حميد برنا

سريال طنز وروشنگری        

آغاز نشرات اکتوبر سال 2006

پيوست به گذشته

 

مناظرهء

کاکه تيغون وکاکه نقره

بخش بيستم

سال دوم

    امروز شنبه 31 می 2008 هوا نسبتاً گرم وآفتابيست، لذا هردو دوست تصميم گرفتند تا در بيرون از خانه در هوای آزاد غذای گرم را که با خود گرفته اند صرف نمايند، البته فرش وظرف را با ترموز چای کاکه تيغون گرفته وبه باغچه نزديک خانه ميروند، ضمناً کتاب جديدی را که کاکه نقره از امريکا گرفته نيز با خود ميگيرد، اين کتاب بنام" افغانستان از ثريا به قهــــــقرا" نام دارد که محترم انجنير فضل احمد افغــــــــان آنرا تأليف نموده وعصمت الله جان يوسفزی که کاکه نقره را ماما خطاب ميکند، ودر تدوين کتاب هم نقش داشته، برايش فرستاده است.

   هردو دوست بعد از صرف ناشتا- چاشتا پياله هــــــا را پُر از چای هيل دار کرده وکمافی السابق به مناطره شروع می کنند.

کاکه تيغون: اينه بخير نانام خورديم، حال بگو کاکه نقره جان، که چه گپـــــای نواس، از کشتن- کشتن واز قاتی ( قحطی) وقيمتی گپ نزن، ای خو تا چنـــــــد سال ديگام خات بود از َبد، بَد ترِيش توبه ، خبرای تازه چيس؟

کاکه نقره: يک خبر کهنه اس،که اخبار 8 ثور واری باز اوت (عود) کده وموافقتنامه رسمی خلاص به خلاص بين طالبای پاکستانی وحکومت پاکستان اس، باد ازی که حدود چل نفر از طالبــــــــا ره ده بدل سفير پاکستان ده اوغانستان از بندی خانه، حکومت خلاص کد وميگن ده اوجمله دونفر از رهبـــرای سابق طالبای اوغانی هم شامل بودن، يک نفر کلان طالبای پاکستانی بنـام بيت الله "محسود" ده مازر ( محضر) عام ، که موترام، رفت وآمد داشت صحبت کد وگفت: که حالی ما عليه اشغال گرای خارجی کار داريم يانی که از سرحــــــد تير می شن وضد خارجيا ده خاک اوغانستان  جنگ میکنن، اينی گپ اوغانا ره به تشويش انداخته که باز جنگ دوامدار ميشه!

کاکه تيغون: کاکه جان دولت پاکستان خو کتی دولت امريکا ده مسأله ضــــد تروريزم يک دست استن، چطو امريکا ای اجازه ره بری پاکستان دادن که کتی طالبا مامله کنن، واز طرف دِگه حکومت پاکستان بايد ازگوش کلان طالبـــــا ميگرفتن وبری امريکايا  تسليمش ميکدن، همطو نيس کاکه جان؟

کاکه نقره: کاکه تيغون جان تو ده خَو خرگوش استی؟ پيمانای ای حکومتــــا دو روی داره، يکی روی علنی وظاهر يا پيش پرده، روی دگيش که ده پُشت پرده س بری کسی به جزء الله  وتعــــــــالی مالوم نيس، همدست بودن امريکايا وپاکستان به ضد تروريزم ای طرف پرده س، اوُ طرف شه خـــدا ميفامه که چی گپ اس، اگه ای گپ تو که ميگی همدست استن، با صداقت می بود، بايد بن لادن وملاعمــــرام که ميگن ده پاکستان اس وخت به امريکا تسليم داده ميشد وطلسم مبـــــــــارزه بر ضد تروريزم که در حقيقت يک فريب، دروغ وبانه اس می شکست و انگيزه بودن امريکا ده منطقه نفی ميشد.

کاکه تيغون: ده اَوَلا ميگفتن  که حرکت طالبا خود جوش اس، آستا آيسته ( آهسته آهسته) گپــــــا می برايه، حال مالوم ميشه که کی ها ايناره جوشانده بود، وازيس ( واضحست) که همو کسای که حـــالی از طريق پاکستان رسمن بری شان سه لام ( سلاح هــــــم) ميتن وپولام ، می جوشاندن شان، نه ايکه خود جوش بودن.

کاکه نقره: کُل دنيا چُپ اس وصدای خوده نميکشن وتو بلبـــل واری ريز ميکنی وگپای بزرگ سياسی ره بر ملا ميسازی، صد دفه گفتيم شوُله ته بخو، پرده ته بکو.

