعمر و شبکه های ياری دهنده پاکستانی وگروه  بن لادن بود زيرا که افغانستان از حلقوم (پاکستان ـ سعودی*) بيرون کشيده شد، بسياری چنان می پنداشتند که ابر قدرت امريکا و انگليس با داشته ها و تجهيزات مدرن نظامی همانطوری که به زمان اندک طالبان را ريشه کن کرد  به زودی روی شبکه های پاکستانی و دستگيری، بن لادن  فايق می آيند و مردم افغانستان برای هميش از شر خارجی ها وقدرتمندان خارجی بيرون می آيند ولی دراين چند سال ديده ميشود که سريال بن لادن به درازا، کشيده شد و زجر، آه و ضجه مردم از دست حاکمان بی قانون نحوه ديگر بخود گرفت، زيرا مردم رفاه اجتماعی و اصلاحات اساسی زير بنايی را آنطوريکه از جلسه( بن) به بعد  آنطوريکه توقع داشتند به استثنای چند مورد لمس نکردند ودوام و افزونی حضورنظاميان خارجی باعث شک و ترديدی را درميان مردم به بار آورد، بسياری ميپرسند که طالبان کی ها اند و چرا اينقدرمهم که بهای آنرا مردم عادی می پردازند ؟ به همين منظور چون جنگ امريکا و ائتلاف عليه تروريزم زير نام بن لادن و ملا عمر و گروه های وابسته به آن حک شده بناأ به ناگزيری آنرا از ريشه بايد پی گرفت تا خوب را از، زشت تفکيک کرد.

نهضت مقاومت قندهار:

    نهضت به اصطلاح مقاومت قندهار براساس شبکه قبيله ای درانی ها شکل گرفت، درقندهارمبارزه عليه روسيه بيشتريک جهاد قبيله ای به شمار می رفت که رهبری آنرا، رؤسای قبايل وعلمای سنتی به عهده داشتند، نه يک جهاد ايديولوژی به رهبری اسلام گرايان، احزاب هفتگانه مجاهدين مستقردرپشاورکه توسط پاکستان به رسميت شناخته شده و سهمی از کمک ها را از طريق مجاری سيا دريافت می کردند، رهبری هيچ يک از احزاب هفتگانه با پشتونهای درانی نبود، در قندهار هر يک از احزاب پيروان خاص خود را داشت اما پرطرفدارترين حزب در جنوب، حزبی است که مبتنی بر پيوند های قبيله ای باشد، مانند حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی محمد نبی محمدی و حزب اسلامی مولوی يونس خالص، اين دو رهبر در محافل پشتون کاملأ شناخته شده بودند و هر کدام مدارس مذهبی خود را اداره ميکردند.

   برای قوماندانان جنوب وفاداری حزبی بستگی به تأمين اسلحه و پول توسط رهبران احزاب در پشاور داشت، برهمين اساس ملا محمد عمر به حزب اسلامی يونس خالص پيوست، در حاليکه ملا محمد حسن عضو حرکت انقلاب بود، يکی ديکر از احزاب پر طرفدار جبهه ملی اسلامی به رهبری سيد احمد گيلانی بود، حرکت انقلاب ، ساختار منسجم حزبی نداشته و تنها بر اساس پيوند های متزلزل بين قوماندانان و سران قبايل شکل يافته بود، حزب اسلامی گلبدين حکمتيار ساختاری بسيار سازمان يافته، سری و شديدأ متمرکز داشت و کادرهايش را از ميان پشتونهای باسواد شهری انتخاب می کرد، قبل از جنگ اسلام گرايان در جامعه جايگاه تعريف شده ای نداشتند، اما توسط پول و اسلحهء  سيا، و با حمايت پاکستان نفوذ سياسی فوق العاده ای يافتند، سنت گرايان اسلامی چنان در مقابل هم صف آرايی کردند که سر انجام رهبری سنتی در قندهار به کلی حذف شد و صحنه را برای موج جديد طالبان که به مراتب اسلام گراتر از آنان هستند خالی کرد که سابقه تاريخی خاص قندهار نيز در نبرد برای تسخير آن تعيين کننده بوده است. 

معرفی شهر قندهار:

