حميد برنا

سريال طنز وروشنگری        

آغاز نشرات اکتوبر سال 2006

پيوست به گذشته

 

مناظرهء

کاکه تيغون وکاکه نقره

بخش بيست وهفتم

سال دوم

 

   آهسته، آهسته هوا گرم ميشود ونشان دهندهء اينست که ماه اسد است، زيرا در افغانستان ميگفتند، که ماه اسد- آتش باران است، بمعنی اينکه گرم ترين ماه سال است وامروز که پنجــــــــــم اسد 1387 مطابق 26 جــــــولای 2008 ميباشد، درجهء حرارت به 29 درجه سانتی گراد بوده وهردو دوست در باغچهء مقابل خانه کاکه تيغون مانند هميش به ديگچه پزانی، طعام خوری ومناظره مصروف هستند.

کاکه تيغون: کاکه نقره جان، نام خدا هوا دَفه تن ( دفعتــــــــاً) گرم شد واينالی ( حالا) مالوم ميشه که تابستان اس، خدا دانه ده وطن چی گپاس، چيزی خبرداری يانی؟

کاکه نقره: بلی کاکه جان خبـــــردارم واز خــــــاطر پُرسانای تو هرچه ده بی بی سی، تلويزيون بيات ميشنوم ومی بينم يادداشت ميکنم واينه بريت قصه می کنم:

   ده سرتاسر وطن بلا کشيده ما کشتن کشتن است، ده خوست، ده فراه، هرات،  حتا سخنگوی والی خوسته ده خانيش کشتن، زن واولادايش زخمی استن، ده فراه، ده بمبـــاران هوايی قوای ائتلاف 15 پوليس کشته شد ومعذرت خاستن که اشتباه شده اس، ده گذرگاه ده باغ بابر شاه با يک حمله، انفجار انتحاری چندين نفر کشته شد وباد از حمله به سفارت هند، دومين انفجار اس ده همی ماه، هزاره ها مظاهره کدن که کوچی ها ده بهسود- ميدان خانه های شانه دَر داده ومردم از خانه هايشان کوچ کدن.  يک خبر بسيار تکان دهنــــــــــده که ده سرپل با يک دختر 12 ساله توسط سه تفنگدار تجاوز جنسی صورت گرفته ووختی که خانه واديش پيش قوماندان امنيه شکايت کدن، قوماندان اوناره تهــــــديد به زندان کده يانی که هيچ بازخاست نيس، البته باد از او آغای کرزی قار شده وهيتی را توظيف کد، ای هيات بری اولين بار يک اقـــــــــدام کد و 5 تن از کسای ره که ده وظيفه شان غفلت کده بودن بشمول قوماندان امنيه برطرف کده وده سارنوالی مارفی کدن، ولسوال چپرهـــــار ننگرهار با يک مين پرانده شد وتا شفاخانه نرسيد وفوت کد.

کاکه تيغون: بس، بس کاکه جـــــــان، که همی نان ده جان ما نه شيشت، خُلق مه تنگ کدی، کاشکی پُرسان نمی کدم.

کاکه نقره: هنوز از چور ترک ها ده هرات وقاتی ( قحطی) چارنيم هزار خانواده ده غور نگفتم، اگه نی بل کل وزت ( وضع ات) خراب ميشد.

کاکه تيغون: کاکه جان، چرا ده وطن بيچـــــاره ما ايقه جنگ اس، ای از چی وخت شروع شده وچی وخت خلاص خات شد.

کاکه نقره: مه که ده تاريخ خانديم وپسانا به چشم خود ديديم، اَين از وخت حمـــــــله چنگيز خان به خراسان که نام پيشين وطن ما بود، شروع شد، که سرحد مولانا از بلخ به قونيه کشيد، بسيار مردم کشته شدن واز کشته ها پشته ها جور شد، همطو ده دوران استبداد خاندان آل يحيا وبخصوص ده حکومت هاشم خانی بسيار غداری شد وپسانا که ياد مه ميايه، همی حفيظ الله امين، که چندين دفه بريت گفتيم وباز تکرار ميکنم که سلسله کشتار ها سُکليده نيايه، که بدون اجازه اعضای بلند پايه حزب ( که در زندان بودند)، قومانده انقلابه داد وبل آخره از قوماندانی انقلاب به خود مختاری ويکه تازی رسيد، علاوه از خانه دان داوؤد خان، بسيار مردمه کُشت، کشتاری که دستای چنگيزخانه از پُشت بسته کد، باد از او کشتن، کشتن، نوبت مجاهدين محترم رسيد، که هم خوردن هم بوردن وتاکه تانستن با استفاده از دين مبين اسلام کشتن که دستای خون آلود حفيظ الله امين، ای دشمن الله وامينه مجاهدا از پُشت بسته کدن، باد از او طالباآمدن، که ده آدم کشی مردم بيچاره ما دستای مجاهدينه از پَشت بسته کدن وده آخر قوای ائتلاف آمد، که با بمباران هوايی هر روز آدمای بی گناره کشته وپسان اککسيوزمی ( ببخشيد) ميگن، دستای طالباره از پُشت بسته کدن، دستای ياره اگه خدا بسته کنه از پشت، دگه ذات الهی ميفامه وبس.