کاکه تيغون: خو گمشان کو، خی چرا به طالبای پروتوکولی ميگن که برين ده داخل اوغانستان تخريب وکشت وخون کنين؟

کاکه نقره خنده کنان ميگويد:

کاکه نقره: ای پلانای خودشــــــــان اس، اونه ده يک مامـــله دِگه ديروز ده افغانستان هم غيرت بهير سخنگو وداماد گلبــــــدين حکمتيار از بندی خانه خلاص شد، باش که ده پُشت ای پرده چه راز نهفته اس،  پسانتر مالوم ميشه، ازی گپــــــــــا بل کل ( بالکل) تير شو، بيا که يک گپ خوبه بريت بگويم.

کاکه تيغون: بگو کاکه نقره جان کدام دلخوشی ره که کاملن خسته شديم.

کاکه نقره: باد از ُمزايده چَپــــه بين چنـــــد شرکت خصوصی، بل آخره ( بالاخره)، مؤسسه (MCC) چينــــايی استخراج مس عينکه بورد وبتــــــاريخ 5 جوزا مطابق 25 می قرارداد بين دولت افغانستان ومؤسسه گفته شده، ده کابل عقد شد.

کاکه تيغون: مزايده چيس کاکه جان؟

کاکه نقره: مزايده يانی، زيات کدن( اگه کدام چيزی ره بخاين بفروشن) امّا مزايده چپــــــه ش يانی کم کدن ده قيمت، چينـــايا تمام گپاره قبول کدن، امّا ِنرخه کم دادن که دواطلبی هم گفته ميشه، به اوُ خاطر اونا بُردن وبايد مسه استخراج کنن، ای پروژه چنــــــد جانبــه س وهمه جانبايش ( جوانبش) به فايده اوغانستان اس، مالوم دار چينايام فايده ميکنن، اگه نی ديوانه خو نبودن که ده ايتـــو يک کشور جنگ زده چنين کار کلانه کنن، کاکه جان ده ای قراداد: 808 مليــــــون دالر امريکايی حق الاامتياز به دولت افغانی داده ميشه، ده هزار نفر مستقيم و20 هزار نفر غير مستقيم به کار مصروف ميشن، سرمايه ده استخراج معدن 8/2 مليارد دالر امريکايیس، پيش از آغاز کار استخراج  يک شهرک برای کارمنـــدان ده ساحه معدن ساخته ميشه ( مفکوره ساختن شهــــرک در اطراف معــــدن مذکوربنـــــام " شهـــرک آهنين " يا " اوسپنه شار(خار)"يکی از آرزوها ونظريات نيک مرحوم مغفور قاری عبدالله جان ابوی يکتن از اشخاص خبير وآگاه وطن ما که حيثيت کاکا ودوست گرانقــــــدر من را داشت ميباشد، ايشان حدود 40 سال قبل از امروز پيرامون بهره برداری از معدن مس عينک وبکار افتيــــدن هزاران تن از هموطنان ما چنين آرزوهای نيک را با سياستمداران برجسته همان زمان وساير جوانان در ميــــــــان ميگذاشتند ورهنمايی هايی مينمودند، که تاکنون خاطره های نيک وتابناک ودلسوزانه شان نه تنها در اين مورد بلکه در بسا مسايل سياسی وفرهنگی سر مشق نسل آينده خواهد بود)، يک دستگاه برق که 400 ميگاوات برق توليد ميشه، نصفش به اختيار وزارت آب وبرق ونصف ديگيش بری معدن به کار ميفته، به مصرف مجموعی بيش از سه مليارد دالر، خط آهن از شيرخان بندر تا تورخم که از کابل و ساحه معدن تير ميشه، ساخته ميشه، بعداز پنج سال آينده، دولت اوغانستان سالانه 4 صد مليون دالر عايد خات (خواهد) داشت، علاوه به ای فايده ها، مردم ده کار ميفتن، نان وخانه پيدا ميکنن، همچنان مردم شمال به جنوب واز جنوب به شمـــال وصل ميشن يانی  به قيمت ارزان سفر ميکنن وکشور به طرف صنعتی شدن پيش ميره و صد هـــــا فايده دگه.

کاکه تيغون: بسيا خبر خوش، ليکن اگه دشمنای وطن ما اوناره ده کار کدن بانی شانه، اگه نی طوری که گفتی ای آرزوی همه مـــــا بوده ولی جنگ وناامنی هميش مانع عملی شدن نيات نيک بوده، حالی بايد خوب امنيته شانه گرفته شو که بخير، ای پروژه عام المنفعه سر حاصل بيايه.