   قندهاردومين شهربزرگ افغانستان به شما ميرود، در سال ۱۹۷۹ ميلادی مطابق ۱۳۵۸ خورشيدی جمعيت آن حدود ۲۵۰۰۰۰ نفر می رسيد، شهر قديم قندهار از ۵۰۰ سال قبل از ميلاد به اينطرف مسکونی بوده است، اما منديگگ واقع در ۵۶ کيلو متری اين شهر که در حدود ۳۰۰۰ سال قبل از ميلاد ايجاد شده ويکی از روستاهای عهد برنز به شمار ميرود، بخشی از تمدن دوره ( ايندوس ) را تشکيل می داده است ، از آنجائيکه شهر قندهار در نقاطع راههای تجاری قرار داشته است ، قندهاريها در طول تاريخ تاجران بزرگی به شمار می رفته اند، اين شهر از طرف شرق با عبور از ( بولان ) به سند، دريای عرب ( خليج فارس ) و هند و از طرف غرب به هرات و ايران منتهی می شود، قندهار مهمترين نقطه تلاقی تجاری، هنر و صنعت ايران و هند بوده و بازار های پر رونق آن قرنها شهرت داشته است، شهر جديد اندکی از نقشه اوليه اش که احمد شاه درانی، بنيانگذار سلسله درانی آن را تهيه کرده بود انحراف يافته است، اين امر که درانی ها از قندهار بر خاسته و با حکومت ۳۰۰ساله شان برافغانستان دولت جديد را دراين کشور پايه ريزی کرده اند، به مردم قندهارنسبت به ديگر پشتونها موقعيت ممتازی بخشيده است، شاهان کابل به عنوان يک امتياز خانوادگی، قندهاريها را از خدمت سربازی معاف کرده بودند، آرمگاه احمدشاه در بازار مرکزی شهر قرار دارد و هنوز مردم زيادی برای دعا به بنيانگذارکشورشان آنجا به ادای احترام می روند، پشت آرمگاه احمدشاه درانی محل نگهداری خرقه حضرت محمد( ص) يکی از مقدس ترين اماکن نيايش در افغانستان است، خرقه به ندرت از محل خودش خارج ميشود، چنانچه که يگبارمرحوم امان الله خان( موسس استقلال افغانستان ) برای متحد کردن قبايل، خرقه مبارک را به عموم نشان داد و بار ديگرهنگامی به مردم نشان داده شد که در شهر مرض وبا شيوع يافته بود، همچنين در سال ۱۹۹۶ ميلادی مطابق ۱۳۷۵خورشيدی ملا محمدعمر به منظور مشروعيت بخشيدن به رهبری اش و به عنوان کسی که مسئوليت الهی دارد تا مردم افغانستان را رهبری کند خرقه را از محل خودش بيرون آورده و به انبوه طالبان حاضر نشان داد.

   شهر قندهار در وسط صحرا قرار دارد گرمای تابستانهای آن نفس گير است، اما اطراف شهر را نهر های پر آب و زمينهای سر سبز و با غات ميوه فرا گرفته است که حاصل از آن ، انگور، خربوزه ، شاه توت، انجير، شفتالو و انار بدست  می آيد ، و انار آن بر علاوه  مصرف داخلی  در سراسر هند، پاکستان و ايران مصرف داشته و مشهور است،  تجاران قندهار از يک قرن پيش تجارت خود را با حمل ميوه قندهار به دهلی و کلکته آغاز کرده اند و اين تجاران کمک مالی عمده ای به طالبان برای تسلط بر کشور نمودند ، باغ های ميوه قندهار پيش از جنگ بايک سيستم منظم و يکپارچه آبياری می شد، اما پس از شروع جنگ هم مجاهدان و هم نيرو های شوروی سابق، مزارع را چنان به صورت انبوه مين گذاری کردند که روستاييان بنا چار باغ ها شانرا ترک کرده و با پاکستان مهاجرت نمودند، قندهار يکی از پر (مين) ترين شهر های جهان به شمار ميرود، در يک چشم انداز نسبتأ هموار، باغها و کانالهای آب پناهگاههای اصلی مجاهدين به شمار می رفت ، آنان به زودی کنترول حومه شهر را به دست گرفته و نيروهای روسی را در داخل شهر محدود ساختند، حرکت تلافی جويانه روسها عبارت بود از قطع هزاران درخت و هموار کردن کانالهای آبياری ( از سال ۱۹۹۰ به بعد ) هنگامی که مهاجرين به مزارع ويران شده شان بازگشتند بنا بر دستور و بعضأ بناچار برای امرار معاش به کشت خشخاش روی آوردند و بدين ترتيب منبع در آمد مهمی برای طالبان ايجاد کردند.

بيو گرافی شخصی ملا عمر:

   ملا محمد عمر در حدود سال ۱۹۵۹ ميلادی مطابق ۱۳۳۸ خورشيدی در دهکدهء ( نوده /  راهود ) درولايت ارزگان در يک خانواده غريب و فاقد زمين از قبيله هوتک شاخهء  از پشتونهای غلزايی به دنيا آمد، او پدرش را در نو جوانی از دست داد وظيفه تکفل مادر و خانوادهء  پر جمعيتش به دوش او افتاد،  ملا عمر جوان در جستجوی کار به روستای سينکسار در ناحيه ميوند ولايت قندهار رفت و در آنجا ملای، ده  شد و يک مدرسه کوچک باز کرد، ملا عمر به حزب اسلامی يونس خالص پيوست و بين سالهای ــ۱۹۹۲ تاـ ۱۹۸۹ ميلادی مطابق ۱۳۷۱ ـ ۱۳۶۷ خورشيدی تحت فرماندهی نيک محمد عليه رژيم جمهوری افغانستان جنگيد؛ او طی اين مدت چهار بار مجروح شد وآخرين بارچشم راستش را ازدست داد، ملا عمر سه زن داردکه کاملأ پوشيده هستند، درحاليکه دومين همسرش گلجانا که کمترازبيست سال سن داشت با ملاعمردر سال ۱۹۹۵ ميلادی مطابق ۱۳۷۴ خورشيدی با او ازدواج کرد، از روستای سينگسار است نخستين و سومين همسرش از ارزگان هستند، او جمعأ پنج فرزند دارد، که در مدرسه خودش درس می خواند، ملا عمر مردی قد بلند و خوش اندام است، عمامه سياه بر سر می پيچد و ريش سياه و بلند دارد، او خونسرد اما زيرک و باهوش است در برابر ديگران بخصوص خارجيها بيش از حد محجوب و خجالتی است و ليکن طالبان به آسانی به او دسترسی دارند، در ابتدا نماز جمعه را در مسجد اصلی شهر بر گزار می کرد و با مردم در می آميخت ؛ اما به تدريج منزوی تر شده رفت، ملا عمر ريش انبوه و صدای ملايم و آرام دارد.