کاکه تيغون: کاکه جان تو يکدفه که سر ريز آمدی اَوسار ( افسار) وپچاری ره( جلورا)  کنده حتا کفر ميگی، خدا صايب خو آدم کش نيس، که دستای ائتلافه از ُپشت بسته کنه؟

کاکه نقره: درست ميگی کاکه جان مطلبم ای بود که اگه خدا صايب گلم همی ائتلافه جم کنه، خوب، اگه نی هيچ حتا روزنه کوچکام نمانده، ای قوای ائتلاف همو روز که بارک اوباما، سناتور ونامزد رياست جمهوری امريکا کتی کرزی گپ ميزد، ده فراه بمباران کده 15 پوليسه کشتن.

کاکه تيغون: ای بارک اوباما چرا اوغانستان رفته بود؟

کاکه نقره: مه ديگه شه نميفامم هموقه شنيدم که گفته اگه رئيس جمهور شوم 5-4 هزار آدم کش دِگام بری تان روان ميکنم، لافام ميزد، که بوش نتانست القايده وطالباره از بين ببره، مه تخم شانه نخات ماندم.

کاکه تيغون: دلم بری ای بيچاره می سوزه، که يک دفه دهمی جوانی نکشنش، ايتو گپای کته خوب نيس، دگه چی گپاس کاکه جان؟

کاکه نقره: کاکه جان، همی آغای جبار ثابت لوی سارنوال، کدامی ره گفته بود که خيال دارم خوده ده رياست جمهـــــــــوری کانديد کنم، آغای کرزی وخت برطرفش کد وگفت مطابق قانون اساسی بايد از وظيفه دولتی استعفاء بته، ثابت بريش گفت که تو قانون اساسی ره نخاندی ونمی فامی، هنوز مه خوده کانديد نکديم، گفتم خيال دارم، چون مه دشمنای زيات دارم، اگه کشته شدم، جواب دِه شما آغای کرزی هستين، بسيار کسای که آغشته به فساد اداری بودن از طرف مه برطرف شده اند، خصوصن سارنوالا واعضای بزرگ پايه دولته افشاء کديم، ده کانفرانس لندن وده ها کار دگه قانونی ووطن دوستانه، امّا آغای سنجر صبغته الله که مه چم چی کاری کرزی اس، گفته که بسيار بلند پروازی های غير مسؤلانه ميکد وسارنوالای برطرف شده هم گفتن، که واقعن ثابت شد که جبار بود.

کاکه تيغون: هر که راست بگويه کشته ميشه، گرچه بيچاره يک مُشت پَر شده بازام دلم بريش مي سوزه.

کاکه نقره: دل تو بری هرکس ميسوزه، حال خات گفتی که دلت بری رادوان کارجيج هم ميسوزه، که ده بوسينيا نسل کشی کد وبه طور دسته جمعی حدود چار پنچ هزار  مسلمان صربه کُشت وحال باد از دوازده سال، که تغيير قيافه ونام داده بود وبحيث داکترام کار ميکد، ريش پُرپشم مانده بود، گرفتار شده وده ماکمه هاگام، ماکمه ميشه، از گرفتاری ای مسلمان کُش قصر سفيدام خوش شد وآغای بوش گفت که ای مسلمان کُش بايد به سزای اعمال خود برسه.

کاکه تيغون: ده خود قصر سفيدام مسلمان کُش اس، واره چرا نميگيرن وماکمه نمی کنن؟

کاکه نقره: کسی که برحال وسر اقتدار باشه کس گير کده نميتانيش، نوبت وام ميرسه بخير.

هردو چند دقيقه بارد وبدل کردن اشاره با چشم خنديدند ومناظره دوباره از سر گرفته شد.

کاکه تيغون: امروز بسيار خسته شديم، بگو يگان فکاهی، بخان يگان شعر که دل ما دِگه شوه؟

کاکه نقره: فکاهی تازه خو ندارم کاکه جان يک کيستان بريت ميگم وچند شعر دِگه که مه خودم با شعرا شوخی کديم، کيستان بر کسيس که ده کيستانای شعری مه دستک ميزنه:

کيست شخصيـــکه به شعـــــــر دگران     ميزند انگلک او خنــــــــده کنـــــــان

هر که نامش کند افشاء ببرد جايزه ای     يک شماره ز تصوير بگيـــــرد آسان

کاکه تيغون: مه شناختمش خو هميالی نميگم.

کاکه نقره: شوخی با شعرا:

کريما ببخشای برحـــــــــــال ما      که بوش رخنه کرده ست درشال ما

نداريم غيـــــر از تو فرياد رس      به کرزی بگو اين دغـــل کاری بس

                                         ---

  رهی پيش آور که انجام کار             رود شخص شياد آخر بدار

                                        ---

  نام حق برزبان همی رانيم               تو بگو تا چه وقت نادانيم

                                        ---

ميگن هر کس از پيش روی نماز خان تير شوه ، شادی ميشه.

 بوزينه زبعد چنـــــــد مليــون سال      آدم شد وبرگشت به آسمان کمال

 گربگذری ازپيش نمازخوان روزی    توزودشوی شادی واينست کمال

عقـــــل وخرد وهوش اگر داری تو   مپسند تو،راه اينهمه خواب وخيال

                                         ---

کاکه تيغون: جور بود شعرای توام، خوچندان ده دل مه چنگ نزد، يک شعر خوب از کدام شاعر اگه داری بخان، اگه نی بيا که بريم آستا، آستا طرف جماعت خانه.

کاکه نقره: کاکه جان ده ای روزا بسيار کلان کار شدی، خو بريم بخير که ناوخت نشه، يا الله.

 

   ------------------------------------------------------------------------    

بخش های قبلی

 


بالا
 
بازگشت