کاکه جان ميگن باز ديروز ده مزار شريف مظــاهره ضـــــد امريکايی کدن ومه خودم بوش ساخته گی ( لته يی) ره ديدم، که مردم فاش ميدادنش  سرش تف ميکدن.

کاکه نقره: آ کاکه جان، مظـــاهره بخاطری بود که امريکايا ده عراق قرآن شريفه کتی مرمی پاره پاره کده بودن، امّا گپ جالب ايس، که نه ده عراق، نه ده دگه کشورای عربی واسلامی حتـــــا ده عربستان سعودی، ضد بوش مظاهره نشد، فکر ميکنم صِرف نگابان ( نگهبـــــــــان) قرآن ودين ما اوغاناستيم وبس، عين کاريکاتورای حضرت محمد واری، که کل جهــــان اسلام، بعداز نشر شان آرام وچپ بودن تنها ده وطن مـــــا، که حامی اصلی اسلام هستيم، مردم به اشاره کلانا ويا حتــــــا دشمنای خارجی ما مظاهره وغوغا کدن، چندين نفر کشته وزخمی شد وجايام نگرفت.

کاکه تيغون پياله ها را پر از چای کرده وبه سخن می آيد.

کاکه تيغون: ازی گپـــا مالوم  ميشه که مردم ماره طوری سوق ميتن، که ده فکر بازسازی وجور کدن وطن نباشن وصرف دين مبين اسلامه ده بغــــل خود قايم بگيرن، که ازی کار خود بری زنده گی آرام ورفـــــاه خودام هيچ فايده نگرفتن، خو کاکه جان ازی گپا تير ميشيم، البته ای پلانای ( پلانهــــــــای) دشمناس، ازی بگو که باز ای کتاب نوه از کجا خريدی وچی گپای نو ياد گرفتی؟

کاکه نقره: ای کتابه طوری که ده اول گفتـــــم، يک دوست مه، که مثل بچيــم واريس و مره ماما جان ميگه بريم از امريکا روان کده، نامش اس عصمت جــان، ای کتابه آغای انجنير فضل احمــــــد افغان تأليف کده، که بسيا زحمت کشيده، علاوه به کتــــابای که خوانده، يک کوت عکسا ره جمع کده وبسيا آيات شريفه واحاديث مبارکه ره ده اونجه آورده واز نوشته ش فاميده ميشه که آدم بسيا وطن دوست اس، مه ای کتابه يک مرور کدم، مرور بخاطريکه تمام مأخذی ره که ده ای کتاب آورده، بجزء مأخذ انگليسی کل شه مه خانديم وتکرار اونا ضروری ديده نشد، بايد بگويم که انجنير صاحب بسيا زحمت کشيده،(31) اثره مطالعه کده، عکسای بسيا جالب ونادره پيدا کده وده پيش گفتار کتاب خود گفته، که جلد دومه هم چاپ ميکنه به او خاطر از کسای که کتابشه می خانن، خاسته، که انتقادی نی، بلکه نظر اصلاحی بتن، به ای خاطر مه چند نظر دارم که بری شان ميگم:

1)    از نام کتاب شروع ميکنيم: ثريا يانی بسيا بالا اَيَن ده آسمان يانی جامعه بسيا پيشرفته، مرفه، آباد، دموکراتيک، سرشار ازنعمتهـــــای مادی ومعنوی وغيره وغيره، که بدبختانه وطن ما از قرن 17 تا حال هيچ گاهی چنين دوره ره از سر نه ُگذشتانده ، ای جامـــعه که ثريا خانده شده بايد روشن شوه که ده عصر کدام شاه ورئيس جمهور وزمــــــامدار دلسوز بوده، درست اس که ده بازی اوقات مثلن امنيت نسبی بوده چون هيچ حرکت اجتمـــاعی واقتصادی هم نبوده که ده نتيجه مردم ميتانست شو تاسوب ده کوه وسارا گشت وگذار کنه واندک ضرر هـــــــم نبينه، امّــا ده پالويش، خانه نداشتن، سرک نداشتن، قحطی يا قيمتی داد ميـــزد، عدالت تأمين نشده، تفاوت طبـقاتی بيداد ميکد، از دموکراسی خبری نبود، زن ستيزی وجود داشت وغيره وغيره، به ای دلايل ده تجديد چاپ کتاب بايد کمی از ثريا پايانتر بيايند.