قيام عليه قوماندانان خشن قندهار:

    در باره اينکه چگونه ملاعمر توانست گروه کوچکی از طلاب را عليه قوماندانان خشن قندهار به حرکت در آورد، داستهانهای زيادی بر سر زبانهاست، موثق ترين آنها که اغلب نقل و قول می شود آن است که دربهار سال ۱۹۹۴ ميلادی مطابق ۱۳۷۳ خورشيدی( زماني که گروه های مجاهدين در کابل به جنگ خون و آتش مصروف بودند) ساکنان محله سينگسار برای شکايت از يک قوماندان نزد ملا عمر آمدند، آنها اظهار داشتند که يکی از قوماندانان دو دختر جوان را ربوده سرهايشان را تراشيده وپس از بردن در يک پايگاه نظامی مورد تجاوز قرار داده اند، ملاعمر باجمع آوری ۳۰ طالب که تنها ۱۶ ميل تفنگ داشتند به پايگاه قوماندان مذکور حمله نموده و پس از آزاد کردن دختران ، فرماندهء را از لوله تانک حلق آويز کرد، طلاب در نتيجه اين عمليات مقدار زيادی اسلحه و مهمات به دست آوردند، بعد ها ملا عمر اظهارداشت : ما عليه آن دسته از مسلمانها که گمراه شده بودند می جنگيديم ، چطور می توانستيم آرام بنشينيم، در حالی که مشاهده می کرديم عليه زنان و بيچارگان جنايت صورت می گيرد .

   چند ماه بعد از اين حادثه دو قوماندان ديگر در قندهار رو در روی هم قرار گرفتند، اين بار موضوع اصلی پسر بچه ای بود که هر يک از قوماندان خواهان او بودند، درجنگی که بين آنها در گرفت چند شهروند به قتل رسيدند، گروه ملا عمرپسر بچه را، آزاد کرد و پس ازآن مردم با اشتياق از آنها تقاضا نمودند که در ديگرمشاجرات محلی نيز به کمک آنها بشتابند، اکنون ملاعمرچهره رابين هود  را به خودگرفته بود که در مقابل قوماندانان زور گو به ياری مردم بيچاره می شتافت موقعيت ملا عمر به اين دليل بالا گرفت که هيچ پاداش و تأييدی از مردم که به کمک شان می شتافت تقاضا نمی کرد خواست او تنها يک چيز بود: اينکه برای ايجاد يک نظام کاملأ اسلامی از او پيروی کنند ! در همين هنگام فرستادگان ملاعمربا اسماعيل خان در هرات و ربانی درکابل ديدار کردند، حکومت منزوی کابل علاقمند بود هر نيروی جديد پشتون و مخالف حکمتيار را که هنوز از گلوله باران کابل دست بر نداشته بود حمايت کند در اين ملاقات ربانی قول داد طالبان را کمک مالی نمايد، مشروط بر اينکه آنها با حکمتيار به مخالفت بر خيزند، طالبان که در مدارسی تحت سر پرستی مولانا فضل الرحمن مولوی تند رو و حزبش جمعيت العلماء اسلام درس خوانده بود نيروی نو ظهور طالبان را به قوای مسلح  و آی اس آی  پاکستان معرفی ميدارد.

 گروه مجهول و شهره شدن آنها :

   بتاريخ ۴ نومبر ۱۹۹۴ ميلادی مطابق ۱۳ عقرب ۱۳۷۳ خورشيدی، کاروان بزرگ تجارتی پاکستان متشکل از 30 لاری به مقصد آسيای مرکزی از طريق سپين بولدک داخل ولايت قند هار شد ولی مورد تاراج گروه مسلح قرارگرفت وبعد  گروهی دينی افغان داخل صحنه شدند و با حملات برق آسای نظامی اموال تاراج شده را دوباره بدست آورند و ازهمان جا بود که پای شان در يک سلسله اقدامات اصلاحی داخل گردانيده شد، و بنام تحريک طالبان شهرت يافتند چنانچه آنان درابتدا برای پاک کاری شاهرا، ها از پاتکها ومحصول گيری های غيرقانونی وغيرشرحی، دزدی و چور وچپاول و دست درازی به مال و ناموس مردم داخل يک سلسله اموراصلاحی شدند، گفته شده که حملات طالبان در ولاياتی که تحت کنترول شان در آمده اند ازطرف شب بوده، اين امردر آن وقت برای گروه های که قدرت را در کابل بدست داشتند، زنگ خطری را به صدا درمياورد اينکه مبادا آنها از حمايت قوای هوائی که  با وسايل  رادار، به آسانی کشف نشود برخوردار باشند، قوای که قسمأ ازبيرون مرزها کمک نظامی خواهد شد به قول خانم بينظير بوتوکه به خبر نگار بی بی سی اظهار داشته بود{ گروه طالبان به کمک دولت های ايالات متحده امريکا، انگلستان و عربستان سعودی چند سال قبل در پاکستان ايجاد گرديده که چهره های اساسی را طالبان مدارس دينی ازجمله مهاجران افغان تشکيل ميدهد که بعدأ گروپ فوق به نيروی طالبان مسلح مبدل گرديد و رهبری آنها را رهبران سازمان بنيادگرای پاکستان ( جمعيت العلما ) بدوش داشته و.. سلاح طالبان از امريکا و انگلستان و پول از جانب سعودی اکمال ميگردد .  ـ هفته نامه اميد چاپ امريکا شماره مسلسل ۲۳۵ صفحه ۷.

   امريکا درآغاز، از ورود و ظهورتحريک طالبان در صحنه استقبال کردند، زيرا گروهی که توانسته بودند در قندهار و قسمت هايی از جنوب، امنيت بر قرارنمايند، برعلاوه امريکايی ها فکر می کردند که طالبان سدی عليه منافع روسيه وايران درمنطقه بوده و زمينه را برای پاکستان آماده می سازد  تا از طريق افغانستان به بازارهای پرمنفعت ومنابع عظيم نفت و گازآسيای ميانه راه يابد، مامورين امريکايی همچنين عقيده داشتند که گروه طالبان می توانند توليد و تجارت مواد مخدر، را قطع نمايند موضوعات ديگری که امريکا خواست از گروه طالبان حمايت نمايد تعهدات اين گروه به انجام رسانيدن يک سلسله تعهدات تجارتی و ساختمانی به نفع شرکت های نفتی بود، طالبان تعهد کردند اجازه دهند ساختمان و تمديد لوله های غول آسای نفت و گاز، ازترکمنستان از، راه افغانستان به پاکستان صورت گيرد، داوطلب عمدهء ساختمان اين پروژه عظيم کمپنی های بزرگ نفت امريکايی يونيکال و دلتای عربستان بود که مشترکأ آنرا بايد آنجام می دادند، بقول برنت روبين، يک تحليلگراوضاع افغانستان، عمده ترين وظيفه گروه طالبان درارتباط ساختمان لوله های نفت و گاز، برقراری امنيت در مسيراعمار لوله ها بود، از اينرو بعد از بدست گرفتن عدهء از ولايات به سرعت و با قوای لوژستيکی فروان بسوی کابل يورش نمودند، پس از پنج روز جنگ خونين در اطراف کابل، سر انجام پايتخت افغانستان به تسخير گروه طالبان، اين ارتجاعی ترين گروه در ميان مجاهدان در آمد، حکومت ائتلافی ربانی ـ حکمتيار در آستانه سقوط کابل اعلام کرد که برای جلو گيری از خونريزی بيشتر قوای خود را از پايتخت بيرون می کشد، در جريان اين جنگ شديد بيش از چند هزار نفر کشته يازخمی شدند که اکثر آنها از اهالی بی دفاع شهر کابل  بودند، قوای طالبان مجهز به جنگ افزار های مدرن و تقويت شده با مليشای نظامی پاکستان ، نزديک به يک هفته تمام شبانه روز اين شهر ويران را زير موشک باران گرفته، آنرا ويران تر کردند و امان از مردم کابل بريدند، با ورود نيرو های اين گروه به کابل، بخش بزرگی از اهالی شهر سراسيمه خانه و کاشيانه خود را ترک گفتند که در بيابانهای اطراف کابل شهر سر گردان بودند.

   نيروی طالبان با ورود به کابل، در نخستين اقدام خود گستاخانه وارد حريم سازمان ملل متحد شده و دکتورنجيب الله رئيس جمهور پناه گرفته در دفتر سازمان ملل متحد در کابل را به همراه برادرش احمد زی به اسارت گرفتند، آنها درست به شيوه های قرون وسطايی و بربريت عمل کردند و کتور نجيب الله و برادرش را طناب پيچ کرده و در طول چند جاده شهر به مقصد ميدان آريانا، با ريسمان بر روی زمين کشيدند و در پی شکنجه های وحشتناک در برابر انظار مردم اين مرد مبارز، را تير باران و جسد شان را در برابر مقر رياست جمهوری آويزان کردند،

بااستقرار نيروی طالبان در کابل، اوج فاجعه باری بود که سالها سايه ننگ آن بر پيشانی نام وطن عزيزم

افغانستان سايه افگنده بود و مصيبت افغانستان بلا زده هر گز چنين ابعادی به خود نگرفته بود و آسمان تيره افغانستان هيچگاه چنين ظلمانی نشده بود چنانچه اقدام بعدی طالبان اعلام موازين شرع در شهر کابل بود، طبق مقررات اعلام شده از سوی اين نيروی فوق ارتجاعی که نظارت بر اجرای آنها بر عهده يک هيئت شش نفری است، از اين پس زنان حق اشتغال در ادارات را ندارند و هر زنی که بدون رعايت حجاب کامل شرعی از منزل بيرون بيايد طبق دستورات شرع به سختی مجازات خواهد شد که اينک جدول فرمانهای آنرا به قضاوت خوانندگان عزيز قرارميدهم :

 

 نمونه ء از فرمانهای طالبان در ارتباط با زنان ومسايل فرهنگی پس از تسخير کابل درسال۱۹۹۶ میلادی

( ۱ )  فرمان رياست عمومی امر به معروف و نهی از منــکر

نومبر  ۱۹۹۶  ميلادی    ( عقرب  ۱۳۷۵ خورشيدی)

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

     شما زنان نبايد به خارج از محل سکونت خود قدم بگذاريد، اگر به بيرون از خانه می رويد، نبايد مانند زنانی باشيد که به لباسهای مد روز و آرايش عادت کرده اند و مانند قبل از ظهور اسلام جلو هر مردی ظاهر می شوند .