2)     ده همی پيشگفتار خود انجنير صاحب افغــــــــــان؛ گفته اند که، ... ( بلی آرزوها بسيار بود متأسفانه از قضاء وقدر کودتای خونين ثور( اپريل 1978) حفيظ الله امين ) ص 6... ( مادر وطن آزادی واستقلال خود را بکلی از دست داد..... ديگر مجال وفُرصتی نبود که خشتی بالای خشت گذاشته شود...) ص (7).

کاکه جان همی انجنير صاحب ميخاين که هردو جلد کتاب خوده به انگليسی ترجمه کنن وبری نسل جوانی که ده خارج وداخــل کشور استن عرضه کنن، ده ای صورت نسل جوان فکر می کنن که باد از تحول ثور خشتی بالای خشت گذاشته نشده، موضوعات اقتصادی، ساختمـــانی ومکاتب به رکود مواجه شد، حالانکه مه وشما شاهد هستيم، که باد از تحول ثور نه تنهـــــا خشتی بلکه هزار ها خشتی بالای هزار ها خشت گذاشته شد، ده هــــا هزار متر مکعب خانه ساخته شد، ميکرورايون  دوّم تکميل، سوّم وچارم وحتــــا پنجم ساخته شد، عصمت جان هم شاهد اس، پدرش اووخت ده خانه سازی کار ميکد، اوناهم شاهد استن، علاوه به او پروژه شارارآ وتهيه مسکن هم به شکل عصری باتمام شبکه های انجنيری ساخته شد، 90 فاميلی برای مامورين وکارگران دولت ساخته شد، صد هــــــا مکتب ومسجد اعمــار شد که ده دوره های گذشته سابقه نداشت، هزار ها نمره زمين ده پروژه هـــــا توزيع شد وحتا پروژه های نو ده نزديک کارته 3 وپروژه های ارزان قيمت بری کارگران توزيع شد، که به قيمت ارزان خانه ها ساختن، صدها کيلومتر سرک قير ريزی شد، از جمله سرک کابل- بگرام جديدن ده مدت بسيا کوتاه که خودمــــــــام ده اونجه کار می کدم به شکل پخته يانی قيرريزی ساخته شد که دهها پُل وپلچک داشت، مواد کوپونی بری مامورين ومنسوبين دولت مفت داده ميشد، صد هــــا کوپراتيف تعاونی ودوستی مواد مورد ضرورت وکار آمده به قيمت ارزان توزيع می کد، هيچ کس گرسنه و لچ ( بدون لباس) نبود، مواد امدادی به قريه ها واطراف کشور به دسترس همه قرار داشت، هيچ کس ده اثر قاتی( قحطی) جـــــان خوده ازدست نداده بود، هيچ فاکتی مبنی بر فروش اطفال بخاطر گرسنه گی وجود نداشت، پرورشگاههـا برای مواظبت بازمانده های جنگ ده سراسر کشور وجود داشت، برای معلولين ومعيوبين جنگ کومک های متواتر می شد، رعايت حقوق شهــــــــروندی خاصتن حقوق زنان ده صدر وظايف دولت قرار داشت، حمايت از هنرمندان وروشنفکران وجود داشت،  حفظ آثار تاريخی ومبارزه بخـاطر جلوگيری از قاچاق آثار تاريخی ده صدر کار ارگانهـــای امنيتی قرار داشت ( همين آثار تاريخی مشهور طلا تيپه که از جمله مفاخر ملی مـــــاست واکنـــون در امريکا به معرض نمايش گذاشته شده محصول کار دلسوزانه ووطنپرستانه منسوبين امنيتی زمـــــــــان دکتور نجيب الله است که با مهارت مسلکی در جای مخصوص از گزند چپــــاول گران وغارت گران حفظ شد، ورنه مانند صد ها قلم آثار تاريخی ديگرموزيم ملی اکنــــــون مالک آن کسان ديگر می بودند، حالا دولت کنونی  به آن فخر می کند، و منحيث بزرگترين دستآورد آنرا در معرض نمايش قرار ميدهند، منسوبين وکارمندان وزارت اطلاعات وفرهنگ شاهد زنده آن ميباشند وهمه ميدانند که کی ها آنرا حفظ کردند، چنـــانچه در يکی از برنامه فرهنگی تلويزيون ملی افغانستان که معطوف به چگونه گی حفظ آثار تاريخی بود، يکتن از دانشمنــــدان اکادمی علوم افغانستان پيرامون حفظ آثار تاريخی در دوره ياد شده به صراحت تماس گرفته وياد آورشدند که آثار طلا تيپه در همين دوره محفوظ نگهداشته شده که قدر شناسی وحقيقت گويی شان قابل ستايش وسپاس است)  همينطور صـــــد ها وهزاران کار دِگه که ميتانين ده کتاب آغای سلطان علی کشتمند که تحت عنــــوان " يادداشتهــــــــای سياسی ورويداد های تاريخی" نوشته شده ودگه آثار همو دوره بصورت مکمل مراجعه ومالومات خوده تکميل کنن، اگه همی چيزا ده جلـــــــد دوّم کتاب شان تصيح نشه کتی تاريخ بی انصافی ميشه وجوانای آينـــــده يا نسل جوان گول ميخورن، ای که کودتای امين، بد انجنير صاحب آمد گپ دِگه اس، اماّ کارای که باد از امينــــــــــام ( امين هم) صورت گرفته بايد راستی راستی نوشته شوه، که گپا مبهم نمانه.