     اسلام به عنوان يک دين نجاتبخش حرمت خاصی برای زنان قائل ا ست و تعاليم ويژه ای برای آنان دارد، زنان نبايد و ضعيتی را به وجود آورند که باعث جلب توجه افراد بيکاره يعنی کسانی شوند که با آنها به نظر خوب نمی نگرند، زنان به عنوان معلم و هماهنگ کننده خانواده مسئوليت دارند شوهر ، برادر و پدر موظف هستند که نيازمنديهای ضروری زندگی خانواده ( غذا، لباس و غيره ) را فراهم نمايند، در صورتی که لازم شود زنان برای تحصيل، نيازها و خدمات اجتماعی از خانه خارج شوند، بايد مطابق با مقررات اسلامی پوشش داشته باشند، اگر زنان با لباسهای مد روز، تجملی ، تنگ و جذاب بيرون بروند تا خود را نمايش دهند، ملعون شريعت اسلامی خواهند بود و نبايد انتظار بهشت را داشته باشند.

   تمام بزرگان خانواده و هر مسلمانی در اين باره مسئوليت دارد، ما از تمام بزرگان خانواده می خواهيم که کنترول شديدی بر خانواده اعمال کند و از اين معضلات اجتماعی اجتناب نمايند، در غير اين صورت اين زنان همچون بزرگان خانواده توسط نيروهای منکرات مورد تهديد و بازجويي قرار خواهند گرفت و شديدأ مجازات خواهند شد، منکرات ( پوليس مذهبی ) مسئوليت ووظيفه دارد که عليه اين معضلات اجتماعی مبارزه کند و تا زمانی که گناهکاری پايان نيافته است، به تلاش خود ادامه خواهد داد.                      

  ( ۲ ) مقررات کار برای شفاخانه های دولتی ودر مانگاههای خـــصوصــی بر اسـاس اصـــول شـــريعــت اســـــلامی

کابل: نومبر۱۹۹۶ م ( عقرب  سال ۱۳۷۵  خورشــيدی)

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

۱ ـ بيماران زن بايد به داکتران زن مراجعه نمايند، در صورتی که داکتر مرد، مورد نياز باشد، بيمار زن بايد در معيت بستگان نزديکش معاينه شود.

۲ ـ در طول معاينه، بيماران زن و داکتران هردو بايد پوشش اسلامی و حجاب داشته باشند .

۳  ـ  دکتوران مرد جز عضو مبتلا به بيماری نبايد هيچ بخش ديگر از بدن بيماران زن را لمس کنند يا مشاهده نمايند .

۴ ـ سالن انتظار بيماران زن بايد کاملأ مستور باشد .

۵ ـ منشی هايی که برای بيماران زن نوبت می دهند بايد زن باشند .

۶ ـ در طول نوبت شب ، دکتوران مرد بدون در خواست بيمار مجاز نيستند  وارد اتاقهايی شوند که بيماران زن در آنها بستری هستند.

۷ـ نشست و برخاست و گفتگو ميان دکتوران زن و مرد ممنوع است، اگر گفتگويی ضرورت داشته باشد بايد با حجاب صورت گيرد.

۸ ـ دکتوران زن بايد لباسهای ساده بپوشند، آنها مجاز نيستند از لباسهای شيک و تجملی و يا لوازم آرايش استفاده کنند.

۹ـ دکتوران و پرستاران زن نبايد وارد اتاقهای شوند که در آنها بيماران مرد بستری هستند.

۱۰ ـ کارمندان شفاخانه ها بايد نماز را در وقت خود در مساجد بخوانند .

۱۱ ـ ماموران منکرات مجاز هستند هر زمانی برای کنترول وارد ( شفاخانه ها ) شوند وکسی حق ندارد برای آنها ممانت ايجاد کند .

هرکسی که از اين فرامين تخطی کند، براساس مقررات اسلامی مجازت خواهد شد.                         

( ۳ ) رياست عمومی امر به معروف و نهی از منکر

کابل:  دسمـبر ۱۹۹۶م  ( قوس  ) سال ۱۳۷۵

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

۱ ـ جلو گيری از اغوا و بی حجابی زنان : هيچ راننده ای حق ندارد زنی با چادری ( برقع ) ايرانی را سوار موترنمايد راننده در صورت تخلف زندانی خواهد شد، اگر چنين زنی در معابر يافت شود، خانه اش جستجو و شوهرش مجازات خواهد شد ، اگرزنان از پارچه های تحريک کننده و جذاب استفاده کنند و همراه بستگان خود نباشند، رانندگان نبايد آنها را سوار کنند.

۲ ـ ممنوعيت موسيقی : استفاده از کاست و موسيقی در مغازه ها، هتل ها و وسايط نقليه ممنوع است، ظرف پنج روز روی اين موضوع نظارت صورت خواهد گرفت، اگر هر نوع کاست موسيقی در يک مغازه يافت شود، مغازه دار  زندانی و مغازه اش بسته خواهد شد، اگر پنج نفر ضمانت کنند مغازه باز و مجرم پس از آن آزاد می شود، اگر کاست در وسيله نقليه يافت شود، موتر بايد توقيف و راننده زندانی شود، در صورت ضمانت پنج نفر، موتر آزاد وبعدأ زندانی رها خواهد شد.

۳ـ ممنوعيت کوتاه کردن يا تراشيدن ريش :  اگر پس از يک ماه و نيم ( پس از تسخير کابل توسط طالبان ) مشاهده گردد کسی ريش خود را کوتاه کرده و يا تراشيده است، بايد دستگير و زندانی گردد تا ريشش انبوه شود .

۴ـ ممنوعيت نگهداری کبوتر يا کبوتر بازی :  ظرف ۱۰ روز اين سر گرمی بايد متوقف شود، پس از آن اين قضيه مورد بررسی قرار گرفته و کبوتر يا پرنده ديگری که برای بازی مورد استفاده قرار می گيرد، بايد کشته شود .

۵ ـ ممنوعيت کاغذ پرانی  ـ گدی پرانی  : مغازه های محل فروش کاغذ پرانی  بايد برچيده شوند .

۶ ـ ممنوعيت بت پرستی :  عکسها و تصاوير بايد از وسائط نقليه، مغازه ها، هوتل ها، خانه ها و ساير بر چيده شوند، ماموران بايد کليه عکسها را در اين مکانها پاره پاره کنند .

۷ ـ ممنوعيت قمار : مراکز اصلی( قمار) با همکاری پوليس امنيتی بايد جستجو شوند و قماربازان به مدت يکماه زندانی گردند .

۸ ـ ريشه کنی / عتياد : معتادان بايد زندانی شوند و برای يافتن تهيه کنندگان و محل فروش ( مواد مخدر ) تحقيقات لازم صورت گيرد، مغازه فروش بايد بسته شود و مالک و مصرف کننده زندانی و مجازات گردند.

۹ ـ ممنوعيت آرايش به سبک امريکاييهاو انگليسها : افراد دارای موهای بلند بايد دستگير و به اداره منکرات آورده شوند تا موی شان اصلاح گردد، مجرم بايد مصرف سلمانی را بپردازد.

۱۰ ـ ممنوعيت اخذ سود،از پول قرض، مطالبه مصرف از مبادله اسکناسهای خرد و دريافت مصرف بابت حواله پولی : تمام صرافان بايد بدانند که تمام سه نوع مبادله ياد شده ممنوع است، در صورت تخلف مجرمان برای مدتی طولانی زندانی می شوند.

۱۱ ـ ممنوعيت شست وشوی لباس توسط زنان جوان در امتداد نهرهای داخل شهر : زنان متخلف بايد به شيوه احترام آميز اسلامی به خانه شان برده شوند و شوهرانشان شديدأ مجازات گردد .

۱۲ ـ ممنوعيت موسيقی ورقص در مراسم عروسی : در صورت تخلف رئيس خانواده دستگير و تنبيه خواهد شد .

۱۳ ـ ممنوعيت طبل زدن : ممنوعيت اين کار بايد اعلام شود، اگر کسی به چنين کاری اقدام کند، بزرگان مذهبی می توانند در باره اش تصميم بگيرند.

۱۴ ـ ممنوعيت دوخت لباسهای زنانه و اندازه گيری زنان توسط خياط ( مرد ) : اگر زنی يا مجلات مدلباس در مغازه خياطی ديده شود خياط زندانی خواهد شد.

۱۵ ـ ممنوعيت جادوگری : تمام کتابهای مربوطه بايد سوزانده شوند و جادوگران زندانی گردند، تا از عمل خود توبه کنند .

۱۶ ـ جلو گيری از ترک نماز و سفارش به نماز جماعت در بازار : نماز بايد در تمام مناطق در اوقات شرعی برگزار شود، حمل ونقل و جابجايی در هنگام نماز شديدأ ممنوع است و همه مردم بايد به مسجد بروند، اگر جوانان در اين هنگام در مغازه ديده شوند، فوری زندانی خواهند شد.    

     آری آنطوريکه مطالعه نموديد طالبان بعدأ احکام و مقررات و فرمانهای کرخت کننده را برشهريان کابل جاری نمود، زنان را ازخارج شدن از خانه بدون محرم منع کرد و مانع کارآنان شد، دروازه های مکتب را بررخ شان بست، زنان مريض را از معاينه دوکتوران مرد محروم نمود، دسته های پليس مذهبی در کوچه و بازار توظيف شد تا مردان و زنانی را که بعقيده آنها از مقررات طالبی عدول نمايند، جزا دهند، مردانی که ريش خود را اصلاح و تميز بدارند و يا درمساجد نمازنگذارند، مورد شماتت قراردهند، درحقيقت تمام انواع سرگرمی های تفريحی در تلويزيون قدغن گرديد، گدی پران بازی منع شد و شيشه های پنجره های خانه های شخصی سياه رنگ گرديد، و صدای رسای مظلوم شهريان کابل از داخل بخارج کشور طنين انداز بود همه جهان به خشم آمده بود ولی هيچ يک ازتبهکاری های گروه طالب، اداره کلنتن را به خشم نياورد، چنانچه ۹ ، ساعات بعد از استقرار گروه طالب برکابل در سپتمبر ۱۹۹۶ ميلادی و ۱۳۷۵ خورشيدی نطاق وزارت خارجه امريکا گلن ديوس اعلان داشت : ايالات متحده امريکا در تطبيق قوانين نوع طالبی در مناطق تحت گروه طالب هيچ نوع ايرادی ندارد . دو ماه بعد تر رابن رافل معاون وزارت خارجه امريکا طی يک سخنرانی در سازمان ملل متحد، در مورد گروه طالب بدگمانی بين المللی را تاييد کرد ولی اظهار داشت که وجود آنها را نمی توان بعنوان يک حرکت بومی ناديده گرفت، مقامات رسمی امريکايی ازملاقات ها و ديد، و واديدها ميان گروه طالب ومامورين امريکايی اعتراف نمودند که در آن گشايش دوباره سفارت امريکا در کابل مورد بحث قرار گرفته بود، يونيکال ازملاهای طالب درامريکا بحيث ميزبان استقبال نمود واشخاصی را که درگذشته با جريان جهاد همراهی داشتند درکمپنی استخدام کرد، روبرت اوکلی سفيرسابق امريکا درپاکستان وچارلزسانتوس نمايندهء سابق ملل متحد درکابل بصفت مشاورين کمپنی برگزيده شدند، زمانی که حکومت سودان اسامه را در سال ۱۹۹۶ ميلادی مطابق ۱۳۷۵ خورشيدی به هدايت امريکا اخراج نمود، وی به پاکستان و بعدأ عازم افغانستان شد و در ساحهء دورتر از شهرجلال آباد سکونت اختيار کرد، روزنامه نيويارک تايمز گزارشی را  به نشر سپرد و در آن واضح ساخت که اسامه در زمان باز گشت به افغانستان مبلغی در حدود سه ميليون دالر دراختيارطالبان گذاشت، اين مبلغ در کشور فقيری مانند افغانستان که اقتصاد برباد رفته دارد مبلغ بزرگی بود .