کاکه تيغون: کاکه جان، کدام گپا ده تاريخ تا حال مبهم مانده ؟

کاکه نقره: هنوز کل گپای مه خلاص نشده که باز چيلک انداختی، اينه سيـــــــل کو ( ببين) همی خود قومانده دادن حفيظ الله امين بدون اجـــازه کميته مرکزی بری ايطو کار کلان وسر نوشت ساز دُرست بود؟ مالوم دار که نی، يانی بايد فيصــــله کميتــــــه مرکزی گرفته ميشد ولو که اووخت منشی کميته مرکزی، معاونش ويک عده دِگه زندانی بودن، بايد کتی بقيه اعضای کميته مرکزی مشوره می شد يا حد اقل ده جريان گذاشته می شدن که از دوگانه گی واختلاف جلوگيری می شد و کارا خراب نمی شد، منجمله ده مسأله کشتن داؤد خان که خود سری جدی صورت گرفت، اينی گپا تاحای مبهــم اس، بايد انجنير صاحب اينی گپ پيـــــدا کنه که اگه حفيظ الله امين پشتوانه خارجی نداشت، چطو ای کاره کده ميتانست؟ چرا که ده اوغانستان پشتوانه خارجی بری ايطو گپای کلان بوده وتا حاليام اس، فاميـــدی کاکه جان؟

کاکه تيغون: بلی فاميدم کاکه نقره جان، ببخشی بگو گپای دِگه ته.

کاکه نقره:

3)    عمده ترين گپ البته بری مه ايس که همی نام خراسان ده زمـــان کی اوغانستان ( افغانستان) مانده شد، گرچه از نوشته مرحوم غبـــار، که هموره انجنير صاحبام نقل کده، ده آخر قرن 19 بوده، که اووخت عبدالرحمن بچه افضل خان پادشاه بود وهمو شايد به دستور انگليسی ها که زيردست شان بود، ای نامه مانده باشه، چرا واضح هيچ کس همی تاريخه نوشته نکده؟ چون انجنير صاحب علاوه بر آثار اوغانی آثاری ره به زبان انگليسی هـــــم خانده و می خاند، بايد همی گپه واضح وپوست کنده نوشته کنه، مثليکه رضـــــا شاه ره نوشته کده، که نام پارسه، ايران ماند، دنيا ميشه گل وگلزار. وده آخر بايد بگويم، که همی آيات مبارکه واحاديث شريفه ره اگه ده ای کتاب نميــــاورد ومی ماند بری تاريخ اسلام خوبتر ميشد، چرا که مردم بی باک استن ويگان وخت کتابه که ميخانن، ده روی خانه می مانن، که بودن آيات واحاديث ده روی خانه يا اولی( حويلی) آدمه گناه کار ميسازه وباز انگليسی ترجمه کدنش هم مشکل ميشه، خو ای گپه دل خود انجنير صاحب، ده آخر آخر بايد بگويم که بری انجنير صاحب مؤفقيت زيات ميخايم که به جان جوری جلد دوّم کتابام نوشته کنه واگه وخت پيدا کنه همی کتاب نو ( 341) صفــــــحه يی آغـــای سکات ميک کلين،(Scott Meclellan) بنـــــــــام ( فروش جنگ )يا (Sellin The War ) ره ترجمه کنه که مام بخانم ، پيروزی های مزيد شان آرزوست.

کاکه تيغون: امروز نام خدا بسيا گپ زدی، بل کل ناوخت شده، فکاهی وشعرام نخاندی.

کاکه نقره: کاکه جان، خيره دِگه روز، بيا که بريم جماعت خانه. يا الله

 

 

   ------------------------------------------------------------------------    

بخش های قبلی

 


بالا
 
بازگشت