دوستی غير شکنندهء محمدعمر، با اسامه محمد بن لادن رهبرالقاعده و فشار کشور های امريکا و عربستان سعودی به استــرداد، بن لادن :

   اسامه درک نمود که خواسته های او با اهداف طالبان هماهنگ است، دستگاه استخبارات پاکستان ( آی اس ای ) که ايجاد گر و بنيانگذار گروه طالبان است، تشخيص داد و به نفع خود دانست تا روابط اسامه را با رهبران طالبان ملا محمدعمراخند زاده  بيشتر تقويت نمايد و زمانی که کابل به تصرف طالبان درآمد، اسامه به قندهار که طالبان آنرا مرکز عمليات و سوقيات خود ساخته بود اقامت گزيد، حکومت امريکا از اقامت اسامه در افغانستان اطلاع داشت زمانی که( بل ريچاردسن) سفير دايمی امريکا در سازمان ملل در سفر خود به افغانستان در اوايل سال ۱۹۹۸ ميلادی مطابق ۱۳۷۷ خورشيدی با ملاعمر ملاقات نمود، از وی تقاضا کرد تا اسامه را از افغانستان خارج سازد، رهبری طالبان تقاضای را رد نمود بالاخره حکومت امريکا رويهء خود را در قبال گروه طالبان تغيير داد مگر بسيار نا وقت ، درسال ۱۹۹۸ ميلادی زمانی که بمب گذارى درسفارتخانه هاى آمريكا درآفريقا( تانزانيا و کنيا ) صورت گرفت امريکا بتاريخی ۲۰، اگست ۱۹۹۸ ميلادی مطابق ۲۹، اسد ۱۳۷۷خورشيدی ، با حملات۷۵ موشك اردوگاه هاى بن لادن درافغانستان را مورد حمله قرار داد اما بن لادن چند ساعت قبل از فرو افتادن راکت ها از پايگاه  خود بيرون شده بود که اين آغاز بخش مبارزه عليه بن لادن بود ازآن زمان، تروريسم به يكى از دغدغه هاى اصلى رئيس جمهورى آمريكا تبديل شد پس از حملات موشکی گزينه هاى ديپلماتيك براى وارد كردن فشاربرطالبان چندان قابل توجه نبودند، ايالات متحده به سودان و طالبان هشدار رسمى داد و گفت: آنها در قبال هرنوع حمله عليه آمريكايى ها مسؤوليت مستقيم دارند براى مدت كوتاهى، به نظر مى رسيد كه حملات اگست ممكن است به طالبان براى تحويل بن لادن شوك وارد كرده باشد، در ۲۲ اگست، ملامحمد عمر طى ملاقاتى با يك مقام وزارت خارجه گفت: او با ايالات متحده به گفت وگو درباره حضور بن لادن درافغانستان خواهد پرداخت، درملاقات با ويليام ميلام سفيرآمريكا دراسلام آباد، هيأت اعزامى طالبان گفت كه تحويل دادن بن لادن برخلاف فرهنگ آنهاست، درسپتامبر ،۱۹۹۸ ميلادی و۱۳۷۷خورشيدی هنگامى كه شاهزاده تركى از ملامحمد عمر درباره قولش مبنى براخراج بن لادن پرسيد، وى پاسخ منفى داد و دو نفر بر سريكديگر داد زدند و ملامحمدعمرازدولت عربستان به شدت انتقاد كرد، پس ازاين بودكه رياض، روابط خود با رژيم طالبان را به حالت تعليق درآورد،(عربستان سعودى، پاكستان وامارات عربى متحده تنها كشورهايى بودند كه حكومت طالبان را درافغانستان به رسميت شناختند)  آمريكا با عربستان سعودى به تبادل اطلاعات دراين زمينه ها مى پرداخت و افسران آمريكا اجازه داشتند تا از مظنونان تروريست در زندان هاى سعودى بازجويى كنند، در اكتبر۱۹۹۸ ميلادی همان سال، يك مقام مركز ضد تروريسم اعلام كرد كه سازمان اطلاعاتى ارتش پاكستان كه طرفدارطالبان است، كشميرى هاى جدايى طلب را در يكى از اردوگاه هايى كه مورد حمله موشكى آمريكا قرارگرفته بود، تعليم داده است به دنبال بمب گذارى سفارتخانه ها، آلبرايت به نايروبى مرکزکنيا سفر كرد تا اجساد آمريكايى ها را بازگرداند و از آن زمان، توجه اين وزارت بر ضد تروريسم افزايش يافت.

   عربستان سعودى كه رابطه طولانى و نزديكى با پاكستان داشت و نفت آن را سخاوتمندانه تأمين مى كرد، به نوازشريف در مورد طالبان و بن لادن فشار وارد مى كرد.يك مقام وزارت امور خارجه گفت كه اميرعبدالله وليعهد سعودى فشارهاى وحشتناكى را بر نخست وزير پاكستان در جريان سفرش در اكتبر ۱۹۹۸ميلادی، وارد كرد وزارت امورخارجه از كلينتون خواست تا در مورد پاكستان، اقدامى صورت گيرد كلينتون، نوازشريف را به آمريكا دعوت كرد و دوطرف در مورد هند و بن لادن گفت وگو كردند  پس از اينكه نواز شريف به پاكستان بازگشت، كلينتون به او تلفن كرد و موضوع بن لادن را مجدداً مطرح كرد اين تلاشها باعث شد تا شريف متعهد شود كه با طالبان گفت وگو كند، اما موضع ملامحمدعمر نرمتر نشد، هنگامى كه مايكل شيهان هماهنگ كننده ضدتروريسم آمريكا در دسامبر ۱۹۹۸ميلادی تعيين شد او نيز موضعى سخت در برابر طالبان و تروريسم داشت و خواهان اعلام طالبان به عنوان حامى تروريسم بود اين مسأله از نظر تكنيكى دشوار بود، چون اگر طالبان به عنوان حامى تروريسم شناخته مى شدند، به معناى آن بود كه ايالات متحده آن را از نظر ديپلماتيك به رسميت شناخته است؛ امرى كه آمريكا از آن خوددارى مى كرد، مايكل شيهان   خواهان به كارگيرى هر سلاحى عليه طالبان بود.

   در اوايل۱۹۹۹ميلادی مركز ضد تروريسم وزارت امورخارجه طرح جديدى را ارائه كرد، در اين طرح از پاكستان به عنوان كشورى كه در مورد مسائل تروريسم همكارى نمى كند، ياد شود، طرح مايكل شيهان   به كار گرفته نشد و اداره جنوب آسيا بسيار محتاطانه عمل كرد احتياط اداره جنوب آسيا در مه ۱۹۹۹ ميلادی مطابق ۱۳۷۸ خورشيدی   مجدداً استحكام يافت، هنگامى كه نيروهاى پاكستانى وارد مناطق كوهستانى كشمير شدند، جنگ محدودى ميان هند و پاكستان درگرفت كه به بحران( كارگيل) شهرت يافت، صبر وحوصله وزارت امورخارجه و مركز امنيت ملى از پاكستان رو به پايان بود، يك مسؤول اين مركز در حوزه پاكستان به سندى برگر مشاور امنيت ملى آمريكا نوشت كه اسلام آباد در دو مورد حمايت از طالبان و جنگ با هندوستان به عنوان يك كشور خودسر عمل مى كند.

   در دولت كلينتون، مباحثات زيادى در مورد افغانستان انجام شد كه درنهايت، دو راه حل مطرح شد: راه حل اول كه از سوى كارل ايندرفورث معاون وزيرخارجه مطرح شده بود، بر تلاشهاى عمده ديپلماتيك براى پايان دادن به جنگ داخلى و آغاز يك دولت اتحاد ملى استوار بود، راه دوم از سوی ريچارد كلارك و شيهان پيشنهاد شده بود و خواهان آن بود كه طالبان به عنوان يك گروه حامى تروريسم شناخته شود و به طور مخفيانه به دشمن و رقيب او، يعنى اتحاد شمال كمك شود، گزينه ديپلماتيك ديگرى هم در دسترس بود: مطرح كردن گروههاى تبعيدى افغان به عنوان يك آلترناتيف ميانه رو براى طالبان دراواخرسال ۱۹۹۹ميلادی مطابق ۱۳۷۸ خورشيدی واشنگتن مقدمات گفت وگوى رهبران تبعيدى را فراهم كرد كه شامل محمدظاهر پادشاه سابق مستقر در رم و   حامد كرزى بود، دو مقام وزارت امورخارجه كه ازمقاومت طالبان به ستوه آمده بودند، پيشنهاد كردند كه سعودى ها ۲۵۰ ميليون دلار به طالبان درعوض تحويل بن لادن پيشنهاد كنند، چنين پيشنهادى از همان ابتدا با مخالفت مواجه شد، در وزارت امور خارجه، اين گزينه نيز مطرح بود كه طالبان به عنوان يك سازمان تروريستى خارجى محسوب شوند تا ازطرح شناسايى رسمى طالبان به عنوان دولت حاكم جلوگيرى شود، در اين زمينه نخست دربحث بعدی تشکيل طالبان را به شکل گراف تقديم ميداريم و بعد می پردازيم به دنباله مطالب . / پایان بخش دوم

پیوند ها :   

اول

سوم

چهارم

پنجم